نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
گروه مشاوره، دانشکده ی علوم انسانی، دانشگاه حضرت معصومه(س) ، قم، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Abstract
Creating, continuing and advancing a career in today's world requires different skills than before. Intrapreneurial self- capital meta construct is one of the skills that is not only effective in helping a person in her/his career, but also plays a significant role in self-management of the career. The aim of this study was to evaluate the psychometric properties of the Intrapreneurial self-capital scale and evaluate the concurrent criterion validity the career decision difficulties questionnaire (Gati, Krausz & Osipow, 1996) and the career decision making self-efficacy scale (Betz and Taylor, 2000). The research population included all undergraduate students of Hazrat-e Masoumeh University in the academic year 2019. From this population, 185 students volunteered to participate and the scale was provided to them. Data were analyzed with Pearson correlation and confirmatory factor analysis. The results confirm concurrent validity of Intrapreneurial self- capital scale.
Keyword: Career, intrapreneurial, Iranian version, psychometric indicators, self- capital, scale.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
دنیای پستمدرن امروز با تغییرات سریع اقتصادی، جهانیشدن، پیشرفت فناوری و تغییر دائم ماهیت مشاغل، ثباتنداشتن و پیشبینیناپذیری در دنیای مشاغل همراه است (روسا[1]، 2015). وقوع این تغییرات سبب شده است که افراد ازسویی بیش از پیش بهطور مؤثرتر و کارآمدتر با تقاضاهای اجتماعی و محیطی برخورد کنند (گویچارد[2] و همکاران، 2016) و ازسوی دیگر، اتخاذ تصمیمات مسیر شغلی[3] با پیچیدگیها و بعضاً دشواریهایی همراه شود (لوین و همکاران[4]، 2020) و خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی[5] تحتالشعاع قرار گیرد. تصمیمات مسیر شغلی در زمرۀ مهمترین و درعینحال دشوارترین تصمیمات در مجموعه تصمیمات زندگی است (بولستین[6]، 2008؛ فؤاد و بینر[7]، 2008). برخی افراد میتوانند بهراحتی مراحل تصمیمات مسیر شغلی را طی کنند؛ اما برخی دیگر در طی این فرایند با دشواریهایی روبهرو میشوند (کالسر، دوبرین و گتی[8]، 2020). دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی بهمعنای «مواجهشدن با تعارضات درونی و بیرونی قبل و حین فرایند اتخاذ تصمیم مسیر شغلی است» (امیر[9] و گتی، 2006: 2؛ بهنقل از بلاکـیوول و همکاران[10]، 2014). کمبود آمادگی، کمبود اطلاعات و در برخی مواقع، داشتن اطلاعات نادرست، نمونههایی از تعارضاتی است که افراد ممکن است در طی فرایند تصمیمگیری مسیر شغلی با آن مواجه شوند (گتی، 1986). دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی بر خودکارآمدی مسیر شغلی تأثیرگذار است (لنت و هاکت[11]، 1987). خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی به «باور فرد مبنیبر اتخاذ موفقیتآمیز تصمیمات مسیر شغلی برمیگردد» (بتز[12]، 2001: 56). کمبود باور خودکارآمدی میتواند به درنظرگرفتن گزینههای مسیر شغلی محدود، محدودشدن آرزوهای مسیر شغلی و گاه بیتصمیمی مسیر شغلی منجر شود (بتز و هاکت، 1986).
برای تجربهکردن موفقیت در تصمیمات مسیر شغلی در قرن 21 افراد باید از مهارتهایی برخوردار شوند تا بتوانند با اتخاذ تصمیمات درست به مدیریت مثبت و بهینۀ مسیر شغلی خود (دای فابیو[13]، a2014: 23) در مواجهه با چالشهای جامعۀ معاصر بپردازند؛ بنابراین، دستیابی به مهارت یادگیری مادامالعمر (پاتون و مکماهان[14]، 2014)، افزایش انعطافپذیری مسیر شغلی (دای فابیو، a2014)، خلّاقیت، بروز و بهکارگیری استعدادها و دستیابی به زندگیای با مسیر شغلی رضایتبخش و ثمربخش (بولستین[15]، 2006؛ 2011؛ گویچارد، 2013؛ ساویکاس[16]، 2011، 2015) ضروری است. برایناساس، برای کمک به افراد در اتخاذ تصمیمات مسیر شغلی بهینه و مطلوب (دای فابیو، b2014) و مقابلۀ مؤثر با چالشهای پیشبینیناپذیر، فراسازۀ[17] سرمایۀ شخصی کارآفرینی درونی (ISC)[18] را دای فابیو در سال 2014 مطرح کرد (دای فابیو، c2014: 100). ISC معرّف «نگرشهای بدیع و منحصربهفرد است که به فرد اجازه میدهد با چالشهای مسیر شغلی و زندگی بهواسطۀ خلق راهحلهای خلّاقانه در شرایط بحرانی و تبدیلکردن فشارها به فرصتها مقابله کند». ISC فراسازهای است که دربردارندۀ هفت سازه است: خوداَرزشیابی بنیادی[19]، سرسختی[20]، خودکارآمدی خلّاقانه[21]، تابآوری[22]، تسلط بر اهداف[23]، قاطعیت[24]، هوشیاری[25]. سازۀ خوداَرزشیابی بنیادی (یونگ و همکاران[26]، 2003) معرّف نوعی خودپندارۀ مثبت است که با عزتنفس بالا، خودکارآمدی بالا، مکان کنترل درونی و خوشبینی تعیین میشود. سرسختی یک فرد ترکیبی از باورها دربارۀ خود و دنیا و چگونگی تعامل با دنیاست. این سازه، خودْ دربردارندۀ سه جزء است: تعهد، کنترل و چالش (مدی[27]، 1990). خودکارآمدی خلّاقانه به ادراک فرد از توانایی خود در مقابله با مسائل و حل آنها برمیگردد. خودکارآمدی خلّاقانه شامل مهارتهای حل مسئله و توانایی خلق ایدههای جدید است (تیرنی، فارمر[28]، 2002). تابآوری به ادراک فرد از توانایی خود در مقابله با دشواریها و بهکارگیری راهبردهای انطباقی برای مقابله با ناآرامیها و دردسرها برمیگردد (توگاد و فردریکسون[29]، 2004). تسلط بر اهداف، به مهارتهای دائماً درحالظهور برای رسیدن به بهترین سطح عملکرد برمیگردد که به خلق بهترین راهحلها منجر میشود (میجلی و همکاران[30]، 2000). قاطعیت به توانایی اتخاذ تصمیمات مهم در هر برهه از زندگی برمیگردد. هوشیاری، سبک تصمیمگیری انطباقی است که به جستوجوی اطلاعات معنادار و ارزشیابی دقیق هر گزینه پیش از اتخاذ تصمیم برمیگردد (مان و همکاران[31]، 1997). از زمان مطرحشدن این سازه تاکنون، مطالعاتی به بررسی پیامدهای مسیر شغلی تداعیشده با ISC ازقبیل عملکرد، استخدامپذیری، خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی و کمبود دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی (دای فابیو، c2014) انجام شده است. ISC عامل محافظتی است که باعث کاهش ریسکهای مسیر شغلی (دای فابیو و کنی، 2016)، مشکلات تصمیمگیری مسیر شغلی (کنی و همکاران[32]، 2009)، استرسهای مسیر شغلی، مقابله با شکستها به جای تمرکز بر مشکلات (آلن، دافی و داگلاس[33]، 2015)، افزایش انعطافپذیری مسیر شغلی بهمنظور رسیدن به نتایج موفقیتآمیز و اهداف معنادار در مسیر شغلی (دای فابیو و ون استروبرک[34]، 2016) و بهزیستی مسیر شغلی (دای فابیو، پلازسچی و بوسی[35]، 2017) میشود. فراسازۀ ISC بهطور خلاصه دربردارندۀ نوعی ادراک از خود است که با توانایی خوداَرزشیابی مثبت، تعهد، کنترل و استقبال از چالشهای زندگی، توانایی حل خلّاقانۀ مسائل، توانایی مقابلۀ مؤثر با دشواریها بهشیوهای انطباقی، تداوم رشد مهارتهای فردی، توانایی کاربرد مهارتهای تصمیمگیری در هر بافتی و اتخاذ تصمیمات بهشکل صحیح و انطباقی (دای فابیو، c2014) همراه است؛ بنابراین، فردی که دارای این سرمایه است، در طی مسیر شغلی خودْ کارآفرین خواهد بود.
این چشمانداز بهطور ضمنی معنادهنده به زندگی فرد است و فصلی جدید در حکایت زندگی فرد خلق میکند و سبب میشود که فرد از همۀ تواناییهای خود برای مقابله با چالشهای مسیر شغلی و بالطبع زندگی استفاده کند. باتوجهبه نقش اثربخشISC در ارتقای توانایهای فرد در مسیر شغلی در دنیای امروز (رونن[36]، 2010؛ دای فابیو و کنی، 2015؛ دای فابیو، کنی و کالادیس[37]، 2016؛ هاگ و همکاران، 2007؛ کنی و هاگ، 2009؛ دای فابیو، c2014؛ a2015؛ دای فابیو و کنی، a2012؛b 2012؛ ۲۰۱۶؛ دای فابیو و بولستین، 2016؛ دای فابیو و پلازسچی، 2016؛ دای فابیو و ساکلوفسکی[38]، a2014؛b 2014) دای فابیو (c2014) مقیاسی را برای سنجش ISC تدوین کرده است که بهصورت خودگزارشی و مشتملبر 28 گویه و هفت خردهمقیاس است.
نمرهگذاری این مقیاس مطابق با طیف لیکرت 5درجهای (1= قویاً مخالفم تا 5= قویاً موافقم) است. این مقیاس برای سنجش میزان سرمایۀ شخصی کارآفرینی درونی در افراد بالای 13 سال طراحی شده است. خردهمقیاسها و نمونهای از گویههای مربوط به آنها بهشرحِ زیر است: اولین خردهمقیاس، خوداَرزشیابی بنیادی است که با 4 گویه سنجیده میشود (برای مثال، من تعیینکنندۀ آن چیزی هستم که در زندگیام اتفاق خواهد افتاد). دومین خردهمقیاس، سرسختی است که با 9 گویه سنجیده میشود (برای مثال، طرحریزی برای پیشرفت از بروز بسیاری از مشکلات در آینده جلوگیری میکند). سومین خردهمقیاس، خودکارآمدی خلّاقانه است که با 3 گویه سنجیده میشود (برای مثال، میتوانم مشکلات را بهصورت خلّاقانه حل کنم). چهارمین خردهمقیاس، تابآوری است که با 3 گویه سنجیده میشود (برای مثال، باوجودِ تمامی موانع میتوانم به اهدافم برسم). پنجمین خردهمقیاس، تسلط بر هدف است که با 3 گویه سنجیده میشود (برای مثال، یکی از اهدافم درزمینۀ یادگیریْ آن است که در حد همۀ توانم یاد بگیرم). ششمین خردهمقیاس، قاطعیت است که با 3 گویه سنجیده میشود (برای مثال، تصمیمگیری برایم آسان است). هفتمین خردهمقیاس، هوشیاری است که با 3 گویه سنجیده میشود (برای مثال، زمانی که باید تصمیمی را اتخاذ کنم، تمایل دارم صبر کنم و همۀ گزینههای ممکن را بررسی کنم). مطالعات فراوانیْ روایی، پایایی، تحلیل عاملی مرتبۀ دوم و همچنین نقطۀ برش این مقیاس را بررسی کردهاند (دای فابیو، a2014؛ دای فابیو، پلازسچی و بوسی، 2017؛ سؤک، عبدحمید و اسماعیل[39]، 2019). نتایج این مطالعات نشان داده است که مدل اندازهگیری این مقیاس بهصورت یک عامل مرتبۀ دوم همراه با هفت عامل مرتبۀ اول بهعنوان زیرمقیاسها و 28 متغیر آشکار بهعنوان گویههاست.
باتوجهبه اعتبار و پایایی مقیاسISC و کارایی آن در مشاورۀ مسیر شغلی، بهویژه در دانشجویان و باتوجهبه اینکه در داخل کشور این مقیاس تاکنون ترجمه نشده است و روایی و پایایی آن بررسی نشده است؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر ضمن معرفی فراسازۀ ISC، بررسی مشخصات روانسنجی مقیاسISC در دانشجویان دانشگاه حضرت معصومه(س) شهر قم است. در این مطالعه سؤالات زیر مطرح شد: 1. آیا مقیاسISC از روایی کافی برخوردار است؟
روش
این پژوهش از نوع توصیفیـتحلیلی و مطالعات روانسنجی است. جامعۀ پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه حضرت معصومه(س) در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ بود که بالغبر210 دانشجو بود و از این جامعه تعداد 185 دانشجو داوطلب شرکت بودند که مقیاس در اختیار آنها قرار داده شد. در این مطالعه متغیر جنسیت کنترل شد و نمونۀ پژوهش فقط دانشجویان دختر انتخاب شدند.
نخستین گام برای استفادۀ مقیاس ISC، ترجمۀ مقیاس با استفاده از روش Forward-Backward بود. نسخۀ اصلی مقیاس را دو نفر که مدرک تحصیلی دکتری مترجمی زبان انگلیسی داشتند، ترجمه کردند. سپس تفاوتهای موجود بین دو نسخۀ ترجمهشده را پژوهشگر و مترجمان بررسی کردند و در یک نسخه تلفیق شد. در مرحلۀ بعد، دو مترجم دیگر باز هم بهصورت مستقل آن را به زبان انگلیسی برگرداندند. در ادامه، یک متخصص مشاور مسیر شغلی بین مقیاسهای فارسی و انگلیسی را مطابقت داد و مقیاس فارسی تهیه شد. برای بررسی روایی صوری، مقیاس در اختیار سه نفر از استادان مشاورۀ مسیر شغلی قرار گرفت. برای اطمینان از قابلفهمبودن سؤالات مقیاس و بررسی اشکالات احتمالی، مقیاس در اختیار 32 نفر از دانشجویان با میانگین سنی 19 سال قرار گرفت. نتایج در این مرحله گویای آن بود که سؤالات برای نمونۀ دانشجویان قابلفهم است و نیازمند اعمال اصلاحات در سؤالات نیست. بدینترتیب، نسخۀ فارسی ISCS تهیه شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری Amos-24 و نرمافزار آماری SPSS-21 و با استفاده از روشهای تحلیل عامل تأییدی مرتبۀ دوم و محاسبۀ شاخصهای آمار توصیفی تحلیل شد.
درادامه ISCS، پرسشنامۀ دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی (گتی، کراسز و اسیپو[40]، 1996) و مقیاس خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی (بتز و تیلور[41]، 2000) درقالب یک دفترچه تکثیر شد و در اختیار 185 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی که داوطلب همکاری در پژوهش بودند، قرار گرفت. جمعآوری اطلاعات شش ماه به طول انجامید. از میان 185 دفترچۀ توزیعشده، 15 دفترچه حاوی پرسشنامههای مخدوش بود. 170 دفترچه بهصورت کامل پاسخ داده شده بود. بهمنظور تعیین پایاییISCS از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. همچنین، بهمنظور بررسی روایی ISCS، از روش تحلیل عاملی توصیفی، اکتشافی و تأییدی و روش روایی همگرا و واگرا استفاده شد. گفتنی است بهمنظور رعایت ملاحظات اخلاقی، دادهها با رضایت آگاهانه از همۀ شرکتکنندگان جمعآوری شد.
در این پژوهش، برای بررسی روایی سازه مقیاس علاوهبر ISCS از پرسشنامههای زیر استفاده شد:
الف) پرسشنامۀ ویژگیهای جمعیتشناختی: این پرسشنامه حاوی اطلاعات سن، وضعیت تأهل، رشتۀ تحصیلی و مقطع تحصیلی است.
ب) پرسشنامۀ دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی (CDDQ)[42]: این پرسشنامه (گتی، کراسز و اسیپو، 1996) دارای 34 گویه است و نمرهگذاری آن مطابق با طیف لیکرت 9درجهای ( از 1= توصیفکنندۀ من نیست تا 9= کاملاً توصیفکنندۀ من است). این پرسشنامه دارای 3 مقیاس و 10 خردهمقیاس است. مقیاس کمبود آمادگی شامل کمبود انگیزه، بیتصمیمی در مسیر شغلی و باورهای ناکارآمد مسیر شغلی است. مقیاس کمبود اطلاعات شامل کمبود اطلاعات دربارۀ فرایند تصمیمگیری مسیر شغلی، کمبود اطلاعات دربارۀ خود و کمبود اطلاعات دربارۀ مشاغل و کمبود اطلاعات دربارۀ شیوههای کسب اطلاعات است. آخرین مقیاس، اطلاعات نامتناسب است که شامل
خردهمقیاسهای اطلاعات نامعتبر، تعارضات درونی و تعارضات بیرونی است. ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس برابر با 93/0 و برای خردهمقیاسهای آمادگی، کمبود اطلاعات و اطلاعات نامتناسب بهترتیب برابر با 87/0، 89/0 و 91/0 به دست آمد (دای فابیو و پلازسچی، 2013). در ایران این پرسشنامه را معتمدی (1393) ترجمه کرد و روایی و پایایی آن بررسی شد. روایی همگرای این پرسشنامه با پرسشنامۀ افکار ناکارآمد حرفهای (سامپسون و همکاران[43]، 2003؛ بهنقل از کسایی و بهرامی، 1385) برابر 78/0 و روایی واگرای آن با پرسشنامۀ استخدامپذیری (راتول، هربرت و راتول[44]، 2007) برابر با 87/0- گزارش شده است. پایایی این پرسشنامه برای نمرۀ کل برابر با 82/0 به دست آمد. ج) مقیاس خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی (فرم کوتاه) ((CDSES-SF[45]: در این مطالعه بهمنظور سنجش خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی از مقیاس خودکارآمدی مسیر شغلی (فرم |
|
کوتاه) (بتز و تیلور، 2000) استفاده شد. این مقیاس 20 سؤال دارد و نمرهگذاری آن مطابق با طیف لیکرت 5درجهای (1= اطمینانی ندارم تا 5= کاملاً اطمینان دارم) است. نمرۀ کل در این مقیاس گویای خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی فرد است. ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس برابر با 74/0 گزارش شده است (نوتا، پیس و فراری[46]، 2008). در ایران این مقیاس را ملکیها (1393) ترجمه کرد و روایی و پایایی آن بررسی شد. روایی همگرای این مقیاس با پرسشنامۀ تعالی شغلـخانواده (گرینهاوس و پاول[47]، 2006) برابر با 81/0 و روایی واگرای آن با مقیاس استرسهای مسیر شغلی (یانگ[48]، 2017) برابر 71/0- به دست آمد. همچنین، پایایی این پرسشنامه بهروش آلفای کرونباخ برابر با 81/0 محاسبه شد.
یافتهها میانگین و انحراف معیار هریک از خردهمقیاسهای ISCS در جدول 1 ارائه شده است.
|
جدول ۱. میانگین و انحراف معیار ابعاد ISCS
ابعاد مقیاس |
میانگین |
انحراف معیار |
خوداَرزشیابی بنیادی |
05/29 |
47/11 |
سرسختی |
83/0 |
17/5 |
خودکارآمدی خلّاقانه |
82/9 |
18/4 |
تابآوری |
72/9 |
23/4 |
تسلط بر هدف |
56/9 |
30/4 |
قاطعیت |
93/9 |
15/4 |
هوشیاری |
86/9 |
94/3 |
برای بررسی تغییرناپذیری سازههای تشکیلدهندۀ فراسازۀ ISC و تأیید ساختار عاملی آن در جامعۀ دانشجویان ایرانی از تحلیل عاملی تأییدی مرتبۀ دوم استفاده شد. برای فراسازۀ ISC یک الگوی اندازهگیری براساس نظریۀ دای فابیو (2014) مفروض شد که در آن زیرمقیاسها بهعنوان عوامل مرتبۀ اول و ICS بهعنوان عامل مرتبۀ دوم منظور شد.
شکل 1. نمودار مسیر تحلیل عاملی تأییدی مرتبۀ دوم فراسازۀ ISC
در این الگو 28 گویه بهعنوان متغیرهای آشکار و هفت خردهمقیاس خوداَرزشیابی بنیادی، سرسختی، خودکارآمدی خلاقانه، تاب آوری، تسلط بر هدف و قاطعیت به عنوان متغیرهای پنهان لحاظ شد. نتایج بررسی شاخص های برازش کلی مرتبط با این الگو در جدول 2 گزارش شده است.
جدول 2. شاخصهای برازش تحلیل عاملی تأییدی مرتبۀ دوم مقیاس ISC
CMIN |
DF |
CMIN/DF |
TLI |
CFI |
PNFI |
PCFI |
RMSI |
48/360 |
343 |
05/1 |
99/0 |
99/0 |
81/0 |
90/0 |
017/0 |
مطابق با یافتههای جدول 2 میزان شاخص مقتصد CMIN/DF برابر با با 48/360 است که باید کوچکتر از 5 باشد؛ بنابراین، میزان محاسبهشده مطلوب است. میزان شاخص تطبیقی CFI و TLI هردو برابر با 99/0 محاسبه شد که دامنۀ قابلقبول این دو شاخص بین 90/0 تا 1 است. برایناساس، میزان این دو نوع شاخص تطبیقی مطلوب است. میزان شاخص هنجارشدۀ مقتصد PNFI برابر با 81/۰ محاسبه شده است که دامنۀ قابلقبول آن بین 50/0 تا 1 است. برایناساس، میزان شاخص گزارششده مطلوب است. میزان شاخص برازش تطبیقی مقتصد PCFI برابر با 90/0 محاسبه شد که دامنۀ قابلقبول آن بین 50/0 تا 1 است که میزان محاسبهشده مطلوب است. میزان شاخص مقتصد RMSEA برابر با 017/0 محاسبه شد که کمتر از 8/0 و قابلقبول است. درمجموع، باتوجهبه شاخصهای برازش بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت که الگو بهخوبی با دادهها برازش داشت.
جدول 3. وزنهای رگرسیون استاندارد و سطح معناداری اثر گویهها بر عوامل ISC
عوامل |
برآورد استاندارد |
نسبت بحرانی |
سطح معناداری |
||
خوداَرزشیابی بنیادی |
<--- |
ISC |
99/0 |
06/14 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
ISC |
99/0 |
70/11 |
001/0> |
خودکارآمدی خلّاقانه |
<--- |
ISC |
97/0 |
05/11 |
001/0> |
تابآوری |
<--- |
ISC |
97/0 |
15/10 |
001/0> |
تسلط بر اهداف |
<--- |
ISC |
99/0 |
58/11 |
001/0> |
قاطعیت |
<--- |
ISC |
99/0 |
28/11 |
001/0> |
هوشیاری |
<--- |
ISC |
99/0 |
23/12 |
001/0> |
خوداَرزشیابی بنیادی |
<--- |
q1 |
85/0 |
|
|
خوداَرزشیابی بنیادی |
<--- |
q2 |
72/0 |
28/11 |
001/0> |
خوداَرزشیابی بنیادی |
<--- |
q3 |
68/0 |
33/10 |
001/0> |
خوداَرزشیابی بنیادی |
<--- |
q4 |
77/0 |
39/12 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
q5 |
77/0 |
|
|
سرسختی |
<--- |
q6 |
74/0 |
43/10 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
q7 |
71/0 |
98/9 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
q8 |
76/0 |
64/10 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
q9 |
74/0 |
40/10 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
q10 |
68/0 |
37/9 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
q11 |
71/0 |
90/9 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
q12 |
68/0 |
35/9 |
001/0> |
سرسختی |
<--- |
q13 |
77/0 |
89/10 |
001/0> |
خودکارآمدی خلّاقانه |
<--- |
q14 |
85/0 |
|
|
خودکارآمدی خلّاقانه |
<--- |
q15 |
70/0 |
26/9 |
001/0> |
خودکارآمدی خلّاقانه |
<--- |
q16 |
79/0 |
59/10 |
001/0> |
تابآوری |
<--- |
q17 |
71/0 |
|
|
تابآوری |
<--- |
q18 |
78/0 |
76/9 |
001/0> |
تابآوری |
<--- |
q19 |
72/0 |
11/9 |
001/0> |
تسلط بر اهداف |
<--- |
q20 |
75/0 |
|
|
تسلط بر اهداف |
<--- |
q21 |
79/0 |
90/10 |
001/0> |
تسلط بر اهداف |
<--- |
q22 |
74/0 |
25/10 |
001/0> |
قاطعیت |
<--- |
q23 |
75/0 |
|
|
قاطعیت |
<--- |
q24 |
70/0 |
40/9 |
001/0> |
قاطعیت |
<--- |
q25 |
68/0 |
02/9 |
001/0> |
هوشیاری |
<--- |
q26 |
79/0 |
|
|
هوشیاری |
<--- |
q27 |
67/0 |
31/9 |
001/0> |
هوشیاری |
<--- |
q28 |
61/0 |
55/8 |
001/0> |
مطابق با نتایج جدول 3 بار عاملی همۀ گویهها معنادار بود و تمامی گویهها در پرسشنامه باقی خواهند ماند. بهعبارتدیگر، این یافته گویای آن است که ISCS دارای کاربرد در جامعۀ دانشجویان ایرانی است و توانسته است فراسازۀ ISC را از ذهن دانشجویان استخراج کند.
روایی واگرا و همگرای ISCS با پرسشنامۀ دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی و مقیاس خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی (فرم کوتاه) در جدول 4 و 5 ارائه شده است.
جدول ۴. روایی واگرای ISCS با ابعاد پرسشنامۀ دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی
دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی
ISCS |
کمبود آمادگی |
کمبود اطلاعات |
اطلاعات نادرست |
|||||||
کمبود انگیزه |
بیتصمیمی |
باورهای ناکارآمد |
کمبود اطلاعات دربارۀ فرآیند تصمیم گیری |
کمبود اطلاعات دربارۀ خود |
کمبود اطلاعات دربارۀ مشاغل |
کمبود اطلاعات دربارۀ شیوههای کسب اطلاعات |
اطلاعات نامعتبر |
تعارضات درونی |
تعارضات بیرونی |
|
خوداَرزشیابی بنیادی |
21/0- |
70/0- * |
65/0- |
46/0- |
51/0- * |
54/0- |
*65/0- |
78/0- |
*79/0- |
*27/0- |
سرسختی |
35/0- |
61/0- * |
65/0- |
67/0- |
*59/0- |
36/0- |
72/0- |
*21/0- |
*79/0- |
**36/0- |
خودکارآمدی خلّاقانه |
*36/0- |
*70/0- |
*27/0- |
*65/0- |
**66/0- |
*77/0- |
**56/0- |
66/0- |
47/0- |
*51/0- |
تابآوری |
*21/0- |
39/0- |
*28/0- |
*47/0- |
*36/0- |
*65/0- |
30/0- |
69/0- |
32/0- |
*28/0- |
تسلط بر اهداف |
*19/0- |
*65/0- |
*21/0- |
**27/0- |
65/0- |
**63/0- |
32/0- |
**73/0- |
*26/0- |
*78/0- |
قاطعیت |
*10/0- |
69/0- |
*39/0- |
41/0- |
*28/0- |
**64/0- |
39/0- |
71/0- |
78/0- |
16/0- |
هوشیاری |
44/0- |
63/0- |
*81 /0- |
*08/0- |
59/0- |
57/0- |
*58/0- |
49/0- |
*69/0- |
*59/0- |
نمرۀ کل |
**89/0- |
*85/0- |
*67/0- |
|||||||
*p < .05 **p < .01 N= 170 |
مطابق با یافتههای جدول 4 همبستگی منفی و معناداری بین خردهمقیاسهای ISCIو پرسشنامۀ دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی وجود دارد.
جدول 5. روایی همگرای ISCS با مقیاس خودکارآمدی مسیر شغلی
متغیر |
خوداَرزشیابی بنیادی |
سرسختی |
خودکارآمدی خلّاقانه |
تابآوری |
تسلط بر اهداف |
قاطعیت |
هوشیاری |
خودکارآمدی مسیر شغلی |
*68/0 |
**54/0 |
*54/0 |
*76/0 |
*65/0 |
**87/0 |
61/0 |
*p < .05 **p < .01 N= 170 |
یافتههای جدول 5 نشان میدهد ابعاد ISCS با مقیاس خودکارآمدی مسیر شغلی، همبستگی مثبت و معناداری دارد. برای بررسی میزان پایایی ISCS از روش ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که میزان این ضریب برای تکتک ابعاد خوداَرزشیابی بنیادی، سرسختی، خودکارآمدی خلّاقانه، تابآوری، تسلط بر اهداف، قاطعیت و هوشیاری بهترتیب برابر با 91/0، 83/0، 78/0، 78/0، 80/0، 75/0 و 73/0 به دست آمد.
نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر ترجمه و بررسی اعتبار و پایایی ISCS بود. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی مرتبۀ دوم نشان داد هر هفت سازۀ تشکیلدهندۀ ISC در جامعۀ ایرانی کاربرد دارد. ضرایب آلفای کرونباخ برای هفت خردهمقیاس ISCS بالاتر از 70/0 به دست آمد که گویای آن است که این مقیاس پایاست و از ثبات درونی مناسبی برخوردار است. وجود رابطۀ منفی و معنادار بین اجزای ISC و اجزای دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی گویای روایی واگرای ISCS است. این یافتۀ مطالعه با نتایج مطالعات دای فابیو (b2014) و (c2014) همخوانی دارد. در تبیین وجود این رابطه میتوان گفت که عوامل متعددی در ایجاد و گسترش تعارضات درونی و بیرونی که بهعنوان منبع دشواریهای تصمیمگیری مسیر شغلی محسوب میشوند، نقش دارند؛ اما داشتن مهارتهای ISC نیز میتواند تا حدودی به کاهش و در برخی مواقع حذف منبع تعارضات منجر شود. خوداَرزشیابی بنیادی در ارتباط نزدیک با عزتنفس و منبع کنترل است. در فرایند مسیر شغلی، چالشهای فراوانی میتوانند میزان عزتنفس فرد و سبک تبیینهای وی را که ارتباط نزدیکی با منبع کنترل دارد، تحتالشعاع قرار دهند. عزتنفس و منبع کنترل افرادی که خوداَرزشیابی مثبتی از خود دارند، در مواجهه با چالشهای پیشبینیشده و پیشبینینشدنی مسیر شغلی بهراحتی تحتالشعاع قرار نمیگیرد. مطابق با نظر دای فابیو (b2014) افرادی که خوداَرزشیابی منفی از خود دارند، سهمی برای موفقیتهای خود نهتنها در مسیر شغلی، بلکه در زندگی در نظر نمیگیرند و نقش عوامل محیطی و خارج از کنترل خود را در موفقیتهایشان برجسته میکنند. خوداَرزشیابی بنیادی بهواسطۀ ایجاد تصور مثبت از خودپنداره با تأثیرگذاری بر منبع کنترل، خوشبینی و عزتنفسْ زمینهساز ایجاد دغدغه و بهدنبالِ آن طرحریزی اهداف مسیر شغلی میشود. خوداَرزشیابی بنیادی زمینهساز عملکرد مثبت فرد در حوزۀ مسیر شغلی میشود. سرسختی گویای مقاومت افراد در مواجهه با چالشهای محیط است. افرادی که دارای سطوح بالایی از سرسختی در مسیر شغلی هستند، با غالب جنبههای زندگی مسیر شغلیشان درگیر میشوند و به شناسایی اهداف و اولویتهای مسیر شغلی خود میپردازند (تعهد مسیر شغلی). اینگونه افراد تصور میکنند بر وقوع رویدادها در زندگی مسیر شغلیشان تسلط دارند و خود قادرند که تصمیمها و رویدادهای تعیینکننده و سرنوشتساز مسیر شغلیشان را بهگونهای مثبت رقم بزنند (کنترل مسیر شغلی). تصور این افراد از چالشها و دشواریهای مسیر شغلی آن است که این موارد زمینهساز رشد شخصی آنها در زندگی است؛ به جای اینکه تهدیدی برای آنها باشد. سرسختی مسیر شغلی باعث میشود فرد بهدنبال تجارب جدید باشد. این افراد توانایی ارائۀ پاسخهای سازگارانه به چالشهای پیشبینینشده را دارند (چالش مسیر شغلی)؛ بنابراین، میتوان نتیجه گرفت سرسختی با محوریت سه بُعد تعهد، چالش و کنترل میتواند با عملکرد موفقیتآمیز در مسیر شغلی ارتباط داشته باشد. خودکارآمدی خلّاقانه زمینهساز این تصور در فرد است که میتواند پاسخهای خلّاقانه و جدیدی در پاسخ به مشکلات ایجادشده به کار گیرد. با جدیدشدن چالشها و مشکلات در دنیای امروز، راهحلهای آزمودهشدۀ قبلی گاهی مؤثر نیست و برخورد مؤثر با چالش مستلزم بازبینی متفاوت با قبل است. خودکارآمدی خلّاقانه زمینهساز ایجاد، سنجش و بهکارگیری راهحلهای متفاوت است. این سازه باعث میشود فرد نهتنها از زندگی، بلکه از مسیر شغلی خود تعبیری متفاوت داشته باشد و بهنحوۀ مؤثرتر با رخدادها و رویدادهای دشوار زندگی و مسیر شغلی مواجه شود. سازۀ تسلط بر اهداف زمینهساز رشد فردی مداوم میشود. توانایی تدوین و ایجاد اهداف جدید و متناسب با موقعیت و پایداری درراستای اهداف تا حصول به نتیجۀ مطلوب، ازجمله پیامدهای این سازه است. افرادی که دارای ویژگی تسلط بر اهداف هستند، به یادگیری علاقۀ ذاتی دارند و هنگام انجام وظایف، تمرکز خود را بر وظایف خود معطوف میکنند.
سازۀ تابآوری معرّف توانایی مقابلۀ مستمر و مداوم فرد بهشیوهای سازگارانه با شرایط ناگوار و سختیهاست. تابآوری در مسیر شغلی باعث میشود فرد قابلیتها و توانمندیهای خود را در برخورد با رویدادهای استرسزای مسیر شغلی به کار گیرد و به رشد شخصی خود برخلاف همۀ محدودیتهایش ادامه دهد.
تسلط بر اهداف و هوشیاری بهواسطۀ کمک به فرد در کسب مهارتها و اطلاعات لازم برای بررسیکردن گزینههای پیش رو هنگام اتخاذ تصمیمهای مسیر شغلی و گاه کسب مهارتهای موردنیاز برای اتخاذ انتخاب، مانع از کسب اطلاعات نادرست و کمبود اطلاعات در فرد در طی فرایند تصمیمگیری مسیر شغلی میشود. ماهیت این دو جزء اقتضا میکند که فرد دائماً در طی فرایند تصمیمگیری به بررسی اطلاعات کسبشدۀ خود بپردازد و مهارتهای لازم را دراینباره کسب کند.
تسلط بر اهداف، با هدف عملکرد متفاوت است. هدف عملکرد گاهی باعث کاهش انگیزۀ فرد برای تلاش درجهت دستیابی به سطوح بالایی از شایستگیها و مهارتهای شخصی میشود؛ درحالیکه تسلط بر اهداف به توانایی فرد در دستیابی به بهترین سطح ادراکشده در وظایف و اهداف برمیگیرد و باعث حفظ یادگیری مداوم فرد میشود. تسلط بر اهداف در ارتباط نزدیک با راهبردهای یادگیری فرد است. سازۀ قاطعیت به ایجاد توانایی تصمیمگیری در بافتهای دائماً درحالتغییر منجر میشود. این سازه با داشتن آزادی و استقلال در فرایند تصمیمگیری مرتبط است. بهعبارتدیگر، این افراد در طی مسیر شغلی خود از توانایی خودتعیینگری بهرهمند هستند. آخرین جزء، هوشیاری است. هوشیاری در ارتباط مستقیم و نزدیک با سبک تصمیمگیری فرد است که به جستوجوی دقیق، هدفمند و منطقی اطلاعات و گزینههای تصمیمگیری مرتبط است. قاطعیت، معرّف راهبرد تصمیمگیری سازگارانه است. افرادی که این ویژگی را دارند، در فرایند تصمیمگیریهای مسیر شغلی خود بهتر میتوانند در محیطهای نامطمئن طرحریزی کنند و از تسلط بر محیط و کاربرد اطلاعات بهسبکی منطقی و راهبردی اطمینان حاصل کنند. درمجموع، میتوان نتیجه گرفت که ISC با عملکرد مثبت در مسیر شغلی، بهخصوص در حوزههای انطباقپذیری، تصمیمگیری مسیر شغلی و خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلیْ پیامدهای مثبت دارد.
وجود رابطۀ مثبت و معنادار بین ابعاد مقیاس ISCS با خودکارآمدی مسیر شغلی گویای روایی همگرای ISCS است. این یافتۀ پژوهش با نتیجۀ مطالعۀ کنی و همکاران (2009) مبنیبر رابطۀ مثبت و معنادار بین اجزای ISCو خودکارآمدی تصمیمگیری مسیر شغلی دراینزمینه همخوان است. در تبیین این یافتۀ پژوهش میتوان گفت اهمیت اجزای ISC در فرایند مدیریت بهینۀ مسیر شغلی که تصمیمگیریهای مسیر شغلی نیز جزئی از این فرایند است، انکارناپذیر است (دای فابیو و ون اسبروک، 2016). خوداَرزشیابی بنیادی زمینهساز ایجاد خودپندارۀ مثبت است. ارزشیابی مثبت از خود باعث افزایش خوشبینی، تغییر سبک اسناددهی و مکان کنترل، کاهش سطح رنجوری مسیر شغلی (رونن، 2010) و باور خودکارآمدی میشود؛ بنابراین، خوداَرزشیابی بنیادی بهطور غیرمستقیم میتواند زمینهساز ایجاد و ارتقای سطح باور خودکارآمدی مسیر شغلی شود. سرسختی با ایجاد حس تعهد، چالشپذیری و حفظ کنترل بر موقعیت، بستر لازم ر برای تجربهکردن موقعیتهای جدید فراهم میکند؛ بنابراین، با کسب نتایج مثبت در موقعیتهای جدید، باور خودکارآمدی فرد افزایش مییابد؛ اما چنانچه در چنین موقعیتهایی نتیجۀ مطلوب حاصل نشود، جزء سرسختی بهواسطۀ داشتن مکانسیمهای انطباقی به فرد کمک میکند تا بر تنشها، ناآرامیها و احساسهای نامطلوب ناشی از شکست و کسب نتیجۀ نامطلوب غلبه کند و همچنان در موقعیت تا حصول نتیجۀ مطلوب باقی بماند. جزء خودکارآمدی خلّاقانه در ارتباط مستقیم با باور خودکارآمدی مسیر شغلی است. خودکارآمدی خلّاقانه بهواسطۀ اثرگذاری بر ادراک فرد، بر تواناییاش در مقابله با مشکلات و حل خلّاقانۀ آنها به فرد توانایی خلق ایدههای جدید را در مقابله با چالشها، دشواریها و مشکلاتی را میدهد که ممکن است در طی فرایند مسیر شعلی و تصمیمگیریهای مربوط به آنها مواجه شود. جزء تسلط بر اهداف با بهروزرسانی و رشد مهارتهای موردنیاز برای رسیدن به اهداف تعیینشده درراستای مسیر شغلی مرتبط است که نقش مهمی در تضمین موفقیت فرد در رسیدن به هدف دارد. هوشیاری باعث میشود فرد در فرایند تصمیمگیری مسیر شغلی به کسب و جمعآوری اطلاعات دقیق دربارۀ هریک از گزینههای پیش روی خود بپردازد و در اتخاذ تصمیمگیری مسیر شغلی دقت کافی کند؛ بنابراین، تصمیمگیری برایناساس احتمال اتخاذ تصمیمات صحیح را تضمین میکند و اتخاذ تصمیمات صحیح بهطور مستقیم و غیرمستقیم زمینهساز افزایش باور خودکارآمدی فرد است. با بررسی اجزای ISC میتوان به این نتیجه دست یافت که اجزای هفتگانه با هدایت فرد در مسیر صحیح تصمیمگیری مسیر شغلی، بهطور مستقیم و غیرمستقیم با باور خودکارآمدی مسیر شغلی در ارتباط هستند. درمجموع و با مرور یافتههای مطالعاتی میتوان به این نتیجه دست یافت که در قرن 21 مسئلۀ مدیریت مسیر شغلی توجه بسیاری از پژوهشگران را بهدلیل تغییرات و چالشهای پیشبینینشده به خود جلب کرده است. افراد برای هدایت جهتمند و قصدمند مسیر شغلیشان (ساویکاس، 2011) نیازمند کسب مهارتهایی هستند که ضمن افزایش سطح بینش آنها از خود و محیطشان، توانایی شناسایی مشکلات و موانع احتمالی را که در طی مسیر شغلی ممکن است با آنها مواجه شوند، به آنها بدهند (گویچارد، 2016). فراسازۀ ISC بهدنبالِ مطرحشدن چنین تغییراتی در ماکروسیستمها و مزوسیستمهای مسیر شغلی طرح شد. مربیان، مشاوران و راهنمایان مسیر شغلی میتوانند با آموزش این فراسازه به افراد، آنها را درزمینۀ کسب مهارتهای ضروری شکلدهی اَشکال انتزاعی هویت مسیر شغلیشان (گویچارد، 2009) یاری رسانند و زمینهساز عبور موفقیتآمیز از چالشها، گذارها و مراحل مسیر شغلی شوند؛ زیرا این فراسازه نهتنها افراد را به مهارتهای لازم درجهت مدیریت مسیر شغلی مجهز میکند، بلکه مجموعهای از بینشها و شایستگی را در فرد خلق میکند.
[1]. Rosa
[2]. Guichard
[3]. career decision
[4]. Levin & et al
[5]. career self. efficacy
[6]. Blustin
[7]. Fouad & Bynner
[8]. Kulcsar, Dobrean & Gati
[9]. Amir
[10]. Bullock. Yowell & et al
[11]. Lent & Hackett
[12]. Betz
[13]. Di Fbio
[14]. Patton & MC Mahon
[15]. Blustein
[16]. Savickas
[17]. meta construct
[18]. Intrapreneurial Self. Capital (ISC)
[19]. core self. evaluation
[20]. hardiness
[21]. creative self. efficacy
[22]. resilience
[23]. goal mastery
[24]. indecisiveness
[25]. vigilance
[26]. Judge, Erez, Bono & Thorensen
[27]. Maddi
[28]. Tierney & Farmer
[29]. Tugade &Fredrickson
[30]. Midgley & et al
[31]. Mann, Burnett, Radfford & Ford
[32]. Kenny, Horne, Orpins & Reese
[33]. Allan, Duffy & Douglass
[34]. Van Esbroeck
[35]. Palazzeschi & Bucci
[36]. Ronen
[37]. Claudius
[38]. Saklofske
[39]. Seok, Abd Hamid & Ismaial
[40]. Krausz & Osipow
[41]. Betz & Taylor
[42]. Career Decision making Difficulties Questioner (CDDQ)
[43]. Sampson & et al
[44]. Rothwell, Herbert, & Rothwell
[45]. Career Decision making Self. Efficacy Scale. Short Form (CDSES. SF)
[46]. Nota, Pace, & Ferrari
[47]. Greenhouse & Powell
[48]. Yang