نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه مشاوره دانشگاه خوارزمی تهران
2 دانشگاه خوارزمی تهران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Mothers of children with Down syndrome face challenges which lead to increased parenting stress among these mothers. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group positive psychotherapy on parenting stress among mothers of children with Down syndrome. in the frame of a semi-experimental study with pretest-posttest-follow up with control group design. Among mothers of children with down syndrome referring to Navide Asr extensive rehabilitation center in Tehran in 2018, a sample of 40 subjects were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups through random assignment method. In pretest, posttest and follow up stages, the participants of both groups completed Abidin’s Parenting Stress Index- Short Form(PSI-SF). Sessions of group weekly positive psychotherapy were held in eight 90-minute sessions for the participants of the experiment group, but the control group participants received no intervention until the end of the follow up stage. Variance analysis test with repeated measures in SPSSv20 was used for analyzing the data. results suggested that positive psychotherapy significantly decreased parenting stress among mothers of the intervention group and the results were sufficiently persistent in the one-month follow up stage (p < 0.01). results of the present research confirmed the effectiveness of positive psychotherapy in improving parenting stress among mothers of children with Down syndrome. The results affirm the importance of applying this intervention on psychological symptoms of mothers with Down syndrome and offering new perspectives in clinical interventions.
کلیدواژهها [English]
سندروم داون[1] اختلالی با چندین ناهنجاری مادرزادی است که در تقریباً 93درصد از موارد دارای کروموزوم 21 اضافی رخ میدهد (لوتسلارجر[2]، 2004). مشکلاتی که در DS مشاهده میشوند، شامل تأثیر در تحول حرکتی، مشکلات حسی و حرکتی، اختلالات ادراکی، عقبماندگی ذهنی شدید و اختلالات رفتاری انطباقی میشوند (لئونارد، سال و باور[3]، 2002). افراد مبتلا به DS ممکن است همچنین چالشهای هیجانی و رفتاری را تجربه کنند (دی وینتر، جانسن و اونهویس[4]، 2011؛ انفیلد و تنگ[5]، 2019) که میتوانند با محدودیتهای فعالیت در حیطههای تعاملات اجتماعی و مهارتهای جمعی ارتباط داشته باشند (فولی[6] و همکاران، 2013). افراد مبتلا به DS در خطر بیشتری برای ابتلا به انواع مشکلات سلامت نظیر آپنۀ خواب، نقص قلبی، بیماری تیروئید و کم خونی قرار دارند (بول[7]، 2011). مطالعات گذشته آشکار کردند که مادران کودکان مبتلا به DS در سراسر زندگی کودکان خود با چالشهای مختلفی مواجه میشوند (بام[8] و همکاران، 2008؛ گاتفرد[9]، 2001). آنها ممکن است هیجانات دشواری نظیر غم، افسردگی، گناه و خودسرزنشی را تجربه کنند (راجرز[10]، 2007؛ مایرز[11]و همکاران، 2009؛ رچ[12] و همکاران، 2010).
منابع پژوهشی مربوط به تجربۀ والدین دارای کودک مبتلا به DS عمدتاً بر عوامل استرسزایی که والدین با آنها مواجه میشوند و تفاوت آن با استرس تجربهشده در خانوادههای بدون کودکان دارای نیازهای خاص، تمرکز داشتهاند. نشان داده شده که خانوادههای دارای کودک مبتلا به DS نسبت به خانوادههای دارای کودکان دارای تحول نرمال، سطوح بالاتری از استرس را تجربه میکنند و مقابلۀ ضعیفتری دارند (سندرز و مورگان[13]، 1997). گزارش شده است که فشار مراقبت از کودکان مبتلا به DS بر استرس مادران تأثیر میگذارد (چانگ و مککانگی[14]، 2008). نتایج پژوهش دورماز و همکاران (درماز[15] و همکاران، 2011) نشان داد که چون کودکان مبتلا به DS بیشتر وقت خود را با مادران خود صرف میکنند، مادرانْ سطح بالاتری از استرس نسبت به پدران دارند. مراقبت از کودکان حتی در بهترین شرایط، فعالیتی چالشبرانگیز است و گاهی در کنار مراقبت از کودکان، شرایطی به والدین تحمیل میشود که بر چالشهای آنها میافزاید. ناتوانی فرزند خانواده ازجمله شرایطی است که مشکلات والدین و بهتبع ِآن استرس والدگری آنها را افزایش میدهد (شجائی، 2015).
استرس والدگری، یکی از مفاهیمی است که در مادران کودکان مبتلا به DS باید به آن توجه شود. استرس والدگری درنتیجۀ ناهمخوانی ادراکشده بین تقاضای والدینی و منابع فردی حاصل میشود و چنین استرسی میتواند در چندین حیطۀ زندگی که مربوط به والدگری است، تجربه شود (هارپر[16] و همکاران، 2013). بهطورِ کلی، استرس والدگری به شرایط یا موقعیتهایی اشاره دارد که در آن والدین با خواستهها و ملزوماتی محیطی روبهرو میشوند که فراتر از منابع اجتماعی و شخصی است که در اختیار دارند. در این میان، مادران استرس بالاتری را تجربه میکنند که با میزان رضایت آنها از زندگی و بیماریهای جسمانی مرتبط است. فرزندانی که ازنظر جسمی یا ذهنی ناتوان هستند، استرس خاصی را بر والدین، بهویژه مادر، تحمیل میکنند. مهمترین مسائل و مشکلات این والدین عبارتاند از: مشکل پذیرش ناتوانی کودک، خستگی ناشی از پرستاری و مراقبت، مسائل مربوط به اوقات فراغت، مشکلات مالی خانواده و مسائل پزشکی و آموزشی (کوپر، مک لاناهان و میدو[17]، 2009). سطوح بالای استرس والدگری در تعامل والدـکودک مشکل ایجاد میکند و به مهارتهای والدگری والدین آسیب میرساند. افزونبراین، استرس بالای والدین کارکردهای روانی آنها را مشکل میکند، اختلالهایی مانند اضطراب، افسردگی و پرخاشگری ایجاد میکند و اسنادهای منفی را افزایش میدهد که سرانجام به تفسیر منفی از رفتار کودک، افزایش تنبیه و ایجاد مشکل در تعاملهای خانواده منجر میشود (هی و جونگ[18]، 2010؛ هینترمای[19]، 2019؛ تریسی، تریپ و برید[20]، 2005).
یکی از مدلهای درمانی که به نظر میرسد در کاهش استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به DS مؤثر واقع شود، رویکرد رواندرمانی مثبتنگر[21] است.فرم اولیۀ این برنامه راسلیگمن، رشید و پارکز[22] (2006) تدوین کردهاند. این محققان با استفاده از نتایج پژوهشهای انجامشده در حوزۀ روانشناسی مثبتنگر و جمعبندی آن بهعنوانِ تاریخچۀ برنامۀ مثبتنگر، سه مؤلفۀ هیجانهای مثبت، تعهد و معنا مربوط به شادکامی در نظریۀ سلیگمن را بهعنوانِ اساس برنامهای درمانیـآموزشی قرار دادهاند (رشید، 2015). رشید و سلیگمنمعتقدند دنبالکردن لذت، تعهد و معنا در زندگی به ایجاد و تقویت شادکامی میانجامد (رشید و سلیگمن، 2018).سلیگمن شادکامی را موضوع اصلی رویکرد روانشناسی مثبتنگر دانست و آن را به سه مؤلفه که ازنظر علمی بهتر تعریف میشوند، تقسیم کرد: هیجان مثبت (زندگی لذتبخش )، مجذوبشدن (زندگی جذاب) و معنی (زندگی بامعنی). براساسِ این رویکرد، راهبردهایی که به مراجعین کمک میکند تا یک زندگی لذتبخش، جذاب و بامعنا را بسازند، مداخلههای مثبتنگر گفته میشود (داکورث، استیم[23] و سلیگمن، 2005).سلیگمن، رشید و پارکز (2006) معتقدند هدف PPT قراردادن جنبههای مثبت زندگی فرد در پیشزمینۀ ذهن وی با هدف آموزش رفتارهایی است که بازخورد مثبت دیگران را بهدنبال دارند. هدف دیگر آن تقویت جنبههای مثبت موجود به جای آموزش به افراد برای تفسیر مجدد جنبههای منفی در زندگی است.مداخلههای مثبتنگر سعی میکنند ازطریق افزایش هیجان مثبت، افکار و رفتار مثبت و همچنین عشق و تعلق خاطر شادکامی و بهزیستی روانشناختی را افزایش دهند (لیوبومیرسکی و لیوس[24]، 2013).
نظریههـای زیربنـایی PPT عبارتاند از نظریۀ توانمندیها که بهموجبِ آن نیاز است علاوهبر پرداختن به خطاها و ضـعفهـا به شکوفایی توانمندیها و قابلیتها هم توجه شـود وهمچنین نظریۀ ساخت و گسترش هیجانهای مثبت که بیان میکند، هیجانهای مثبـت دامنـۀ تفکـر عمـللحظهای را گسترش میدهد و همزمـان بـدن بـرای انجــام عملــی خــاص آمــاده مــیشــود. براثــرِ ایــنگسترش، با گذشـت زمـانْ منـابع تقـویتی و شخصـی گونـاگونی اعـم از منـابع جسـمی، اجتمـاعی، فکـری وذهنـی و روانشـناختی سـاخته و پرداختـه مـیشـود. همچنــین، هیجــانهــای مثبــتْ وظیفــۀ خنثــیکــردن هیجانهای منفی طـولانی را هـم در طـول زمـان بـه عهـده مـیگیرنـد و نیـز ایـن هیجـانهـا از راه اثـرگستردهشان، باعث ایجاد حلقههای صـعودی بهپاشـی میشوند و آن هم به ایجاد مجموعهای از مهارتهای مقابلهای نیز کمک میکند. بهاینترتیب، آنهـایی کـه هیجانهای مثبت را تجربه میکنند، در اغلـب مـواردبا ناملایمات و شداید زندگی بهتر مقابله مـیکننـد و تابآورترند.نظریۀ سومْ نظریۀ بالندگی است که بیـان مـیکنـد افراد برای رسیدن به رشد و بالندگی به گفتـههـا یـااحساسات مثبت بهنسبتِ 3 به 1 درمقابلِ احساسـات منفی نیاز دارند (فردریکسون[25]، 2001).افراد مثبتنگرْ سالمتر، شادتر و خوشبینتر هستند و دستگاههای ایمنی آنان بهتر کار میکند. آنان با بهرهگیری از راهبردهای کنارآمدن مؤثرتر مانند ارزیابی مجدد و مسئلهگشایی، با فشارهای روانی بهتر کنار میآیند. همچنین، بهنحوِ فعال از رویدادهای فشارزای زندگی پرهیز میکنند و شبکههای حمایت اجتماعی بهتری را پیرامون خود میسازند؛ بنابراین، این افراد شادکامی بیشتری را تجربه میکنند و امیدواری بیشتری به آینده دارند (سلیگمن و همکاران، 2005).
در پژوهشهای مختلف اثربخشی PPT بررسی و تأیید شده است. رضائی، دنیاوی و رستمیان (2020) در پژژوهشیْ تأثیر PPT را بر بهبود مسائل روانی مادران درای کودکان با نشانگان اتیسم ازجمله کاهش نشانگان استرس و افزایش معنای زندگی نشان دادند. گوا و همکاران درقالب کارآزمایی کنترلشده تصادفی، اثربخشی PPT بر افسردگی و خودکارآمدی در دانشجویان دورۀ کارشناسی پرستاری را بررسی کردند. تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر نشان داد که مداخله بهطورِ معناداری افسردگی را کاهش و خودکارآمدی را بهبود داد (گئو[26] و همکاران، 2017). سالدو، سویج و مرسر در مطالعهای به بررسی تأثیر مداخلات PPT بر روی گروهی از نوجوانان پرداختند. یافتههای بهدستآمده از پژوهش نشان داد در پایان مداخله، نوجوانان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترلْ رضایت از زندگی و عاطفۀ مثبت بیشتر و عاطفۀ منفی کمتری را نشان دادند (سلدو، ساویج و مرسر[27]، 2014). پیتروسکی و میکوتا در پژوهشی با عنوان اثربخشی مداخلات PPT بر افسردگی بیماران دریافتند که مداخلات مثبت بر کاهش علائم افسردگی و افزایش بهزیستی تأثیر دارد (پیتروسکی و میکوتا[28]، 2012). لامبرت، مولویر و تامپسون[29](2015) در مطالعـهای گـزارش کردنـد کـه PPT به بهبود بهزیستی ذهنی، سلامت جسمانی، تعهد کاری و ایجاد سرزندگی در بیمـاران منجر شده است.
باتوجهبه اینکه مادران کودکان مبتلا به DS بهدلیلِ مراقبت از فرزند خود، دچار آشفتگیهای روانشناختی هستند و میزان استرس بسیار زیادی باتوجهبه شرایط کنونی اجتماعی و اقتصادی تجربه میکنند و به نظر میرسد مؤلفههای PPT ازجمله معنا، لذت و تعهد زندگی میتواند بهعنوان مداخلات روانشناختی مؤثر تا حدود زیادی از بار روانشناختی منفی ناشی از مراقبت از فرزند مبتلا به DS بکاهد و در ایران پژوهشهای بسیار کمی به این مداخلهها پرداختهاند؛ ازاینرو، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی PPT بهشیوۀ گروهی بر استرس والدگری در مادران دارای فرزند مبتلا به DS بود که در شهر تهران بر روی مادران دارای فرزند DS اجرا شد.
مواد و روشها
پژوهش حاضر از نوع شبهآزمایشی و از طرح پیشآزمونـپسآزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. جامعۀ این پژوهش را مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون مراجعهکننده به مرکز جامع توانبخشی نوید عصر شهر تهران در سال 1397 تشکیل دادند. پس از انجام هماهنگیها با مدیریت مرکز نوید عصر و اطلاعرسانی دربارۀ برگزاری جلسات درمانی، از میان 52 نفر از مادران متقاضی شرکت در جلسات درمانی، 40 نفر از مادران براساسِ معیارهای ورود و خروج به مطالعه بهشیوۀ هدفمند انتخاب شدند و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. گفتنی است برای طرحهای تجربی، حجم نمونه با تعداد 15 تا 20 نفر آزمودنی کفایت میکند (فراهانی و عزیزی، 2008). ملاکهای ورود آزمودنیها به مطالعه شامل تحصیلات حداقل سیکل، دامنۀ سنی ۵۰ـ۲۵ سال، نداشتن اختلال روانپزشکی شدید و سایکوز براساسِ پنجمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، تکمیل فرم رضایتنامۀ درمان و دریافتنکردن سایر مداخلات روانشناختی در حین شرکت در جلسات درمانی بود. ملاکهای خروج از مطالعه نیز سابقۀ بستری در بیمارستانهای روانپزشکی، مصرف هر نوع داروی آرامبخش، الکل و مواد مخدر، غیبت بیش از یک جلسه از هشت جلسۀ درمانی و سابقۀ شرکت در برنامههای درمانی مرتبط با رواندرمانی مثبتنگر در شش ماه گذشته در نظر گرفته شد.
در این مطالعه مفاد مطرحشده در بیانیۀ هلسینکی[30] (2013) رعایت شد که ازجملۀ آنها میتوان به توضیح اهداف پژوهش و کسب رضایت آگاهانه از واحدهای مطالعه، اختیاریبودن شرکت در پژوهش، حق خروج از مطالعه، بیضرربودن مداخله، پاسخ به سؤالات و دراختیارقراردادن نتایج درصورت تمایل اشاره کرد. پس از آنکه شرکتکنندگان هر دو گروه پرسشنامۀ استرس والدگری در مرحلۀ پیشآزمون را تکمیل کردند، مداخلۀ رواندرمانی مثبتنگر در 8 جلسۀ 5/1ساعته بهشیوۀ گروهی و هفتگی برای شرکتکنندگان گروه آزمایش برگزار شد؛ درحالیکه آزمودنیهای گروه کنترل مداخلهای دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات درمانی، شرکتکنندگان هر دو گروه مجدداً ازنظر میزان استرس والدگری ارزیابی شدند. یک ماه پس از پایان مرحلۀ پسآزمون، برای سنجش ماندگاری اثر مداخله، آزمودنیهای هر دو گروه در یک مرحلۀ پیگیری نیز شرکت کردند. پس از پایان مرحلۀ پیگیری، پژوهشگر برای رعایت اصول اخلاقی در پژوهش و همچنین تشکر و قدردانی از همکاری گروه کنترل، جلسات درمانی برای آنها نیز اجرا شد. پکیج درمانی جلسات رواندرمانی مثبتنگر طبقِ اصول، مبانی و تکنیکهای این شیوۀ درمانی براساسِ طرح درمانی رشید و سلیگمن (2018) تنظیم شد. شیوۀ اجرای جلسات درمانی بهصورتِ مختصر در جدول 1 ارائه شده است.
جدول1.مختصریازمحتوایجلساترواندرمانی مثبتنگر
جلسات |
اهداف |
محتوا |
تکالیف |
اول |
گرایش به رواندرمانی مثبتنگر |
اجرای پیشآزمون، آشنایی درمانگر و اعضای گروه با یکدیگر، گفتوگو دربارۀ هدف تشکیل جلسات و ساخت کلی آن، بررسی انتظارات از برنامۀ درمانی، تشریح برنامۀ رواندرمانی مثبتنگر: دربارۀ مسائل مطروحه دربابِ فقدان و یا کمبود منابع مثبت ازقبیل هیجانات مثبت، تعهد، ارتباطات مثبت، معنا و توانمندیهای منشی در بروز افسردگی، اضطراب و زندگی پوچ بحث میشود. |
نوشتن معرفی مثبتی از خود و ذکر توانمندیهای خود در حدود یک صفحه که در آن به بیان داستان واقعی از زندگی خود میپردازد که وی در بهترین وجه از توانمندیهای خود استفاده میکند. |
دوم سوم |
ارزیابی توانمندیهای منشی |
تقویت نقاط قوت شاخص و احساسات و عواطف مثبت: بحث دربارۀ 24 توانمندیهای منشی بهمنظورِ ایجاد و تقویت تعهد. |
اقدام به تکمیل پرسشنامهای درزمینۀ توانمندیهای خود و نحوۀ بهکارگیری نقاط قوت شاخص به بحث گذاشته میشود. |
چهارم |
عفو و گذشت |
گذشت و بخشش و میراث شخصی: گذشت بهعنوانِ ابزار نیرومندی معرفی میشود که میتواند احساس خشم و کینه را به احساسی خنثی و حتی برای برخی به احساسات و عواطف مثبت تبدیل شود. |
با انجام تمرینی با ماهیت گذشته بهطورِ دقیق آشنا میشوند. در حد یک تا دو صفحه به بیان این بپردازند که دوست دارند دیگران آنها را بهخاطرِ کدام ویژگی مثبتشان به خاطر بسپارند؛ درقالب یک پیام نکوداشت یا بزرگداشت در پایان عمر. |
پنجم و ششم |
قدرشناسی |
سپاسگزاری و قدرشناسی: دربارۀ تأکید بر خاطرات خوب و قدرشناسی بهعنوانِ شکلی پایدار از سپاسگزاری بحث میشود. نقش خاطرات خوب و بد این بار با تمرکز و تأکید بر قدرشناسی بررسی میشود. |
مراجع نامهای را برای کسی که هرگز آنگونه که باید و شاید از وی قدردانی نکرده است، مینویسد و آن را شخصاً به وی تقدیم میکند. |
هفتم |
روابط مثبت و اجتماعی |
ارتباطات مثبت و بازخورد فعالـسازنده: به مراجعین دربارۀ نحوۀ واکنش فعالـسازنده درقبال اخبار خوشی که از دیگران دریافت میکنند، آموزشهای لازم داده میشود. |
مراجعین به تمرین واکنش سازنده و فعال بهعنوانِ راهبردی برای تقویت ارتباطات مثبت میپردازند. |
هشتم |
التذاذ و زندگی پربار |
التذاذ (لذت تدریجی و پیوسته): آگاهی کامل نسبت به لذت و تلاش عامدانه برای طولانیترکردن هرچه بیشتر و بهرهگیری از لذات بهعنوان تهدیدی احتمالی برای لذت تدریجی مطرح میشود و راه مقابله با آن نیز آموزش داده میشود. |
مراجعین باید برای انجام فعالیتهای لذتبخش برنامهریزی کنند، فعالیتهای مربوطه را طبق برنامهریزی خود انجام دهند، تکنیکهای مخصوص لذت تدریجی نیز به آنها آموزش داده میشود. |
در این پژوهش برای گردآوری دادهها از فرم کوتاه شاخص استرس والدگری[31] استفاده شد. فرم کوتاه شاخص استرس والدگریْ ابزار خودگزارشدهی 36سؤالی است که آبیدین بهمنظورِ سنجش استرس والدین در بافت فرزندپروری طراحی کرده است. منابع عمدۀ استرس یعنی ویژگیهای کودک و مراقب و تجارب استرسزای موقعیتی اندازهگیری میشود. این مقیاس با درنظرگرفتن پاسخهای دفاعی والدین، قدرت تفکیک والدین بهنجار و نابهنجار را دارد. این ابزار شامل سه زیرمقیاس آشفتگی والدین (گویههای 1 تا 12)، تعاملات ناکارآمد والدـکودک (گویههای 13 تا 24) و ویژگیهای کودک مشکلآفرین (گویههای 25 تا 36) است. نمرات بالاتر نشاندهندۀ استرس والدگری بالاتر است. شیوۀ نمرهگذاری در این مقیاس روی طیف لیکرت از 1 تا 5 (کاملاً موافق تا کاملاً مخالف) انجام میشود (صادقی و همکاران، 2018). در پژوهش آبیدین[32] (1995) ثبات درونی (آلفای کرونباخ) برای استرس والدگری کلی و زیرمقیاسهای آشفتگی والدینی، تعاملات ناکارآمد والدـکودک و ویژگیهای کودک مشکلآفرین بهترتیب 91/0، 87/0، 80/0، 85/0 و اعتبار بازآزمایی طی دورۀ زمانی ششماهه برای مقیاس کلی و زیرمقیاسها بهترتیب 84/0، 85/0، 68/0 و 78/0 به دست آمد. در پژوهش صادقی و همکاران (2018) ضریب پایایی برای خردهمقیاسهای آشفتگی والدین، تعاملات ناکارآمد والدـفرزند و ویژگیهای کودک مشکلآفرین و همچنین استرس والدگری کلی 88/0، 80/0، 92/0 و 95/0 به دست آمد. در پژوهش آقایی و یوسفی (2017) همسانی درونی برای هریک از خردهمقیاسها و کل استرس والدگری محاسبه شد که میزان آلفای کرونباخ برای خردهمقیاسهای آشفتگی والدین (782/0)، تعاملات ناکارآمد والدـکودک (721/0)، ویژگیهای کودک مشکلآفرین (88/0) و برای کل مقیاس (897/0) به دست آمد. در پژوهش حاضر نیز میزان آلفای کرونباخ کل پرسشنامه 74/0 محاسبه شد.
یافتهها
براساس یافتههای پژوهشْ میانگین و انحراف استاندارد سنی گروه آزمایش 18/5 ± 66/42 سال و برای گروه کنترل 45/4 ± 20/41 سال بود. همچنین، میانگین و انحراف استاندارد مدت تأهل گروه آزمایش 12/3 ± 35/9 و گروه کنترل 02/4 ± 67/10 بود. دربابِ تحصیلات نیز در گروه آزمایش دو نفر سیکل، هفت نفر دیپلمه، هشت نفر کارشناسی و سه نفر نیز با تحصیلات کارشناسی ارشد حضور داشتند و در گروه کنترل دو نفر سیکل، هشت نفر دیپلمه، هشت نفر کارشناسی و دو نفر با تحصیلات کارشناسی ارشد حضور داشتند. یافتههای پژوهش دربارۀ میانگین و انحراف استاندارد استرس والدگری نشان داد میانگین و انحراف استاندارد این متغیر برای گروه آزمایش در پیشآزمون 07/6 ± 75/112 بوده است که در پسآزمون به 38/8 ± 35/85 و در پیگیری به 87/6 ± 80/85 تغییر یافته است و برای گروه کنترل در پیشآزمون 78/13 ± 40/113 بوده است که در پسآزمون به 60/10 ± 30/115 و در پیگیری به 16/11 ± 55/114 تغییر داشته است. ملاحظه میشود بین نمرات پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری تغییراتی وجود دارد که بررسی معناداری این تغییرات با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر صورت گرفت.
آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر دارای پیشفرضهای نرمالبودن توزیع نمرات، همگنبودن واریانسها و کرویت است که بررسی پیش فرض نرمالبودن با استفاده از آزمون کولموگروفـ اسمیرنوف انجام شد و چون مقادیر این آزمون برای گروه آزمایش (696/0) و کنترل (619/0) معنادار نبودند (05/0 < p)، توزیع نمرات دو گروه نرمال بود و این پیشفرض رعایت شد. بررسی همگنبودن واریانسها با استفاده از آزمون لوین صورت گرفت که نتایج این آزمون نشان داد واریانسهای دو گروه همگن است (57/2 = 38و1F، 05/0 < p) و این پیشفرض رعایت شده است. برای بررسی پیشفرض کرویت نیز آزمون موچلی بررسی شد و نتایج نشان داد این پیشفرض رعایت شده است (87/0 = W، 05/0 < p). شایان ذکر است سطح معناداری در بررسی پیشفرضها 05/0 و در بررسی آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر 01/0 در نظر گرفته شده است.
جدول 2. نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مربوط به اثرات درونگروهی و برونگروهی
اثرات |
منبع |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مجذورات |
آمارۀ F |
سطح معناداری |
اندازۀ اثر |
درون آزمودنی |
زمان |
60/4386 |
2 |
30/2193 |
04/42 |
001/0 |
|
زمان*گروه |
46/5498 |
2 |
23/2749 |
70/52 |
001/0 |
|
|
خطا |
26/3964 |
16/52 |
|
|
|
|
|
بین آزمودنی |
گروه |
40/11741 |
1 |
40/11741 |
93/62 |
001/0 |
62/0 |
خطا |
18/7089 |
38 |
55/186 |
|
|
|
نتایج جدول شمارۀ 2 نشان میدهد براثر زمان بین سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تفاوت وجود دارد (04/42 = F، 01/0 > p) و همچنین تعامل زمان و گروه نیز معنادار است (70/52 = F، 01/0 > p) که حاکی از تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل در سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری است. بررسی جزئیتر این تفاوتها در جدول شمارۀ 3 ارائه شده است. همچنین، نتایج بررسی گروه در جدول شمارۀ 2 نشان میدهد بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیر استرس والدگری تفاوت معنادار وجود دارد (93/62 = F، 01/0 > p) که نشاندهندۀ اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بهشیوۀ گروهی بر کاهش استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون است. میزان تأثیر درمان نیز 62درصد بوده است.
جدول 3. مقایسۀ میانگینهای دو گروه آزمایش و کنترل در مراحل سنجش
|
گروه I |
گروه J |
تفاوت میانگین (I-J) |
خطای استاندارد |
سطح معناداری |
پیشآزمون |
آزمایش |
کنترل |
650/0- |
69/3 |
848/0 |
پسآزمون |
آزمایش |
کنترل |
95/29- |
02/3 |
001/0 |
پیگیری |
آزمایش |
کنترل |
75/28- |
93/2 |
001/0 |
اطلاعات جدول شمارۀ 3 نشان میدهد در مرحلۀ پیشآزمون بین گروه آزمایش و کنترل در استرس والدگری تفاوت معناداری وجود نداشته است (05/0 < p)؛ ولی در مراحل پسآزمون و پیگیری بین دو گروه در استرس والدگری تفاوت معنادار حاصل شده است (05/0 > p) و نمرات استرس والدگری گروه آزمایش کاهش یافته است که نشاندهندۀ اثربخشی درمان است.
جدول 4. مقایسۀ زوجی مراحل سنجش بهتفکیکِ گروه آزمایش و کنترل
|
مرحلۀ I |
مرحلۀ J |
تفاوت میانگین (I-J) |
خطای استاندارد |
سطح معناداری |
آزمایش |
پیشآزمون |
پسآزمون |
40/27 |
81/2 |
001/0 |
پیشآزمون |
پیگیری |
95/26 |
72/2 |
001/0 |
|
پسآزمون |
پیگیری |
450/0- |
544/0 |
413/0 |
|
کنترل |
پیشآزمون |
پسآزمون |
90/1- |
81/2 |
504/0 |
پیشآزمون |
پیگیری |
15/1- |
72/2 |
675/0 |
|
پسآزمون |
پیگیری |
750/0 |
544/0 |
176/0 |
مقایسۀ تفاوت مراحل سهگانۀ پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری در جدول شمارۀ 4 برای گروه آزمایش حاکی وجود تفاوت معنادار بین مرحلۀ پیشآزمون و پسآزمون و مرحلۀ پیشآزمون و پیگیری دارد (05/0 > p) که نشان میدهد درمان در این گروه تأثیر داشته است و در مرحلۀ پیگیری نیز همچنان اثر درمان پایدار بوده است؛ اما تفاوت معناداری بین مرحلۀ پسآزمون و پیگیری وجود ندارد (05/0 < p). در گروه کنترل نیز مشاهده میشود هیچ تفاوت معناداری بین مراحل سهگانۀ سنجش وجود ندارد (05/0 < p).
بحث و نتیجهگیری
یافتههای پژوهش حاضر نشان داد رواندرمانی مثبتنگر بهشیوۀ گروهی بهطورِ معناداری موجب کاهش استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون شده بود. دیگر نتایج حاکی از آن بود که اثر مداخله در طول زمان از ثبات لازم برخودار بوده است. مطالعهای که یافتههای آن در راستای نتایج این پژوهش باشد، مشاهده نشد؛ اما نتایج این مطالعه با یافتههای برخی مطالعات پیشین که اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر را تأیید کرده بودند، همسو است. در تحقیقی که اوچوآ و همکاران با عنوان «تأثیر رواندرمانی مثبتنگر بر پریشانی در بیماران بهبودیافته از سرطان» انجام دادند، نتایج نشان داد گروه رواندرمانی مثبتنگر پس از درمان نسبت به گروه کنترلْ نتایج معنادار و بهتری به دست آورد و میزان پریشانی و علائم پس از سانحه در افراد کاهش یافت و رشد پس از سانحه افزایش یافت. همچنین، فواید درمانی در دورۀ پیگیری سه و دوازدهماهه حفظ شد (اوچائو و همکاران[33]، 2017). در پژوهشی که چاوز[34] و همکاران (2017) با عنوان «یک مطالعۀ مقایسهای اثربخشی مداخلۀ روانشناسی مثبتنگر و درمان شناختیـرفتاری برای افسردگی بالینی» انجام دادند، 96 زن بزرگسال با تشخیص افسردگی اساسی یا افسردهخویی[35] در مطالعه شرکت داده شدند. شرکتکنندگان بهصورتِ کور در شرایط درمان 10جلسهای با مداخلۀ روانشناسی مثبتنگر و شرایط گروه درمانی شناختیـرفتاری قرار گرفتند. تحلیل قصد درمان نشان داد هر دو مداخله در کاهش علائم بالینی و افزایش بهزیستی مؤثر بودند. هاول، جاکوبسن و لارسون[36] (2015) با مطالعهای در میـان 34 نفـر بیمـار مبتلا به درد نشان دادند رواندرمانی مثبتنگر به افزایش بهزیسـتی ذهنـی، پـذیرش درد و کاهش فاجعهانگاری درد منجر شد. در پژوهشی دیگر خدادادی و همکاران اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بر افزایش شادکامی مادران کودکان با نیازهای ویژه را بررسی کردند. نتایج پژوهش نشان داد رواندرمانی مثبتنگر بر افزایش طول عمر، بهزیستی و شادکامی مادران مؤثر بوده است (تقوینیا و علمداری، 2020). همچنین، یافتههای این مطالعه مبنیبر اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر با نتایج مطالعات نیکراهان و همکاران (2016)، کاسیمرسکی[37] (2014)، لو، وانگ و لیو[38] (2013)، گندر، پرویر، راچ و ویز (2012)، گوا و همکاران (2017)، سالدو، سویج و مرسر (2014) و پیتروسکی و میکوتا (2012) همسو و در تأیید آنهاست.
در تبیین نتایج این پژوهش میتوان گفت افراد مثبتنگر سالمتر، شادتر و خوشبینتر هستند و دستگاههای ایمنی آنان بهتر کار میکند. آنان با بهرهگیری از راهبردهای کنارآمدن مؤثرتر مانند ارزیابی مجدد و مسئلهگشایی، با فشارهای روانیْ بهتر کنار میآیند. همچنین، بهنحو فعال از رویدادهای فشارزای زندگی پرهیز میکنند و شبکههای حمایت اجتماعی بهتری را پیرامون خود میسازند؛ بنابراین، این افراد شادکامی بیشتری را تجربه میکنند و امیدواری بیشتری به آینده دارند(چاخسی[39] و همکاران، 2018).رویکرد مثبتنگر به افراد کمک میکند تا برای احیا و تقویت شجاعت، مهربانی، سختکوشی و هوش عاطفی و اجتماعی کوشش کنند.این موضوع باعث کاهش و مدیریت مشکلات هیجانی در آنان میشود؛ اما مهمتر از آن، ایجاد و تقویت هیجانها و جنبههای مثبت، تعهد و معنا در زندگی است که به ارتقای سلامت روان و رضایت از زندگی در افراد منجر میشود. در برنامۀ رواندرمانی مثبتنگر یکی از مهمترین اهداف، کمک به ارتقا و افزایش میزان رضایت از زندگی، شادکامی و بهزیستی افراد است. براساسِ این رویکردْ افزایش توانمندیها، هیجانهای مثبت، تعهد و معنا هم زندگی را شادتر و غنیتر میکند و هم باعث کاستهشدن از مشکلات هیجانی میشود. درواقع، رسیدن به بهزیستی، رضایت از زندگی و شادکامی از اهداف غایی رواندرمانی مثبتنگر است (رشید و سلیگمن، 2018).
ایجاد هیجانهای مثبت در افراد که از تمرینها و مفروضههای اصلی روانشناسی مثبتنگر است، به خنثیکردن اثر هیجانهای منفی، ایجاد و افزایش منابع شخصی، ارتقای تابآوری روانشناختی، افزایش سلامت جسمی و روانشناختی و همچنین ایجاد بستر لازم برای بالندگی انسان منجر میشود. درنتیجه میزان خوشبینی افراد یعنی انتظار مثبت آنان دربارۀ وقایع آینده افزایش مییابد (فردریکسون، 2001). مداخلههای روانشناسی مثبت به افراد کمک میکند تا توجه، حافظه و انتظارات خود را از وقایع منفی و فاجعهآمیز بهسمتِ وقایع مثبت و امیدوارکننده سوق دهند (رشید، 2015). اسکولار (2012)، در پژوهش خود گزارش کرد روانشناسی مثبت با تمرکز بر هیجانهای مثبت، ویژگیهای مثبت و موقعیتهای مثبتْ زمینه را برای ایجاد آرامش و دوری از استرس یا افزایش توان برای تحمل آن فراهم میکند. رواندرمانی مثبتنگر میتواند ذهن فرد را درجهت انتخاب راههای مناسب و خلاقانه برای پیشبرد اهداف و حل مسئله آماده کند. یکی از این مؤلفهها، خودآگاهی است. خودآگاهی مؤلفهای است که براثر آموزش مثبتاندیشی در افراد تقویت میشود. مؤلفۀ دیگری که میتواند در این بین اثرگذار باشد، داشتن هدف و معنا در زندگی است. سازگاری با محیط و آرامش درونی مؤلفۀ دیگری است که براثر مداخلههای مثبتنگر بهبود خواهد یافت (چاخسی و همکاران، 2018). بهاینترتیب، میتوان گفت مادرانی که این دورۀ آموزشی را دریافت کردند، میتوانند با بهبود مهارتهای حل مسئله و بهبود خودآگاهی و افزایش معنای زندگی و ارتقای سطح سازگاری، امید و تابآوری خود را بهبود بخشند و درنتیجه میزان استرس والدگری کمتری را تجربه کنند. ازطرفی، پژوهشها نشان میدهند افرادی که عاطفۀ مثبت را تجربه میکنند، الگوهایی از تفکر را از خود نشان میدهند که غیرمعمول، منعطف و خلاقانه است. عاطفۀ مثبت تمایل به داشتن انتخابهای متعدد فرد را در زندگی افزایش میدهد و گزینههای متعدد رفتاری را برای او ایجاد میکند. همچنین، عاطفۀ مثبتْ موجب ساختار شناختی منعطف و گستردهتر در افراد میشود و توانایی آنها را برای یکپارچهکردن موضوعات گسترده افزایش میدهد. همچنین، زمانی که مردم آرام و شاد هستند، افکارشان رشد و وسعت مییابد، خلاقانهتر میشود و قوۀ تخیلشان گسترش مییابد. عاطفۀ مثبت توجه را افزایش میدهد؛ حال آنکه عاطفۀ منفیْ حالت منفی مثل اضطراب، افسردگی و شکست، توجه کم و محدود را پیشبینی میکند (کاشانیان، 2015؛ رشید، 2014). بدینترتیب، میتوان بیان کرد که مادرانی که رواندرمانی مثبتنگر را دریافت کردهاند، میتوانند با بهبود خلق و افزایش عاطفۀ مثبت، انعطافپذیری بیشتری داشته باشند و سازگاری بالاتری را در سطح ذهن نشان دهند و بدینترتیب استرس والدگری کمتری را تجربه کنند. به نظر میرسد مداخلههای روانشناختی مثبتنگر باتوجهبه ماهیت معنابخشی و مؤلفههای هیجان و لذت و اثربخشی گروهی حضور مادران در کنار هم میتوانند عوامل این تأثیرگذاری را تبیین کنند.
هر پژوهش با محدودیتهایی مواجه است. چون این پژوهش بر روی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون مرکز توانبخشی نوید عصر شهر تهران انجام شد، در تعمیم نتایج آن به دیگر مراکز و شهرها باید جانب احتیاط را رعایت کرد. این پژوهش فقط بر روی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون انجام شد و اجرای مطالعه بر روی هر دو والد میسر نبود. شیوۀ نمونهگیری هدفمند و استفاده از ابزار خودگزارشی از محدودیتهای دیگر مطالعۀ حاضر است. مداخلههای درمانی و آموزشی روانشناسی مثبتنگر با ارائۀ مفاهیم روانشناختی مثبتگرایانه و خوشبینانۀ زندگی به مادران کودکان مبتلا به سندروم داون، به ارتقای سطح امید و تابآوری مادران دربرابر مصائب زندگی یاری میرساند و از میزان استرس والدگری آنان میکاهد؛ پس توصیه میشود این مداخله در کنار سایر مداخلههای روانشناختی برای کاهش بار روانی و عینی مراقبت در مادرانی که مسئولیت نگهداری از این فرزندان را به عهده دارند، ارائه شود.
تقدیر و تشکر
پژوهشگر از مدیر مرکز جامع توانبخشی نوید عصر شهر تهران و تمامی مادرانی که صمیمانه محققین را یاری کردند، تقدیر و تشکر میکند.
[1]. Down Syndrome :DS
[2]. Lauteslager
[3]. Leonard, Msall, Bower
[4]. de Winter, Jansen, Evenhuis
[5]. Einfeld , Tonge
[6]. Foley
[7]. Bull
[8]. Baum
[9]. Gatford
[10]. Rogers
[11]. Myers
[12]. Resch
[13]. Sanders, Morgan
[14] . Chang, McConkey
[15]. Durmaz
[16]. Harper
[17]. Cooper, McLanahan, Meadows
[18] . . Hee,Jeong
[19]. Hintermai
[20]. Treasy.Tripp. Baird
[21]. Positive Psychotherapy: PPT
[22] . Seligman,Rashid,Parks
[23]. Duckworth,Steen
[24]. Lyubomirsky,Layous
[25]. Fredrickson
[26]. Guo
[27]. Suldo ,Savage, Mercer
[28]. Pietrowsky, Mikutta
[29]. Lambert, Moliver, Thompson
[30]. Helsinki
[31]. Parenting Stress Index- Short Form(PSI-SF)
[32]. Abidin
[33]. Ochoa
[34]. Chaves
[35]. dystimia
[36]. Howell,Jacobson,Lorsen
[37]. Kasimirski
[38]. Lü,Wang,Liu
[39]. Chakhssi