نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 خ اذربایجان
2 استاد روانشناسی خانواده و کودک، دانشگاه شهید بهشتی، تهران
3 استاد روانشناسی بالینی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران
4 استادیار روانشناسی عمومی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Mother and child psychological features are important in developing feeding problem. Parenting stress is one of these issues. The current study sought to investigate the efficacy of training programs for parents in treating children’s feeding problems and reducing parenting stress. The present study was a semi-experimental research based on pre-test, post-test and follow-up design with a control group. 34 mothers whose children had feeding problems were chosen and randomly divided into control and experimental groups. Experimental group was intervened using training program for mothers for six sessions. Mothers in the experimental and control groups were assessed in three time intervals, that is, pre-test (before intervention), post-test (after finishing training sessions) and the follow-up stage (22 days after finishing training sessions), by the questionnaires of feeding problems and Parent Stress. Findings of covariance indicated that training programs for parents significantly reduced the feeding problem of experiment group in post-test (p=0/004) and follow up (p=0/001). Also, this program reduced total stress (p=0/001), parent stress (p=0/001) and child- stress (p=0/05) in the post-test. Moreover, this program reduced follow-up total stress (p=0/001), parent stress (p=0/001) and child- stress (p=0/05) too. This finding confirmed that parent-child components are important issue in feeding problem.
کلیدواژهها [English]
دیرزمانی است که اهمّیت ارتباط صحیح والد - کودک عامل تعیینکنندهای در رشد کودک و سلامت روانی او در بزرگسالی شناخته شده است (یوشیزومی و همکاران[1]، 2007). در این میان، پرورش فرزند و داشتن رابطۀ مناسب با او یکی از وظایف مشکلبرانگیز والدین است که میتواند منبع ایجاد تنیدگی در خانواده باشد. سطوح بالای تنیدگیهای فرزندپروری در تعاملات والد - کودک مشکل ایجاد میکند و به مهارتهای فرزندپروری والدین صدمه وارد میکند (شکوهییکتا، 1389). یکی از مهمترین منابع بیرونی تنیدگی والدین، مشکلات و بیماریهای کودک است. مسلّماً وجود یک کودک مشکلدار در خانواده از منابع مهم تنیدگی نه تنها برای والدین بلکه برای خواهر و برادرها و خود کودک است و اخلال در کارکرد خانواده را موجب میشود. بنابراین خانوادههای این کودکان به مداخلات مؤثّر برای مقابله با تنیدگی نیازمند هستند (شکوهی یکتا، 1389، آقابالایی و همکاران، 1390). میزان بالای تنیدگی مادر بر وضعیت خلقی[2] مادر، رضایت زناشویی، تحوّل کودک، رفتارهای والدگری، حمایت اجتماعی و سبکهای مقابله تأثیر منفی میگذارد و این تنیدگی والدینی با رفتارهای ناکارآمد والدگری همراه است (جنینق و دیتز[3]، 2007). برای نمونه، مادران با میزان تنیدگی بالا در مقابل نیازهای کودک، احساس مسئولیت کمی دارند و در رابطه با کودک خود مشکل دارند (کرنیک و لو[4]، 2002).
غذاخوردن و مشکلات مرتبط با آن، یکی از این عوامل است که تنیدگی والدین و بهخصوص مادر را افزایش میدهد (کانترسا و هورودنسکی[5]، 2010). همچنین گفته میشود که بسیاری از مشکلات غذاخوردن، مؤلّفۀ تعاملی بین ویژگیهای کودک و ویژگیهای مادر دارد؛ چراکه ویژگیهای کودک به همراه مجموعهای از راهبردهای مقابلهای والدین، مشکلات غذاخوردن را سبب میشوند. به عبارت دیگر میتوان گفت این مشکلات میتواند از نقصهای عصبی - تحوّلی در کودک، خلق کودک، مشکلات رفتاری کودک، مشکلات روانی مادر و رابطۀ مادر - کودک به وجود آید (هکگول و همکاران[6]، 1997). مشکلات رنجآور غذاخوردن کودک عمدتاً خوردن انواع معدودی از غذاها[7]، اجتناب از غذاخوردن[8]، آهسته غذاخوردن و عصبانیشدن در زمان غذاخوردن را شامل میشود (مارچی و کوهن[9]، 1990).
محقّقان معتقدند والدینی که بیش از اندازه کنترلکننده یا بدون کنترل هستند، آشفته و بینظم، متشنّج و به علایم کودکانشان حسّاستر هستند، ممکن است روابط والد - کودک را تخریب کنند و این به مشکلات غذاخوردن منجر میشود (چاتور[10]، 1989، ساتر[11]، 1990). از طرف دیگر ویژگیهای شخصیتی کودک مانند خلق دشوار، اضطراب، افسردگی و رفتارهای پرخاشگرانه نیز مشکلات غذاخوردن را در تأثیر قرار میدهد (آمانیتی و همکاران [12]، 2004). بنابراین ویژگیهای شخصیتی و روانشناختی مادر و کودک از جمله عواملی هستند که در زمینۀ شروع و ادامۀ مشکلات غذاخوردن و تأثیر این ویژگیها بر فرایند درمان باید به آن توجّه شود (کانترسا و هورودنسکی، 2010).
شایان ذکر است که تمام ویژگیهای شخصیتی ذکرشدۀ مادر و کودک در قالب مفهوم تنیدگی والدین معرّفی میشود و این مفهوم استرس مادر از مراقبت روزانۀ کودک و احساس کفایت او از این نقش را نشان میدهد (جنینق و دیتز، 2007). کانترسا و هورودنسکی (2010) معتقدند که ترکیبی از عوامل فرهنگی، ویژگیهای شخصیتی - روانی مادر و خلق کودک افزایش تنیدگی مادر و کودک را موجب میشود و این تنیدگی، مشکلات غذاخوردن را افزایش میدهد و در نهایت سلامت کودک را تأثیر قرار میدهد.
کانترسا و هورودنسکی (2010) معتقدند بیشترین رفتارهایی که تنیدگی مادران و کودکان را افزایش میدهد، اشتهای ضعیف کودک، خوردن آب زیاد و لذّتنبردن او از غذاخوردن است. در ادامه این دو محقّق بیان میکنند که آموزش تکنیکها و قواعد رفتاری به مادران، آمادهکردن آنها برای توجّه به رفتارهای مثبت کودک، تشویق این رفتارها و داشتن رفتار ثابت در کاهش تنیدگی مؤثّر است. همچنین آموزش تکنیکی مانند شرطیسازی کنشگر (پیونددادن غذایی که کودک دوست دارد با غذایی که دوست ندارد) میتواند تنیدگی مادر را که ناشی از اجتناب کودک از غذا است، کاهش دهد و بر میزان نگرانی و اضطراب او تأثیر مثبت بگذارد. در نهایت این که در زمینۀ مداخلات غذاخوردن کودک، باید تنیدگی والدین و کودک را نیز در نظر گرفت. تنیدگی والدین در بیماریهای قلبی و بینایی کودکان نیز بررسی شده است و این نتیجه به دست آمده است که این تنیدگی بر روابط خانوادگی و روابط مادر - کودک تأثیر میگذارد؛ بنابراین متخصّصان باید در انتخاب نوع درمان کودک، میزان تنیدگی والدین در مؤلّفۀ کودک و مادر را در نظر بگیرند (درو و همکاران[13]، 2003، فرلی و همکاران[14]، 2007).
با توجّه به مطالب ذکر شده، اهمّیت مشکلات غذاخوردن و تنیدگی مادر - کودک در این مشکلات آشکار میشود؛ بنابراین در درمان این مشکلات، باید به تنیدگی مادر و کودک توجّه کرد. هدف مطالعۀ حاضر نیز بررسی تأثیر آموزش مادران در زمینۀ مشکلات غذاخوردن کودک بر کاهش مشکلات غذاخوردن و تنیدگی مؤلّفۀ والد - کودک است. فرضیههای پژوهش حاضر به این صورت بیان میشود:
1- آموزش مادران در زمینۀ مشکلات غذاخوردن، کاهش مشکلات خوردن گروه آزمایش را در پسآزمون و پیگیری موجب شده است.
2- آموزش مادران در زمینۀ مشکلات غذاخوردن، کاهش تنیدگی کلّی گروه آزمایش را در پسآزمون و پیگیری موجب شده است.
3- آموزش مادران در زمینۀ مشکلات غذاخوردن، کاهش تنیدگی مادر گروه آزمایش را در پسآزمون و پیگیری موجب شده است.
4- آموزش مادران در زمینۀ مشکلات غذاخوردن، کاهش تنیدگی کودک گروه آزمایش را در پسآزمون و پیگیری موجب شده است.
روش پژوهش
جامعۀ آماری پژوهش حاضر دربرگیرندۀ همۀ مادران کودکان 24 تا 36 ماهۀ مراجعهکننده به پزشک متخصّص کودک برای مشکلات غذاخوردن کودکانشان در دو بیمارستان بهبود و الزّهرای تبریز بودند.مطالعۀ حاضر، شبهآزمایشی و روش نمونهگیری، غیراحتمالی در دسترس بود که از بین مادران مراجعهکننده به پزشک متخصّص کودک برای مشکل غذاخوردن کودک، 40 نفر بهصورت داوطلبانه انتخاب شدند و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و انتظار (20 نفر) قرار گرفتند. لازم به ذکر است که در طول فرایند اجرای مداخلات، 6 نفر (2 نفر از گروه کنترل و 4 نفر از گروه آزمایش) به سبب مسائل شخصی از ادامۀ مداخلات انصراف دادند و در نهایت نمونه به 18 نفر گروه انتظار و 16 نفر گروه آزمایش تقلیل یافت. جلسات مداخله دربردارندۀ 6 جلسۀ یک ونیم ساعته بود که بهصورت هفتگی برگزار میشد و عمدتاً دربرگیرندۀ آموزش تکنیکهای رفتاری به مادران برای کاهش مشکلات غذاخوردن کودکان و همچنین استفاده از تکنیکهای تغییر نگرش و آرامسازی[15] برای مادران بود (لازم به ذکر است مجری آزمون، دانشجوی کارشناسی ارشد بود و زیر نظر استاد مشاور اول، آموزش لازم را گذارنده بود. جلسات درمانی نیز با نظارت متخصّص تغذیه و متخصّص کودکان اجرا شد). آزمودنیها در جلسۀ اول و هفتم به مقیاس مشکلات غذاخوردن و تنیدگی، پاسخ دادند و جلسۀ پیگیری، 22 روز بعد اجرا شد. علّت اجرای زودهنگام پسآزمون، مشکلات شخصی مراجعان به سبب سنّ پایین کودکان بود. میانگین تحصیلات مادران گروه آزمایش و کنترل بهترتیب 86/10 و 7/9 بود. بین دو گروه آزمایش و کنترل از نظر متغیّرهایی مانند شغل مادر، تعداد فرزند خانواده، نداشتن مشکل جسمی، فرد غذادهنده به کودک و مدّت زمان تغذیه از سینۀ مادر، تفاوت معناداری وجود نداشت.
ابزارهای پژوهش
مقیاس تنیدگی والدینی (PSI): در مطالعۀ حاضر، مقیاس تنیدگی والدینی برای بررسی میزان تنیدگی روابط مادر - کودک استفاده شد.این شاخص که ابیدن در سال 1990 آن را طرّاحی کرده است، پرسشنامهای است که میتوان با استفاده از آن، میزان تنیدگی در نظام والدینی - کودک را ارزشیابی کرد.این پرسشنامه دربرگیرندۀ دو بخش کودک در شش زیرمقیاس و والدین در هفت زیرمقیاس است. مؤلّفۀ والدین، ویژگیهای اصلی والدین و متغیّرهای چهارچوب خانوادگی را که میتوانند بر توانایی والدین در مراقبت شایسته از فرزندانشان مؤثّر باشند، بررسی کرده است. مؤلّفۀ کودک نیز که بر ویژگیهای تنیدگیزای کودک متمرکز است، ویژگیهای مزاجی - تعاملی کودک را سنجش و ارزیابی میکند.
در این پژوهش از نسخۀ ششم شاخص تنیدگی والدینی که دربردارندۀ 101 ماده بود، استفاده شده است. شیوۀ پاسخدهی به این پرسشنامه از نوع لیکرت و در 5 طبقه (1، کاملاً مخالفم تا 5، کاملاً موافقم) مرتّب شده است (اسکر و همکاران[16]، 2007، به نقل از عدلپرور، 1388). نسخۀ فارسی این پرسشنامه را دادستان (1377) استانداردسازی کرده است. در تحقیق قشنگ (1382) همسانی درونی مقیاس 101 سؤالی تنیدگی والدینی به روش آلفای کرونباخ پس از اجرا روی 176 نفر از مادران کودکان 3 تا 5 ساله برابر با 93/0 = r برای تنیدگی کلّی، 91/0 برای مؤلّفۀ کودک و 93/0 برای مؤلّفۀ والد به دست آمد.
پرسشنامۀ اطّلاعات جمعیتشناختی: این پرسشنامه سؤالاتی در مورد اطّلاعات خانوادگی کودکان (شامل سن، جنس، ترتیب تولّد کودک، تحصیلات والدین و شغل والدین) را شامل میشود.
پرسشنامۀ مشکلات غذاخوردن (لوینسون، 2005): این پرسشنامه، 68 سؤال دارد که بر اساس تحلیل عاملی تأییدی 4 عامل خوردن میزان معدودی غذا، اجتناب از غذاخوردن، جر و بحث برای کنترل[17] و رفتارهای مثبت والدین[18] تأیید شدند. این پرسشنامه برای ایجاد هماهنگی بین مواد موجود به صورت 2 گزینهای (بله یا خیر) نمرهگذاری میشود. لوینسون و دیگران (2005) در مطالعهای روی 93 مادر که کودکشان مشکل غذاخوردن داشتند، اعتبار عاملهای این پرسشنامه را از طریق محاسبۀ همسانی درونی بهترتیب برابر با 85/0، 83./0، 79/0، 65/0 گزارش کردند. در مطالعۀ زینالی و دیگران (1390) مقیاس 4 عاملی، اعتبار مناسبی نشان نداد؛ بنابراین روایی پرسشنامه با انجام تحلیل عاملی اکتشافی بررسی شد. 5 عامل رضایت مادر از تغذیۀ کودک، رفتار غذاخوردن، تنش در هنگام غذاخوردن، خوردن انواع متنوّع غذا و نشانههای جسمی وابسته به غذا خوردن در این پرسشنامه به صورت عاملهای اصلی معرّفی شدند. ضرایب همسانی درونی به روش آلفای کرونباخ برای کلّ مقیاس 74/ و برای عاملها بهترتیب برابر با 83/، 77/، 65/، 67/، 55/ به دست آمد. البتّه اعتبار صوری و محتوایی با بررسی متخصّصان و مادران مناسب ارزیابی شد. اعتبار آزمون - بازآزمون این مقیاس در فاصلۀ دوهفتهای 70/0 = r گزارش شد.
شیوۀ مداخله
آموزش مادران در زمینۀ مشکلات غذاخوردن کودک: این بستۀ آموزشی بر مبنای برنامههای مداخلۀ پالمر و همکاران[19] (1975)، لوسلی[20] (2000)، ترنر و همکاران[21] (1994) و کوا و همکاران[22] (1997) با مقداری تغییرات طرّاحی شده است. این بسته به صورت گروهی اجرا شد، شیوۀ ارائه تعاملی بود (بهطوری که نظرات و پیشنهادات مادران در فرایند جلسه دخیل بود) و در ضمن هنگام جلسه و انتهای آن تکالیفی بر عهدۀ مادران گذاشته شد و در نهایت احساس مادران به تکنیکها و تکالیف ارائهشده در هر جلسه بحث و بررسی شد. لازم به ذکر است در طی جلسات از تکنیکهای دستکاری اشتها، اقتصاد ژتونی، خاموشی فرار، محرومیت، بیتوجّهی، تقلید و آرامسازی مادر استفاده شد (جدول 1).
یافتهها
جدول (۲) ویژگیهای جمعیتشناختی مادران و کودکانشان را نشان میدهد.
جدول 1. جلسات مداخله در زمینۀ مشکلات غذاخوردن
ردیف |
کلّیت موضوع |
شرح تکالیف هر جلسه |
جلسۀ اول |
معارفه و آشنایی مقدماتی |
تعریف و طبقهبندی مشکلات غذاخوردن، تعیین مشکل خوردن هر کودک، مراحل تحوّلی و نقش تغذیه بر رشد کودک، ارائۀ تکنیک دستکاری اشتها برای کاهش تنقّلات و میانوعدهها |
جلسۀ دوم |
تشویق و تنبیه |
شناسایی رفتارهای مثبت کودکان هنگام غذاخوردن و تشویق اصولی این رفتارها |
|
رفتارهای خوردن |
شناسایی رفتارهای منفی کودکان هنگام خوردن و بیتوجّهی اصولی به این رفتارها |
جلسۀ سوّم |
تشویق و تنبیه رفتارهای غذاخوردن |
استفاده از روش اقتصاد ژتونی برای تشویق صحیح خوردن و تشویق کودک به خوردن انواع متنوّعی از غذاها و توجّهنکردن به رفتارهای اجتنابی کودک |
جلسۀ چهارم |
شناسایی و اصلاح عوامل محیطی |
شناسایی رفتارهای تغذیهای نامناسب والدین و اصلاح این رفتارها، تغییر محیط غذاخوردن، تحمیل اجبار به کودک برای خوردن غذای مورد نظر |
جلسۀ پنجم |
تنبیه رفتارهای تغذیهای نامناسب باقیمانده |
محرومکردن کودک از غذا و فعّالیت مورد علاقه برای جلب همکاری او |
جلسۀ ششم |
نگرش و استرس مادر |
تغییر برخی نگرشهای والدین در مورد حقّ انتخاب کودک و کاهش استرس مادر هنگام غذادادن به کودک |
جدول ۲. ویژگیهای جمعیتشناختی مادران و کودکان شرکتکننده
|
سنّ مادر (به سال) |
سنّ کودک (به ماه) |
تغذیه از سینۀ مادر (به ماه) |
|||
گروه |
M |
SD |
M |
SD |
M |
SD |
گروه آزمایش |
266/29 |
82/3 |
60/30 |
5/4 |
40/12 |
00/8 |
کنترل |
263/29 |
25/4 |
47/30 |
51/4 |
21/13 |
45/7 |
جدول (2) متغیّرهای جمعیتشناختی گروههای مورد مطالعه را نشان میدهد که در متغیّرهای سنّ مادر (83/0=t،4/0=p)، سنّ کودک (2/0=t، 7/0=p) و مدّت زمان تغذیه از سینۀ مادر (3/1-=t، 1/0=p) مشابه و غیرمعنیدار هستند. جدول (3) مقادیر میانگین و انحراف استاندارد را دو گروه آموزش مادران و گروه کنترل نشان میدهد.
جدول 3. میانگین و انحراف استاندارد گروههای آزمایش و کنترل در متغیّرهای مورد مطالعه
|
عاملها |
پسآزمون میانگین ± انحراف استاندارد |
پیگیری 1 میانگین ± انحراف استاندارد |
آزمایش |
مشکلات غذاخوردن |
9/4±93/23 |
2/6±31/24 |
تنیدگی کل |
29/29±6/280 |
2/28±8/290 |
|
تنیدگی مؤلّفۀ والد |
37/16±25/123 |
53/14±27/126 |
|
تنیدگی مؤلّفۀ کودک |
58/16±155 |
26/15±21/154 |
|
کنترل |
مشکلات غذاخوردن |
4/3±55/30 |
9/2±11/31 |
تنیدگی کل |
4/11±7/285 |
1262/10±3/299 |
|
تنیدگی مؤلّفۀ والد |
67/8±135 |
97/8±22/138 |
|
|
تنیدگی مؤلّفۀ کودک |
08/7±174 |
77/6±12/175 |
تحلیل آزمونهای چندگانۀ اثرات اصلی و تعاملی عاملها با معیار ویلکز لامبدا نشان میدهد که متغیّر مستقل آموزش مادران بر مشکلات غذاخوردن (21/10F=، 001/0p=)، تنیدگی کل (6/3F=، 04/0p=)، تنیدگی مؤلّفۀ والد (4/40F=، 001/0p=) و تنیدگی مؤلّفۀ کودک (75/13F=، 001/0p=) در مدل تفاوت معناداری ایجاد کرده است. برای تحلیل دادههای ارائهشده در جدول (3) از روش تحلیل کوواریانس پس از تعدیل نمرات پیشآزمون استفاده شد که نتایج آن در جدول (4) آمده است.
جدول 4. خلاصة یافتههای آزمون اثر بین آزمودنی میانگین مشکلات غذاخوردن و تنیدگی با کنترل پیشآزمون
|
خرده مقیاس |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
نسبت F |
سطح معناداری |
مربع ایتای سهمی |
توان آماری |
پسآزمون |
مشکلات غذاخوردن |
63/135 |
1 |
6/9 |
004/0 |
23/0 |
85/0 |
تنیدگی کل |
57/5583 |
1 |
24/18 |
001/0 |
37/0 |
98/0 |
|
تنیدگی مؤلّفۀ والد |
72/3375 |
1 |
1/65 |
001/0 |
67/0 |
1 |
|
تنیدگی مؤلّفۀ کودک |
09/466 |
1 |
1/5 |
05/0 |
19/0 |
99/0 |
|
پیگیری |
مشکلات غذاخوردن |
18/253 |
1 |
35/16 |
001/0 |
34/0 |
97/0 |
تنیدگی کل |
82/5564 |
1 |
12/21 |
001/0 |
40/0 |
99/0 |
|
تنیدگی مؤلّفۀ والد |
69/3054 |
1 |
52/77 |
001/0 |
71/0 |
1 |
|
تنیدگی مؤلّفۀ کودک |
23/457 |
1 |
7/3 |
05/0 |
11/0 |
98/0 |
بررسی نتایج آزمون اثر بین آزمودنیها نشان داد که مطابق فرضیۀ اول در میانگین نمرات پسآزمون و پیگیری مشکلات غذاخوردن (6/9=F، 004/0=p)، (35/16=F، 001/0=p) و پس از تعدیل نمرات پسآزمون تفاوت معنادار به نفع کاهش مشکلات غذاخوردن گروه آزمایش وجود دارد؛ بنابراین فرضیۀ اول پژوهش تأیید میشود. همچنین مطابق فرضیۀ دوم در میانگین نمرات پسآزمون و پیگیری تنیدگی کل (24/18=F، 001/0=p)، (12/21=F، 001/0=p) و پس از تعدیل نمرات پسآزمون تفاوت معنادار به نفع کاهش تنیدگی کلّی گروه آزمایش وجود دارد؛ پس فرضیۀ دوم پژوهش تأیید میشود. مطابق فرضیۀ سوم در میانگین نمرات پسآزمون و پیگیری تنیدگی مؤلّفۀ والد (1/65=F، 001/0=p)، (52/77=F، 001/0=p) و پس از تعدیل نمرات پسآزمون تفاوت معنادار به نفع کاهش تنیدگی مؤلّفۀ والد گروه آزمایش وجود دارد؛ بنابراین فرضیۀ سوّم پژوهش نیز تأیید میشود. مطابق فرضیۀ چهارم در میانگین نمرات پسآزمون و پیگیری تنیدگی مؤلّفۀ کودک پسآزمون (1/5=F، 05/0=p)، (7/3=F، 05/0=p) و پس از تعدیل نمرات پسآزمون تفاوت معنادار به نفع کاهش تنیدگی مؤلّفۀ کودک گروه آزمایش وجود دارد؛ به این ترتیب فرضیۀ سوّم پژوهش نیز تأیید میشود. نتایج مطالعه بهطور کلّی نشان داد که فرضیههای اول تا چهارم مطالعۀ حاضر مبنی بر تأثیرگذاری آموزش مادران بر کاهش مشکلات غذاخوردن، تنیدگی کل، تنیدگی مؤلّفۀ والد و مؤلّفۀ کودک به طور معناداری تأیید میشود.
بحث و نتیجهگیری
نتایج این مطالعه نشان داد که درمان مشکلات غذاخوردن کودکان، میزان مشکلات غذاخوردن و تنیدگی مؤلّفۀ والد - کودک را کاهش میدهد. این برنامۀ آموزشی، کاهش میزان تنیدگی احساسشدۀ کودک و مادر در هنگام غذاخوردن را موجب میشود و از طرف دیگر با کاهش آشفتگیهای رابطۀ مادر و کودک (تنیدگی کل) در مشکلات تغذیۀ کودک، کاهش معناداری به وجود میآورد. لازم به ذکر است منابع پژوهشی نیز نشان دادهاند که تنیدگی مادر و کودک یکی از عوامل مهم در مشکلات تغذیۀ کودک است و با دستکاری و تغییر در مشکلات تغذیه، میتوان انتظار داشت که برخی مشکلات تغذیۀ کودک کاهش یابد. نتایج این پژوهش با مطالعات (کانترسا و هورودنسکی، 2010، استبرگ و همکاران[23]، 2005) مطابقت دارد. پاورز و همکاران [24] (2008) در مطالعۀ خود گزارش کردهاند که مادران کودکانی که بیماری دیابت و همزمان مشکلات غذاخوردن داشتند، تنیدگی والدینی بیشتری نسبت به گروه بدون مشکلات غذاخوردن داشتند و بین مشکلات غذاخوردن کودکان و تنیدگی والدین آنها رابطۀ مثبتی وجود داشت. مادران این گروه در زمینۀ تنظیم رفتارهای غذاخوردن کودک مشکل زیاد و نگرانی بالایی گزارش دادند. مشکلات غذاخوردن در کودکان، کاهش اعتماد به نفس مادر، کاهش احساس کفایت برای انجام وظایف مادری و کاهش اعتماد به نفس در زمینۀ مدیریت رفتارهای غذاخوردن کودک را موجب میشود (پاورز و همکاران، 2008). زینالی و همکاران (1389الف) در مطالعۀ خود بیان کرددند که بین احساس خصومت مادر در رابطۀ دلبستگی با مشکلات غذاخوردن کودک رابطۀ معناداری وجود دارد. همچنین زینالی و همکاران (1389ب) در پژوهش دیگر، بین مشکلات غذاخوردن کودک و اضطراب و استرس مادر رابطۀ معناداری گزارش کردند. در این مطالعه بیان شده است که احتمالاً استرس مادر از نقش مادری و تنیدگی والدینی ناشی میشود و در درمان مشکلات غذاخوردن کودک باید به مشکلات روانشناختی مادر توجّه کرد. همچنین جرو و همکاران[25] (2005) در مطالعۀ خود نشان دادند کودکانی که به سبب اجتناب مزمن از غذاخوردن در بیمارستان بستری میشوند، مادرانی دارند که میزان انزاوی اجتماعی[26]، ادراک از خود[27] و تنیدگی والدینی بیشتری دارند. از سوی دیگر این دیدگاه وجود دارد که کودکانی که مشکلات غذاخوردن دارند، تنیدگی و تنش بالایی هنگام غذاخوردن نشان میدهند و عاطفۀ منفی این کودکان، مشکلات غذاخوردن را تشدید میکند (زینالی و همکاران، 1390؛ زینالی و همکاران، 2012).
با توجّه به نقش مشکلات روانشناختی مادر، استبرگ و همکاران (2005) معتقدند که درمانهای متمرکز بر کاهش مشکلات کودکان در زمینۀ رفتارهای خوردن و خوابیدن بهطور معنیداری تنیدگی والدینی، احساس محدودیت نقش[28] و مشکلات رفتاری کودکان را کاهش و احساس شایستگی مادر و رضایت زناشویی را افزایش میدهد. نتایج این مطالعه نشان داد که نقش مادر در مشکلات غذاخوردن بسیار مهم و برجسته است و باید از مداخلات زودهنگام برای کاهش مشکلات روانشناختی مادر بهره گرفت. همچنین با اجرای تکنیکهای رفتاری، رفتارهای منفیگرانۀ کودک، تنش و استرس کودک هنگام غذاخوردن کاهش و بهدنبال آن احساسهای منفی کودک نیز کاهش مییابد (زینالی و همکاران، 1389ب). برخی پژوهشگران معتقدند در هفتههای اولی که اصول تنبیهی در مورد رفتارهای نامناسب کودک اجرا میشود، کودک سعی میکند در مقابل این رفتارها مقاومت نشان دهد؛ بنابراین رفتارهای پرتنش کودک مانند پرخاشگری افزایش مییابد، اما به مرور زمان که تکنیکهای خاموشی و بیتوجّهی استفاده میشوند از شدّت رفتارهای متشنّج کاسته میشود (آزرین[29]، 1966؛ تامسون و بلو[30]، 1966). در نهایت نتایج مطالعۀ زینالی، مظاهری، طهماسیان و صادقی (2012) نشان میدهد که آموزش مادران در زمینۀ مشکلات غذاخوردن کودکان، افزایش احساس رضایت مادر، افزایش احساس راحتی مادر و کودک در هنگام غذادادن به کودک را موجب میشود.
بنابراین با توجّه به مباحث میتوان بیان کرد که خانواده اصلیترین و بیشترین مسئولیت را در بهوجودآمدن مشکلات رفتاری و شخصیتی و اجتماعی دارد و با افزایش آگاهی والدین میتوان از شدّت این مشکلات کاست (آهنگر و همکاران، 1390).
مطالعۀ حاضر با چندین محدودیت روبهرو بود که از جملۀ آن میتوان به فاصلۀ زمانی کم بین پسآزمون و پیگیری اشاره کرد. همچنین اجرانکردن آزمون بین جلسات مداخله و بررسی روند تغییرات از محدودیتهای دیگر این مطالعه بود.
[1] Yoshizumi etal
[2] mood
[3] Jennings & Dietz
[4] Crnic & Low
[5]Contreras&Horodynski
[6] Hagekull etal
[7] pickiness
[8] food refusal
[9] Marchi & Cohen
[10] Chatoor
[11] Satter
[12] Ammaniti etal
[13] Drews etal
[14] Farley etal
[15] relaxation
[16] Asscher etal
[17] struggle for control
[18] positive parental behavior
[19] Palmer etal
[20] luiselli
[21] Turner etal
[22] Coe etal
[23] ostberg etal
[24] Powers etal
[25] Garro etal
[26] social isolation
[27] self-perception
[28] restricted by parental responsibilities
[29] Azrin
[30] Thompson & Bloom