نویسندگان
1 کارشناس ارشد روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
2 دانشجوی دکتری روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This study has been conducted with the purpose of comparing dimensions of Psychological well-being of mothers of mentally handicapped, gifted and normal children. The statistical populations was all mothers of mentally handicapped, gifted, and normal children in the 90-91 academic year in the city of Isfahan. The sample consisted of 90 mothers: 30 mothers of mentally handicapped children, 30 mothers of gifted children and 30 mothers of normal children. In order to gather data the Raven Intelligence Test and questionnaire of Psychological well-being of Ryff were used. The results of analysis of variance indicated there were significant differences between the three groups of mothers (P≤0/05). The mean of the gifted mothers was higher than the other two groups. With regard to dimensions of Psychological well-being of mothers of gifted children and mothers of normal children there were no significant differences. In addition Psychological well-being of mothers of normal children was higher than mothers of mentally handicapped children.
کلیدواژهها [English]
در سالیان اخیر رویکرد آسیبشناختی روان به سمت مطالعه سلامتی انسان گرایش پیدا کرد (میکائیلی منیع، 1389). کارهای سنگین سلیگمن و همکاران[1] جنبشی با عنوان روانشناسی مثبت ایجاد کرد. در این حیطه، مباحثی مانند عواطف مثبت، شادکامی، اعتماد به نفس، سرزندگی[2] و خوشبینی[3] و سازگاری اجتماعی[4] و... بررسی شد (بارلو[5]، 2002؛ سلیگمن، 2002؛ کارر[6]، 2004؛ آرگایل[7]، 2001 و 2002؛ دینروسلیگمن، 2002؛ مایرز[8]؛ 2000). امروزه دیدگاه جدیدی در علوم وابسته به سلامت بهطور اعم و در روانشناسی بهطور اخص در حال شکلگیری و گسترش است. در این رویکرد علمی تمرکز بر روی سلامتی و بهزیستی از جنبه مثبت و نیز توضیح و تبیین ماهیت روانشناختی بهزیستی است (ریف و سنیگر[9]؛ 1998؛ آنتونوفسکی[10]، 1987؛ استرامپفر[11]، 1990). این رویکرد، هدف نهایی خود را شناسایی سازهها و شیوههایی میداند که بهزیستی و شادکامی انسان را به دنبال دارند. نظریههایی مانند خودشکوفایی مازلو[12]، کارکرد کامل راجرز[13] و انسان بالغ یا بالیدگی آلپورت[14] در شکلبندی مفهوم سلامت و بهزیستی روانشناختی این فرض را که سازگاری، شادمانی، اعتمادبهنفس و ویژگیهای مثبت از این قبیل نشاندهنده سلامت است، بهکارگرفتهاند (ریف ودسی، 2001؛ رایان و همکاران[15]، 2002). به دنبال ظهور این نظریهها و جنبش روانشناسی مثبت، گروهی از روانشناسان بهجای اصطلاح سلامت روانی از بهزیستی روانشناختی[16] استفاده کردند (ریف و سینگر، 1998). این گروه نداشتن بیماری را برای احساس سلامت کافی نمیدانند، بلکه معتفدند داشتن احساس رضایت از زندگی، پیشرفت بسنده، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان انرژی و خلق مثبت پیوند و رابطه مطلوب با اجتماع و پیشرفت مثبت، از مشخصههای فرد سالم است (رایان و دسی، 2001؛ کارادماس[17]، 2007، سازمان بهداشت عمومی[18]، 2001 و 2004).
احساس بهزیستی هم دارای مؤلفههای عاطفی و هم مؤلفههای شناختی است (مایرز و دینر[19]، 1995).
آریندل و همکاران[20]، 1999، در بررسی رابطه بین بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی به این نتیجه رسیدند که با افزایش بهزیستی روانشناختی، سلامت عمومی نیز تحت تاثیر قرار گرفته، افزایش مییابد.
بهزیستی روانشناختی در جنبههای مختلف زندگی افراد، همچون: پذیرشهای اجتماعی، داشتن روابط با افراد، صمیمیت، احساس کارآمدی و برخورداری از جایگاههای اجتماع سهم بسزایی دارد و به معنای قابلیت یافتن تمام استعدادهای فرد است و شش مؤلفه را در بر میگیرد که شامل پذیرش خود[21] (SA) (توانایی دیدن و پذیرفتن قوتها و ضعفهای خود) هدفمندی در زندگی[22] (PL) (بهمعنای داشتن غایتها و اهدافی است که به زندگی فرد جهت و معنا میبخشد) رشد شخصی[23] (PG) (احساس اینکه استعدادها و تواناییهای بالقوه فرد در طی زمان و در طول زندگی بالفعل خواهد شد) داشتن ارتباط مثبت با دیگران[24] (PR) (به مفهوم داشتن ارتباط نزدیک و ارزشمند با افراد مهم زندگی) تسلط بر محیط[25] (EM) (توانایی تنظیم و مدیریت امور زندگی، به ویژه مسایل زندگی روزمره) خودمختاری[26] (AU) (توانایی پیگیری خواستها و عمل براساس اصول شخصی حتی اگر مخالف آداب و رسوم و تقاضاهای اجتماعی است) (بهاری و فرکیش، 1388؛ ریف، 1989؛ کاسولو و کاسترو ـ سوولانو[27]، 2001؛ دایرندونک[28]، 2005).
بهزیستی روانشناختی شامل مؤلفههایی، از قبیل: عواطف، رضایت از زندگی و کار است و بر این دلالت دارد که چگونه افراد به ارزیابی زندگیشان میپردازند که شامل متغیرهایی از قبیل: رضایت از زندگی، رضایت زناشویی، خلقوخو و هیجانهای مثبت، نبود افسردگی و اضطراب است (مایرز، 2000، اید و لارسن[29]،2008 ). نتایج بررسیها نشان دادهاند بهزیستی روانشناختی و مؤلفههای آن در هر برهه از زندگی و در رابطه با ویژگیهای روانشناختی وضعیت متفاوتی دارند و این عوامل قادرند سطح بهزیستی روانشناختی را تحت تاثیر قرار دهند (ریف و کیس[30]، 1995). در این راستا، مدلهایی مانند جاهودا[31]، مدل بهزیستی راینر[32] و مدل شش عاملی ریف تدوین شده که بر تعریف و تبیین سلامت و بهزیستی بر توانایی فرد متمرکز است (کمپتون[33]، 2001). الگوی ریف بهطور گسترده در جهان مورد توجه قرار گرفته است (چانگ و چن[34]، 2005).
ریف این الگو را براساس متون بهداشت جهانی ارائه کرد (بیانی و همکاران، 1387). ریف بهزیستی روانشناختی را تلاش برای کمال در جهت تواناییهای بالقوه واقعی فرد در نظر گرفت (ریف، 1995) که توسط پژوهشگرانی، چون: کلارک و همکاران[35] (2001)، ایرندوک (2005)، چنگ و چان (2005) و لیندفورس و همکاران[36] (2006) بررسی گردید. در این پژوهش از الگوی ریف استفاده شده است.
بسیاری از پژوهشگران اعتقاد دارند وجود منابع حمایتی و تنشزای متفاوت، سبکهای تعاملی و ارتباطی، انتظارات دیگران، شیوههای مقابله با تنش متفاوت در نقشهای جنسیتی متفاوت برای هر جنس قادرند سلامت روانی را بهصورت مثبت یا منفی تغییر دهند (لنگوا و استروم شاک[37]، 2000). شواهد پژوهشی فراوانی وجود دارد که نشان میدهد حوادث نامطبوع زندگی قادرند بهزیستی روانشناختی را تحت تاثیر قرار دهند (سگرستروم و میلر[38]، 2004).
تولد و حضور کودکی با کم توانی ذهنی در هر خانوادهای میتواند رویدادی نامطلوب و چالشزا تلقی شود که احتمالا تنیدگی، سرخوردگی، احساس غم و نومیدی را به دنبال خواهد داشت. شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهند والدین کودکان دارای مشکلات هوشی به احتمال بیشتری با مشکلات اجتماعی، اقتصادی و هیجانی که غالباً ماهیت محدودکننده، مخرب و فراگیر دارند، مواجه میشوند (خمیس[39]، 2007). اساس، داشتن فرزند کمتوان ذهنی که ماهیتی تقریباً ثابت و تنشزا دارد (بیکر[40]، 2005؛ خمیس، 2007)؛ میتواند با ایجاد تنیدگی به کاهش بهزیستی روانشناختی بینجامد (میکائیلی منیع، 1388).
فرض بر این است که مشکلات مربوط به مراقبت از فرزند مشکلدار، والدین به ویژه مادر را در معرض خطر ابتلا به مشکلات مربوط به سلامت روانی قرار میدهد (السون و هوانگ[41]، 2001؛ مک کانی و همکاران[42]، 2007). بررسیها نشان داده است که مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی در مقایسه با مادران کودکان عادی، سطح سلامت عمومی پایینتر و اضطراب بیشتر (دوماس و همکاران[43]، 1991)، احساس شرم و خجالت بیشتر (احمدپناه،1380) و سطح بهزیستی پایینتری (آیزنهاور و همکاران[44]، 2005) دارند.
نتایج پژوهش کلینگ و همکاران[45] (1997) روی بهزیستی روانشناختی نشان داده است مادران دارای فرزند عادی در مؤلفههای خودمختاری، تسلط بر محیط، رشد شخصی و پذیرش خود نسبت به مادران کمتوان ذهنی وضعیت بهتری دارند، اما در مؤلفههای احساس داشتن هدف زندگی مادران کودکان کمتوان ذهنی بهتر بودهاند. در مطالعات متعددی کیفیت زندگی مادران دارای فرزند مشکلدار نسبت به مادران سالم پایینتر گزارش شده است (علوی، 1385؛ کوهستانی و میرزمانی، 1385؛ خیرآبادی، 1386؛ کاترین و همکاران[46]، 2008؛ مصطفی و همکاران[47]؛ 2008) که این کیفیت با شدت ناتوانی کودک رابطه معکوسی دارد (فریمن[48]، 1991؛ هاستینگ[49]، 2002؛ وارس چبورگر و همکاران[50]، 2004؛ دیگو[51]، 2007؛ کاترین، 2008)؛ بنابراین، سطح معلولیت و عقبماندگی کودک بر میزان بهزیستی روانشناختی مادر مؤثر است؛ هر چند اغلب والدین در مقابل ناتوانی کودک خود انعطافپذیر هستند (فلاهرتی و همکاران[52]، 2000؛ اسکرگ و سوبستی[53]، 2000؛ گلیدن و اسچولکرافت[54]، 2003؛ هاستینگ و همکاران، 2005).
پژوهشهای بسیار اندکی با تمرکز بر روی خصوصیات و ویژگیهای والدین کودکان تیزهوش وجود دارد (آلینا و متیو[55]، 2009). والدین کودکان تیزهوش ممکن است بار مسؤولیت بیشتری نسبت به والدین کودکان عادی کنند (هرتزوگ و بننیت[56]، 2004)؛ که این سبب بروز مشکلاتی در کودکان تیزهوش، از جمله توسعه ناهمزمان، سطح انتظارات غیرواقعی والدین و معلمان، بیش از حد و بهطور نامناسب ستایش کردن پدر و مادر، عدم تطبیق بین توانایی و محیط آموزشی و مشکلات با گروه همسالان میشود (رویدل[57]، 1986(a)، 1984؛ وب[58]، 1993؛ فریمن، 1995؛ پایفر و استوکینگ[59]، 2000).
برخی محققان بر این باورند که این عدم تناسب بین سطوح انتظارات بزرگسالان و حوزههای مختلف، رشد کودک تیزهوش را؛ خصوصاً در مسایل رفتاری آسیبپذیرتر میکند (لاوکلی[60]، 1997؛ آلینا و متیو، 2009). در هر صورت، چنین ادعا شده است که کودکان و نوجوانان با استعداد نیز دارای مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی هستند؛ مثل کمالگرایی و تحریکپذیری که آنها را مستعد سوء عملکرد سلامت روان و مشکلات اجتماعی و عاطفی میکند (پایفر و استوکینگ ،2000).
از آنجا که والدین کودکان تیزهوش نسبت به آینده کودک خود خوشبین هستند، انتظار میرود که این واقعیت به بهبود سطح بهزیستی روانشناختی والدین کودک تیزهوش کمک کند (بریست و همکاران[61]، 2000 ؛ کارور و ایروکا[62]، 2005؛ سلیگمن، 1991؛ شایر و کارور[63]، 1985؛ کارور و گاینز[64]، 1987؛ پترسون و همکاران، 2002؛ مالتبی و دی[65]، 2003؛ اسپینوال و تیلور[66]، 1992؛ کارور و شایر، 2005)، زیرا پژوهش کیکانگاس و کینونن[67] (2003) نشان دادند که خوشبینی منبع مهمی برای تاثیرگذاری روی خوشبینی است. از طرفی، روابط مثبت این خانوادهها با فرزندانشان سبب بالا رفتن سطح بهزیستی و کیفیت زندگی والدین میشود (بارنت و گریس[68]، 2006). با اینکه والدین کودکان با استعداد اغلب چالشهای اضافی در نقش خود به عنوان پدر و مادر تجربه میکنند، با این حال، این چالشها به خوبی قابل درک و توصیف نیست، زیرا پژوهشهای تجربی در زمینه والدین کودکان با استعداد محدود بوده (رایس و رنزولی[69]، 2004)، نیازمند پژوهشهای بیشتری در زمینه ویژگیهای روانی این طیف است.
بهطورکلی، تفاوت عمده کمی در مورد والدین کودکان با استعداد و نرمال شناخته شده است و آنچه شناخته شده حاکی از اینست که بسیاری از مسایل آنها شبیه به هم هستند و تفاوت در سطح انتظار و سطح اعتماد به نفس وجود دارد (دوایری[70]، 2004؛ چان، 2005؛ هاف و همکاران[71]، 2005؛ موراوسکا و اسندر[72]، 2008؛ نئومیستر[73]، 2004؛ وینر[74]، 2000).
با توجه به مطالعات فوق، هدف اساسی پژوهش عبارت از مقایسه ابعاد بهزیستی روانشناختی مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی است؛ که از اهمیت خاصی برای بالا بردن سطح سلامت روانی و آمادگی برای مقابله با فشارهای روانی، برخودار است. بدین منظور، فرضیههای زیر بررسی و آزمون شدهاند:
1- بین تسلط بر محیط در مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی تفاوت وجود دارد.
2- بین ارتباط مثبت در مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی تفاوت وجود دارد.
3- بین هدفمندی در مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی تفاوت وجود دارد.
4- بین پذیرش خود در مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی تفاوت وجود دارد.
5- بین رشد شخصی در مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی تفاوت وجود دارد.
6- بین خودمختاری در مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی تفاوت وجود دارد.
7- بین بهزیستی روانشناختی در مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی تفاوت وجود دارد.
روش پژوهش
جامعه آماری آن کلیه مادران دانشآموزان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی شهر اصفهان در سال تحصیلی 90-91 بودند. برای انتخاب نمونه از روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای استفاده شد. تعداد 30 نفر از مادران دانشآموزان ناتوان ذهنی با میانگین سنی ( 8/34)،30 نفر از مادران دانشآموزان تیزهوش با میانگین سنی (35)، 30 نفر از مادران دانشآموزان عادی با میانگین سنی (3/34) در سه گروه نمونه مورد نظر را تشکیل دادند و به پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف پاسخ دادند. سه گروه دانشآموزان توسط تست هوش ریون همتاسازی شدند و وضعیت اقتصادی و شاغل بودن مادران مورد پرسش قرار گرفت. سه تن از مادران گروه ناتوان ذهنی و دو تن از مادران گروه عادی، مطلقه یا بیوه بودند. در تجزیه و تحلیل دادهها از روش توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد.
ابزار پژوهش
مقیاس بهزیستی روانشناختی: این مقیاس را کارول ریف در سال 1980 طراحی کرد. فرم اصلی از 120 سؤال تشکیل میشود، که در تجدید نظرهای بعدی فرمهای کوتاهتر 84 سؤالی، 54 سؤالی و 18 سؤالی نیز طراحی گردید. در این پژوهش از فرم 84 سؤالی استفاده شد. در این فرم هر عامل از 14سؤال تشکیل میشود و به هر سؤال نمرهای از 1 تا 6 داده میشود؛ نمره بالاتر نشاندهندة بهزیستی روانشناختی بهتر است. روایی و پایایی مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در پژوهشهای متعدد مناسب گزارش شده است. دایرندوک[75] (2005)، همسانی خرده مقیاسها را مناسب و آلفای کرونباخ آنها را بین 77/0 تا 90/0 یافته است. چمت و ریف[76] (1997)، همسانی درونی مقیاسهای بهزیستی روانشناختی را بین 82/0 تا 90/0 گزارش دادهاند. بیانی و همکاران (1387) ضریب پایایی نسخه فارسی را 82/0 و روایی آن را مطلوب گزارش کردهاند.
ماتریس پیشرونده ریون کودکان (فرم رنگی)[77] برای تعیین میزان هوش از آزمون هوش ریون استفاده شد. آزمون هوش ریون از سری تصاویری انتزاعی که یک توالی منطقی را به وجود میآورد، تشکیل شده است.
این آزمون دارای دو فرم است: فرم اول۶۰ تصویر دارد که تقسیم شده است به ۵ سری ۱۲تایی؛ فرم دوم ۳۶ تصویر دارد که اکثر آنها رنگی است. هر دو فرم به صورت فردی و گروهی قابل اجراست. در واقع، این آزمون به عنوان یک آزمون غیرکلامی استدلالی و به عنوان شاخصی از توانش سطح تحول عقلی توصیف شده است (ریون و سامرس،). نمرهگذاری آزمون ریون رنگی کودکان به صورت صفر و یک است 1986 و حداقل، حداکثر نمرهای که کودک میتواند در این آزمون کسب نماید، صفر (0) و سی و شش (36) است. بارکه[78] (1972، به نقل از مقیمی آذر، 1377)، ضرایب ثبات درونی آزمون ریون را با 5000 آزمودنی بین 89/0 تا 97/0 گزارش کرده است. |
|
جدول 2. جدول نتایج تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) تفاوت نمرههای بهزیستی روانشناختی و ابعاد آن در سه گروه
ناتوان، عادی و تیزهوش
بهزیستی روانشناختی و ابعاد آن |
مجموعه مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
(P) معناداری |
میزان تأثیر |
توان آماری |
تسلط بر محیط |
09/410 |
2 |
045/205 |
92/75 |
001/0 |
77/0 |
00/1 |
ارتباط مثبت |
93/500 |
2 |
465/250 |
94/86 |
001/0 |
75/0 |
00/1 |
هدفمندی |
19/521 |
2 |
095/256 |
02/76 |
001/0 |
76/0 |
00/1 |
پذیرش خود |
93/358 |
2 |
465/179 |
39/120 |
001/0 |
79/0 |
00/1 |
رشد شخصی |
18/437 |
1 |
59/218 |
59/70 |
001/0 |
73/0 |
00/1 |
خودمختاری |
83/416 |
2 |
415/208 |
813/145 |
001/0 |
85/0 |
00/1 |
بهزیستی روانشناختی |
73/380 |
2 |
365/190 |
39/111 |
001/0 |
80/0 |
00/1 |
نتایج جدول (2) نشان میدهد بین بهزیستی روانشناختی و تمام ابعاد آن در سه گروه ناتوان، عادی و تیزهوش تفاوت وجود دارد و فرضیههای (1،2،3،4،5،6،7) مبنی بر اینکه بین بهزیستی روانشناختی و ابعاد آن در سه گروه ناتوان، عادی و تیزهوش تفاوت وجود دارد، تایید شد (p=0/001).
در جدول (3) به بررسی تفاوت مؤلفههای ششگانه تشکیلدهنده بهزیستی روانشناختی در سه گروه از والدین پرداخته شده است. بر اساس دادههای جدول سه هر شش مؤلفه تسلط بر محیط، ارتباط مثبت با دیگران، هدفمندی در زندگی، پذیرش خود، رشد شخصی و خودمختاری در گروه والدین کودکان ناتوان ذهنی با دو گروه والدین کودکان عادی و والدین کودکان تیزهوش تفاوت معنادار وجود دارد، که نشاندهنده پایینبودن مؤلفههای بهزیستی روانشناختی مادران والدین کودکان ناتوان ذهنی در مقایسه با دو گروه دیگر میباشد. در مؤلفههای بهزیستی روانشناختی بین دو گروه والدین عادی و تیزهوش هیچ تفاوت معناداری مشاهده نشد.
میانگین
جدول 3. مقایسه مؤلفههای بهزیستی روانشناختی در سه گروه از مادران کودکان ناتوان ذهنی، عادی و تیزهوش
مؤلفههای بهزیستی روانشناختی |
میانگین |
میانگین |
Sig |
|
تسلط بر محیط |
عادی )24/59( |
ناتوان ذهنی (88/50) |
001/0 |
|
تیزهوش (54/61) |
ناتوان ذهنی |
001/0 |
||
عادی |
883/0 |
|||
ارتباط مثبت |
عادی )24/59) |
ناتوان ذهنی (88/50 ( |
014/0 |
|
تیزهوش (54/61) |
ناتوان ذهنی عادی |
001/0 131/0 |
||
هدفمندی |
عادی )24/59( |
ناتوان ذهنی (88/50) |
004/0 |
|
تیزهوش (54/61) |
ناتوان ذهنی عادی |
001/0 369/0 |
||
پذیرش خود |
عادی )24/59) |
ناتوان ذهنی (88/50) |
001/0 |
|
تیزهوش (54/61) |
ناتوان ذهنی عادی |
001/0 286/0 |
||
رشد شخصی |
عادی )24/59) |
ناتوان ذهنی (88/50) |
003/0 001/0 834/0 |
|
تیزهوش (54/61) |
ناتوان ذهنی عادی |
|||
خودمختاری |
عادی )24/59) |
ناتوان ذهنی (88/50) |
001/0 |
|
تیزهوش (54/61) |
ناتوان ذهنی |
001/0 |
||
عادی |
603/0 |
|||
نتایج پژوهش نشان میدهد که بین کودکان تیز هوش و ناتوان ذهنی در تسلط بر محیط، ارتباط مثبت، هدفمندی، پذیرش خود، رشد شخصی و خودمختاری تفاوت وجود دارد و میانگین گروه تیزهوشان از دو گروه دیگر بیشتر است. نتایج پژوهش نشان میدهد که بین افراد عادی و ناتوان ذهنی در تسلط بر محیط، ارتباط مثبت، هدفمندی، پذیرش خود، رشد شخصی و خود مختاری تفاوت وجود دارد؛ بین تیزهوشان و افراد عادی در تسلط بر محیط، ارتباط مثبت، هدفمندی، پذیرش خود، رشد شخصی و خودمختاری تفاوت وجود ندارد.
بحث و نتیجهگیری
بهزیستی روانشناختی به عنوان یکی از اصلیترین مباحث روانشناسی مثبت است که در کشورهای مختلف جهان در جهت افزایش شاخصهای آن تلاشهای فراوانی شده است؛ هرچند که مایرز (1995) معتقد است پیشرفت نظری اندکی در این زمینه حاصل شده است. اکنون روانشناسان این توانایی را دارند که از تلاش در برطرف ساختن حالاتی که زندگی را مشقت بار میکند، به سمت ایجاد و توسعه حالتهایی که به ارزشمندی زندگی میافزاید، حرکت کنند. اکنون توجه رو به تزایدی به مفهوم بهزیستی روانشناختی در جهان به وجود آمده که این تمایل در مورد بهزیستی روانشناختی نوجوانان و جوانان بیش از سایر گروههاست (کلی[79]، 2003؛ کریستوفر و همکاران[80]، 2008).
طبق تعریف اید و لارسن (2008)، بهزیستی روانشناختی داشتن حداکثر عاطفه مثبت و حداقل عاطفه منفی و رضایت از زندگی است؛ که عوامل متعددی بر روی آن تاثیرگذار هستند، هر چند که این عوامل از لحاظ میزان تاثیر، متفاوتند. این عوامل شامل رضایت درونی، درآمد، سن، نژاد، شاغل بودن، تحصیل، ازدواج و خانواده، تماسهای اجتماعی، رویدادهای زندگی، شخصیت و تندرستی است (دینر و همکاران، 2000 ، 1993؛ کوئینگ[81]، 2005).
هدف پژوهش حاضر، مقایسه ابعاد بهزیستی روانشناختی و مؤلفههای آن در مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی بود. بر اساس نتایج پژوهش، بین میانگین بهزیستی روانشناختی در بین هر سه گروه دوگانه مادران تفاوت معناداری وجود داشت. بهزیستی روانشناختی مادران عادی از بهزیستی مادران کودکان ناتوان ذهنی بالاتر بود. این یافته با پژوهشهای دوماس و همکاران (1991)، آیزنهاور و همکاران (2005)، بیکر (2005)، مک کانی و همکاران (2007)، خمیس (2007) و میکائیلی منیع (1388) که به بررسی سطح سلامت روانی و بهزیستی مادران کودکان با نیازهای خاص پرداخته بودند، همسو بود. پایین بودن بهزیستی روانشناختی مادران کودکان کمتوان ذهنی به احتمال فراوان به دلیل رویارویی با تولد و حضور کودک کمتوان ذهنی (سگرستر و میلر، 2004) و رویارویی با مشکلات اجتماعی، اقتصادی و هیجانی است. در تبیین این مطلب میتوان به نبود خدمات حمایتی کافی و فقدان تیمهای مراقبتی از خانوادههای افراد ناتوان در مراحل اولیه شناسایی فرد کمتوان به عنوان منبع کاهش بهزیستی روانشناختی اشاره کرد (فارمر و همکاران[82]، 2004). از طرفی، افزایش احساس غم و ناامیدی در پیشبینی آینده کودک و عدم سازگاری با انتظارات دیگران میتواند ماهیتی تنشزا را برای والدین این کودکان ایجاد کرده، سطح سلامت روانی آنان را کاهش دهد. مدت زمان زیادی که والدین صرف مراقبت، رسیدگی به امور بهداشتی و نظافتی کودک، ارائه درمان و کنارآمدن با مشکلات رفتاری کودک ناتوان میشود سبب کنارهگیری آنها از فعالیتهای اجتماعی و تفریحی در سطح جامعه میگردد که میتواند به کاهش سلامت عمومی و بهزیستی روانشناختی آنها منجر گردد. مادران کودکان کمتوان ذهنی در شش مؤلفه بهزیستی روانشناختی بهطور معنیدار (05/0P≤) پایینتر از مادران دو گروه دیگر بودند. پژوهش کلینگ و همکاران[83] (1997)، نشان داده است مادران دارای فرزند عادی در مؤلفههای خود مختاری، تسلط بر محیط، رشد شخصی و پذیرش خود نسبت به مادران کمتوان ذهنی وضعیت بهتری دارند، اما در مؤلفههای احساس داشتن و هدف زندگی، مادران کودکان کمتوان ذهنی بهتر بودهاند. یکی از دلایل این تفاوت در پژوهش حاضر و مطالعه کلینگ و همکاران، وابسته بودن شاخصها و مؤلفههای بهزیستی روانشناختی به فرهنگ ملتهاست (اویشی[84]، 2000؛ سو[85]، 2000؛ ونهاون و کلیمن[86]، 2005). همچنین، میزان امکاناتی که در کشورهای پیشرفته در اختیار خانوادههای کودکان با نیازهای خاص قرار میگیرد، میتواند به بهبود سلامت و بهزیستی والدین این کودکان کمک کند.
بر اساس یافتههای این پژوهش، بهزیستی روانشناختی مادران کودکان تیزهوش نسبت به مادران کودکان عادی و ناتوان ذهنی بالاتر و بهتر است و با پژوهشهای بریست و همکاران (2000)، کارور و ایروکا (2005)، سلیگمن (1991)، پترسون و همکاران (2000)، مالتبی و دی (2000) و کارور و شایر (2005) که بالا بودن بهزیستی روانشناختی مادران کودکان تیزهوش را امید به آینده میدانند، همسوست. در تبیین این مطلب میتوان به پژوهش کیکانگاس و کینونن[87] (2003) اشاره کرد که خوشبینی از عوامل تاثیرگذار بر روی بهزیستی و سلامت روان افراد است. بهطور کلی، افرادی که بهزیستی روانشناختی بالایی دارند، کسانی هستند که بیشتر وقایع مثبت زندگی خود را نسبت به حوادث و وقایع منفی به خاطر میآورند و طرحها و نقشههای بهتری برای زندگی خود طراحی میکنند (اسپینوال و همکاران، 2001؛ اسپینوال و استادینگر، 2003). از طرفی، روابط مثبت این خانوادهها با فرزندانشان سبب بالا رفتن سطح بهزیستی و کیفیت زندگی والدین میشود (بارنت و گریس[88]، 2006). بین مؤلفههای این مفهوم در گروه مادران کودکان تیزهوش و عادی هیچ تفاوت معناداری (05/0P≤) دیده نمیشود که این یافته با پژوهشهای چان (2005)، هاف و همکاران (2005) و موراوسکا و اسندر (2008) همسویی دارد. این عدم تفاوت به علت حفظ تعادل حیاتی مادران کودکان عادی به دلیل برخورداری از منابع مناسب آموزشی و اجتماعی است که پشتوانهای برای خوشبینی این گروه از مادران برای آینده کودکان خود است. از طرفی، شاید بتوان گفت نبود متغیر تنشزای پایدار و تغییرناپذیر مانند کمتوانی فرزند، موجب ایجاد یک سطح متعادل در بهزیستی روانشناختی فرد میشود.
یکی از محدودیتهای پژوهش حاضر، عدم تناسبسازی پرسشنامه ریف با فرهنگ بود که توصیه میگردد در پژوهشهای بعدی از پرسشنامه متناسب با فرهنگ استفاده شود. در پژوهش حاضر عواملی، همچون: شاغل بودن، داشتن همسر، میزان سطح تحصیلات و تندرستی مادران که بر بهزیستی روانشناختی تاتیرگذار هستند. (دینر و همکاران، 2000، 1993؛ کوئینگ، 2005 )کنترل نشد که پیشنهاد میگردد در پژوهشات بعدی کنترل شود. با توجه به یافتههای پژوهش که بر پایینبودن بهزیستی روانشناختی مادران کودکان ناتوان ذهنی تاکید داشت، مناسب است پژوهشگران روشهای مداخله، همچون: آرامشسازی، شناختی رفتاری و... را برای بالا بردن بهزیستی این گروه به ورطه آزمایش بکشند.
همچنین، پیشنهاد میگردد پژوهشگران ابعاد و سطوح بهزیستی روانشناختی سایر گروههای کودکان با نیازهای خاص، مانند: کودکان فلج مغزی (Cp)، اختلال یادگیری (LD)، نیمه بینا و نابینا، نیمه شنوا و ناشنوا و... را مورد پژوهش قرار دهند
[1] Seligman & etal
[2] vitality
[3] optimism
[4] social adjustment
[5] Barlow
[6] Carr
[7] Argyle
[8] Myeris
[9] Ryff & Snigger
[10] Antonovsky
[11] Strumpfer
[12] Maslow
[13] Rodgers
[14] Allport
[15] Rayan & etal
[16] psychological Well-being
[17] Karademas
[18] world Health Organization
[19] Myers & Diener
[20] Arrindell & etal
[21] self-Acceptance
[22] purpose in life
[23] personal Growth
[24]positive Relations with others
[25] environmental Mastery
[26]autonomy
[27] Cusullo & Castro-Solano
[28]Dierendonck
[29] Eid & Larsen
[30]Keyes
[31]Jahoda
[32] Diener
[33] Compton
[34]Cheng & Chan
[35] Clark & etal
[36] Lindfors & etal
[37] Lengua & Stromshak
[38] Segerestrm & Miller
[39] Khamis
[40] Baker
[41] Olsson & Hwang
[42] McConkey etal
[43] Dumas & etal
[44] Eisenhower & etal
[45] Kling & etal
[46] Catherine & etal
[47] Mostafa & etal
[48] Freeman
[49] Hasting
[50] Warschburger & etal
[51] Diego
[52] Flaherty & etal
[53] Scorgie & Sobsey
[54] Glidden & Schoolcraft
[55] Alina & Matthew
[56] Hertzog & Bennett
[57] Roedell
[58] Webb
[59] Pfeiffer & Stoking
[60] Loveckly
[61] Brissette & etal
[62] Carver & Iruka
[63] Scheier & Carver
[64] Gaynez
[65] Maltpy & Day
[66] Aspinwall & Taylor
[67] Kikangas & Kinnuen
[68] Barnett & Gareis
[69] Reis & Renzulli
[70] Dwairy
[71] Huff & etal
[72] Morawska & Sanders
[73] Neumeister
[74] Winner
[75] Dierendonck
[79] Kelley
[80] Christopher & etal
[81] Koenig
[83] Kling & etal
[84] Oishi
[85] Suh
[86] Veenhoven & Kalmijn
[87] Kikangas & Kinnunen
[88] Barnett & Gareis