نویسندگان
1 استادیار علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم وتحقیقات فارس، شیراز، ایران
2 کارشناس ارشد روان شناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات فارس، شیراز، ایران
3 دانشجوی دکتری برنامه ریزی درسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
4 دانشجوی دکتری برنامه ریزی درسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
5 استادیار الهیات و معارف، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، شهرکرد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
 This study investigated the effect of cognitive group therapy on depression and educational performance improvement of martyr,s and altruistic shahed university students. This was a pretest-posttest type semi experimental study with the control group which was carried out in the academic year 2009-2010 on 20 of martyrs students of Islamic Azad University, Gachsaran branch. The sample were selected and randomly divided into two groups: the traiaing and the control group. 13 sessions of group treatment was carried out for the training group and no inter vention for the control group. The instruments included Beck Depression Inventoy and a short clinical interview on the basis of DSM-IV and the university grade point average. The collected data were evaluated using SPSS and two -way covariance analysis .Results showed that there was a significont (in depression and educational performance) difference between the training group (respectively 8.8 and 14.01) and control group (respectively 23.8 and 12.94), before and after the cognitive group therapy. (p
کلیدواژهها [English]
امروزه بیشتر روان درمانگران تاثیر باورها و تفکر فرد را در ایجاد انواع مسائل روان شناختی مهم میدانند.آنها معتقدند که بیشتر اختلالها از جمله افسردگی، برآمده از شناختهای معیوب هستند، به طوری که وقایع به خودی خود تعیینکننده احساسات ما نیستند، بلکه معانی که ما به آنها نسبت میدهیم، نقش تعیینکننده را دارند.
افسردگی یکی از رایجترین انواع ناراحتیهای روانی است که میتواند برخاسته از شناختهای معیوب باشد. این اختلال هیجانها، افکار، و عملکرد جسمانی را در بر میگیرد و نوعی اغتشاش در خلق است که با درجات متفاوت غمگینی، یاس، تنهایی، ناامیدی، شک در مورد خویش و احساس گناه مشخص میشود (گیلبرت، 1389).
افکار، احساسها و رفتارهای بیماران افسرده یا مضطرب، نوعاً در یک حالت قابل پیشبینی در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. بیمار شناختهای خود را جدی میگیرد و درنظام فکری، تمایل دارد تجربههای ناخوشایند و نامطلوب زیادی را تجربه کند. سپس این هیجانها را به عنوان شواهد تأکیدکننده باورهای خود تعبیر و تفسیر میکند (نلسون جونز[1]،2003).
افسردگی در بین دانشجویان بسیار شایع است. در حدود 78 درصد از دانشجویان از برخی نشانههای مرضی این اختلال رنج میبرند و 46 درصد از دانشجویان تا آن اندازه دچار افسردگی شدید هستند که به کمکهای تخصصی مناسب نیازمندند (بک و یانک[2]، 1978). اختلال افسردگی در دانشجویان موجب عدم موفقیت آنان در رابطه با فعالیتهای علمی دانشگاه گردیده و در نتیجه، مانع رسیدن به اهداف آموزشی و پرورشی در دانشگاهها میشود و این مشکل هم از بعد اجتماعی و هم از بعد اقتصادی مورد توجه است. با این حال، اگر این قبیل از دانشجویان بتوانند با بهرهگیری از درمانهای شناختی یاد بگیرند که به گونهای متفاوت درباره خودشان و حوادث و رویدادها بیندیشند، فرصتی به دست میآورند تا بتوانند همه چیز را به حالت توازن و تعادل برگردانند که این امر موجب بهبود عملکرد آنها در زمینههای مختلف، از جمله تحصیل علم در محیط آموزشی میگردد (فابری و آبری[3]،2006).
دلایل احتمالی زیادی وجود دارد که این گروه از دانشجویان دچار اختلال افسردگی میگردند. دوری از خانواده، مشکلات اقتصادی، عدم سازش با محیط جدید، عواملی هستند که موجبات افسردگی را در این قبیل از دانشجویان فراهم میسازند (آزاد، 1379).
یکی از عوامل ایجاد افسردگی در کشور ما جنگ بوده، به طوری که عواقب روانی کوتاه مدت یا دراز مدت جنگ به عنوان یک فاجعه انسان ساخته مشکلات متعددی را به بار آورده است و میتواند به عنوان منبعی برای استرس عمل کرده، به بروز افسردگی منجر شود. از دیدگاه روانشناسی، جنگ به عنوان یک رویداد استرسزا قابل تأمل و تعمق است. کشور ما در طول هشت سال شاهد جنگ تحمیلی مخوفی بود که تأثیرات آن بر طیف گستردهای از جامعه بدون شک قابل بررسی است. تأثیرات جنگ را میتوان در گروههایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم درگیر جنگ بودهاند، مشاهده نمود (حمدیه و شهیدی، 1387).
یکی از پیامدهای منفی جنگ، عوارض و آثار روانی آن بر روی خانوادههای رزمندگان است. شهید، مجروح، معلول و مفقود شدن رزمندگان، عوارض و آثار روانی زیادی بر روی خانوادههای آنها بهجا میگذارد. فرد آسیب دیده نه تنها خود دچار مشکل خواهد شد، بلکه محیط خانواده نیز بیتأثیر از او نخواهد بود (خاقانیزاده و سیرتی، 1383).
چنانچه گفته شد عدهای از دانشجویان، فرزندان این قبیل رزمندگان هستند که دچار عوارض جسمی و روحی ناشی از جنگ هستند. بنابراین، نیاز به درمان برای آنها ضروری و اجتنابناپذیر است (حمدیه و شهیدی، 1387).
در کشورهای اروپایی نیز مطالعات هایر و همکاران[4]، (1999) حاکی از آن بود که افکار، احساسات و نشانههای مربوط به وقایع جنگ، همچنان از طرف بازماندگان جنگ گزارش میشود؛ به طوری که 56 درصد از بازماندگان از اختلال اضطراب پس از سانحه و 75 درصد از فراموشی، خلق افسرده و کابوسهای شبانه رنج میبرند. همچنین، نتایج مطالعه الدر و کلیپ([5]) (1989) نشان داده است که پس از اتمام جنگ، بازماندگان دچار آسیبهای مزمن روانی شده و این آسیبها و نشانههای همراه آن تا بیست سال ادامه داشته و با گذشت زمان افزایش پیدا کرده است.
در بین درمانهای مطرح برای مقابله با افسردگی، شناخت درمانی[6] به صورت گروهی از اهمیت بیشتری برخوردار است و به عنوان یک مداخله کم هزینه و کوتاه مدت به عنوان درمان انتخابی این اختلال به شمار میرود. از طریق شناخت درمانی تفکر منطقی در فرد شکل میگیرد و به بیمار کمک میکند که با افکار خود به گونهای متفاوت ارتباط برقرار کند و کنترل و آگاهی شناختی قابل انعطافی را گسترش دهد و به این باور برسد که همیشه برای دیدن چیزها بیش از یک راه وجود دارد (ولز و پاپا گروجیو[7]، 2004). فرد در گروه بدون ترس از تنبه و سرزنش شدن احساسات خود را میشناسد و بر اثر تعلق به گروه امنیتی در خود احساس میکند و به این وسیله میتواند با نگرانیها ومشکلاتش مواجه شود و به یافتن راه حل برای آنها بپردازد (شفیعآبادی، 1377).
تحقیقات فراوانی در این زمینه صورت گرفته و تاثیر این شیوه درمانی را در کاهش افسردگی مؤثر دانستهاند. اکبری (1382) در پژوهش اثر بخشی شناخت درمانی در درمان افسردگی و اضطراب تعمیم یافته همسران شاهد و ایثارگر استان گیلان به این نتیجه رسیده که شناخت درمانی در درمان افسردگی مؤثر بوده و پس از اعمال آن از میزان افسردگی گروه مورد مطالعه کاسته شده است.
حسینی (1389) اثر بخشی گروه درمانی بر افسردگی ، اضطراب وکیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS (مالتیپل اسکلروسیس)را در درمانگاه شهید مطهری شیراز بررسی کرده است؛ به این صورت که جلسات گروه درمانی برای گروه آزمایش به مدت 14 جلسه، هفتهای دو روز برگزار شده و پس از اتمام جلسات ، افسردگی و اضطراب گروه آزمایش تعدیل پیدا کرده و تأثیر مثبتی بر کیفیت زندگی آنها گذاشته بود.
سارا فینو[8] (1998) درباره تأثیر جلسات گروهی بر مسائل روانشناختی و ایمونولوژیک مطالعهای انجام داده است. در این مطالعه، برای بیماران گروه آزمایش جلسات مشاوره گروهی تشکیل داده شده و درباره مشکلات، نگرانیها، آموزش فعالیتهای ارتقا دهنده سلامتی، فنون ایجاد تطابق مثبت و تکنیک کنترل استرس گفتگو انجام گرفته است. بیماران گروه گواه هیچگونه تدابیر روانی– اجتماعی دریافت نکردند. نتایج حاصل نشان داد که بیماران گروه آزمایش نسبت به گروه گواه از نظر عملکرد ایمنی بهتر شده و کمتر دچار افسردگی شدند.
دانیال و استرانک[9] (2010) در پژوهشی تأثیر درمان شناختی بر افسردگی را در مورد بیماران افسرده اجرا کردند و پس از 16 هفته درمان شناختی تفاوت قابل مقایسهای بین گروه آزمایش و کنترل در میزان افسردگی آنها به چشم خورد. نتایج حاکی از آن بود که روش شناخت درمانی به میزان چشمگیری باعث کاهش افسردگی بیماران افسرده شده بود.
روبیت و همکاران[10] (2007) در پژوهشی با عنوان تأثیر شناخت درمانی بر کاهش افسردگی با طرح پیش آزمون– پسآزمون با گره کنترل و گواه که از بین 156 بیمار افسرده در مرکز بیماریهای روانی بهکار بردند، توانستند به این نتیجه دست یابند که شناخت درمانی باعث کاهش افسردگی در بیماران افسرده شده بود.
همچنین، نتایج تحقیقات سیمپسون و کارلسون[11] (2001)، همامسی[12] (2006)، هویچن[13] (2006) حاکی از تأثیر درمان شناختی رفتاری بر کاهش افسردگی و بالا بردن عزت نفس بیماران در گروه آزمایش بوده است.
پژوهشها نشان داده است که اختلال افسردگی، بیش از هر اختلال دیگر امکان بازگشت دارد (پاور 2004). محققان به این نتیجه رسیدهاند که شناخت درمانی میتواند در عدم بازگشت نشانههای افسردگی مؤثر باشد (اسکات[14]،2003، 2000 و 1996، هامن[15]،1997؛ شی[16]، 1992؛ ایوانز و همکاران [17]، 1992؛ الکین و همکاران[18]، 1989).
بنابراین، نتیجه این پژوهش میتواند به عنوان یک فعالیت درمانی مؤثر، کم هزینه و کوتاه مدت در درمان، یا کاهش افسردگی دانشجویان، در جهت پیشبرد اهداف آموزشی و پرورشی مراکز آموزشی و تربیتی در جامعه، مورد توجه قرار گیرد. در این راستا، هدف پژوهش حاضر نیز تلاش در زمینه کاربرد این شیوه درمانی بر میزان افسردگی و عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر است.
چنین فرض گردید که گروه درمانی به شیوه شناختی بر افسردگی عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر تاثیر دارد.
روش
در این پژوهش از روش تحقیق نیمه تجربی طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. گروههای آزمایش و گواه به روش تصادفی ساده معادل شدند و قبل از اعمال مداخلههای تجربی در مورد گروههای آزمایش و گواه، پیش آزمونی درباره آنها اجرا شد و پس آزمونی نیز در پایان مداخله اجرا گردید. دو هفته پس از گذشت پس آزمون، از آزمودنیها آزمون پیگیری نیز گرفته شد. مقایسه پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گروهها از نظر معنیدار بودن آماری بررسی شد. بدین صورت، گروه درمانی به شیوه شناختی به عنوان متغیر مستقل اعمال گردید تا تأثیر آن بر کاهش افسردگی و بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران به عنوان متغیر وابسته مشخص گردد.
- جامعه آماری، نمونه آماری و روش نمونه گیری:
جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان شاهد و ایثارگر دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران بوده که در سال تحصیلی 90ـ1389 برای مشاوره به مرکز مشاوره دانشگاه مراجعه کرده بودند. نمونه این تحقیق مشتمل بر 20 نفر از جامعه مذکور بوده که برای انتخاب آنها از روش نمونهگیری در دسترس استفاده شده است. معیارهای ورود به مطالعه شامل؛ کسب نمرة 19 تا 29 در آزمون افسردگی بک (فرم کوتاه) که نشان دهندة افسردگی متوسط بالاست دارا بودن ملاکهای تشخیصی اختلال افسردگی بر اساس مصاحبه بالینی پژوهشگر، عدم دریافت درمانهای روانشناختی و یا دارویی برای درمان افسردگی قبل از ورود به پژوهش، تا پایان زمان پژوهش، عدم مصرف مواد مخدر و الکل و نبود اختلال شخصیتی قابل تشخیص در فرد بوده است.
ابزار پژوهش
در این پژوهش، به منظور اندازهگیری متغیرهای مورد نظر از ابزار زیر استفاده گردید:
1- مصاحبه بالینی بر مبنای DSM IV: شامل گرفتن تاریخچه بیماری و آزمایش وضعیت روانی با استفاده از الگوی مصاحبه جامع روانپزشکی و ارزیابی رفتاری (کاپلان و سادوک[19]،2007)
2- نمره معدل دروس دانشگاهی: به منظور بررسی تأثیر این روش درمانی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان نمرههای معدل درسی آنها قبل و پس از درمان (دردو ترم متوالی) مقایسه شد.
3- مقیاس افسردگی بک (BDI): در این پژوهش به منظور سنجش میزان افسردگی از پرسشنامه فرم کوتاه 21 سؤالی افسردگی بِک که به وسیلة آرون بک در سال 1961 معرفی و در سال 1978 منتشر شد، استفاده گردید. این فرم نوعی مقیاس خود گزارشگری است و علائم شناختی، هیجانی، رفتاری و جسمانی افسردگی را میسنجد. آزمودنی این نشانهها را بر اساس یک مقیاس 4 درجهای از 0 تا 3 درجهبندی کردند. پرسشها با زمینههایی مانند احساس ناتوانی و شکست، احساس گناه، تحریکپذیری، آشفتگی خواب و از دست دادن اشتها ارتباط داشتند و دامنه نمره افراد بین حداقل 0 تا حداکثر 63 قرار گرفت (بک و کلارک[20]،1978).
بامبری و همکاران[21]، (1976، به نقل از موتابی، 1373) دریافتند که نمرههای مقیاس بک در جمعیت دانشجویی با درجهبندی مصاحبه روانپزشکی همبستگی داشت (77/0= r). در این بررسی، پایایی آزمون به روش آزمون- باز آزمون حدود 75/0 به دست آمد. بک (1996) در بررسیهای گوناگون ضریب همبستگی نمرههای هر ماده با کل نمرههای پرسشنامه را بین 31/0 تا 68/0 گزارش نمود. این آزمون از ثبات درونی بالایی در بیماران روانپزشکی و غیر روانپزشکی برخوردار است و نتیجه پایایی آزمون- بازآزمون آن بیش از 60/0 گزارش شده است.
در یک بررسی هنجاریابی، یزدان دوست (1988، به نقل از حناسابزاده، 1378) این پرسشنامه را بر روی 375 نفر از افراد عادی جامعه اجرا نمود و پایایی این آزمون را با روش آزمون- بازآزمون چهار ماهه 49/0 گزارش کرد.
در این تحقیق ، ضرایب پایایی پرسشنامه افسردگی با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه شد که برابر با 85/0 بوده و بیانگر ضرایب پایایی قابل قبول پرسشنامه یاد شده بوده است.
- شیوههای تحلیل دادهها: برای تجزیه و تحلیل دادههای گردآوری شده، پژوهشگران ابتدا با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی اقدام به طبقهبندی دادههای خام و تعیین درصدها، نسبتها، میانگین، میانه، نما، واریانس و انحراف معیار دادهها نموده، سپس برای بررسی فرضیههای پژوهشی ابتدا از آزمونهای لوین و آزمون کالموگروف اسمیرنوف به منظور نرمال بودن دادهها و تساوی واریانس نمرههای دو گروه آزمودنی کمک گرفته شد. سپس از آزمون تحلیل کوواریانس دو راهه (انکوا) برای مقایسه استفاده شد. در تحلیل کوواریانس، متغیرهای مداخلهگر کنترل میشوند؛ یعنی اثر آنها از روی نمرههای آزمون برداشته میشود و سپس میانگین نمرههای باقی مانده، گروههای پژوهشی با هم مقایسه میشوند.
نتایج
نتایج تحلیل میانگین و انحراف معیار نمرههای افسردگی و عملکرد تحصیلی گروههای دانشجویان شاهد و ایثارگر آزمایش و گواه را به ترتیب در مراحل پیشآزمون و پس آزمون در جدول (1) ارائه شده است.
جــدول 1: میانگین و انحراف معیار نمرههای افسردگی و عملکرد تحصیلی گروههای آزمایش و گواه در مراحل پیشآزمون و پسآزمون
متغیر |
مرحله |
شاخص آماری |
میانگین |
انحراف معیار |
تعداد |
گروه |
|||||
افسردگی |
پیشآزمون |
آزمایش |
80/22 |
15/2 |
10 |
گواه |
80/23 |
44/2 |
10 |
||
پسآزمون |
آزمایش |
80/8 |
93/2 |
10 |
|
گواه |
10/25 |
14/4 |
10 |
||
عملکرد تحصیلی |
پیشآزمون |
آزمایش |
07/13 |
03/1 |
10 |
گواه |
94/12 |
04/1 |
10 |
||
پسآزمون |
آزمایش |
01/14 |
68/0 |
10 |
|
گواه |
87/12 |
79/0 |
10 |
چنانکه در جدول 1 مشاهده میشود، در مرحله پیشآزمون، میانگین و انحراف معیار افسردگی هر یک از گروهها به ترتیب گروه آزمایش 80/22 و 15/2، گروه گواه 80/23 و 44/2، در مرحله پسآزمون، میانگین و انحراف معیار گروه آزمایش 80/8 و 93/2، گروه گواه 10/25 و 14/4 و در متغیر عملکرد تحصیلی، در مرحله پیشآزمون، گروه آزمایش 07/13 و 03/1 گروه گواه 94/12 و 04/1 و در مرحله پس آزمون، میانگین و انحراف معیار عملکرد تحصیلی، گروه آزمایش 01/14 و 687/0 و گروه گواه 87/12 و 790/0 بوده است.
نتایج تحلیل با کنترل پیشآزمونتأثیر گروه درمانی را به شیوه شناختی بر میزان افسردگی دانشجویان شاهد و ایثارگر و تعامل گروه و جنسیت دانشجویان در جدول (2) ارائه کرده است.
جــدول 2: نتایج تحلیل کوواریانس دو راهه (آنکووا) مقایسه میانگین پسآزمون افسردگی دانشجویان شاهد و ایثارگر گروههای آزمایش و گواه با کنترل پیشآزمون
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معنی داری p |
مجذور اتا |
توان آماری |
پیشآزمون |
70/58 |
1 |
70/58 |
18/5 |
03/0 |
25/0 |
56/0 |
گروه |
41/1143 |
1 |
41/1143 |
88/111 |
0001/0 |
87/0 |
00/1 |
جنس |
08/2 |
1 |
08/2 |
18/0 |
67/0 |
01/0 |
06/0 |
تعامل گروه * جنسیت |
28/2 |
1 |
28/2 |
202/0 |
66/0 |
01/0 |
07/0 |
خطا |
67/169 |
15 |
31/11 |
|
فرضیه اول: گروه درمانی به شیوه شناختی بر میزان افسردگی دانشجویان شاهد و ایثارگر تأثیر دارد.
همانطور که در جـدول 2 ارائه شده است، با کنترل نمرههای پیش آزمون، بین دانشجویان شاهد و ایثارگر گروه آزمایش و گروه گواه از لحاظ افسردگی تفاوت معنی داری وجود دارد (0001/0p<). بنابراین، فرضیه اول تأیید میگردد. به عبارت دیگر، آموزش گروه درمانی به شیوه شناختی، بر میزان افسردگی گروه آزمایش تاثیر گذاشته است (میانگین نمره افسردگی در پسآزمون و با کنترل نمرههای پیشآزمون برابر با 527/9 (با فاصله اطمینان 43/11-62/7) و میانگین گروه کنترل برابر با 13/24 (با فاصله اطمینان 88/25- 38/22) به دست آمد). میزان تاثیر یا تفاوت برابر با 87/0 است؛ یعنی 87 درصد تفاوتهای فردی در نمرههای پسآزمون افسردگی مربوط به تأثیر آموزش گروه درمانی به شیوه شناختی (عضویت گروهی) است. توان آماری برابر با 1 است؛ یعنی امکان خطای نوع دوم وجود نداشته است. همچنین، با کنترل پیشآزمون، F تعامل گروه و جنسیت، معنیدار نیست (660/0p =). به عبارت دیگر، گروه درمانی بر میزان افسردگی دانشجویان پسر و دختر اثر متفاوتی نداشته است.
نتایج تحلیل کوواریانس دو راهه (انکووا) مقایسه میانگین پس آزمون عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر گروههای آزمایش و گواه با کنترل پیشآزمون در جدول (3) ارائه شده است.
جــدول 3: نتایج تحلیل کوواریانس دو راهه (آنکووا) مقایسه میانگین پسآزمون عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر گروههای آزمایش و گواه با کنترل پیشآزمون
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معنی داری p |
مجذور اتا |
توان آماری |
پیشآزمون |
88/3 |
1 |
88/3 |
16/14 |
002/0 |
48/0 |
940/0 |
گروه |
29/5 |
1 |
29/5 |
32/19 |
001/0 |
57/0 |
99/0 |
جنس |
059/0 |
1 |
05/0 |
21/0 |
650/0 |
01/0 |
07/0 |
تعامل گروه * جنسیت |
176/0 |
1 |
17/0 |
42/0 |
52/0 |
02/0 |
09/0 |
خطا |
11/154 |
15 |
27/0 |
|
فرضیه دوم: آموزش گروه درمانی به شیوه شناختی بر میزان عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر تأثیر دارد.
همانطور که در جـدول 3 مشاهده میشود، با کنترل پیشآزمون ، بین دانشجویان شاهد و ایثارگر گروه آزمایش و گروه گواه از لحاظ عملکرد تحصیلی تفاوت معنیداری مشاهده میشود (001/0p<). بنابراین، فرضیه دوم تأیید میگردد. (میانگین عملکرد تحصیلی در پسآزمون و با کنترل نمرههای پیشآزمون برابر با 98/13 (با فاصله اطمینان 38/14-59/13) و میانگین گروه کنترل برابر با 89/12 (با فاصله اطمینان 26/13-54/12) به دست آمد). میزان تأثیر یا تفاوت برابر با 57/0 است؛ یعنی 57 درصد تفاوتهای فردی در نمرههای پسآزمون عملکرد تحصیلی مربوط به تأثیر آموزش گروه درمانی به شیوه شناختی (عضویت گروهی) است. توان آماری برابر با 994/0 است؛ یعنی اگر این تحقیق 1000 مرتبه تکرار شود، فقط 6 مرتبه ممکن است فرضیه صفر اشتباهاً تأیید شود. به منظور مشخص کردن تأثیر متغیر جنس بر نتایج تحقیق، از تجزیه و تحلیل کوواریانس استفاده شده است. همچنین، با کنترل پیشآزمون،F تعامل گروه و جنسیت معنیدار نیست (525/0p =). به عبارت دیگر، گروه درمانی بر میزان عملکرد تحصیلی دانشجویان پسر و دختر اثر متفاوتی نداشته است.
بحث و نتیجهگیری
نتایج تحلیل نشان داد با کنترل پیشآزمون بین دانشجویان شاهد و ایثارگر، میانگین افسردگی گروه کنترل به طور معنیداری بیشتر از گروه آزمایش بوده است (0001/0p< و 88/111F=). بنابراین، فرضیه اول تأیید میگردد. یافتهها درخصوص تأثیر گروه درمانی به شیوه شناختی بر کاهش افسردگی نشان داده شد که تفاوت معناداری بین میانگین افسردگی گروه آزمایش و گروه کنترل وجود دارد. به عبارت دیگر، گروه درمانی شناختی توانسته است بر افسردگی تأثیر بگذارد و آن را کاهش دهد. به عبارتی، آموزش گروه درمانی به شیوه شناختی با توجه به میانگین افسردگی دانشجویان شاهد و ایثارگر گروه آزمایش نسبت به میانگین دانشجویان گروه گواه، موجب کاهش افسردگی گروه آزمایش شده است. نتایج پژوهش حاضر با یافتههای تحقیقاتی پژوهشهای هولون و کندال[22] (1980)، استرانک و همکاران[23] (2010)، روبیت و همکاران (2007)، بوتلر[24] (1987) بارلو[25] (1984)، انصاری (1385)، حسینی (1389)، کمیلی ثانی (1389)، سجادی هزاوه (1387)، اکبری (1382)، احمدی (1386) همسوست، در این زمینه، دانیال و استرانک (2010) در پژوهشی تأثیر درمان شناختی بر افسردگی را در مورد بیماران افسرده اجرا کردند و بیماران را به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار دادند و روش شناخت درمانی را بر گروه آزمایش پیاده کردند. نتایج پژوهش آنها حاکی از آن بود که روش شناخت درمانی به میزان چشمگیری باعث کاهش افسردگی بیماران افسرده شده بود. علاوه بر این، روبیت و همکاران (2007) در پژوهشی با عنوان تأثیر شناخت درمانی بر کاهش افسردگی، با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گره کنترل و گواه که از بین 156 بیمار افسرده در مرکز بیماریهای روانی به کار برده بودند، توانستند به این نتیجه دست یابند که شناخت درمانی باعث کاهش افسردگی در بیماران افسرده شده بود. همچنین، همامسی (2006) در بررسی مقایسه درمان شناختی- رفتاری و سایکودراما[26] در درمان افسردگی به این نتیجه دست یافت که هر دو روش توانستند در درمان افسردگی و افکار خودکار منفی مؤثر باشند. هوی چن (2006)، در بررسی تأثیر گروه درمانی شناختی- رفتاری بر افسردگی و عزت نفس بیماران بستری در بخش روانشناسی، با اجرای این درمان طی 12 هفته بر گروه آزمایش و مقایسه آنها با گروه کنترل، نتایجی حاکی از تأثیر درمان شناختی رفتاری بر کاهش افسردگی و بالا بردن عزت نفس بیماران در گروه آزمایش داشته است.
همچنین، از یافتههای پژوهش حاضر چنین استنباط میگردد که در شناخت درمانی مفروض است که تداوم تغییرات در افکار و رفتار مراجعان، به میزان ابتکار، درک، آگاهی و تلاش آنان بستگی تام دارد. این نکته، شناخت درمانی را همانند درمان عقلانی– عاطفی– رفتاری الیس یک رویکرد منسجم و کامل روان درمانی جلوه میدهد و به همین علت، این روش درمان باعث کاهش افسردگی میشود.
با کنترل پیشآزمون بین دانشجویان شاهد و ایثارگر گروه آزمایش و گروه گواه، از لحاظ عملکرد تحصیلی تفاوت معنیداری مشاهده شده است. بنابراین، در خصوص تأثیر گروه درمانی به شیوه شناختی بر عملکرد تحصیلی میتوان گفت که گروه درمانی شناختی در بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان مؤثر است؛ به طوری که با استفاده از راهبردهای شناختی در کنترل افکار منفی و مقابله با این افکار در آموزش گروهی، و کاهش افسردگی در آنان، افراد با برخورداری از روحیه مناسب و امید در زندگی به پیشرفت و ترقی و رسیدن به اهداف خود علاقهمند شدهاند و به کوشش و تلاش در این راه پرداخته و با نگرش مثبت به زندگی و آینده در راه پیشرفت تحصیل خود گام مؤثری برداشتهاند. یافتههای این فرضیه با یافتههای پژوهشهای، سان هیان و همکاران[27] 2004)، رینولدزو کاوس[28] (1986)، احمدی (1379)، پورسینا (1382)، میر صدوقی (1378) همسوست. در این راستا، احمدی (1386) در پژوهشی با عنوان «تأثیر مشاوره گروهی با شیوه منطقی– عاطفی بر افسردگی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان دبیرستان اصفهان» نشان داده است که مشاوره گروهی با شیوه منطقی– عاطفی میانگین افسردگی دانشآموزان دبیرستانی را کاهش داده و باعث بهبود عملکرد تحصیلی آنان گشته است. و نیز سان هیان و همکاران (2004) در تحقیقی به منظور بررسی تأثیر گروه درمانی شناختی– رفتاری بر عزت نفس و افسردگی دانشآموزان، این نتیجه رسیدند که شیوه گروهی شناختی– رفتاری باعث کاهش افسردگی دانشآموزان و بالا بردن عزت نفس آنها شده است.
به عبارت دیگر، روش درمانی در بهبود عملکرد تحصیلی تاثیر دارد. بنابراین، با توجه به همسویی یافتههای این پژوهش با پژوهشهای مذکور، میتوان نتیجه گرفت که برای بهبود عملکرد تحصیلی در افراد افسرده از طریق آموزش درمان شناختی و کاهش افسردگی آنان میتوان اقدام کرد.
در بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی بر افسردگی و عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر، طبق نتایج خاص مداخلات درمانی انجام شده تفاوت معناداری در نمرههای افسردگی و عملکرد تحصیلی دختران در مقایسه با پسران ایجاد نکرده است.این نتیجه میتواند احتمال بیتاثیر بودن عامل جنسیت در تغییرات ساختار شناختی افراد را مطرح سازد و احتمالاً تغییر ساختار شناختی در دو جنس به طور یکسان تابع حمایتها و ارتباطات درون گروهی است.
در کل، با توجه به کمبود منابع اطلاعاتی مقایسهای در این رابطه باید در نتیجهگیری جانب احتیاط را رعایت نموده و این فرض در گروههای بزرگتر جنسیتی با تعداد جلسات درمانی بیشتر بررسی گردد.
طبق یافتههای حاصل از این پژوهش، اجرای متغیر مستقل، گروه درمانی شناختی در میزان افسردگی و عملکرد تحصیلی دانشجویان ایثارگر و شاهد تاثیرگذار بوده است و افسردگی و عملکرد تحصیلی با یکدیگر رابطه معکوس دارند (سیک و همکاران[29]،2003). افزایش توجه به درمان و تشخیص اختلالات روانشناختی این قشر از جامعه میتواند فرایند سازگاری آنها را تا حد بالایی بهبود بخشیده، افسردگی آنها را کاهش دهد که این نتیجه با عملکرد تحصیلی رابطه دارد. شرکت در گروههای روان درمانی جّوی حمایتی و عاطفی ایجاد میکند که اعضای گروه به منظور کمک و یاری سایر اعضا و ارائه راه حل به یکدیگر در این گروهها شرکت کرده، تلاش میکنند. در این شرایط، احساس عمومیت مشکل و همدلی، اعضا را آماده شناخت و قبول مشکلات میکند و توانمندی آنها را ارتقا میبخشد.
بنابراین، گروه درمانی به شیوه شناختی میتواند به عنوان عامل تاثیرگذاری بر میزان افسردگی و عملکرد تحصیلی دانشجویان ایثارگر و شاهد تاثیرگذار باشد و اعتماد به نفس آنان را در زمینه یکسانی با گروه همسالان و تقویت توانمندیهای خود در رقابتهای ارتباطی در دانشگاه ارتقا داده، در نتیجه، پایبندی به رعایت اصول درمان را در آنان مستحکمتر و توجه به سایر منابع حمایتی واقعبینانه جامعه با حفظ کرامات انسانی و بدون ترحم و دلسوزی را مطرح میسازد.
پیشنهادات:
1) با توجه به یافتههای این پژوهش و نیز سایر تحقیقات مبنی بر اثر بخشی گروه درمانی با رویکرد شناختی در کاهش افسردگی به مشاوران و مسؤولان تربیتی در آموزش و پرورش و دانشگاهها، پیشنهاد میشود که از این روش درمانی سودمند و مؤثر در درمان مشکلات روحی- روانی دانشآموزان و دانشجویان استفاده کنند.
2) به برنامهریزان و مسؤولان آموزشی و تربیتی پیشنهاد میشود کارگاههای آموزشی در خصوص مشاوره گروهی با رویکرد شناختی برای همة مشاوران مراکز آموزشی و تربیتی برگزار کنند و علاوه بر آموزش این روش درمانی به آنها، کتابهای راهنمای این روش را معرفی و آنان را به مطالعه این کتب تشویق نمایند.
3) به مسؤولان صدا و سیما پیشنهاد میشود که برنامههایی را با موضوعهای شناختی برای عموم مردم تدارک ببینند که این برنامهها میتواند به صورت بحثهای کارشناسی، نمایش فیلم یا پیامهای کوتاه نوشتاری و تصویری و معرفی کتاب باشد.
به علاوه، در پژوهش حاضر وجود اختلال دوقطبی در بیماران ارزیابی نشده بود، و این میتواند اثر عمدهای بر سوگیری یافتهها داشته باشد .کنترل تشخیص روانپزشکی نیز برای پژوهش دقیقتر پیشنهاد میشود.
4) آموزش و اجرای برنامههای شاد در بنیاد شهید و تشویق نمودن اعضا برای تحقق بخشیدن به اینگونه برنامهها در محیط زندگی.
[1] . Nelson-gones
[2] . Beak & Yanck
[3] . Fabry & Aubry
[4] . Hyer etal
[5] . Elder & Clippe
[6] . Cognitive therapy
[7] . Wells & Papagerorgiou
[8] . Sarafino
[9] . Daniel & Strunk
[10] . Robit etal
[11] .Simpson & Carlson
[12] . Hamamci
[13] . Hweichen
[14] . Scatt
[15] . Hammen
[16] . Shea
[17] . Evans etal
[18] . Elkin etal
[19] . Kaplan & sadock
[20] . Beck & Clarck
[21] . Bumberry etal
[22] . Hollon & Kendall
[23] . Strunk etal
[24]. Butler
[25]. Barlow
[26] . psychodrama
[27] . Sun Hyun etal
[28] . Rinoldzand Kouse
[29] . Seok etal