نویسندگان
1 دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
2 دانشیار مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی تهران، ایران
3 استادیار مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
 This study was conducted to investigate the effectiveness of gestalt therapy and cognitive -behavioral therapy on assertiveness in middle school students. This study was a pre-post test experimental design. By cluster sampling between schools in Sharyar two schools were selected randomly. After conducting Gambrel and Rigy Questionnaire, 30 students were selected and assigned to three groups randomly. 8 sessions of gestalt therapy were implemented for one group and 8 sessions of cognitive- behavioral therapy were implemented for another group. The control group received no intervention. ANCOVA and Post hoc LSD Test were applied to analyze data. ANCOVA showed significant differences between groups. Post hoc LSD Test showed significant difference between the control group and the gestalt therapy and between the control group and cognitive -behavioral therapy group(Pâ¤0/01), but there was no significant difference between the gestalt therapy and the cognitive- behavioral therapy group. Both gestalt therapy and cognitive- behavioral therapy had increased the assertiveness.
کلیدواژهها [English]
ارتباط، یکی از قدیمیترین و در عین حال، از عالیترین دستاوردهای بشری بوده است. ارتباط از همان آغاز زندگی بشری، علاوه بر اینکه کارکردی در جهت حفظ امنیت شخصی داشته، زمینه ساز بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و سر آغازی بر زندگی اجتماعی نیز بوده است. در عصر حاضر، ارتباطات شخصی نسبت به گذشته ارزش بیشتری یافته و به صورت یک منبع اصلی خود ارزشمندی و رضایت از زندگی در آمده است. انسانی که میخواهد در جهانی با این وسعت زندگی سالمی داشته باشد، نیازمند کسب مهارتهایی است تا بتواند ضمن حفظ استقلال شخصی، با جهان بیرونی خود نیز ارتباط صحیحی بر قرار نماید. یکی از مهارتهایی که در برقراری ارتباط سالم با دیگران کمک کننده است، مهارت ابراز وجود[1] است.
ابراز وجود، به توانایی افراد برای بیان احساسات، عقاید و نیازها به صورت صادقانه، مستقیم و با صراحت بدون تعرض به حقوق شخصی دیگران اشاره دارد ( الیس و هارتلی[2]، 2005، به نقل از حاجی حسنی و کیانیپور، 1389). ابراز وجود به عنوان توانایی که یک فرد برای دفاع از خود و نیز توانایی «نه گفتن[3]» به تقاضاهایی که فرد نمیخواهد انجام بدهد، در نظر گرفته میشود. در دهههای اخیر مفهوم ابراز وجود گستردهتر شده است؛ به طوری که شایستگی بین فردی در تعارضات و توانایی حفظ روابط را نیز در بر میگیرد( بکر و همکاران[4]، 2008).
روانشناسان در بررسی اختلالات روانی و انحرافات اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از اختلالات و آسیبها در ناتوانی افراد، در تحلیل نادرست ازخود، موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی برای رویارویی با موقعیتهای دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوهای مناسب ریشه دارد (طارمیان، 1378).
آریندل و همکاران[5] (1991، به نقل از رحیمی، حقیقی، مهرابیزاده، و بشلیده، 1385) در پژوهشهای متعدد و متفاوتی، همبستههای ابراز وجود را در نمونههای بالینی و غیر بالینی بررسی کردند. آنها در هشت بررسی، نشان دادند که بین رفتار غیر جرات ورزانه با ترسهای اجتماعی، اضطراب اجتماعی، پرخاشگریهای درونی (نظیر انتقاد افراطی از خود و احساس گناه هذیانی)، کمرویی، فقدان اعتماد به نفس و عزت نفس پایین، رابطه وجود دارد. همچنین، آنها دریافتند که بین رفتار غیر جرات ورزانه با رفتارهای مستقل، خودبسندگی اجتماعی، اعتماد به نفس و عزت نفس بالا، رابطه منفی وجود دارد.
هدف آموزش ابراز وجود، این است که به افراد کمک کنند تا دیدشان را نسبت به خود تغییر دهند، جرات خود را افزایش دهند، به طور معقولی خلق و خو و افکارشان را بیان کنند و از این طریق بر اعتماد به نفس خود بیفزایند. آموزش ابراز وجود، یکی از مهارتهای زندگی است که باعث افزایش عزت نفس، بیان منطقی افکار و احساسات، کاهش اضطراب، بهبود مهارتهای ارتباطی- اجتماعی و ملاحظه حقوق دیگران و در عین حال، گرفتن حق خود و در نهایت افزایش میزان رضایت از زندگی و شادکامی است. هدف آموزش قاطعیت، یاد دادن هنر ارتباط عمیق با دیگران، بر خورد جدی با کار و زندگی و تسلط بر خویش است (لین و همکاران[6]، 2004).
از میان رویکردهای گوناگون روانشناسی، گشتالت درمانی به علت پافشاری بر مسؤولیتپذیری افراد، کنشگر بودن آنها در رویدادهای زندگی، بهرهگیری از فنون آسان سازی احساسات در کار با گروهها، تشویق به جستجوی پشتیبانی درونی به جای پشتیبانی بیرونی، و تشویق برای رسیدن به خودمختاری شخصی (رونل[7]،2010) مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت. گشتالت درمانی، جهتگیری نظری در مشاوره و روان درمانی است که آن را میتوان به عنوان رویکردی التقاطی، با ریشههایی در فلسفه وجودی[8] در نظر گرفت. گشتالت درمانی، دانش روانکاوانه، بین فردی و روان پویشی را ترکیب میکند و روش کاری است که به طور خلاقانهای[9] از رابطه درمانگر/ مراجع، آگاهی و آزمایش کردن استفاده، میکند.(یانتف و یاکوبس[10] ،2005، به نقل از لیزا،[11] 2010). گشتالت درمانی یک روش پدیدار شناسی و مبتنی بر رویکرد وجودی است که بر روی عواملی مانند تجارب انسان، مسؤولیت افراد، توانایی آنها برای تعیین تجارب زمان حال و نیز تجارب مراجع و درمانگر تاکید میکند. هدف کلی این رویکرد، آگاهی فرد از دیگران و محیط است که در شکلگیری شخصیت او سهیم بودهاند.
گشتالت درمانی به لزوم وجود مرز مناسبی بین فرد و دیگران برای آگاهی و پیشگیری از اختلال روانی معتقد است. رشد در این رویکرد درمانی به معنای حرکت از حمایتهای محیطی به سمت حمایتهای شخصی است. مراجعان به واسطه آگاهی لحظه لحظه تجارب خود، به تعبیر و تفسیر تجارب وضعیت خود میپردازند. مراجعان با دوباره تجربه کردن مشکلات و موقعیتهای دردناک گذشته، کارهای ناتمام گذشته خود را که کارکرد زمان حال آنان را مختل کرده است، به اتمام میرسانند (نوابینژاد، 1383). در تحقیقات چندی اثربخش بودن این رویکرد بر متغیرهای مختلف روانشناسی بررسی شده است:
نتایج پژوهش یوسفی و همکاران (1388) که با هدف مقایسه معنا درمانگری و گشتالت درمانگری در کاهش نشانههای پرخاشگری، افسردگی و اضطراب دانشجویان در یک نمونه 90 نفره صورت گرفت، نشان داد که معنادرمانگری و گشتالت درمانگری در درمان اضطراب و پرخاشگری تفاوت معناداری نداشتند؛ اما معنادرمانگری در درمان افسردگی از گشتالت درمانگری مؤثرتر بود.
در پژوهشی دیگر که بهرامی و همکاران (1389) با هدف بررسی اثربخشی گشتالت درمانی بر عزت نفس، افسردگی و احساس تنهایی در زنان مطلقه انجام دادند، نتایج نشان داد که گشتالت درمانی به شیوه گروهی باعث کاهش احساس تنهایی، و نیز افزایش عزت نفس زنان مطلقه گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. همچنین، در پژوهش آدسو و همکاران[12] (1974) که با هدف بررسی اثربخشی آموزش رشد شخصی با سویهگیری گشتالتی بر عزت نفس در یک نمونه 36 نفره که در دو گروه 18 نفری آزمایش و کنترل قرار داشتند، انجام شد نتایج نشان داد که عزت نفس افراد گروه آزمایش به نحو معناداری از گروه کنترل بیشتر گردید.
در پژوهش اولیری و ریچارد[13] ( 1990) که با هدف تأثیر آموزشهای گشتالتی بر خشم، مسؤولیتپذیری و عزت نفس در دو گروه آزمایش و کنترل که تعداد هر گروه 7 نفر بود، صورت گرفت، نتایج نشان داد که کاهش خشم، افزایش مسؤولیتپذیری و عزت نفس در میان گروه آزمایش به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود.هــریس[14] (2000) در بررسی خود دریافت که گشتالت درمانی، رویکردی مؤثر در کاهش تنهایی افراد مبتلا به ایدز است، که از تنهایی و نبود پیوند با دیگران رنج میبرند.
در پژوهشی که مارتینز[15] ( 2002) با هدف اثربخشی بازی نقش در رویکرد گشتالت درمانی در درمان رفتارهای فوبیک در یک نمونه 24 نفری که به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل جایگزین شدند، انجام داد، به این نتایج دست یافت که گشتالت درمانی در کاهش رفتارهای فوبیک تأثیری معنادار دارد. شچتر[16] ( 2008) با برگزاری کارگاه گشتالت درمانی برای افزایش خودآگاهی و دلسوزی افراد، نشان داد که افزایش این دو مؤلفه موجب افزایش عشق و امید و کاهش پرخاشگری در افراد میشود. یاکوبس و ریلی[17] ( 2008) در بررسی موردی ارزیابی اثر گشتالت درمانی در کاهش اضطراب و پرخاشگری نشان داد که این روش در کاهش نشانهها اثر معناداری داشته است.
دانا[18] (2008) نیز در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که درمانگریهای کامل و متناوب همانند گشتالت درمانی افسردگی و اضطراب را کاهش میدهد.
علاوه بر رویکرد گشتالت درمانی، رویکرد شناختی- رفتاری[19] نیز به دلیل تاکیدی که بر نقش شناختها و افکار بر رفتار دارد، میتواند در بهبود ابراز وجود افراد دارای نقش موثری باشد. درمان شناختی- رفتاری، یک روان درمانی ساختاری و مشارکتی است که بر پیوند بین افکار، هیجانها و رفتار در اختلالهای روانی تاکید دارد (بک و ویشار1994[20]، به نقل از چوپانی و همکاران 1389).
رویکرد شناختی- رفتاری، دیدی بسیار خوشبینانه و مثبت در مورد کاوش برای مداخلات مؤثر در فراخوانی رنجهای انسان دارد. از این رویکرد میتوان برای افراد در ردههای سنی، با تواناییها و جنسیت مختلف، و نیز برای نژادهای گوناگون با پیشینههای فرهنگی متفاوت استفاده کرد (وورل و رمر ،2003). رویکرد شناختی- رفتاری شناختهای نامعقول و فرضیههای منفی را که در حالات ناخوشایند هیجانی نقش دارند، به چالش میکشند. (هیس و آیواماسا، 2006).
یانگ و همکاران[21] (2001) در تحقیقات خود نشان دادند که فنون شناختی- رفتاری، مانند جرات ورزی یا فنون آرمیدگی در کمک به افراد برای کسب دوباره کنترل بر فعالیتهای روزمره مؤثر است. در پژوهشی که توسط هاپس و همکاران[22] (2003) با هدف بررسی اثربخشی رویکرد شناختی- رفتاری بر کاهش احساس تنهایی افراد با معلولیت جسمانی انجام گرفت، نتایج نشان داد که پس از مداخلات رویکرد شناختی- رفتاری افراد کمتر احساس تنهایی میکردند.
لو و چان[23] (2010) از درمان شناختی رفتاری گروهی برای درمان اضطراب استفاده کردند. نتایج آنها نشان داد که افرادگروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، هم از نظر آماری و هم از نظر بالینی بهبود معناداری در میزان اضطراب داشتهاند و این نتیجه در سه ماه و شش ماه پس از درمان هم پابرجا بود. گیلیام و همکاران[24](2011) در تحقیقی برای بررسی اثربخشی شناختی- رفتاری گروهی بر اختلال احتکار[25] به این نتیجه دست یافتند که استفاده از رویکرد شناختی- رفتاری بر کاهش نشانههای این اختلال مؤثر بوده است.
در فراتحلیلی که اوزبسای[26]( 2011) برای اثربخش بودن رویکرد شناختی- رفتاری برکاهش رفتارهای خشونتآمیز در کودکان و نوجوانان انجام داد، نتایج تحلیل حدود 240 کار پژوهشی نشان داد که این رویکرد بر کاهش رفتارهای خشونتآمیز مؤثر بوده است. ویل و ژنه کیس[27] (2007) تحقیقی را به منظور بررسی اثربخشی شناخت- درمانی و گشتالت درمانی بر ابراز وجود زنان دارای ناتوانی جسمی انجام دادند. آنها به این نتیجه رسیدند از آنجایی که زنان دارای معلولیت جسمی، محدودیتها را بیشتر به صورت واقعی تجربه میکنند، استفاده از این دو رویکرد درمانی، بر افزایش ابراز وجود آنها مؤثر بوده است.
در تحقیقی دیگرکه آدام ریتا (2010) برای اثربخش بودن مداخلات گشتالت درمانی و شناختی- رفتاری گروهی و مقایسه آن دو در میزان مؤثر بودن بر ابراز وجود و عزت نفس زنان دارای معلولیت جسمی انجام داد، به این نتیجه دست یافت که گشتالت درمانی و شناختی- رفتاری هیچ کدام بر ابراز وجود و عزت نفس گروه مستقل تاثیر معناداری نداشته است و تفاوت معناداری نیز بین این دو درمان در میزان مؤثر بودن یافت نشد.
با مطالعه تحقیقات گذشته - که بیشتر آنها در خارج از کشور صورت گرفته است - این نکته حاصل می شودکه دو رویکرد گشتالت درمانی و شناختی- رفتاری در بهبود بسیاری از مسائل روانی تقریبا تاثیرگذار بوده است، اما از آنجاکه در ایران تحقیقات محدودی در زمینه گشتالت درمانی و نیز مقایسه اثربخشی این رویکرد با رویکرد شناختی- رفتاری که به طور وسیعتری در ایران استفاده شده، انجام شده است، محققان در این تحقیق قصد دارند میزان اثربخش بودن هر کدام از این دو رویکرد را بر افزایش ابراز وجود دانشآموزان دوره راهنمایی تحصیلی ارزیابی کرده، این دو رویکرد را در میزان اثربخش بودن با یکدیگر مقایسه کنند.
چنین فرض گردید که بین میانگینهای ابراز وجود 3 گروه گشتالت – درمان، شناختی – رفتاری و کنترل تفاوت وجود دارد.
روش
جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان پسر مقطع راهنمایی شهرستان شهریار بوده است. روش نمونهگیری، خوشهای تک مرحلهای بوده است؛ بدین صورت که از بین مدارس راهنمایی شهرستان شهریار به روش تصادفی دو مدرسه انتخاب شد. سپس آزمون ابراز وجود گمبریل و ریجی (1975) در این دو مدرسه اجرا شد و بر اساس نتایج این آزمون 30 نفر دانشآموزی که ابراز وجود کمتری داشتند، به تصادف انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه گشتالت درمانی، شناختی رفتاری و کنترل جایگزین شدند (تعداد اعضای هر گروه 10 نفر بود). سپس گروه اول به مدت 8 جلسه در جلسات گشتالت درمانی حضور یافتند. این گروه هفتهای 1 جلسه به مدت 2 ساعت در جلسات گشتالت درمانی شرکت میکردند. به طور کلی، درمان گشتالتی 8 هفته به طول انجامید. در تمرینهای گشتالتی شرکتکنندگان کارهای ناتمام را مورد توجه قرار میدادند، نحوه مواجه شدن با نیازهایشان را میآموختند و به طرف کامل کردن آن نیازهای ناتمام پیش میرفتند. در این جلسات، شرکتکنندگان ترغیب میشدند که مسؤولیت رفتارهای آشکار و پنهانشان را بر عهده بگیرند. در جلسات گشتالت درمانی برای افزایش میزان ابراز وجود افراد از فنون بازی نقش، گفتگو با صندلی خالی، تمرینهای آرمیدگی، واژگون سازی و صندلی داغ استفاده شد. در این تحقیق، گشتالت درمانی تمرکز عمدهای بر خودآگاهی و مسؤولیتپذیری داشت.
در همین زمان، گروه آزمایشی دوم در جلسات رویکرد شناختی- رفتاری شرکت میکردند که تعداد و زمان جلسات آن مثل گروه اول بود. هدف از مداخلات[28]CBT(درمان شناختی- رفتاری) کاوش الگوهای فکری و عقایدی بود که افراد همراه خود داشتند و به رفتارهای ناسازگار و نیز تصورات نادرست در مورد خودشان منجر میشد. جلسات CBT سه مرحله داشت: در مرحله نخست اعضا با یکدیگر آشنا و به سوی فرایند گروه هدایت میشدند و انسجام گروهی را ایجاد میکردند. در مرحله دوم امکان ارزیابی و سنجش نحوه کسب شدن اهداف آسیبزا و تمایز بین راهکارهای مؤثر و غیر موثر مشخص شد و نیز ساختار شناختی بر اساس نظریه A- B- C الیس توضیح داده شد.در مرحله آخر، فرصتهایی برای اعضا فراهم شد تا بتوانند روشهای جدید تفکر و عمل را به زندگی روزمره خود انتقال دهند (مثل ترغیب مسؤولیت پذیری شخصی و فراهم کردن زمانی برای تمرین موقعیتها در دنیای واقعی). ابزار سنجش در این پژوهش، پرسشنامه ابراز وجود ورزی گمبریل و ریجی (Gambril & Rigi) (1975) بود.
شرح مختصر جلسات گشتالت درمانی:
جلسه اول: |
در جلسه اول به آشنایی اعضا و رهبر گروه با یکدیگر، روشن کردن اصول و مقررات کارگروهی رویکرد گشتالت درمانی و راهکارهای مربوط به آن، توضیح دادن مفهوم ابراز وجود ، فواید آن و بیان تفاوت بین رفتار ابراز وجود با رفتارهای دیگر به وسیله رهبر گروه پرداخته شد. برای تکلیف جلسه اول، از هر یک از اعضای گروه خواسته شد موقعیتهایی را که در آن نتوانستند از حقوق خود دفاع کنند و یا اینکه از خود ابراز وجود نشان ندادند، مشخص کنند. |
جلسه دوم و سوم: |
در جلسات دوم و سوم پس ار رسیدگی به تکلیف اعضا، فنون «بازی فرافکنی»، «صندلی خالی»، و « کار ناتمام» برای شناسایی احساسات شخصی اعضا، اندازه انرژی سرمایهگذاری شده آنها در روابط گذشته و اندازه برونداد هیجانی بیماران به اجرا در آمد. در پایان جلسه، تکالیفی در جهت انجام دادن رفتارهای جرات آمیز در بیرون از جلسه درمان به اعضا داده شد |
جلسه چهارمو پنجم: |
در جلسات چهارم و پنجم پس از رسیدگی به تکالیف نشست پیشین، فنون «صندلی داغ» و «فرض مسؤولیت» در میان اعضای گروه اجرا شد تا اعضا بتوانند در کنار شناخت ارزشهای خود، ارزشهای نامعقول دیگران را نپذیرند. در پایان، به عنوان تکلیف از اعضا خواسته شد هر روز و با استفاده از تمرین آینه، گفتههای مثبت به خود بگویند و پس از فراهم نمودن نمایههایی از اهدافشان در گسترههای مختلف ارتباطی، طرحی گام به گام را برای رسیدن به هر یک از آنها در نظر بگیرند. |
جلسه ششمو هفتم: |
در این جلسات پس از رسیدگی به تکالیف اعضای گروه، به منظور فعال کردن آنها در موقعیتهای اجتماعی و مبارزه با احساس کم ارزشی، از راهکار «واژگون سازی» و «تمرین و آزمایش» استفاده شد. تکلیف اعضا در جلسه گفتن جملات امیدبخش مثبت درباره آینده و ایفای نقش دلخواه در یک موقعیت اجتماعی بود. |
جلسه هشتم: |
در این جلسه پس از رسیدگی به تکالیف اعضا، رهبر و اعضای گروه به جمعبندی گفتهها و کارهای انجام شده در گروه پرداختند و در پایان از اعضای گروه پس آزمون اجرا شد. |
شرح مختصر جلسات شناختی- رفتاری:
جلسه اول: |
در جلسه اول به آشنایی اعضا و رهبر گروه با یکدیگر، روشن کردن اصول و مقررات کارگروهی رویکرد شناختی- رفتاری و راهکارهای مربوط به آن، توضیح دادن مفهوم ابراز وجود ، فواید آن و بیان تفاوت بین رفتار ابراز وجود با رفتارهای دیگر به وسیله رهبر گروه پرداخته شد. برای تکلیف جلسه اول، از هر یک از اعضای گروه خواسته شد موقعیتهایی را که در آن نتوانستند از حقوق خود دفاع کنند و یا اینکه از خود ابراز وجود نشان ندادند، مشخص کنند. |
جلسه دوم: |
پس ار بررسی تکلیف داده شده، از اعضا خواسته شد که در مورد تواناییها و نیر نقاط ضعف خود به بحث بپردازند. در این جلسه سعی شد که خودهشیاری اعضا ارتقا یابد و نیز درباره ارتباطات و مشکلات عادی و روزمره افراد صحبت شد. همچنین، درباره تاثیری که افکار و شناختها ممکن است بر رفتارهای ما داشته باشد، بحث شد. همچنین تکلیفی در جهت شناسایی موقعیت هایی که اعضا در آن شناختهای معیوبی دارند، داده شد. |
جلسه سوم: |
پس از بررسی تکلیف داده شده در مورد ساختار شناختی بحث شد و همچنین الگوی A-B-C الیس توضیح داده داده شد.همچنین در مورد افکارخودکاری که بک مطرح کرده و ممکن است رفتارهای اعضا را تحت تاثیر قرار دهند توضیحاتی داده شد. در پایان جلسه از هر یک از اعضا خواسته شد طبق مدل الیس پنج مورد از باورها و افکار خود را که مانع از ابراز وجود میشوند، شناسایی کند. |
جلسه چهارم: |
تکلیف جلسه قبل مرور شد و به افراد کمک شد که جنبههای مخرب این افکار را درک نمایند. از فن تصویر پردازی عقلانی- هیجانی در ارتباط با موقعیتهای اجتماعی استفاده و نیز به توسعه روشهای سازگاری پرداخته شد همچنین به بر روشها و الگوهای فکر کردن و مدیریت سازگاری با هیجانهای منفی و آموزش نحوه جایگزینی رفتار لذت بخش و تفکر سازگار با آنها پرداخته شد. |
جلسه پنجم: |
پس از بررسی تکلیف سه مورد از خطاهای شناختی منجر به بی جراتی (تفکر قطبی شده، ذهن خوانی و برچسب زدن) بررسی شد و اعضا به بیان تجربه خود در مورد این خطاها پرداختند و سپس راههای مقابله با آنها به اعضا تعلیم داده شد. در پایان جلسه، به اعضا تکلیف داده شد که موقعیتهای اجتماعی را که اعضا ترس از ارائه رفتارهای جراتمند ترس دارند، را شناسایی نمایند. |
جلسه ششم: |
پس از بررسی تکلیف تمرین بر روی شیوههای مبادله تعارفات روزمره بحث شد و نیز در مورد سرزنش گرههای درونی افراد گفتگوهایی در بین اعضا و رهبر گروه انجام شد. در پایان جلسه به اعضا تکلیفی در مورد آغاز کردن گفتگو با دیگران و نشان دادن خود بیانی نیرومند در روابطشان ارائه گردید. |
جلسه هفتم: |
پس از بررسی تکلیف، اعضا تمرینهای مربوط به تقاضا کردن و ارائه پاسخهای مناسب و مهارتهای مربوط به ابراز احساسات مثبت ومنفی را در جلسه گروهی اجرا کردند. و نیز تمرینهایی در جهت حمله به احساسهای شرم آنها در این موقعیتها طراحی گردید. |
جلسه هشتم: |
پس از بررسی تکلیف، افراد مروری مختصر بر جلسات درمان داشتند و در این جهت به یکدیگر بازخوردهایی میدادند. در ضمن، آموزشهایی در جهت نحوه انتقال یافته ها به خارج از محیط گروه ارائه گردید. در پایان پس آزمون اجرا شد. |
ابزار پژوهش:
پرسشنامه ابراز وجود گمبریل و ریجی:
پرسشنامه ابراز وجود بر اساس آزمون ابراز وجود گمبریل و ریجی( 1975) تهیه شده و دارای 40 ماده اصلی است که در برخی از مواد آن به علت عدم تطابق با فرهنگ ایرانی، تغییراتی در آن داده شده و به 22 سوال رسیده است. هر ماده آزمون موقعیتی را که مستلزم رفتار جرأت ورزی است، نشان میدهد. از آزمودنی خواسته میشود که برای پاسخ دادن به پرسشها بر حسب یک مقیاس درجهبندی پنج گزینهای عمل نماید. از نظر میزان پایایی، همبستگی بالایی بین مادههای آزمون با یکدیگر وجود دارد. بار عاملی مادههای مختلف آزمون بین 39 تا 70 درصد گزارش شده است. ضریب پایایی توسط گمبریل و ریجی 81/0 گزارش شده است.پس از حذف 18 ماده و هماهنگی با فرهنگ ایرانی، ضریب پایایی توسط شهره آملی در انستیتو روانپژشکی تهران بر روی 40 دانشآموز دختر راهنمایی با فاصله زمانی 25 روز، 82/0 تعیین شد (به نقل از محمودی و همکاران، 1383). روایی آن از نظر استادان دانشگاه علامه طباطبایی تهران تایید و روایی عاملی مادههای این آزمون بین 39/0 تا 75/0 گزارش شده است (بهرامی، 1375). ضریب آلفای کرونباخ برای تحقیق حاضر 80/0 بر آورد شده است.
برای تجزیه و تحلیل دادهها در سطح آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس برای بر آورد تفاوت بین گروهها، و نیز از آزمون تعقیبی LSD برای مقایسه زوجی میانگینها استفاده شده است.
یافتهها
الف) دادههای توصیفی:
تعداد هر یک از گروهها 10 نفر بوده است که میانگین، انحراف استاندارد و واریانس نمرههای هر یک از گروهها در جدول 1 ارائه شده است.
جدول1. شاخصهای آماری گروههای مورد مطالعه
گروهها |
تعداد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
واریانس |
پیش آزمون گشتالت درمانی |
10 |
00/52 |
30/6 |
77/39 |
پس آزمون گشتالت درمانی |
10 |
60/69 |
16/5 |
71/26 |
پیش آزمون شناختی رفتاری |
10 |
90/50 |
80/2 |
87/7 |
پس آزمون شناختی- رفتاری |
10 |
30/65 |
90/2 |
45/8 |
پیش آزمون گروه کنترل |
10 |
70/51 |
74/3 |
01/14 |
پس آزمون گروه کنترل |
10 |
80/56 |
67/5 |
17/32 |
با توجه به جدول 1 میانگین پس آزمون هر کدام از گروهها نسبت به پیش آزمون افزایش یافته است، اما این افزایش میانگین در گروههای گشتالت درمانی و شناختی رفتاری نسبت به گروه کنترل بیشتر بوده است. با توجه به این جدول، میانگین نمرههای پیش آزمون و پس آزمون برای گروه گشتالت درمانی به ترتیب برابر با 00/52، 60/69 برای گروه شناختی- رفتاری 90/50، 30/65 و برای گروه کنترل 70/51، 80/56 بوده است.
با توجه به اینکه طرح تحقیق از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده است، برای کنترل اثر پیش آزمون از تحلیل کوواریانس استفاده شده است:
جدول2. تحلیل کوواریانس گروهها در میزان ابراز وجود
منابع تغییر |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
P |
اندازه اثر |
توان آزمون |
پیش آزمون |
78/14 |
1 |
78/14 |
650/0 |
42/0 |
02/0 |
12/0 |
بین گروهها |
27/830 |
2 |
13/415 |
25/18 |
01/0 |
68/0 |
1 |
درون گروهها |
31/591 |
26 |
74/22 |
|
|
|
|
کل |
700/1454 |
29 |
|
|
|
|
|
نتایج جدول 2 نشان میدهد که پس از تعدیل نمرههای پیش آزمون، تفاوت معناداری بین گروهها وجود دارد؛ یعنی آزمایش تاثیرگذار بوده است (01/0p<).
با توجه به اینکه تفاوت گروهها در پس آزمون معنادار بوده است، از آزمون تعقیبی LSD برای مقایسه زوجی تفاوت میانگینها استفاده شد که نتایج آن در جدول3 نشان داده شده است.
جدول 3. آزمون LSD برای مقایسه زوجی میانگینها
گروهها |
میانگینهای تعدیل شده |
خطای استاندارد |
P |
|
کنترل گشتالت درمانی |
80/52 |
11/51 |
11/2 |
01/0 |
کنترل شناختی- رفتاری |
80/52 |
88/53 |
11/2 |
01/0 |
گشتالت درمانی شناختی- رفتاری |
11/51 |
88/53 |
11/2 |
05/0 |
نمودار1. مقایسه میانگین تعدیل شده گروهها
فرضیه اول تحقیق این بوده است که گشتالت درمانی گروهی، میزان ابراز وجود را به طور معناداری افزایش می دهد. با توجه به جدول شماره 3 تفاوت بین گروه کنترل و گروه گشتالت درمانی در پس آزمون معنادار بوده است. بنابراین، فرضیه اول تحقیق تایید میشود (01/0P≤). فرضیه دوم تحقیق این بوده است که درمان شناختی- رفتاری گروهی، میزان ابراز وجود را به طور معناداری افزایش می دهد. با توجه به جدول شماره 3 تفاوت بین گروه کنترل و گروه شناختی- رفتاری در پس آزمون معنادار بوده است. بنابراین، فرضیه دوم تحقیق نیز تـایید میشود (01/0P ≤). فرضیه سوم تحقیق این بوده است که بین میزان اثربخش بودن گشتالت درمانی گروهی و درمان شناختی- رفتاری گروهی در افزایش ابراز وجود تفاوت معنادار وجود دارد. با توجه به جدول شماره 3 تفاوت بین گشتالت درمانی و درمان شناختی- رفتاری در میزان ابراز وجود معناداری نبوده است. بنابراین، فرضیه سوم تحقیق تایید نمیشود(05/0≤P).
بحث و نتیجهگیری
هدف از پژوهش حاضر، بررسی مقایسه اثربخشی گشتالت درمانی گروهی و رویکرد شناختی- رفتاری گروهی بر افزایش ابراز وجود در دانشآموزان دوره راهنمایی بوده است. نتایج پژوهش نشان داد که استفاده از رویکرد گشتالت درمانی میزان ابراز وجود را افزایش میدهد. این نتیجه با یافتههای هیوز و همکاران[29](2003)، آلن[30](1986)، کاون[31](1979)، لایون و شرود[32](1991)، آدسو، هانسون، و هاندری (1974)، مارتینز (2002)، دانا (2008) شچتر (2008)، یاکوبس و ریلی (2008) همخوان و با یافتههای آدام ریتا (2010) ناهمخوان است.
در ایران تحقیقی که مستقیما اثربخشی گشتالت درمانی بر ابراز وجود را مطالعه کرده باشد، یافت نشده است. بیشتر پژوهشها در ایران اثربخشی گشتالت درمانی را بر متغیرهایی، مانند عزت نفس، خشم، و افسردگی ارزیابی کردهاند که همواره از تاثیر معنادار رویکرد گشتالت درمانی حکایت دارد. از این تحقیقات میتوان به زالپور (1387) ، یوسفی و همکاران (1388)، بهرامی وهمکاران (1389) اشاره کرد. از آنجا که عزت نفس بالا و خشم و افسردگی کم از مؤلفههای ابراز وجود است (آریندل و همکاران1991، به نقل از رحیمی و همکاران 1385)، نتیجه تحقیق حاضر را میتوان با این تحققیات نیز همخوان دانست.
در تبیین این یافته میتوان گفت که گشتالت درمانی به افراد کمک می کند تا از سطح بازیهای خودفریب، دفاعها، و لایههای شناخته شده فراتر روند و بدین منظور، آنها را به نشان دادن احساساتی که هرگز به گونهای مستقیم تجربه نشدهاند، تشویق میکند. بر پایه رویکرد گشتالت، شخص با تجربههای زندگی و دیدگاههای افراد دیگر، ارزشهایی را درونی میکند که میخواهد با استفاده از آنها زندگی کند و گمان بر این است که وقتی منابع درونی شخص به جنبش درآمد، کارایی و توانایی او از حد کنار آمدن با مشکلات زندگی فراتر خواهد رفت(گلدنبرگ و گلدنبرگ[33]،2000 ، ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1389).
از طریق گشتالت درمانی میتوان خودگردانی افرادی را که ابراز وجود پایین دارند، تسهیل کرد. فردی که بتواند زندگی و کارهای خود را اداره کند، جرأت بیشتری پیدا میکند و اعتمادش به توانایی خودش بیشتر میشود. روش گشتالت درمانی میتواند مراجع را به تکامل و تلاش در جهت تکمیل کارهای ناتمام سوق دهد و با این جهتگیری کاهش چشمگیری را در احساسات منفی افراد کم جرات شاهد خواهیم بود. افراد کم جرات معمولا مضطرب هم هستند طبق دیدگاه گشتالت درمانی، اضطراب شکاف بین زمان حال و آینده است و اکثر افراد کم جرات از روابط اجتماعی و سایر کارهایی که نیازمند جراتمندی هستند و در آینده باید انجام دهند، مضطرب هستند و همین اضطراب میتواند به بیجراتی این افراد کمک کند. در روش گشتالتی با افزایش پیوستار آگاهی، برداشتن سدها در برابر آگاهی، و کشاندن فرد به زمان حال اضطراب کاهش پیدا میکند و به واسطه این کاهش اضطراب، این افراد میتوانند رفتارهای جراتمند بیشتری از خود نشان دهند. در ضمن، میتوان گفت که رویکرد گشتالت درمانی دامنه گستردهای از فنون مانند «فرض مسؤولیت»، « صندلی خالی[34]»، «صندلی داغ[35]»، «کارناتمام[36]» و «واژگون سازی[37]» را در بافت گروهی به کار میبرد و در این فنون همواره تاکید بر مسؤولیتپذیری، زمان حال و خود مختاری است (بهرامی و همکاران، 1389) و از آنجا که افراد با ابراز وجود پایین از استقلال شخصی کمی برخوردارند و نیز در بیشتر موارد نمیتوانند در زمان حال زندگی کنند و یا مسؤولیت رفتار خود را به عهده بگیرند (آریندل و همکاران[38]1991، به نقل از رحیمی و همکاران، 1385). به نظر میرسد با توجه به مبانی گشتالت درمانی و مؤلفههای ابراز وجود، این رویکرد بتواند تاثیر معناداری بر افزایش ابراز وجود داشته باشد.
همانطور که بیان شد، یافته اول تحقیق مبنی بر اثربخش بودن رویکرد گشتالت درمانی بر میزان ابراز وجود، با نتایج تحقیق آدام ریتا (2010) ناهمخوان است. در تبیین این تناقض شاید بتوان گفت از آنجا که نمونه تحقیق آدام ریتا ( 2010) زنان بزرگسالی بودند که از آنها سوء استفاده جسمی شده بود، اما نمونه تحقیق حاضر دانشآموزان پسر مقطع راهنمایی هستند، علت تناقض یافتهها شاید به علت تفاوت در نمونه باشد.
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که کاربرد رویکرد شناختی- رفتاری میزان ابراز وجود را به طور معناداری افزایش میدهد. بنابراین، فرضیه دوم تحقیق نیز تایید میگردد. این یافته با یافتههای استفسون[39](1988) هیس و آیواماسا[40]،(2006)، ورل و رمر[41] (2003) و دوتن[42](1992) همخوان است، اما با یافتههای آدام ریتا[43] (2010) همخوان نیست.
در تبیین این یافته میتوان گفت در گروههای شناختی- رفتاری افراد بسیار فعال هستند و برای انجام تمرینها و بازی نقش رفتارهای جرأتآمیز از آمادگی کافی برخوردارند علاوه بر این تمرینها، تعاملات در گروه، به اعضای گروه کمک میکند که رفتارهای جدیدی را امتحان کنند و روشهای جدید رفتار کردن را به جای روشهای قدیم به کار گیرند. همچنین، تکالیف خانگی به افراد کمک میکند چشماندازی جدید را در ارتباط با رفتارهای جراتمند کسب کنند (آدام ریتا، 2010). عاملی دیگر را که میتوان برای تبیین این یافته مورد بحث قرار داد، روشهای تغییر باورهاست که در کاهش رفتاری کم جرات کابرد دارد، زیرا رویکرد شناختی- رفتاری اذعان می کند که حالتهای تنشزا همچون اضطراب، افسردگی و عدم ابراز وجود، اغلب به وسیله تفکر نادرست و افراطی، تداوم و از راه تحریف در پردازش دادهها شدت مییابد (پدرام و همکاران 1389). از آنجا که رویکرد های شناختی- رفتاری در طول جلسات درمانی، روشهای مختلف افکار و عقاید غیر منطقی مؤثر در بروز رفتار را مورد چالش قرار میدهد، بنابراین، افرادی که دارای ابراز وجود پایین هستند، با آگاهی از این افکار غیر منطقی و با جایگزین نمودن افکاری منطقی به جای آنها میتوانند جرات بیشتری پیدا کنند و راحتتر عقاید، احساسات و خواستههای خود را بیان نمایند.
در رویکرد شناختی- رفتاری، اعتقاد بر این است که بیشتر مواردی که مشکلات ارتباط نامیده میشوند، در واقع مشکل تفکر هستند. افرادی که پیامهای ملالآور، عجیب و غریب، تکراری، یا متضاد را منتقل میکنند، در واقع شناختهای ملالآور، عجیب و غریب، تکراری یا متناقض خود را آشکار می سازند. بنابراین، اگر به افراد کمک کنیم تا شیوه تفکرشان معقولتر شود، از نظر شیوه تفکر ارتباط نیز ثمربخشتر خواهند شد (پروچاسکا و نورکراس، 2007، ترجمه سید محمدی، 1389). افرادی که ابراز وجود پایین دارند، معمولا عقایدی نامعقول در مورد ارتباطات بین فردی دارند. این افراد ممکن است چندین عقیده نامعقول فهرست شده توسط الیس را داشته باشند، مانند اینکه «همیشه باید مورد احترام باشم»، «هرگز نباید اشتباه کنم» و از این گونه افکار. در طی جلسات شناختی- رفتاری، زمانی که بر طبق الگوی A-B-C الیس عمل میشود، به روشی منطقی این عقاید و افکار غیر منطقی زیر سؤال میروند و اعضای گروه با کمک درمانگر عقاید معقولتری را جایگزین این عقاید نامعقول مینمایند. در نتیجه، این افراد میتوانند سالمتر رفتار کنند و با اعتماد به نفس بیشتری ارتباط برقرار نمایند، زیرا رفتار متاثر از شناخت است. افراد کم جرات پس از شرکت در جلسات شناختی- رفتاری به خودشان اجازه میدهند که اشتباه کنند، و این فکر منطقی را میپذیرند لازم نیست که همیشه مورد تایید دیگران باشیم و این طرز فکر به آنها جرأت بیشتری میدهد.
یافتهها نشان داد که تفاوت معناداری بین این دو رویکرد در میزان تاثیرگذاری وجود ندارد بنابراین، فرضیه سوم تحقیق رد میشود. تحقیقاتی که این دو رویکرد را به طور مستقیم مقایسه کرده باشد، بسیار محدود است. به همین دلیل، برای مقایسه یافتهها به یک مورد مهم از این تحقیقات اشاره میشود.
این یافته با نتایج تحقیق کلارک و گرین برگ[44](1986) همخوان نیست. کلارک و گرین برگ (1986) اثر بخشی دو تکنیک گفتگو با دو صندلی (فنی در رویکرد گشتالت درمانی) را با مهارت حل مساله ( فنی در رویکرد شناختی- رفتاری) در حل تعارضات بین فردی (مرتبط با مهارت جرات ورزی) مرتبط با بی تصمیمی را بررسی کردند در این تحقیق 48 نفر به صورت تصادفی در سه گروه کنترل، حل مساله و گفتگو با دو صندلی (هر گروه 16 نفر) جایگزین شدند. نتایج نشان داد که هر چند مداخلات دو گروه درمانی بر متغیر وابسته مؤثر بوده است، اما فن مرتبط با رویکرد گشتالت درمانی (گفتگو با دو صندلی) تاثیر بیشتری داشته و این تاثیر نیز از لحاظ آماری معنادار بوده است.
کلارک و گرین برگ (1986) در تبیین یافته خود بیان کردند هنگامی که مسائل هیجانی مطرح است، رویکردهایی که به احساسات توجه بیشتری دارند، نسبت به رویکردهای شناختی از اثربخشی بیشتری برخوردارند. در تببین تفاوت یافته کلارک و گرین برگ (1986) با یافته پژوهش حاضر میتوان گفت که در تحقیق کلارک و گرین برگ (1986) تنها از یکی از فنون هر دو رویکرد استفاده شده و به نقش افکار معیوب در اختلالات رفتاری که در واقع، قلب رویکرد شناختی- رفتاری است، توجهی نشده است. اما در تحقیق حاضر، از مجموعهای فنون مرتبط با رویکردهای گشتالت درمانی و شناختی - رفتاری استفاده شده است و افکار و عقاید معیوب تاثیرگذار در رفتارهای غیر جراتمند، که در رویکرد شناختی- رفتاری از اهمیت بالایی برخوردارند، به خوبی بررسی شدهاند. پس شاید بتوان گفت که علت تفاوت یافته پژوهش حاضر با یافته کلارک و گرین برگ (1986) در جامعیت فنون به کاربرده شده است.
از آنجا که نمونه مورد بررسی در این پژوهش، دانشآموزان پسر مقطع راهنمایی بودهاند، به پژوهشگران آینده توصیه میشود که برای تعمیم نتایج به جامعه بزرگتر از هر دو جنس به عنوان نمونه استفاده کنند. همچنین، با توجه به اینکه هر دو رویکرد گشتالت درمانی و شناختی- رفتاری در افزایش میزان ابراز وجود تاثیر معنادار داشته است، به محققان پیشنهاد میشود که در تحقیقات آتی خود به جای داشتن دو گروه آزمایش از سه گروه آزمایش استفاده کنند: دو گروه آزمایش همانند تحقیق حاضر باشد و در گروه سوم آزمایش از ترکیب فنون گشتالت درمانی و شناختی- رفتاری استفاده شود، تا این نتیجه حاصل شود که آیا ترکیب این دو رویکرد میتواند اثربخشتر از به کارگیری آنها به صورت جداگانه باشد یا خیر؟
[1] .assertiveness
[2] . Ellis & Hartli
[3] . saying no
[4] . Becker etal
[5] . Arrindell etal
[6] . Lin etal
[7] . Brownell
[8] . philosophy of Existentialism
[9] . Inventiveness
[10] . Yontef & Jacobs
[11] . Liza
[12] . Adesso etal
[13] . Oleri & Richard
[14] . Hariss
[15] . Martinez
[16] . Schechter
[17] . Jacobus & Reilly
[18] . Dana
[19]. cognitive- behavioral therapy
[20] . Beck & Weishaar
[21] . Young etal
[22] . Hopps etal
[23] . Lau & Chan
[24] . Gilliam etal
[25] . hoarding disorder
[26] . Özabacı
[27] . Vail & Xenakis
[28] . cognitive_ behavioral tehrapy
[29] . Hughes etal
[30] . Allen
[31] . Coven
[32] . Livneh & Sherwood
[33] . Goldenberg & Goldenberg
[34] . empty chair
[35] . hot seat
[36] . unfinished business
[37] . reversal
[38] . Arrindell etal
[39] . Stephenson
[40] . Hays & Iwamassa
[41] . Worell & Remer
[42] . Dutton
[43] . Adamrita
[44] . Clarke & Greenberg