مدل‌یابی ساختاری سبک‌های حل مسئله و اضطراب کرونا در دانشجویان با تأکید بر نقش واسطه‌ای خودکارآمدی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار، گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران.

چکیده

پژوهش حاضر با هدف نقش واسطه‌ای خودکارآمدی در رابطۀ بین سبک‌های حل مسئله و اضطراب کرونا صورت پذیرفت. روش پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعۀ آماری این پژوهش شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی مرکز آموزش عالی پلدختر بود که در سال تحصیلی 400-1399 مشغول به تحصیل بودند. 230 دانشجو به‌صورت آنلاین در این مطالعه شرکت کردند و به پرسشنامه‌های اضطراب ویروس کرونا (علی‌پور و همکاران، 1398)، سبک‌های حل مسئله (کسیدی و لانگ، 1996) و خودکارآمدی عمومی (شرر و مادوکس، 1982) پاسخ دادند. تحلیل داده‌ها به‌روش آماری تحلیل مسیر و با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-22 و AMOS-24 انجام شد و برای بررسی نقش واسطه‌ای متغیرها از آزمون بوت‌استراپ استفاده شد. یافته‌ها نشان داد از بین مؤلفه‌های سبک‌های حل مسئلهْ درماندگی و مهارگری دارای اثر مثبت هستد و اعتماد، گرایش و خودکارآمدی بر اضطراب کرونا اثر منفی دارند (01/0>p). همچنین، درماندگی اثر منفی دارد و خلّاقیت و گرایش بر خودکارآمدی اثر مثبتی دارند (01/0>p). گرایش و خلّاقیت با واسطه‌گری خودکارآمدی می‌توانند از میزان اضطراب کرونا دانشجویان بکاهند و درماندگی با واسطه‌گری خودکارآمدی می‌تواند بر میزان اضطراب کرونا دانشجویان بیفزاید (01/0>p). یافته‌ها با نتایج پژوهش‌های مشابه قبلی هم‌خوانی داشت و گامی مهم برای تبیین عوامل مؤثر بر اضطراب کرونا بود و همچنین می‌تواند به‌عنوان الگویی مناسب برای طراحی برنامه‌های جامع پیشگیری از اضطراب کرونا محسوب شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Structural Modeling of Problem Solving Styles and Corona Anxiety in Students with an Emphasis on the Mediating Role of self-efficacy

نویسنده [English]

  • Houshang Garavand
Assistant Professor, Psychology Department, Faculty of Literature and Humanities, Lorestan University, Khorramabad, Iran.
چکیده [English]

The current research aim was purpose conducted the mediating role of self-efficacy in the relationship between problem solving styles and corona anxiety in a correlation design. The population of this study included all Undergraduate students Poldokhtar Higher Education Center who were studying in the academic year 2020-2021. 230 students participated in this study online and respond to Corona Disease Anxiety Scale (Alipour, Ghadami, Alipour and Abdollahzadeh, 2020), Problem Solving Style (Cassidy and long, 1996) and General Self-Efficacy (Sherer and Madox, 1982). Data analysis was performed using path analysis statistical method and by the SPSS-22, and AMOS-24 statistical softwares and bootstrapping method was used to examine the mediating role of the variables. The findings showed that among the components of problem-solving styles, helplessness and inhibition have a positive effect and trust, orientation and self-efficacy have a negative effect on corona anxiety (P <0.01). Helplessness has a negative effect and creativity and tendency have a positive effect on self-efficacy (P <0.01). Orientation and creativity through self-efficacy mediation can reduce students’ anxiety and helplessness through self-efficacy mediation can increase students' anxiety (P <0.01). The findings are considered consistent with the results of similar previous studies and are an important step in explaining the factors affecting corona anxiety and also as a suitable model for designing comprehensive corona anxiety prevention programs.

کلیدواژه‌ها [English]

  • problem-solving styles
  • self-efficacy
  • corona anxiety

شیوع بیماری‌زاها یکی از چالش‌های مهمی است که بشر همواره با آن روبه‌ور بوده است (گائو[1]، 2018). کووید-19 یک گونۀ جدید و تغییرژنتیک‌یافته از خانوادۀ کروناویروس‌ها[2]ست (ژو، شی، وانگ[3] و همکاران، 2020) که برای اولین بار در دسامبر 2019 در شهر ووهان، استان هوبی کشور چین گزارش شد (زو، یو، دو[4] و همکاران، 2020). پیش‌بینی‌نشدنی‌بودن ویروس کرونا و اطمینان‌نداشتن از زمان کنترل بیماری ناشی از آن و جدی‌بودن خطر آن، یکی از استرس‌زاترین موقعیت‌ها را ایجاد کرده است. اینها همراه با برخی اطلاعات غلط، می‌تواند نگرانی را در میان جامعه افزایش دهد (زو و کرامر[5]، 2020). در طول انتشار بیماری کووید-19، قرنطینه رایج‌ترین و بهترین روش ممانعت از انتشار بیماری به شمار می‌رود (روبین و وسلی[6]، 2020). در طی روند قرنطینه، باتوجه‌به شرایط محیط و همچنین نوع بیماری عفونی منتشرشده، ممکن است به سلامت روان افراد آسیب وارد شود و برخی از مشکلات روان‌شناختی در آنها بروز یابد (قربانی، جندقیان، جوکار و همکاران، 1400). یکی از مشکلاتی که بسیاری از افراد با آن مواجهند، اضطراب کروناست (شمالی‌احمدآبادی و برخورداری احمدآبادی، 1400؛ فردین[7]، 2020؛ تونگ، تانگ، لی[8] و همکاران، 2020). درواقع، تأثیر منفی بیماری‌های همه‌گیری به مشکلات سلامت جسمانی محدود نمی‌شود و می‌تواند پیامدهای گران‌باری همچون اضطراب و تنش را در افراد موجب شود (موشوا، هرتز‌ـ‌پالمور، دورمن ایلان[9] و همکاران، 2020). یافته‌های پژوهش‌های پیشین نشان می‌دهد اضطرابْ واکنش اصلی و عمده در پاسخ به بیماری‌های همه‌گیر است که این هیجان‌های منفی در اوایل دوره بسیار نمایان‌تر است (هوونکمپ‌ـ‌هرملینک، ووشار، باتلان[10] و همکاران، 2019). ویروس کووید-19 بسیاری از مشاغل، ورزش‌ها و دانشگاه‌ها را تحت‌تأثیر خود قرار داد. یکی از گروه‌های مهمی که آسیب‌ زیادی به آن وارد شد، دانشجویان هستند (هاسکی، کاوس‌ـ‌ماسفسی و اسویندسن[11]، 2020). همه‌گیری ویروس کووید-19 و تعطیلی دانشگاه‌ها اضطراب و تنش زیادی در دانشجویان ایجاد کرد. براساس نتایج پژوهشی که در کشور چین بر روی بیش از 7000 دانشجو در طی انتشار کووید-19 انجام شد، حدود 9/24درصد دانشجویان اضطراب را تجربه کرده‌اند. از این میان، حدود 9درصد افراد علائم اضطراب شدید و مابقی اضطراب ملایم را گزارش داده‌اند. از مهم‌ترین دلایل ایجاد اضطراب در بین دانشجویان، نگرانی از تأثیر ویروس کووید-19 بر آیندۀ تحصیلی، وضعیت شغلی آینده و کاهش ارتباطات اجتماعی است. همچنین، عامل اضطراب در برخی از دانشجویان ممکن است مشکل در تأمین شهریۀ دانشگاه به‌دلیل ازدست‌دادن منابع مالی ناشی از بیکاری و ازدست‌دادن شغل باشد. براین‌اساس، داشتن درآمد ثابت خانواده و زندگی در مناطق شهری و البته زندگی در کنار خانواده از مهم‌ترین عوامل کاهش اضطراب در بین دانشجویان به ‌شمار می‌رود. درنهایت، براساس یافته‌های تحقیقی، ابتلای خویشاوندان و آشنایان به بیماری کووید-19 از دیگر عوامل بروز اضطراب در بین دانشجویان است (کاا، فانگ، هوو[12] و همکاران، 2020).

 در این پژوهش، خودکارآمدی به‌عنوان محوری اساسی و یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار در تبیین اضطراب کرونا مورد توجه واقع شده است. پژوهش خوشنویسان و افروز (1390) نشان می‌دهد خودکارآمدی با اضطراب رابطه دارد. خودکارآمدی یکی از جنبه‌های مهم نظریۀ شناختی‌ـ‌اجتماعی[13] است که نخستین بار بندورا[14] آن را مطرح کرد (واسیل، مارهان، سینگر[15] و همکاران، 2011). بندورا خودکارآمدی را یکی از فرایندهای شناختی می‌داند که ازطریق آن بسیاری از رفتارهای اجتماعی خود و بسیاری از خصوصیات شخصی را گسترش می‌دهیم. باورهای خودکارآمدی بر انتخاب تکلیف، تلاش، استقامت، امتناع و پیشرفت افراد تأثیر می‌گذارد (هیل[16]، 2014). طبق پژوهش جیکس و بیلس[17] (1999) افرادی که خودکارآمدی بالاتری دارند، فشار روانی کمتری در محیط‌های استرس‌زا دارند. سیوکا چنگ و استفان[18] (2000) نشان دادند افزایش خودکارآمدی، بهبود سلامت روان را به‌دنبال دارد. شوارتزر و لوتس سیسکا[19] (2007) نشان دادند خودکارآمدی با اضطراب، افسردگی، استرس، فرسودگی روانی و شکایات جسمانی همبستگی منفی و با اعتمادبه‌نفس، خوش‌بینی و هیجانات مثبت همبستگی مثبت دارد. همچنین، در پژوهش اوگون‌یمی و مابکوجه[20] (2007) رابطۀ خودکارآمدی با اعتمادبه‌نفس و خوش‌بینی، مثبت، و با اضطراب، افسردگی و نشانه‌های مرضی جسمانی، منفی گزارش شده است.

پیچیدگی موضوع خودکارآمدی و تأثیر آن بر متغیرهای شناختی ازجمله مفهوم اضطراب کرونا باعث طرح سؤال‌های اساسی دربارۀ پیشایندهای مرتبط با خودکارآمدی به‌عنوان متغیری تأثیرگذار بر اضطراب کرونا شده است. ازجمله متغیرهای پیشایندی خودکارآمدی در پژوهش‌های گذشته، سبک‌های حل مسئله است (فلورز، اوجدا، هوانگ جی[21] و همکاران، 2006؛ محولاتی، اسحق‌زاده و پورشهریاری، 1398؛ گراوند، قدم‌پور و ویسکرمی، 1396؛ محزون‌زاده بوشهری، 1395؛ نظری کمال، مرادی‌پور و صراف‌زاده، 1394؛ غیاثی، 1394).

حل مسئله فرایندی شناختی و مبتکرانه است که فرد به‌کمک آن، راهبردهای مؤثر و سازگارانۀ رفتاری برای مشکلات روزمره را شناسایی یا ابداع می‌کند. طبق دیدگاه روان‌شناختی، جریان‌های شناختی و ذهنی که شخص از آنها آگاهی دارد، علت رفتار محسوب می‌شوند، نه انگیزه‌های درونی که شخص از آنها بی‌اطلاع است (کرومول، آمابیل و هاروی[22]، 2018). این دیدگاه به انسان به‌عنوان پردازشگر اطلاعات و حل‌کنندۀ مسائل می‌نگرد. در این نظر، فرد ازطریق گردآوری، پردازش و اندوزش اطلاعات به شناخت دست پیدا می‌کند. این کار ازطریق احساس و ادراک، حافظه و تفکر صورت می‌گیرد (متین‌نژاد، موسوی و شمس اسفندآباد، 1388). نزو و رونان[23] (1987) حل مسئله را شامل یک رشته پاسخ‌های رفتاری و اعمال شناختی و عاطفی می‌دانند که به‌منظور سازگاری با درگیری‌های درونی و یا محیطی، به‌سمت هدف خاصی جهت یافته‌اند (لارید، بایلی و هیستر[24]، 2018). حل مسئله فرایندی شناختی‌ـ‌رفتاری ابتکاری است که به‌واسطۀ آن، افراد تلاش می‌کنند برای مسائلی که در زندگی روزمره با آن مواجه می‌شوند، راه‌حل‌های مؤثر و انطباقی پیدا کنند (کسیدی و لانگ[25]، 1996).

کسیدی و لانگ (1996) شش سبک حل مسئلۀ خلّاقانه[26]، اعتماد[27]، گرایش[28]، درماندگی[29]، مهارگری (کنترل)[30] و اجتناب[31] را معرفی کرده‌اند. سبک حل مسئلۀ خلّاقانه نشان‌دهندۀ برنامه‌ریزی و درنظرگرفتن راه‌حل‌های متنوع بر حسب موقعیت مسئله‌زاست. سبک اعتماد در حل مسئله بیانگر اعتقاد فرد، در توانایی خویش برای حل مشکلات است. سبک گرایش نگرش مثبت به مشکلات و تمایل به مقابلۀ رودررو با آنها را نشان می‌دهد. سبک درماندگی بیانگر بی‌یاوری فرد در موقعیت‌های مسئله‌زاست. سبک مهارگری در حل مسئله به تأثیر کنترل‌کننده‌های بیرونی و درونی در موقعیت مسئله‌زا اشاره دارد و درنهایت، سبک اجتناب گویای تمایل به نادیده‌گرفتن مشکلات به‌جای مقابله با آنهاست (زارعان، اسدالله‌پور و بخشی‌پور رودسری، 1386). همچنین، سبک‌های حل مسئله با اضطراب مرتبط هستند و ممکن است که این عوامل با اضطراب کرونا نیز رابطه داشته باشند (اشتراوس، کیویتی و هوپرت[32]، 2019). میتیس و کاپاچ[33] (1990) در پژوهش‌های خود گزارش دادند که بین راهبردهای حل مسئله و مدیریت اضطراب ارتباط وجود دارد. همچنین، عزیزی‌آرام و بشرپور (1399) نتیجه گرفتند بین سبک‌های تنظیم هیجان و سبک‌های مقابله با استرس با اضطراب ویروس کرونا رابطه وجود دارد. فرهادی و غلام‌نظری (1400) در پژوهشی نشان دادند بین درماندگی، اجتناب و گرایش با استرس ادراک‌شدۀ حاصل از کرونا همبستگی مثبت وجود دارد و مهارگری، خلّاقیت و اعتماد با استرس ادراک‌شده همبستگی منفی دارند.

با مطالعۀ پیشینه، پژوهشی که مستقیماً به نقش میانجی­گری خودکارآمدی در رابطۀ بین سبک‌های حل مسئله با اضطراب کرونا در دانشجویان پرداخته باشد، یافت نشد؛ اما مطالعاتی دربارۀ این متغیرها صورت پذیرفته است. فلورز، اوجیدا، هونگ[34] و همکاران (2006) تأثیر مثبت ارزیابی حل مسئله را بر خودکارآمدی در میان دانش‌آموزان دبیرستانی مکزیکی‌ـ‌آمریکایی اثبات کردند. محولاتی و همکاران (1398) در پژوهش خود نشان دادند بین سبک حل مسئله و خودکارآمدی رابطۀ معنی‌داری وجود دارد. گراوند و همکاران (1396) در پژوهشی نشان دادند سبک‌های حل مسئله بر انگیزش تحصیلی اثر مستقیم ندارد؛ ولی با میانجی‌گری خودکارآمدی اثر غیرمستقیم دارد. محزون‌زاده بوشهری (1395) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که سبک‌های حل مسئله علاوه‌بر تأثیر مستقیم بر خلّاقیت به‌صورت غیرمستقیم نیز ازطریق خودکارآمدی تحصیلی بر خلّاقیت دانشجویان تأثیر دارد. نظری کمال و همکاران (1394) در مطالعۀ خود عنوان کرده‌اند که مهارت حل مسئلۀ سازنده باعث افزایش تاب‌آوری و خودکارآمدی افراد می‌شود. در عین اینکه سبک‌های غیرسازندۀ حل مسئله (درماندگی، مهارگری، اجتناب) نه‌تنها سطح فعالیت افراد را کاهش می‌دهد، بلکه سبب بی‌توجهی به مسائل و موقعیت‌های پیچیده نیز می‌شود که یافته‌های مطالعۀ غیاثی (1394) این موضوع را تأیید می‌کند. همچنین، اثربخشی آموزش حل مسئله بر مشکلات اضطرابی، تاکنون در پژوهش‌های مختلفی بررسی شده است. زمانی، برهمند و فرهادی (1396) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که آموزش سبک‌های حل مسئله می‌تواند به‌عنوان مداخله‌ای مؤثر درجهت تعدیل اضطراب استفاده شود. ابوطالبی احمدی (1392) در پژوهشی نشان داد روش‌های حل مسئله در بهبود استرس، اضطراب و انگیزش مؤثر است. همچنین، کانت، دزوریلا  و مایدیو‌ـ‌اولیوارس[35] (1997) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که نداشتن مهارت‌های مناسب حل مسئله با شماری از مشکلات هیجانی و رفتاری در بزرگسالی مانند افسردگی و اضطراب رابطه دارد.

با مرور فرایندها و برون‌دادهای پژوهشی، سبک‌های حل مسئله و باورهای خودکارآمدی به‌عنوان دو متغیر از پیشایندهای اضطراب کرونا در نظر گرفته شدند؛ اما مرور مدل‌ها و پژوهش‌ها، بیانگر تقدم و تأخر بین این چند مفهوم است. رابطۀ معنادار بین سبک‌های حل مسئله با خودکارآمدی (فلورز و همکاران، 2006؛ محولاتی و همکاران، 1398؛ گراوند و همکاران، 1396) و سبک‌های حل مسئله و اضطراب (زمانی و همکاران، 1396؛ ابوطالبی احمدی، 1392؛ کانت و همکاران، 1997) را تأیید کرده‌اند. رابطۀ خودکارآمدی با اضطراب نیز در پژوهش‌های اندکی تأیید شده است (خوشنویسان و افروز، 1390؛ شوارتز و لوتس سینسکا، 2007؛ اوگون یمی و مابکوجه، 2007). خودکارآمدی، متغیر وابسته به بافت و محیط است و نقش واسطه‌ای این متغیر اهمیت دارد؛ اما تاکنون نقش واسطه‌ای متغیر خودکارآمدی در رابطۀ سبک‌های حل مسئله و اضطراب کرونا بررسی نشده است. این در حالی است که در نظریۀ شناختی‌ـ‌اجتماعی بندورا که مبنای نظری پژوهش حاضر نیز هست، بر میانجی­گرهای مختلف ازجمله باورهای خودکارآمدی به‌شدت تأکید شده است (مالهرب، استیل و دیرون[36]، 2003). بندورا (1997) خودکارآمدی را درک قضاوت فرد دربارۀ توانمندی‌هایش تعریف کرده است. به‌نظر او، باور انسان دربارۀ توانایی‌هایش در چگونگی عملکرد او مؤثر است (به‌نقل از جمشیدی، فدایی‌مقدم، قربانی و همکاران، 1396).

درحال‌حاضر، هیچ اطلاعی دربارۀ تأثیر روان‌شناختی و سلامت عمومی مردم در اوج همه‌گیری کووید- 19 در دست نیست (عینی، عبادی و ترابی، 1399). این امر به‌ویژه با اطمینان‌نداشتن دربارۀ شیوع این ویروس مرتبط است و بیشتر پژوهش‌های مربوط به این شیوع، بر شناسایی اپیدمیولوژی و ویژگی‌های بالینی بیماران آلوده متمرکز است (هوانگ[37]، 2020). باتوجه‌به اینکه این بیماری‌ها هم ازنظر جسمی و هم ازنظر روانی، فرهنگی و اجتماعی فشار زیادی بر افراد وارد می‌کند (شیوندی و حسنوند، 1399) و همچنین اهمیت اضطراب کرونا در میان دانشجویان و لزوم بررسی عوامل و متغیرهای مرتبط با این معضل فراگیر بشری و با درنظرگرفتن اینکه اضطراب کرونا می‌تواند یک عامل آسیب‌پذیری برای سایر اختلالات روان‌شناختی در این قشر از جامعه باتوجه‌به محدودیت‌های به‌وجودآمده، تعطیلی مراکز آموزشی و احساس خطر از تأثیرات این بیماری بر آیندۀ آنها باشد، شناخت عوامل مؤثر بر اضطراب کرونا اهمیت بسزایی خواهد داشت. براین‌اساس، پژوهش حاضر با هدف پاسخ به این پرسش انجام شد که آیا نقش میانجی باورهای خودکارآمدی در رابطۀ بین سبک‌های حل مسئله با اضطراب کرونا دانشجویان از برازش مناسب برخوردار است.

 

روش

جامعۀ آماری، نمونه و روش اجرای پژوهش

روش پژوهش براساس هدفْ کاربردی و برحسب گردآوری اطلاعات و یافته‌ها از نوع توصیفی‌ـ‌همبستگی است و برای تجزیه‌و‌تحلیل اطلاعات از روش تحلیل مسیر استفاده شده است. جامعۀ آماری پژوهش حاضر کلیۀ دانشجویان مرکز آموزش عالی پلدختر تک‌جنسیتی (ویژۀ پسران) است که در سال تحصیلی 400-1399 مشغول به تحصیل بودند. طبق آماری که ازطریق مرکز آموزش عالی پلدختر در اختیار این پژوهش قرار گرفت، 450 دانشجوی پسر در مقطع کارشناسی در رشته‌های تحصیلی روانشناسی، حسابداری، آموزش زبان انگلیسی، علوم ورزشی، مهندسی کشاورزی و رشتۀ کامپیوتر در این مرکز مشغول به تحصیل هستند.

تعیین حداقل حجم نمونۀ لازم برای گردآوری داده‌های مربوط به مدل‌‌یابی ساختاری بسیار مهم است. دربارۀ حجم نمونۀ لازم برای تحلیل عاملی و مدل‌های ساختاری توافق کلی وجود ندارد (شریبر، نورا، استیج[38] و همکاران، 2006)؛ اما برای تعیین حجم نمونه، براساس نظر کلاین[39] (2015) می‌توان تعداد مسیرهای مورد آزمون در مدل را ملاک تعیین حجم نمونه قرار داد. یعنی به‌ازای هر مسیر می‌توان حداقل 10 و حداکثر 20 نفر را انتخاب کرد. علاوه‌براین، در پژوهش‌های مدل‌سازی تعداد نمونۀ 200 نفر قابل‌قبول است (کلاین، 2015). باتوجه‌به اینکه پژوهش حاضر 19 مسیر (سیزده مسیر مستقیم و شش مسیر غیرمستقیم) داشت، حجم نمونه برابر با 230 نفر تعیین شد (برای جلوگیری از ریزش حجم نمونه، 245 پرسشنامه توزیع شد). روش نمونه‌گیری باتوجه‌به محدودیت تردد هنگام جدی‌شدن خطر کرونا در ایران به‌صورت غیراحتمالی و پرسشنامۀ آنلاین بود. نمونه‌گیری غیراحتمالی، رایج‌ترین نوع در پیمایش‌های اینترنتی است (کوپر[40]، 2000). در این نوع پیمایش‌ها هیچ تلاشی برای شناسایی چهارچوب نمونه‌گیری با انتخاب تصادفی نمونه صورت نمی‌گیرد. این شیوه عموماً در مواردی استفاده می‌شود که شناسایی جامعۀ پژوهش یا تماس با یک نمونۀ احتمالی از جامعه مشکل است. ناتان[41] (2003) نیز اذعان داشته که اکثر پیمایش‌های اینترنتی مبتنی‌بر نمونه‌گیری غیراحتمالی و خودگزینشی هستند. برای انتخاب نمونۀ آماری از شیوۀ نمونه­گیری دردسترس استفاده شد. 

همان‌طور که گفته شد، شیوۀ جمع‌آوری داده­ها به‌صورت اینترنتی با پرسشنامۀ آنلاین بود؛ به‌این‌صورت که پرسشنامه‌ها ازطریق واتس‌اَپ[42] در گروه‌های واتس‌اَپی که دانشجویان در ایام آموزش مجازی به‌عنوان مکمل سامانۀ مدیریت یادگیری الکترونیکی برای هر درس تشکیل داده‌ بودند، به اشتراک گذاشته شد. از دیگر روش‌های گردآوری داده‌ها می‌توان به فرستادن ایمیل و تقاضای همکاری از دوستان و همکاران پژوهشگر که با دانشجویان مرکز آموزش عالی پلدختر تدریس داشتند و همچنین فرستادن پیوند پرسشنامه به ایمیل بعضی از دانشجویان اشاره کرد. پس از پالایش اولیۀ داده‌ها و حذف نمونه‌های مخدوش و ناقض شامل داده‌های گم‌شده، درنهایت 230 نفر تجزیه‌وتحلیل شد. ملاک‌های ورود به مطالعه شامل تحصیل در مرکز آموزش عالی پلدختر و تمایل‌داشتن به مشارکت در پژوهش، و ملاک‌های خروج از مطالعه شامل تمایل‌نداشتن به همکاری و تکمیل پرسشنامه‌ها به‌صورت ناقص یا نامعتبر بود.

 

ابزار سنجش

مقیاس اضطراب ویروس کرونا

این ابزار را علی‌پور، قدمی، علی‎پور و همکاران (1398) برای سنجش اضطراب ناشی از شیوع ویروس کرونا در کشور ایران تهیه و اعتباریابی کردند. نسخۀ نهایی این ابزار 18 گویه و 2 مؤلفه (عامل) دارد. گویه­های 1 تا 9 علائم روانی و گویه­های 10 تا 18 علائم جسمانی را می‌سنجد. این ابزار در طیف 4درجه‌ای لیکرت (هرگز=0، گاهی اوقات=1، بیشتر اوقات=2 و همیشه=3) نمره‌گذاری می‌شود؛ بنابراین، بیشترین و کمترین نمره‌ای که افراد پاسخ‌دهنده در این پرسشنامه کسب می‌کنند، بین 0 تا 54 است. نمرات بالا در این پرسشنامه نشان‌دهندۀ سطح بالاتری از اضطراب در افراد است. پایایی این ابزار با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای عامل اول 879/0 ، عامل دوم 861/0 و برای کل پرسشنامه 919/0 به دست آمد. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 89/0 و برای خرده‌مؤلفه‌های علائم روانی و جسمانی به‌ترتیب 84/0 و 85/0 به دست آمد که نتایج حاکی از پایایی مناسب ابزار پژوهش است.

پرسشنامۀ سبک‌های حل مسئلۀ کسیدی و لانگ

 این مقیاس را کسیدی و لانگ (1996) طی دو مرحله ساخته­اند و 24 پرسش دارد که شش عامل درماندگی، مهارگری، خلّاقیت، اعتماد، اجتناب و گرایش را می­سنجد و هرکدام از عوامل دربرگیرندۀ چهار ماده آزمون هستند. سبک­های درماندگی، مهارگری و اجتناب زیرمقیاس­های حل مسئلۀ غیرسازنده و سبک­های گرایش، خلّاقیت و اعتماد زیرمقیاس­های حل مسئلۀ سازنده هستند (عدالتی شاطری، اشکانی و مدرس غروی، 1388). پرسش‌های این مقیاس با گزینه‌های «بله» «خیر» و «نمی‌دانم» پاسخ داده می‌شوند. به گزینه‌های «خیر» و «نمی‌دانم» نمرۀ 0 و به گزینۀ «بله» نمرۀ 1 تعلق می‌گیرد. کسیدی و لانگ (1996) آلفای کرونباخ این پرسشنامه را در یک مطالعه برای سبک‌های درماندگی، مهارگری، خلّاقیت، اعتماد، اجتناب و گرایش را به‌ترتیب 66/0، 66/0، 57/0، 71/0، 52/0 و 65/0 به دست آوردند. در پژوهش زارعی، میرزایی و صادقی‌فرد (1397) ضریب آلفای کرونباخ برای حل مسئلۀ سازنده 75/0، حل مسئلۀ غیرسازنده 63/0، درماندگی 63/0، مهارگری 62/0، خلّاقیت 65/0، اعتماد 63/0، اجتناب 58/0 و گرایش 56/0 به دست آمد. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 81/0 و برای حل مسئلۀ سازنده 77/0، حل مسئلۀ غیرسازنده 70/0، درماندگی، مهارگری، خلّاقیت، اعتماد، اجتناب و گرایش به‌ترتیب 60/0، 61/0، 77/0، 63/0، 62/0 و 63/0 به دست آمد که نتایج حاکی از پایایی مناسب ابزار پژوهش است.

پرسشنامۀ ­­خودکارآمدی شرر

این پرسشنامه را شرر (1982) برای ارزیابی خودکارآمدی تهیه کرد و مشتمل‌بر 17 مادۀ 5گزینه­ای است که به هر ماده 1 تا 5 امتیاز تعلق می‌گیرد. ماده‌های 9، 8، 3، 1، 13 و 15 برحسب مقیاس لیکرت از راست به چپ به‌ترتیب از 5 تا 1 و ماده‌های دیگر یعنی 16، 14، 12، 11، 10، 7، 6، 5، 4، 2 و 17 به‌صورت معکوس یعنی از چپ به راست از 1 تا 5 امتیاز را به خود اختصاص می‌دهند. به‌این‌ترتیب، بالاترین نمرۀ خودکارآمدی در این مقیاس 85 و پایین‌ترین نمره 17 است (مبینی کیشه، 1384). نمره‌گذاری پرسشنامه براساس طیف لیکرت 5درجه‌ای  و از همیشه (5) تا هرگز (1) است. براساس پژوهش‌هایی که در ایران انجام شده است، ضرایب اعتبار پرسشنامۀ خودکارآمدی شرر ازطریق روش دونیمه‌کردن به‌ترتیب از 76/0 تا 85/0 و 79/0 تا 85/0 گزارش شده است. مقدار آلفای کرونباخ در این پژوهش بین افراد نمونه 74/0 به دست آمد. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 68/0 به دست آمد که نتایج حاکی از پایایی مناسب ابزار پژوهش است.

در این پژوهش برای تحلیل آماری داده‌ها، از شاخص‌ها و روش‌های تحلیل توصیفی‌ـ‌استنباطی استفاده شده است. برای به‌دست‌آوردن شاخص‌های توصیفی و بررسی همبستگی دوبه‌دوی متغیرهای پژوهش از روش همبستگی پیرسون با نرم‌افزار بستۀ آماری برای علوم اجتماعی[43] 22-SPSS و برای بررسی برازندگی مدل از روش مدل‌سازی معادلات ساختاری با نرم‌‌افزار آموس[44] 24-AMOS استفاده شده است. همچنین، برای بررسی روابط غیرمستقیم مسیرها از روش بوت‌استرپ[45] استفاده شده است.

یافته‌ها

میانگین سن شرکت‌کنندگان 82/23 (انحراف استاندارد، 58/2) بود. 67 نفر (1/29درصد) دانشجوی رشتۀ روانشناسی، 44 نفر (1/19درصد) دانشجوی رشتۀ حسابداری، 42 نفر (3/18درصد) دانشجوی رشتۀ آموزش زبان انگلیسی، 35 نفر (2/15درصد) دانشجوی رشتۀ علوم ورزشی، 32 نفر (9/13درصد) دانشجوی رشتۀ مهندسی کشاورزی و 10 نفر (3/4درصد) دانشجوی رشتۀ کامپیوتر بودند.

آماره‌های توصیفی، ماتریس همبستگی صفر مرتبه و ضرایب آلفای کرونباخ در جدول 1 ارائه شده است.

 

 

 

جدول 1. میانگین، انحراف استاندارد، ضرایب اعتبار و همبستگی صفر مرتبه بین متغیرهای پژوهش

متغیرها

1

2

3

4

5

6

7

8

1. درماندگی

60/0

 

 

 

 

 

 

 

2.مهارگری

38/0**

61/0

 

 

 

 

 

 

3.اجتناب

31/0**

39/0**

62/0

 

 

 

 

 

4.خلّاقیت

23/0**

50/0**

44/0**

77/0

 

 

 

 

5. اعتماد

17/0**

39/0**

58/0**

57/0**

63/0

 

 

 

6. گرایش

02/0

30/0**

56/0**

56/0**

60/0**

63/0

 

 

7.خودکارآمدی

08/0-

13/0

14/0*

31/0**

24/0**

38/0**

68/0

 

8.اضطراب کرونا

21/0**

16/0**

10/0-

13/0-*

27/0-**

33/0-**

28/0-**

89/0

میانگین

283/0

379/0

523/0

545/0

498/0

567/0

34/3

39/1

انحراف استاندارد

287/0

255/0

317/0

38/0

342/0

421/0

467/0

539/0

کجی

736/0

177/0

282/0-

162/0-

101/0-

26/0-

261/0

453/0

کشیدگی

299/0-

229/0-

972/0-

43/1-

23/1-

54/1-

459/0-

746/0-

مقادیر روی قطر ضریب آلفای کرونباخ هستند                                                                                     01/0 **p<  05/0* p<

 

 

یافته‌های جدول 1 نشان می‌دهد بین درماندگی و مهارگری با اضطراب کرونا رابطۀ مثبت و معنی‌دار (01/0>p) و بین خلّاقیت، اعتماد و گرایش با اضطراب کرونا رابطۀ منفی و معنی‌داری وجود داشت (01/0>p)؛ اما بین اجتناب با اضطراب کرونا رابطۀ معنی‌داری مشاهده نشد (05/0<p). همچنین، بین اجتناب، خلّاقیت، اعتماد و گرایش با خودکارآمدی رابطۀ مثبت و معنی‌دار بود (01/0>p)؛ اما بین درماندگی و مهارگری با خودکارآمدی رابطۀ معنی‌داری مشاهده نشد (05/0<p). همچنین، بین خودکارآمدی با اضطراب کرونا رابطۀ منفی و معنی‌داری وجود داشت (01/0>p).

شاخص‌های برازندگی مدل در جدول 2 ارائه شده است.  

 

 

جدول 2. شاخص‌های برازندگی مدل اصلاح‌شده

شاخص

χ 2

Df

P

χ2/df

RMSEA

GFI

AGFI

CFI

NFI

IFI

TLI

اصلاح شده

58/9

5

088/0

92/1

063/0

99/0

94/0

99/0

98/0

99/0

96/0

 

 

 

برای آزمون مدل فرضی، پیش‌فرض‌های آماری بررسی شد. نتایج نشان داد متغیرهای پژوهش همگی دارای قدر مطلق ضریب کجی کوچک‌تر از 3 و قدر مطلق ضریب کشیدگی کوچک‌تر از 10 بودند و بنابراین، براساس نظر کلاین (2015) تخطی از نرمال‌بودن داده‌ها قابل‌مشاهده نبود. دو شاخص آمارۀ

 

تحمل[46] و عامل تورم واریانس[47] برای تعیین میزان همپوشی متغیرهای برون‌زا محاسبه شد که کلیۀ این ضرایب در سطح قابل‌قبولی بودند؛ به‌طوری‌که شاخص تحمل برای تمام متغیرهای پیش‌بین کوچک‌تر از 816/0، و شاخص تورم واریانس کوچک‌تر از 17/2 به دست آمد. اگر شاخص تحمل کوچک‌تر از یک و شاخص تورم کوچک‌تر از ده باشد، می­توان گفت از مفروضه‌های رگرسیون تخطی صورت نگرفته است. پس از اجرای مدل ساختاری، مدل تجربی و قابل‌استفاده به دست آمد. به‌هنگام آزمون مدل، درجۀ آزادی صفر مشاهده شد (به‌دلیل اشباع‌شدن مدل). به‌عبارت‌دیگر، در این مدل تعداد

 

مؤلفه‌های آزاد با تعداد عناصر مجزا در ماتریس واریانس‌ـ‌کوواریانس مشاهده‌شده برابر بود؛ بنابراین، شاخص‌های برازندگی محاسبه نشد؛ اما ضرایب مسیر توسط AMOS برآورد می‌شود و معنی‌داری آماری آنها نیز مشخص می‌شود و درنهایت، مسیرهای غیرمعنادار از نمودار حذف می‌شود و برازش مدل انجام می‌گیرد (میرز، گامست  گارین[48]، 2016). همان‌گونه که جدول 2 نشان می‌دهد، الگوی پیشنهادی اصلاح‌شده باتوجه‌به شاخص‌های برازندگی دارای برازش است.

مدل ساختاری آزمون‌شده و مدل‌های اندازه‌گیری پژوهش در شکل 1 آمده است.

 

 

شکل 2. مدل نهایی آزمون‌شده تأثیرگذاری مهارت‌های حل مسئله بر اضطراب کرونا با میانجی‌گری خودکارآمدی در دانشجویان

 

در جدول 3 ضرایب اثر مستقیم و سطح معنی‌داری بین متغیرهای پژوهش آورده شده است.

جدول 3. برآوردهای مربوط به تأثیرات مستقیم متغیرهای مستقل بر وابسته

متغیر مستقل

مسیر

متغیر وابسته

ضریب تعیین

برآورد غیراستاندارد

برآورد استاندارد

نسبت بحرانی

سطح معنی‌داری

فرضیه

درماندگی

 

اضطراب کرونا

27/0

25/0

13/0

12/2

034/0

تأیید

مهارگری

 

61/0

28/0

33/4

001/0

تأیید

اعتماد

 

38/0-

24/0-

29/3-

001/0

تأیید

گرایش

 

27/0-

21/0-

84/2-

004/0

تأیید

خودکارآمدی

 

19/0-

17/0-

68/2-

007/0

تأیید

درماندگی

 

خودکارآمدی

18/0

21/0-

13/0-

15/2-

031/0

تأیید

خلّاقیت

 

23/0

18/0

49/2

013/0

تأیید

گرایش

 

31/0

28/0

88/3

001/0

تأیید



همان‌گونه که نتایج شکل 1 و جدول 3 نشان می‌دهد، درماندگی (034/0=P، 13/0= β) و مهارگری (001/0=P، 28/0= β) بر اضطراب کرونا اثر مثبت دارند و اعتماد (001/0=P، 24/0-= β)، گرایش (004/0=P، 21/0-= β) و خودکارآمدی (007/0=P، 17/0-= β) بر اضطراب کرونا اثر منفی دارند. درماندگی (031/0=P، 13/0-= β) بر خودکارآمدی و خلّاقیت (013/0=P، 18/0= β) اثر منفی دارد و گرایش (001/0=P، 28/0= β) بر خودکارآمدی اثر مثبت دارد.

جدول 4 نتایج حاصل از روش بوت‌استراپ را برای روابط واسطه‌ای نشان می‌دهد.

 

 

جدول 4. برآورد مسیرهای غیرمستقیم موجود در مدل با استفاده از بوت‌استراپ

مسیر

مقدار برآورد

حد بالا

حد پایین

سطح معناداری

فاصلۀ اطمینان

متغیر پیش‌بین

متغیر واسطه

متغیر ملاک

گرایش

خودکارآمدی

اضطراب کرونا

047/0-

011/0-

09/0-

004/0

95/0

خلّاقیت

خودکارآمدی

اضطراب کرونا

031/0-

003/0-

066/0-

026/0

95/0

درماندگی

خودکارآمدی

اضطراب کرونا

022/0

056/0

001/0

037/0

95/0



همان‌طور که در جدول 4 مشاهده می‌شود، برای اثر متغیر گرایش بر اضطراب کرونا ازطریق میانجی‌گری خودکارآمدی، ضریب اثر غیرمستقیم  047/0- برآورد شده است که این ضریب مسیر در سطح اطمینان 95/0 معنا‌دار است؛ زیرا نتایج آزمون بوت‌استراپ برای اثر غیرمستقیم نشان داد حد پایین و حد بالای این ضریب مسیر، صفر را دربرنمی‌گیرد 047/0- (011/0- ~ 09/0- :95درصد CI). همچنین ضریب مسیر غیرمستقیم برای خلّاقیت و درماندگی بر اضطراب کرونا ازطریق میانجی‌گری خودکارآمدی معنادار هستند.

 

بحث و نتیجه‌گیری

هدف این مطالعه بررسی رابطۀ ساختاری بین سبک‌های حل مسئله و اضطراب کرونا با میانجی‌گری خودکارآمدی بود. نتایج تحلیل مدل ساختاری درقالب روابط موجود در مدل درادامه مورد بحث قرار می‌گیرد. نتایج این پژوهش نشان داد سبک درماندگی و مهارگری به‌طور مثبت و همچنین سبک اعتماد به‌طور مستقیم و منفی بر اضطراب کرونا تأثیرگذار هستند. میتیس و کاپاچ (1990) در پژوهش‌های خود گزارش دادند که بین راهبردهای حل مسئله و مدیریت اضطراب ارتباط وجود دارد. عزیزی‌آرام و بشرپور (1399) نتیجه گرفتند بین سبک‌های تنظیم هیجان و سبک‌های مقابله با استرس با اضطراب ویروس کرونا رابطه وجود دارد. زمانی و همکاران (1396) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که آموزش سبک‌های حل مسئله می‌تواند به‌عنوان مداخله‌ای مؤثر درجهت تعدیل اضطراب استفاده شود. ابوطالبی احمدی (1392) در پژوهشی نشان داد سبک‌های حل مسئله در بهبود استرس، اضطراب و انگیزش مؤثرند. همچنین، کانت و همکاران (1997) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که نداشتن مهارت‌های مناسب حل مسئله با شماری از مشکلات هیجانی و رفتاری در بزرگسالی مانند افسردگی و اضطراب رابطه دارد. این مطالعات بر این نکته تأکید دارند که استفادۀ زیاد از سبک‌های حل مسئلۀ غیرسازنده همچون درماندگی، مهارگری و اجتناب با سطح بالایی از اضطراب همراه است و این راهبردها موجب تشدید و استمرار اضطراب می‌شوند. به‌عبارتی، می‌توان گفت استفاده از سبک‌های حل مسئلۀ غیرسازنده فرد را مستعد اضطراب می‌کند و درنتیجه به‌جای واکنش مناسب به موقعیت‌های آسیب‌زا و تنش‌زا همچون اضطراب کرونا با آشفتگی و تشویش به آنها واکنش نشان می‌دهد. با استفاده از نظریۀ درماندگی آموخته‌شده (سلیگمن[49]، 1975) می‌توان این یافته را تبیین کرد. سلیگمن (1975) معتقد است درماندگی آموخته‌شده که به‌وسیلۀ حوادث کنترل‌ناپذیر ایجاد می‌شود، به ساخت شناختی منفی منجر می‌شود. در نظریۀ درماندگی آموخته‌شده، درماندگی به نواقص انگیزشی، شناختی و هیجانی منجر می‌شود. نقض انگیزشی به‌این‌علت به وجود می‌آید که وقتی یاد گرفته شود رفتار و پیامد مستقل از یکدیگر هستند، انتظار تغییر کاهش می‌یابد؛ درنتیجه احتمالاً انگیزش پاسخ‌دهی ارادی به موقعیت کاهش خواهد یافت. نقض شناختی به‌این‌معنی است که یادگیری کنترل‌ناپذیربودن پیامد، یادگیری بعدی درخصوص این مسئله را دشوار می‌کند که پاسخ به پیامد منجر می‌شود. به‌این‌ترتیب در موقعیت‌های بعدی نیز فرد یاد نمی‌گیرد که پاسخ‌هایش پیامدها را متأثر می‌کند. نقص هیجانی نیز به این عواطف منفی (مانند افسردگی، اضطراب و ترس) اشاره دارد که در پی درماندگی ایجاد می‌شود و همۀ این عواطف به‌گونه‌ای با انفعال و فاصله‌گرفتن از فعالیت ارتباط دارد؛ بنابراین، وقتی در شخصی درماندگی آموخته‌شده شکل می‌گیرد، راه هرگونه تلاش و امید را سد می‌کند و نتیجۀ حرکت را در ذهن به شکست‌های مجدد ختم می‌کند (تایلر[50]، 2008). چنین افرادی مضطرب می‌شوند؛ به‌دلیل این باور که نتایج کسب‌شده به تلاش و کوشش آنها هیچ ارتباطی ندارند و هرچقدر تلاش کنند، نمی‌توانند به موفقیت دست یابند. به‌این‌ترتیب، هرچه فرد در مواجهه با تنیدگی‌ها بیشتر از سبک‌های حل مسئلۀ درماندگی و مهارگری استفاده کند، اضطراب در وی مشهودتر است و این امر سبب می‌شود که کمتر از خلّاقیت خود برای حل مسائل بهره ببرد. درواقع، اضطراب به راه‌های ازپیش‌تعیین‌شدۀ حل مسئله می‌انجامد و مجال کمی برای بروز راه جدید و خلّاقانه باقی می‌گذارد؛ زیرا سبک خلّاقیت، نشان‌دهندۀ برنامه‌ریزی و درنظرگرفتن راه‌حل‌های متنوع برحسب موقعیت مسئله‌زاست. هم سبک حل مسئله درماندگی و هم سبک حل مسئلۀ مهارگری روش‌هایی برای اجتناب از مسئله و اضطرابی هستند که مسئله با خود به‌همراه دارد. اگر فرد خود را در برخورد و مقابله با مسئله کم‌توان ببیند، درمانده می‌شود و احساس درماندگی، راه او برای برون‌رفت از مسئله و اضطراب ناشی از آن خواهد بود. احساس درماندگی، به‌عنوان راهبرد غیرسازندۀ حل مسئله، درمقابل موقعیت‌های پیچیدۀ بیرونی، استفاده از امکانات عقلانی و روان‌شناختی را ناممکن می‌کند. این احساس، توانمندی روانی و جسمانی را با سطحی از بازداری مواجه می‌کند و به‌تدریج، زمینۀ بروز بسیاری از اختلالات روانی و جسمانی را فراهم می‌آورد. افزون‌براین، می‌توان گفت احساس درماندگی نه‌تنها سطح فعالیت جسمانی را -که تأمین‌کنندۀ سلامت جسمانی است- کاهش می‌دهد، بلکه همچنین سبب می‌شود بی‌توجهی به موقعیت‌های پیچیده، جزء ساختار روانی فرد شود و نیمرخ روانی وی را به سطح مرضی هدایت کند (کرمی، 1398).

همچنین، درزمینۀ تأثیرگذاری سبک اعتماد بر اضطراب کرونا می‌توان گفت سبک‌ اعتماد در حل مسئله، اعتقاد به توانایی فرد برای حل مشکلات را نشان می‌دهد. رویارویی و برخورد مناسب با موقعیت‌های مسئله‌دار، حس کارآمدی و اثربخشی را به‌همراه دارد و عامل مهمی است که از شکست‌‌های احتمالی پیشگیری می‌کند؛ شکست‌هایی که می‌توانند به‌راحتی سبب تغییر خلق شوند. به‌بیان‌دیگر، افرادی که از رویارویی با مشکلات نمی‌هراسند و برای حل مسائل می‌کوشند و از اعتماد زیادی برای حل مشکلات برخوردارند، در مقایسه با افرادی که از رویارویی پرهیز می‌کنند، از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند. همین امر، اعتماد به‌هنگام رویارویی با مشکلات را به‌همراه دارد و به‌تبع آن، نداشتنِ استرس و اضطراب، نتیجۀ به‌کارگیری این سبک خواهد بود. به نظر می‌رسد سبک‌های سازنده که بهترین راه‌حل «جانشینی» را از بین راه‌حل‌های متعدد در اختیار فرد قرار می‌دهد و سبک‌های غیرسازنده که بلافاصله‌ترین پاسخ محسوب می‌شوند، به‌ترتیب سبب استقرار و گسترش کنش‌وری سازشی و مرضی قابل‌ملاحظه‌ای در فرد می‌شوند. درهرصورت، به‌همان‌اندازه که اتخاذ روش‌های سازندۀ حل مسئله، به استقرار و پیشرفت سلامت عمومی منتهی می‌شود، به‌کارگیری سبک‌های غیرسازنده نیز رفته‌رفته استخوان‌بندی ساختار روانی و جسمانی را در هم می‌شکند (محمدی، 1385). در تبیین دیگری برای این یافته می‌توان از نظریۀ انتظار تأثیرگذاری بندورا استفاده کرد. ازنظر بندورا (1997) انتظار تأثیرگذاری، باور یا اعتقاد شخص به این است که می‌تواند برخی از رفتارها را انجام بدهد. انتظار تأثیرگذاری در کسانی که عملکرد مؤثری دارند، بالاست. بندورا معتقد است خیلی از آدم‌ها می‌دانند باید چه‌کار کنند و مهارت لازم برای انجام آن کار را دارند، ولی چون به توانایی خود اعتماد ندارند، نمی‌توانند آن عمل را به‌خوبی انجام بدهند؛ به‌همین‌دلیل، افرادی که مهارت‌های مشابهی دارند، در موقعیت‌های مختلف به‌شکل ضعیف، رضایت‌بخش یا فوق‌العاده عمل می‌کنند. بندورا معتقد است انتظار تأثیرگذاری بر انتخاب فعالیت‌ها و محیط تأثیر می‌گذارد. افرادی که به توانایی‌های خود اعتماد دارند، ازطریق حل استرس‌ها و اضطراب‌های روزمره مانع رشد مشکل می‌شوند و مشکلات اضطراب کمتری ایجاد می‌کنند. دانشجویانی که از سبک حل مسئلۀ اعتماد استفاده می‌کنند، هنگام رویارویی با بحران کرونا اضطراب کمتری دارند؛ به‌دلیل اینکه این سبک حل مسئله به حس مهارت افزایش‌یافته و برنامه‌ریزی دقیق برای مقابله با ویروس کرونا منجر می‌شود. این سبک حل مسئله، میزان یادگیری را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود افراد شیوه‌نامه‌های بهداشتی را بیشتر رعایت کنند و به‌همین‌دلیل، از میزان اضطراب می‌کاهد.

نتایج این پژوهش نشان داد سبک‌‌های اجتناب، خلّاقانه و گرایش به‌طور مستقیم بر اضطراب کرونا تأثیرگذار نبودند. این یافته با نتایج پژوهش‌های میتیس و کاپاچ (1990)، عزیزی‌آرام و بشرپور (1399)، زمانی و همکاران (1396) و ابوطالبی احمدی (1392) هماهنگ و هم‌سو نیست. مطابق نظریۀ یادگیری اجتماعی، هنگامی انسان‌ها مضطرب می­شوند که با محرک‌های دردآوری روبه‌رو شوند که فقط از راه اجتناب می‌توان آن را کنترل کرد و درجه و شدت  اضطرابی که در موقعیت‌های فشارزا احساس می­شود، تا حدود زیادی به این بستگی دارد که در نظر شخص، آن موقعیت تا چه حدی در کنترل و اختیار او است (براهنی و همکاران، 1388). همچنین، در پیشینۀ پژوهشی و به‌خصوص مطالعات فولکمن، چسنی، مک‌کوسیک[51] و همکاران (1991) نوعی توافق کلی مبنی‌بر تأثیر منفی مقابلۀ اجتنابی و هیجان‌مدار بر پیامدها و رویدادهای هیجانی وجود دارد؛ اما این مفروضه زمانی صادق است که رویدادهای تنش‌زا کنترل‌پذیر باشد؛ باتوجه‌به اینکه بنابه اظهارات متخصصان سلامت، رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی و حتی واکسینه‌شدن نمی‌تواند تا حدی دربرابر بیماری کرونا مصونیت لازم را ایجاد کند و افراد همچنان می‌توانند در معرض آسیب‌پذیری نسبی باشند، انتظار می‌رود در شرایطی که کنترل کمی بر موقعیت‌های فشارزا (بیماری کرونا) وجود دارد، سبک اجتنابی نتواند بر اضطراب کرونا تأثیرگذار باشد. همچنین، در تبیین تأثیرگذارنبودن سبک خلّاقانه و سبک گرایش بر اضطراب کرونا می‌توان گفت چون بیماری کرونا با خطر مرگ همراه است و تا حد نسبتاً زیادی این بیماری، کنترل‌ناپذیر و ناشناخته است، انسان در مواجه با آن نمی‌تواند از سبک خلّاقانه و سبک گرایش استفاده کند و معمولاً انسان ذاتاً تمایل دارد در مسائلی که بقای او را به خطر نمی‌اندازد به‌صورت خلّاقانه رفتار کند و تمایل به مواجه با مسئله را پیدا کند.

نتایج این پژوهش نشان داد سبک درماندگی به‌طور منفی و سبک‌های خلّاقانه و گرایش به‌طور مستقیم و مثبت بر خودکارآمدی تأثیرگذارند. این یافته با نتایج پژوهش‌های فلورز و همکاران (2006)، محولاتی و همکاران، (1398)، گراوند و همکاران (1396)، محزون‌زاده بوشهری (1395)، نظری‌کمال و همکاران (1394) و غیاثی (1394) هماهنگ و هم‌سو است. همان‌طور که پیش‌تر در نظریۀ درماندگی اشاره شد، افرادی که احساس می‌کنند هیچ کنترلی در نتایج رفتارهای خود ندارند، در شرایط چالش و تهدید نسبت به توانایی خود در جهت حل مسائل موجود دچار تردید می‌شوند و به توانایی خود جهت حل مشکل شک می‌کنند. افکار منفی افراد درباره‌ی حل مشکل (مانند اینکه مشکلات هستند و فکرکردن دربارۀ مشکل کارساز نیست یا مشکلات به‌خودی‌خود حل می‌شوند) باعث می‌شود افراد به توانایی شک کنند و احساس کنند توانایی مقابله با مشکلات و مسائل را ندارند و درنتیجه احساس خودکارآمدی پایینی کنند. همچنین، درزمینۀ تأثیرگذاری سبک‌های خلّاقانه و گرایش بر خودکارآمدی می‌توان گفت افراد دارای سبک خلّاق مسائل را به‌گونه‌ای دیگر تجزیه‌وتحلیل می‌کنند. این افراد به‌هنگام رویارویی با مشکلات می‌توانند راه‌حل‌های مختلفی را در نظر گیرند و سعی می‌کنند از جوانب و ابعاد مختلف به مسئله نگاه کنند و راه‌حل‌های احتمالی را در نظر بگیرند تا به‌این‌ترتیب، احتمال حل مشکل افزایش یابد. درواقع، افراد خلّاق به نیروی ظرافت و تیزبینی در خلق راه‌حل‌های جدید و نو مجهز هستند و ازاین‌طریق، به حل سازندۀ مسائل می‌پردازند. افراد خلّاق به‌واسطۀ شیوه‌ها و راه‌حل‌های نوآورانه در حل مشکلات احساس خودکارآمدی بالایی دارند و باعث می‌شود در حل مسائل و مشکلات انگیزۀ بیشتری داشته باشند. افراد خلّاق خود را در تغییر شرایط، حل مسائل و به‌اجرادرآوردن طرح‌های ابداعی و نوآورانه توانا می‌پندارند که این احساس همان شالودۀ اصلی خودکارآمدی را تشکیل می‌دهد. همچنین، افراد دارای سبک گرایش در حل مسئله، افرادی با نگرش مثبت به مشکلات هستند و تمایل به رویارویی با مشکلات را دارند. درواقع، افرادی که دارای سبک گرایش هستند، از شیوۀ مقابلۀ مسئله‌مدار استفاده می‌کنند و به‌جای اینکه خودشان را درگیر هیجانات مربوط به مشکلات و مسائل کنند، در پی حل مشکلات برمی‌آیند و بر خود مشکلات متمرکز می‌شوند. افراد در این شیوه در پی فعالیت بیشتر، جست‌وجوی راه‌حل‌ها و کسب راهنمایی از دیگران هستند. همچنین، به‌طور فعال‌تری با مشکل درگیر می‌شوند و سعی دارند که تعارض ایجادشده را به‌نحو مطلوبی حل کنند. گرایش افراد به حل مسئله باعث می‌شود حس خودکارآمدی‌شان افزایش یابد و همچنین اعتماد به توانایی شخصی آنان برای مقابلۀ مناسب با مشکلات فراهم شود.

نتایج این پژوهش نشان داد سبک‌های اجتناب و مهارگری از سبک‌های غیرسازندۀ حل مسئله به‌طور مستقیم بر خودکارآمدی تأثیرگذار نبودند. این یافته‌ها با نتایج پژوهش‌های فلورز و همکاران (2006)، محولاتی و همکاران، (1398)، گراوند و همکاران (1396)، محزون‌زاده بوشهری (1395)، نظری‌کمال و همکاران (1394) و غیاثی (1394) هماهنگ و هم‌سو نیست؛ دلیل این را می‌توان بیش از همه از وزن بالای سبک‌های حل مسئلۀ سازنده (خلّاقانه و گرایش) در پیش­بینی خودکارآمدی نسبت به سبک‌های غیرسازنده دانست. دراین‌زمینه، می­توان این استدلال را مطرح کرد که در سال‌های اخیر سبک‌های حل مسئله و راهبردهای مقابله‌ای در گروه‌های مختلف مورد توجه و بررسی قرار گرفته است که یکی از این گروه‌ها دانشجویان هستند (روشن چسلی و شعیری، 1393). ورود به دانشگاه برای اغلب دانشجویان با نوعی تغییر جدی در زندگی همراه است که می‌تواند توأم با نگرانی و استرس باشد. یکی از دلایل عمدۀ استرس دانشجویان، پذیرش نقش‌های جدید و تغییرات عمده در زندگی آنهاست که این امر می‌تواند نه‌تنها عملکرد تحصیلی، بلکه سلامت جسمانی و روانی آنان را نیز تحت‌تأثیر قرار دهد (بهروزیان و نعمت‌پور، 1386)؛ ازاین‌رو، راهبردهای گوناگونی در میان دانشجویان شناسایی شده است؛ برای مثال، شبان، خاتیر و آخو‌ـ‌زاهیا[52] (2012) دریافتند که بیشترین راهبرد مقابله‌ای در دانشجویان رفتارهایی ازقبیل خوش‌بینی، انتقال توجه از موقعیت استرس‌زا به سایر جهات و رفتار مبتنی‌بر حل مسئله است. بهروزیان و نعمت‌پور (1386)، اینانلو، بهاء، سیدفاطمی و حسنی (1391)، وانگ و یه[53] (2005) و عبدالله، الیاس، اولی و ماهیودین[54] (2010) سبک مقابله‌ای مسئله‌مدار را در دانشجویان گزارش کرده‌اند. دانشجو در محیط دانشگاه یک فرد در حال رشد است و دورۀ دانشجویی، دورۀ رشد و تکامل است. دانشجو قشر فرهیخته‌ای است که هوشمندی، سازگاری و توانمندی بالایی در مقابله با مسائل دارد و قاعدتاً در چنین میدانی (دانشگاه) می­توان این احتمال را فرض کرد که سبک حل مسئلۀ غیرسازنده نسبت به سبک‌های سازندۀ حل مسئله در دانشجویان در حد پایینی باشد.

نتایج این پژوهش نشان داد خودکارآمدی به‌طور مستقیم و منفی بر اضطراب کرونا تأثیرگذار است. این رابطه فراتر از آن است که بتوان آن را به تصادف و اتفاق نسبت داد. این یافته با نتایج پژوهش‌های خوشنویسان و افروز (1390)، جیکس و بیلس (1999)، شوارتز و لوتس سینسکا (2007) و اوگون یمی و مابکوجه (2007) هماهنگ و هم‌سو است. در شرایط مشابه می‌توان انتظار داشت دانشجویانی که از باورهای خودکارآمدی بالاتری برخوردارند، اضطراب کرونای کمتری داشته باشند؛ چراکه تصور فرد از توانایی‌هایش یکی از عوامل بسیار مهم در مواجهه با موقعیت‌های اضطراب‌زاست (جیکس و بلیس، 1999). ازطرفی، هرچه افراد انگیزه، توانایی و امید به موفقیت بیشتری برای مبارزه با ویروس کرونا در خود احساس کنند، رفتارهای بهداشتی فردی بیشتری از خود نشان می‌دهند و برعکس.

خودکارآمدی، باور فرد به توانایی خود برای انجام رفتار است (گرونولد، برویجن و بیلسبوراو[55]، 2012). رفتار افراد تا حدود زیادی به پیچیدگی و دشواری یک فعالیت (خودکارآمدی) بستگی دارد (بندورا، 1997). در اینجا، خودکارآمدی به این اشاره دارد که تاچه‌حد فرد احساس می‌کند می‌تواند از روش‌های حفاظتی و پیشگیرانه برای مقابله با ویروس کرونا استفاده کند. به‌عبارت‌دیگر، میزان انگیزه و توانایی مردم برای تداوم رعایت رفتارهای بهداشت دربرابر شیوع ویروس کرونا بود. درواقع، هرچه افراد اجرای رفتارهای پیشگیرانه را ساده‌تر و امکان‌پذیرتر بدانند، اجرای رفتارهای پیشگیرانه در آنها افزایش خواهد یافت. باتوجه‌به اهمیت خودکارآمدی، دست‌اندرکاران آموزشی و بهداشتی می‌توانند با جوانان دربارۀ سهولت انجام رفتارهای پیشگیرانه صحبت کنند؛ به‌طوری‌که آنها باور کنند و اعتمادبه‌نفس داشته باشند که به‌طور مؤثری می‌توانند اقدامات پیشگیرانه‌ای برای جلوگیری از بیماری انجام دهند تا ازاین‌طریق، اضطراب کمتری داشته باشند.

نتایج این پژوهش نشان داد سبک‌های درماندگی، خلّاقانه و گرایش به‌طور غیرمستقیم ازطریق میانجی‌گری خودکارآمدی بر اضطراب کرونا تأثیرگذار است. این یافته‌ها با نتایج پژوهش‌های اوگون یمی و مابکوجه (2007)، فلورز و همکاران (2006)، محولاتی و همکاران، (1398)، گراوند و همکاران (1396)، عزیزی‌آرام و بشرپور (1399) و خوشنویسان و افروز (1390) هماهنگ و هم‌سو است. در تبیین نقش میانجی خودکارآمدی در رابطۀ بین سبک درماندگی و اضطراب کرونا می‌توان گفت همان‌طور که در نظریۀ درماندگی سلیگمن اشاره شد، افراد درمانده به‌دلیل شک به توانایی و قابلیت‌های خود، برای حل مسائل و مشکلات کاری نمی‌کنند؛ بنابراین، پیامد شک به توانایی شخصی برای حل مسئله به‌صورت موفقیت‌آمیز علت خودکارآمدی ضعیف است. افراد با خودکارآمدی پایین، دربارۀ توانایی‌های خود تفکرات بدبینانه دارند و از هر موقعیتی که براساس نظر آنها از تونایی‌هایشان فراتر باشد دوری می‌کنند (کارادیماس و کالانتزی[56]، 2004). این افراد شاید باور کنند که مسئله حل ناشدنی است و این باوری است که تنیدگی، افسردگی و دیدی باریک‌بینانه برای گره‌گشایی را پرورش می‌دهد. افرادی که به توانایی‌های خود اعتماد ندارند در موقعیت‌های مخاطره‌آمیز دچار یاس و ناامیدی شده و احتمال اینکه به نحو مؤثری عمل کنند، کاهش می‌یابد. چنین افرادی از مواجهه با مسائل چالش‌برانگیز واهمه دارند (دیکلمنته، فایرهورست، پیوتروسکی[57] و همکاران، 1995). در تبیین نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه بین سبک خلاقانه و اضطراب کرونا، می‌توان گفت افراد خلاق خود را در تغییر شرایط و به اجرا درآوردن طرح‌های ابداعی و نوآورانه توانا می‌پندارند که این احساس همان شالوده اصلی خودکارآمدی را تشکیل می‌دهد. افراد با خودکارآمدی بالا در مقایسه با سطوح پایین خودکارآمدی از راه‌حل‌های سازنده و اختصاصی جایگزین استفاده می‌کنند که در نتیجه باعث می‌شود مسائل را با دقت و کارآمدی بیشتری حل کنند (هوفمن و اسچرا[58]، 2009). افراد خلاق با ذهن پویا و با اطمینان از توانایی‌های خود، درصدد مقابله با مسائل و مشکلات بر می‌آیند. افرادی که از این سبک حل مسئله برخوردارند، در مقابل استرس‌های شدید، تعارض و ناکامی مقاوم‌ترند و در مواجهه با مشکلات آنها را بهتر حل کرده، از قوه تفکر و اندیشه خود به‌خوبی استفاده می‌کنند، این افراد به ندرت احساس ناکارآمدی و یاس می‌کنند (صباغیان، 1384) و در نتیجه کمتر دچار اضطراب می‌شوند. همچنین در تبیین نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه بین سبک گرایش به حل مسئله و اضطراب کرونا، می‌توان گفت، افراد دارای سبک گرایش در حل مسئله، افرادی با نگرش مثبت به مشکلات هستند و تمایل به رویارویی با مشکلات را دارند. جهت‌گیری مثبت به‌عنوان یکی از ارکان حل مسئله سازنده به حساب می‌آید. جهت‌گیری مثبت تمایلی کلی برای ارزیابی یک مشکل به‌عنوان چالشی حل‌شدنی و احساس توانایی و خودکارآمدی شخصی برای حل مشکل به‌طور موفقیت‌آمیز و همچنین باور داشتن زمان لازم برای انجام تکلیف، تلاش و پایداری و تعهد شخصی برای حل مشکل را شامل می‌شود (میدو‌ـ‌الیورس و دیزریلا[59]، 1996). این افراد دارای خودکارآمدی بالایی هستند و تمایل به رویارویی با مشکلات را دارند و کمتر دچار اضطراب می‌شوند.

نتایج این پژوهش نشان داد سبک اجتناب، مهارگری و اعتماد ازطریق میانجی‌گری خودکارآمدی به‌طور غیرمستقیم بر اضطراب کرونا تأثیرگذار نیست. این یافته با نتایج پژوهش‌های اوگون یمی و مابکوجه (2007)، فلورز و همکاران (2006) و گراوند و همکاران (1396) هم‌سو نیست که علت آن می‌تواند استفاده از ابزارهای اندازه­گیری متفاوت درزمینۀ خودکارآمدی باشد. همچنین، در تبیین این یافته می‌توان گفت ماهیت پیچیدۀ متغیرهای علوم انسانی و وجود متغیرهای میانجی دیگری که در این پژوهش بررسی نشده ‌است، می‌تواند دلیلی باشد بر اینکه نتوان رابطۀ واقعی بین متغیرهای سبک‌های حل مسئلۀ اجتناب، مهارگری و اعتماد با اضطراب کرونا را آن‌گونه که هست، شناسایی کرد. پس توصیه می‌شود رابطۀ این متغیرها در پژوهش‌های دیگر بررسی شود تا ماهیت رابطۀ بین این دو متغیر بیشتر آشکار شود.

هر پژوهشی در هنگام اجرا با محدودیت‌هایی مواجه است و از محدودیت‌های این مطالعه می‌توان به دشواری در جمع‌آوری داده‌ها باتوجه‌به همه‌گیری و شیوع ویروس کرونا، روش نمونه‌گیری غیرتصادفی داوطلبانه، ابزارهای خودگزارشی و محدودشدن جامعۀ پژوهش به دانشجویان مرکز آموزش عالی پلدختر اشاره کرد. باتوجه‌به محدودیت‌ها درصورت امکان استفاده از روش‌های نمونه‌گیری تصادفی، بررسی نتایج پیش‌بینی اضطراب کرونا براساس متغیرهای پیش‌بین به‌تفکیک جنسیت، استفاده از مصاحبۀ ساختاریافته یا نیمه ساختاریافته برای جمع‌آوری داده‌ها بر روی دانشجویان و گروه هدف سایر شهرها توصیه می‌شود. همچنین، پیشنهاد می‌شود برای کاهش اضطراب کرونا برنامه‌هایی جهت آموزش باورهای خودکارآمدی و کاهش سبک‌های حل مسئلۀ غیرسازنده طراحی شود و ازطریق کارگاه‌های آموزشی مجازی و الکترونیکی به اجرا درآید.

 

تعارض منافع

نویسنده اذعان می کند که در این مقاله هیچ نوع تعارض منافعی وجود ندارد.

 

سپاسگزاری

نویسنده مراتب تشکر خود را از دانشجویانی که در جمع آوری اطلاعات نقش داشته‌اند، اعلام می‌دارد.

 

[1]. Gao

[2]. Coronaviruses

[3]. Xu, Shi, Wang, Zhang, Huang, Zhang & Zhu

[4]. Zhou, Yu, Du, Fan, Liu, Liu &  Gu

[5]. Xu & Kraemer

[6]. Rubin & Wessely

[7]. Fardin

[8]. Tong, Tang & Li

[9]. Mosheva, Hertz‐Palmor, Dorman Ilan, Matalon, Pessach, Afek & Gothelf

[10]. Hovenkamp-Hermelink,  Voshaar, Batelaan, Penninx, Jeronimus, Schoevers & Riese,

[11]. Husky, Kovess-Masfety & Swendsen

[12]. Cao, Fang, Hou, Han, Xu, Dong & Zheng

[13]. social - cognitive

[14]. Bandura

[15]. Vasile, Marhan, Singer  & Stoicescu

[16]. Hill

[17]. Jex & Bliese

[18]. Siu-kau & Stephen

[19]. Schwarzer & Luszczynska

[20]. Ogunyemi & Mabekoje

[21]. Flores, Ojeda, Huang Gee & Lee

[22]. Cromwell, Amabile & Harvey

[23]. Nezu & Ronan

[24]. Laird, Bailey & Hester

[25]. Cassidy & Long

[26]. Creative Problem Solving Style

[27]. Confidence Style

[28]. Approach Style

[29]. Helplessness Style

[30]. Control Style

[31]. Avoidance Style

[32]. Strauss, Kivity & Huppert

[33]. Metis & Cupach

[34]. Flores, Ojeda, Huang, Gee & Lee,

[35]. Kant, D'Zurilla & Maydeu-Olivares

[36]. Malherbe, Steel & Theron,

[37]. Huang

[38]. Schreiber, Nora, Stage, Barlow & King

[39]. Kline

[40]. Couper

[41]. Nathan

[42]. WhatsApp

[43]. Statistics Package for The Social Sciences

[44]. Analysis of Moment Structures

[45]. Bootstrap

[46]. Tolerance

[47]. Variance inflation factor (VIF)

[48]. Meyers, Gamst  & Guarino

[49]. Seligman

[50]. Tyler

[51]. Folkman, Chesney, McKusick, Ironson, Johnson & Coates

[52]. Shaban, Khater & Akhu-Zaheya

[53]. Wang & Yeh

[54]. Abdullah, Elias, Uli & Mahyuddin

[55]. Groenewold, de Bruijn & Bilsborrow

[56]. Karademas, & Kalantzi-Azizi

[57]. DiClemente, Fairhurst, Piotrowski & Maddux

[58]. Hoffman & Schraw

[59]. Maydeu-Olivares & D’Zurilla

ابوطالبی احمدی، ت. (1392). اثربخشی آموزش روش‌های حل مسئله در بهبود استرس، اضطراب و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان تربیت معلم شهر تهران. فصلنامۀ تعلیم و تربیت، 30 (1)، 115-134.
باباپور خیرالدین، ج.؛ رسول‌زاده طباطبایی، ک.؛ اژه‌ای، ج. و فتحی آشتیانی، ع. (1382). بررسی رابطۀ بین شیوه‌های حل مسئله و سلامت روان‌شناختی دانشجویان. مجلۀ روان‌‌شناسی، 7 (1)، 3-16.
زارعان، م.؛ اسداله‌پور، ا. و بخشی‌پور رودسری، ع. (1386). رابطۀ هوش هیجانی و سبک‌های حل مسئله با سلامت عمومی. مجلۀ روا‌ن‌پزشکی و روان‌شناسی بالینی ایران، ۱۳(۲)، ۱۶۶-۱۷۲.
زارعی، ا.؛ میرزایی، م. و صادقی‌فرد، م. (1397). ارائۀ مدلی جهت تبیین نقش مهارت های ارتباطی و مهارت های حل مسئله در پیشگیری از آسیب های روانی و اجتماعی با میانجیگری تعارضات خانوادگی. فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، 9 (35)، 1-26.
زمانی، ن.؛ برهمند، ع. و فرهادی، م. (1396). بررسی اثربخشی آموزش حل مسئله بر کاهش اضطراب دانشجویان پرستاری. نشریۀ آموزش پرستاری، 6(3)، 56-62.
شیوندی، ک. و حسنوند، ف. (1399). تدوین مدل پیامدهای روان‌شناختی اضطراب ناشی از اپیدمی کروناویروس و بررسی نقش میانجی‌گری سلامت معنوی. فرهنگ مشاوره و روان­درمانی خانواده، 11(42)، 1-36.
صباغیان، ز. (1384). مدرسه و تقویت نشاط و امید به زندگی. مجلۀ پیوند انتشارات انجمن اولیا و مربیان، 309-311.
عدالتی شاطری، ز.؛ اشکانی، ن. و مدرس غروی، م. (1388). بررسی رابطۀ بین نگرانی مرضی، شیوه‌های حل مسئله و افکار خودکشی در نمونۀ غیربالینی. مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، ۱۴(۱)، ۹۲-۱۰۰
عزیزی آرام، س. و بشرپور، س. (1399). نقش نشخوار فکری، تنظیم هیجان و واکنش‌پذیری به استرس در پیش‌بینی اضطراب ویروس کرونا در پرستاران. فصلنامۀ مدیریت پرستاری، 9(3)، 8-18.
علی‌پور، ا.؛ قدمی، ا.؛ علیپور، ز. و عبدالله‌زاده، ح. (1398). اعتباریابی مقدماتی مقیاس اضطراب بیماری کرونا (CDAS) در نمونۀ ایرانی. فصلنامۀ علمی‌پژوهشی روان‌شناسی سلامت، 8(32)، 163-175.
عینی، س.؛ عبادی، م. و ترابی، ن. (1399). تدوین مدل اضطراب کرونا در دانشجویان براساس حس انسجام و تاب‌آوری: نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک‌شده. فرهنگ مشاوره و روان‌درمانی، 11(43)، 1-32.
غیاثی، ع ا. (1394). رابطۀ عزت‌نفس و سبک‌های حل مسئله با باورهای خودکارآمدی دانشجویان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه زابل. فصلنامۀ پژوهش مدیریت آموزش کشاورزی، 8(1)، 139-158.
فرهادی، س. و غلام‌نظری، ه. (1400). پیش‌بینی بار روانی ویروس کرونا در زنان خانواده در ایام قرنطینه: نقش سبک‌های حل مسئله و سرمایۀ روان‌شناختی. فصلنامۀ خانواده‌درمانی کاربردی، 2، ۱(5)، 46-64.
قراباغی، ج.؛ امیرتیموری، م ح. و مقامی، ح ر. (1390). بررسی رابطۀ خلاّقانه با خودکارآمدی رایانه‌ای در دانشجویان کارشناسی رشتۀ تکنولوژی آموزشی دانشکدۀ روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی. ابتکار و خلّاقیت در علوم انسانی، 1(2)، 152-178.
گراوند، ه.؛ قدم‌پور، ع ا. و ویسکرمی، ح ع. (1396). ارائۀ مدل علّی ادراک از جوّ آموزشی خلّاق و مهارت‌های حل مسئله با انگیزش تحصیلی: نقش واسطه‌ای خودکارآمدی تحصیلی. روان‌شناسی تربیتی، 13(46)، 95-121.
مبینی کیشه، م. (1384). بررسی شیوه‌های مقابله با تنش روانی و ارتباط آن با خودکارآمدی دانش‌آموزان دورۀ متوسطۀ شهر تهران. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی.
متین‌نژاد، س ا.؛ موسوی، س ع م. و شمس اسفندآباد، ح. (1388). مقایسۀ شیوه‌های حل مسئله و سبک‌های تفکر در افراد مصرف‌کنندۀ مواد و افراد غیرمعتاد. فصلنامۀ علمی اعتیادپژوهی، ۳(۱۱)، ۱۱-۲۴.
محزون‌زاده بوشهری، ف. (1396). رابطۀ بین مهارت حل مسئله و خلّاقیت دانشجویان با نقش واسطه‌گری خودکارآمدی تحصیلی. ابتکار و خلّاقیت در علوم انسانی، 6(4)، 27-50.
محولاتی، آ.؛ اسحق‌زاده، س. و پورشهریاری، م س. (1398). ارتباط بین سبک‌های حل مسئله با خودکارآمدی کارکنان بیمارستان‌های شهرستان تربت‌حیدریه. مجلۀ کمیتۀ تحقیقات دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تربت‌حیدریه، 1(1)، 34-44.
نظری‌کمال، م.؛ مرادی‌پور، م. و صراف‌زاده، ش. (1394). رابطۀ بین ویژگی‌های شخصیتی، خودکارآمدی و سبک‌های حل مسئله با تاب‌آوری در اپراتورهای مراکز پاسخ‌گویی اضطراری 112. مجلۀ علمی امداد و نجات، 7(2)، 38-53.
شمالی‌احمدآبادی، م. و برخورداری احمدآبادی، ع. (1400). تأثیر آموزش‌های مجازی شادکامی بر رویکرد تئوری انتخاب بر امید و اضطراب کووید-19 معلمان زن در همه‌گیری ویروس کرونا. فصلنامۀ فناوری اطلاعات و ارتباطات در علوم تربیتی، 11(4)، 47-65.
قربانی، و.؛ جندقیان، م.؛ جوکار، س. و زنجانی، ز. (1400). پیش‌بینی میزان افسردگی، اضطراب و استرس در دوران شیوع کرونا براساس ویژگی‌های شخصیتی در ساکنین شهر کاشان. مجلۀ دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، 20(5)، 503-518.
محمدی، ن. ا. (1385). بررسی مقدماتی شاخص‌های روان‌سنجی پرسشنامۀ پرخاشگری باس‌ـ‌پری. مجلۀ علوم اجتماعی و انسانی، 25(4)، 135-151.
کرمی، م. (1398). بررسی رابطۀ بین ویژگی‌های شخصیتی و سبک‌های حل مسئله با پرخاشگری در دانش‌آموزان. فصلنامۀ تخصصی رشد آموزش مشاور مدرسه، 52، 58-68.
بهروزیان، ف. و نعمت‌پور، س. (1386). بررسی عوامل استرس‌زا، راهبردهای مقابله‌ای و ارتباط آنها با سلامت عمومی دانشجویان ورودی سال تحصیلی 85-84 دانشگاه علوم پزشکی جندی‌شاپور اهواز. مجلۀ علمی پزشکی جندی‌شاپور، 6(3)، 276-284.
اینانلو، م.؛ بهاء، ر.؛ سیدفاطمی، ن. و حسینی، آ. ف. (1391). سبک‌های مقابله با استرس در دانشجویان پرستاری. مجلۀ دانشکدۀ پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران، 18(3)، 66-75.
روشن چسلی، ر. و شعیری، م. ر. (1383). بررسی سطوح و انواع تنیدگی و راهبردهای مقابله‌ای در دانشجویان و مقایسۀ آنها در دانشجویان شاهد و غیرشاهد. دانشور رفتار، 11(4)، 49-60.
خوشنویسان، ز. و غلامعلی، ا. (1390)، رابطۀ خودکارآمدی با افسردگی، اضطراب و استرس. اندیشه و رفتار، 5(20)، 73-80.
جمشیدی، م ع.؛ فدایی‌مقدم، م.؛ قربانی، س. و فرهوش، م. (1396). نقش میانجی خودکارآمدی و تاب‌آوری در رابطۀ هوش معنوی و اضطراب امتحان دانش‌آموزان دبیرستانی شهر قم. مجلۀ پژوهش در دین و سلامت، 4(1)، 7-21.
Bandura, A. (1997). Self Eflicacy. The Exercise of Control, New York: W H. Freeman & Co. Student Success, 333, 48461.
 Cao, W., Fang, Z., Hou, G., Han, M., Xu, X., Dong, J., & Zheng, J. (2020). The psychological impact of the COVID-19 epidemic on college students in China. Psychiatry research, 287(112934), 1-5.
Cassidy, T., & Long, C. (1996), Problem-solving style, stress and psychology illness: Development of multifactorial measure. British Journal of Clinical Psychology, 35, 265-277.
Couper, M. P. (2000). Web surveys: A review of issues and approaches. The Public Opinion Quarterly, 64(4), 464-494.
Cromwell, J. R., Amabile, T. M., & Harvey, J.-F. (2018). an integrated model of dynamic problem solving within organizational constraints Individual creativity in the workplace (pp. 53-81): Elsevier.
DiClemente, C., Fairhurst, S., Piotrowski, N., & Maddux, J. (1995). Self-efficacy, adaptation and adjustment: theory, research and application. Self-efficacy, adaptation, and adjustment: Theory, research, and application.
Fardin, M. A. (2020). COVID-19 and anxiety: A review of psychological impacts of infectious disease outbreaks. Archives of clinical infectious diseases, 15(COVID-19), e102779. doi: 10.5812/archcid.102779.
Fischhoff, B. (2020). Speaking of Psychology: Coronavirus Anxiety. In: https://www.apa.org/research/action/speaking-of-psychology/coronavirus-anxiety.
Flores, L. Y., Ojeda, L., Huang, Y.-P., Gee, D., & Lee, S. (2006). The relation of acculturation, problem-solving appraisal, and career decision-making self-efficacy to Mexican American high school students' educational goals. Journal of counseling psychology, 53(2), 260-266.
Groenewold, G., de Bruijn, B., & Bilsborrow, R. (2012). Psychosocial factors of migration: Adaptation and application of the health belief model. International Migration, 50(6), 211-231.
Hancock, K. M., Swain, J., Hainsworth, C. J., Dixon, A. L., Koo, S., & Munro, K. (2018). Acceptance and commitment therapy versus cognitive behavior therapy for children with anxiety: Outcomes of a randomized controlled trial. Journal of Clinical Child & Adolescent Psychology, 47(2), 296-311
Hill, C. (2014). An examination of the effectiveness of the Louisiana GEAR UP program in promoting self-efficacy, improving academic achievement and increasing teachers' aspirations for their students.
Hoffman, B., & Schraw, G. (2009). The influence of self-efficacy and working memory capacity on problem-solving efficiency. Learning and Individual Differences, 19(1), 91-100.
Huang, C (2020). Clinical features of patients infected with 2019 novel coronavirus in Wuhan, China. Lancet, 395, 497–506.
Jex, S. M., & Bliese, P. D. (1999). Efficacy beliefs as a moderator of the impact of work-related stressors: a multilevel study. Journal of applied psychology, 84(3), 349-361.
Kant, G. L., D'Zurilla, T. J., & Maydeu-Olivares, A. (1997). Social problem solving as a mediator of stress-related depression and anxiety in middle-aged and elderly community residents. Cognitive therapy and research, 21(1), 73-96.
Karademas, E. C., & Kalantzi-Azizi, A. (2004). The stress process, self-efficacy expectations, and psychological health. Personality and individual differences, 37(5), 1033-1043.
Kline, R. B. (2015). Principles and practice of structural equation modeling: Guilford publications.
Laird, B. K., Bailey, C. D., & Hester, K. (2018). The effects of monitoring environment on problem-solving performance. The Journal of social psychology, 158(2), 215-219.
Malherbe, D. G., Steel, H. R., & Theron, W. H. (2003). The contribution of self-efficacy and outcome expectations in the prediction of exercise adherence. South African Journal for Research in Sport, Physical Education and Recreation, 25(1), 71-82.
Mathisen, G. E., & Bronnick, K. S. (2009). Creative self-efficacy: An intervention study. International Journal of Educational Research, 48(1), 21-29.
Maydeu-Olivares, A., & D'Zurilla, T. J. (1996). A factor-analytic study of the Social Problem-Solving Inventory: An integration of theory and data. Cognitive therapy and research, 20(2), 115-133.
Metis S, Cupach WR. (2018).The influence of relationship beliefs and problem‐solving responses on satisfaction in romantic relationships. Hum. J Commun Res, 17(1), 170- 85.
Metis, S., & Cupach, W. R. (1990). The influence of relationship beliefs and problem‐solving responses on satisfaction in romantic relationships. Human Communication Research, 17(1), 170-185.
Nathan, G. (2003). Methodologies for internet surveys and other telesurveys. Paper presented at the Proceedings of Exchange of Technology and Know-how and the Fourth New Techniques and Technologies for Statistics (NTTS) Seminar.
Nezu, A. M., & Ronan, G. F. (1987). Social problem solving and depression: Deficits in generating alternatives and decision making. Southern Psychologist, 3(1), 29-34.
Ogunyemi, A. O., & Mabekoje, S. O. (2007). Self-efficacy, risk-taking behavior and mental health as predictors of personal growth initiative among university undergraduates. Journal of Research in Educational Psychology, 12, 349-362.
Schwarzer, R., & Luszczynska, A. (2007). Health behavior constructs: Theory, measurement, and research. IMGKD, editor. Self-Efficacy:. National Cancer Institute.
Seligman, M. E. P. (1975). Help lessness. San Francisco: Freeman.
Siu-kau, C., & Stephen, Y. K. (2000). Effects of self-efficacy and social support on the mental health conditions of mutual-aid organization members. Social Behavior and Personality, 413-422.
Strauss, A. Y, Kivity, Y., Huppert, J. D. (2019). Emotion regulation strategies in cognitive behavioral therapy for panic disorder. Behav Ther, 50(3), 659-71.
Tong, Z-D., Tang, A., Li, K-F., Li, P.,Wang, H-L., Yi, J-P. (2020). Potential presymptomatic transmission of SARS-CoV-2, Zhejiang Province, China. Emerg Infect Dis, 65(5), 1052-1060
Vasile, C., Marhan, A.-M., Singer, F. M., & Stoicescu, D. (2011). Academic self-efficacy and cognitive load in students. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 12, 478-482.
Wang, C., Pan, R., Wan, X., Tan, Y., Xu, L., Ho, C.S, & et al (2020). Immediate psychological responses and associated factors during the initial stage of the 2019 Coronavirus Disease (COVID-19) epidemic among the general population in China. International Journal of Environmental Research and Public Health, 17(5), 1729.
Gao, G. F. (2018). From “A” IV to “Z” IKV: attacks from emerging and re-emerging pathogens. Cell, 172(6), 1157-1159.
Xu, Z., Shi, L., Wang, Y., Zhang, J., Huang, L., Zhang, C., . . . Zhu, L. (2020). Pathological findings of COVID-19 associated with acute respiratory distress syndrome. The Lancet respiratory medicine, 8(4), 420-422.
Zhou, F., Yu, T., Du, R., Fan, G., Liu, Y., Liu, Z., . . . Gu, X. (2020). Clinical course and risk factors for mortality of adult inpatients with COVID-19 in Wuhan, China: a retrospective cohort study. The lancet, 395(10229), 1054-1062.
Xu, B., & Kraemer, M. U. (2020). Open access epidemiological data from the COVID-19 outbreak. Lancet Infect Dis, 20(5), 534-245.
Rubin, G. J., & Wessely, S. (2020). The psychological effects of quarantining a city. Bmj, 368-377.
Husky, M. M., Kovess-Masfety, V., & Swendsen, J. D. (2020). Stress and anxiety among university students in France during Covid-19 mandatory confinement. Comprehensive Psychiatry, 102, 152191.
Hovenkamp-Hermelink, J. H., Voshaar, R. C. O., Batelaan, N. M., Penninx, B. W., Jeronimus, B. F., Schoevers, R. A., & Riese, H. (2019). Anxiety sensitivity, its stability and longitudinal association with severity of anxiety symptoms. Scientific reports, 9(1), 1-7.
Mosheva, M., Hertz‐Palmor, N., Dorman Ilan, S., Matalon, N., Pessach, I. M., Afek, A., . . . Gothelf, D. (2020). Anxiety, pandemic‐related stress and resilience among physicians during the COVID‐19 pandemic. Depression and anxiety, 37(10), 965-971.
Tyler, A. (2008). The relationship between optimistic and women depression. European Journal of Personality, 23(16), 71-84.
Folkman, S., Chesney, M., McKusick, L., Ironson, G., Johnson, D. S., & Coates, T. J. (1991). Translating coping theory into an intervention The social context of coping (pp. 239-260): Springer.
Abdullah, M. C., Elias, H., Uli, J., & Mahyuddin, R. (2010). Relationship between coping and university adjustment and academic achievement amongst first year undergraduates in a Malaysian public university. International Journal of Arts and Sciences, 3(11), 379-392.
Shaban, I. A., Khater, W. A., & Akhu-Zaheya, L. M. (2012). Undergraduate nursing students’ stress sources and coping behaviours during their initial period of clinical training: A Jordanian perspective. Nurse education in practice, 12(4), 204-209.
Wang, H., & Yeh, M. C. (2005). Stress, coping, and psychological health of vocational high school nursing students associated with a competitive entrance exam. Journal of Nursing Research, 13(2), 106.
Schreiber, J. B., Nora, A., Stage, F. K., Barlow, E. A., and King, J. (2006). Reporting structural equation modeling and confirmatory factor analysis results: A review. The Journal of educational research, 99(6), 323-338.