Document Type : Original Article
Authors
1 PhD Student in psychology, Department of Psychology, Faculty of Literature and Humanities, Lorestan University, Khorramabad, Iran.
2 Associate Professor, Department of Psychology, Faculty of Literature and Humanities Sciences, Lorestan University, Khorramabad, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
اختلال اضطراب اجتماعی[1](SAD) یا هراس اجتماعی بهعنوان یک اختلال از طبقۀ اختلالات اضطرابی، از رایجترین بیماریهای روانشناختی است (Garcia-Lopez, Olivares, Beidel, Albano, Turner & Rosa, 2006). طبق آخرین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی(DSM-5)، اختلال اضطراب اجتماعی بهعنوان ترس بیشازحد، غیرمنطقی و اجتناب از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی تعریف میشود؛ زیرا این انتظار وجود دارد که دیگران اقدامات شخصی را بهطور دقیق و منفی ارزیابی کنند (American Psychiatric Association, 2013). این اختلال، یکی از ناتوانکنندهترین اختلالات اضطرابی است که از دورۀ کودکی یا نوجوانی نشانههای آن شروع میشود و تا دورههای بعدی تحول تداوم پیدا میکند و در زندگی شخصی، تعاملات اجتماعی، زندگی حرفهای و سایر ابعاد عملکردی فرد، سازشنایافتگی ایجاد میکند. اختلال اضطراب اجتماعی(SAD) یکی از شایعترین اختلالات بهداشت روان است (Stein, 2008) و بهعنوان دومین اختلال شایع در طبقۀ اختلالات اضطرابی در نظر گرفته میشود (Crome, Grove, Baillie, 2014). شیوع کلی این اختلال تقریباً 13درصد است (American Psychiatric Association, 2000) و بعد از اختلال افسردگی اساسی و وابستگی به الکل در جایگاه سوم قرار دارد (Nicholson, 2008). DSM-V نرخ شیوع 12ماهۀ اختلال اضطراب اجتماعی در مردم آمریکا را حدود 7درصد اعلام میکند. نرخ شیوع 12ماهه در کودکان و نوجوانان تقریباً شبیه به نرخ شیوع در بزرگسالان است. درمورد بزرگسالان مسنتر، نرخ شیوع 12ماهه بین 2 تا 5درصد است. این اختلال در زنان بیشتر از مردان مشاهده میشود (5/1 تا 2/2برابر) و در نوجوانان و جوانان تفاوت جنسیتی در نرخ شیوع بیشتر دیده میشود (گنجی، 1394). شیوع و همبودی اختلال اضطراب اجتماعی و اختلالات روانپزشکی در ایران کمی بالاتر از کشورهای غربی است (Mohammadi, Ghanizadeh, Mohammadi, Mesgarpour, 2006). در پژوهش حیدریزاده، فرجاللهی و اسماعیلزاده (1396) که بر روی 760 نفر از جوانان شهر کرمانشاه انجام شد، نرخ شیوع این اختلال 80/18درصد گزارش شده است. همچنین، در پژوهش غضنفری و ندری (1398) در استان لرستان که بر روی نوجوانان دبیرستانی انجام گرفت، نرخ شیوع این اختلال 30/22درصد بود. میانگین سنی شروع SAD از اوایل تا اواسط بلوغ است (متوسط 15سالگی)؛ اما میتواند در کودکان بسیار کوچکتر نیز رخ دهد (Kessler, Petukhova, Sampson, Zaslavsky & Wittchen, 2012). باتوجهبه سن شروع اضطراب اجتماعی، بروز آن در حین تحصیل در دانشگاه چندان دور از انتظار نخواهد بود. راندل (Randle, 2003) شیوع اضطراب اجتماعی در دانشجویان را 19درصد گزارش کرده است. اضطراب اجتماعی علاوه بر شیوع بالا بهدلیل وقوع در دوران جوانی (Reghuram & Mathias, 2014)، بهمیزان چشمگیری در شکلگیری مهارتهای سازگاری مداخله میکند و درصورت عدم شناسایی و پیگیری، در طولانیمدت سبب بروز مشکلات عدیدهای در حیطۀ عملکرد شخصی، اجتماعی و حرفهای افراد خواهد شد (Reich & Hofmann, 2004). ازجمله مشکلات مرتبط با اضطراب اجتماعی در دوران دانشجویی، ترکتحصیل و ناتوانی در گذراندن واحدهای درسی است. پژوهشها نشان میدهد دانشجویان دچار اضطراب اجتماعی پیشرفت تحصیلی کمتری دارند (Randle, 2003). اختلال اضطراب اجتماعی بهشدت با سایر اختلالات روانی مانند اختلالات اضطرابی (Kroenke, Spitzer, Williams, Monahan & Lowe, 2007) و اختلالات عاطفی، بهویژه افسردگی مرتبط است و میزان همبودی تا 60درصد گزارش شده است (Adams, Wrath, Mondal & Asmundson, 2018; Dryman & Heimberg, 2018). در یک مطالعۀ طولی 10ساله، نیمی از شرکتکنندگان با SAD از یک دورۀ افسردگی رنج میبردند (Beesdo, Bittner, Pine, Stein, Hofler, Lieb & Wittchen, 2007). علاوهبراین، مشخص شده است که SAD یک عامل خطر برای وابستگی به الکل و حشیش است (Buckner, Schmidt, Lang, Small, Schlauch & Lewinson, 2008). مطالعات مختلف گزارش کردهاند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی دارای تحریف سیستماتیک ناسازگار در پردازش اطلاعات و نقایص مختلف عاطفی مرتبط با SAD هستند (Clark & Wells, 1995; Muris & Field, 2008). افراد مبتلا شدت بیشتری از احساسات منفی، دانش هیجانی کمتر و اختلال در شناخت احساسات را نشان دادهاند (Melfsen & Florin, 2002). علاوهبراین، کمبود توجه، تفسیر و قضاوت در افراد مبتلا به SAD گزارش شده است (Clark & Wells, 1995; Muris & Field, 2008).
باتوجهبه مشکلاتی که بهواسطۀ اختلال اضطراب اجتماعی برای فرد ایجاد میشود، شناسایی مکانیزمهای زیربنایی درگیر در اختلال اضطراب اجتماعی بهمنظور کمک به رفع مناسب مشکلات افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بسیار مهم است. پژوهشهای بالینی و اپیدمیولوژی، نقش فرایندهای زیستی، شناختی و اجتماعی را در شکلگیری اختلال اضطراب اجتماعی ثابت کردهاند (Pinto, Castilho, Ana, 2006). عوامل مختلفی مانند طرحوارههای ناسازگار اولیه[2]، تروماهای کودکی[3]، راهبردهای مقابلهای[4] افراد در موقعیتهای تنشزا، حساسیت به نشانههای اضطراب[5] و وجود مشکلاتی در سوگیری توجه و نقص در شناخت و هیجان میتوانند نقش مهمی در ایجاد و تدوام این اختلال داشته باشند (Kaya & Aydin, 2020; Tamannaeifar, Sanatkarfar, 2017; Myers & Wells, 2015; Ahmed Leitaoa, Rosensteina, Marxa, Younga, Korteb & Seeda, 2019 ).
در حوزۀ شناختی، یکی از فرایندهای شناختی عمیق که نقش پایهای و اساسی در ایجاد اختلال اضطراب اجتماعی دارد، طرحوارههای ناسازگار اولیه است که عمدتاً درنتیجۀ تجارب ناگوار دوران کودکی شکل میگیرند (Kaya & Aydin, 2020). طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خودآسیبرسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفتهاند. این طرحوارهها در سیر زندگی تکرار میشوند و زندگی بزرگسالی را به شرایط ناگوار دوران کودکی میکشانند. طبق نظر یانگ، طرحواره بر پردازش تجارب بعدی تأثیر میگذارد و نقش عمدهای در تفکر، احساس، رفتار و نحوۀ برقراری ارتباط افراد با دیگران دارد (Yang, Kolosko, Vishar, 2008). طرحوارههای ناسازگار اولیه که در پنج حوزۀ بریدگی و طرد[6]، خودگردانی و عملکرد مختل[7]، محدودیتهای مختل[8]، دیگر جهتمندی[9] و گوشبهزنگی بیشازحد و بازداری[10] قرار میگیرند، در اختلال اضطراب اجتماعی نقش دارند (احمدی و باقری، 2013). مثلاً وجود طرحوارههای ناکارآمد در موقعیتهای اجتماعی در اختلال اضطراب اجتماعی با استفادۀ مداوم این افراد از خودتوصیفیهایی ازقبیل من فردی جذاب نیستم یا من غیرعادی هستم، استنباط میشود (Pinto & et al, 2008). بهطور کلی، مدلهای شناختی مرتبط با اضطراب اجتماعی خاطرنشان میکنند که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی دارای طرحوارههای ناسازگار مرتبط با خود و دیگران هستند که با فعالشدن در موقعیتهای اجتماعی، راهنمای فرایندهای توجهی و شناختی افراد میشوند (Ledley & Heimberg, 2006). در ارتباط طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلال اضطراب اجتماعی نشان داده شده است که آنها نقش عمدهای در چگونگی تفکر، احساس و ارتباط با دیگران ایفا میکنند؛ بهطوری که افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی دارای سطوح بالاتری از طرحوارههای ناسازگار اولیه هستند (Hawke & Provencher, 2011). در این راستا، پژوهشهای متعددی نشان میدهد که بین اختلال اضطراب اجتماعی و طرحوارههای ناسازگار رابطه وجود دارد؛ بهگونهای که نقش مثبت و معنیدار طرحوارههای محرومیت هیجانی[11]، نقص و شرم[12]، انزوای اجتماعی/بیگانگی[13] (Neshatdoost, 2014 Pinto, Castilho, Cunha, 2006; Shafiei, Shahvarani, Shaei, 2014;)، آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری[14]، شکست[15]، منفیگرایی/بدبینی[16]، معیارهای سرسختانه/عیبجویی افراطی[17] (Neshatdoost, 2014 Shafiei & et al, 2014;) و پذیرشجویی/جلبتوجه[18] ( Shafiei & et al, 2014) نسبت به سایر طرحوارهها، در این اختلال مشهود است.
تروماها یا تجارب آسیبزای اولیه یکی دیگر از عوامل دخیل در بهوجودآمدن اختلال اضطراب اجتماعی است (Ahmed Leitaoa & et al, 2019). در سالهای اخیر، تعداد زیادی از پژوهشگران به بررسی ارتباط بین تجارب آسیبزای اولیه و اختلال اضطراب اجتماعی پرداختهاند و نشان دادهاند که تجارب آسیبزای اولیه میتواند موجب افزایش احتمال ابتلای فرد به اختلال اضطراب اجتماعی در آینده شود (Ahmed Leitaoa & et al, 2019). تجارب آسیبزا عبارت است از رویدادها و تجارب شخصی و اجتماعی آسیبزایی که یکپارچگی روانشناختی فرد را تهدید میکند و میتواند صدمات جسمی، هیجانی و روانشناختی شدیدی در فرد ایجاد کند (Koenen, Moffitt, Poulton, Martin, Caspi, 2007). مدلهای اخیر SAD نشان میدهد که گسترش اختلال اضطراب اجتماعی نتیجۀ یک آسیبپذیری بیولوژیکی همراه با تجارب منفی یادگیری اجتماعی است (Clark & Wells, 1995). یافتههای مطالعات خانوادگی نشاندهندۀ ارتباط قوی بین اضطراب اجتماعی در والدین و فرزندان است (Lieb, Wittchen, Hofler, Fuetsch, Stein & Marikangas, 2000) و مطالعاتی که در حوزۀ اختلالات خلقی انجام گرفته است، ارتباط بین خلق مهارشده در کودکی و رشد اضطراب اجتماعی در نوجوانی را نشان میدهد (Biederman, Hirshfeld-Becker, Rosenbaum & et al, 2001). تأثیر تجارب یادگیری اجتماعی بهعنوان یک عامل کلیدی محیطی در ایجاد این بیماری مطرح شده است و مورد توجه تجربی زیادی قرار گرفته است. مطالعات آیندهنگر نشان داده است که محافظت بیشازحد والدین، طردشدن و نبودِ صمیمیت بین اعضای خانواده با بهوجودآمدن اختلال اضطراب اجتماعی ارتباط دارد (Knappe, Lieb, Beesdo, Fehm, Low, Gloster & et al, 2009). مطالعات مربوط به آسیبهای دوران کودکی در SAD نشان میدهد که سوءاستفادۀ عاطفی والدین از کودک (برای مثال، فحش، توهین، تحقیر و پرخاشگری غیرجسمی) و غفلت عاطفی (محرومیت عاطفی، عدم احساس خاصبودن، بودن در یک محیط پرورشگاهی) ممکن است از عوامل مهم در توسعۀ SAD باشد. برای مثال، در مقایسۀ زنان دارای سطوح اختلال اضطراب اجتماعی با یک نمونۀ غیربالینی، زنان دارای اضطراب اجتماعی بهمیزان زیادی طرد پدرانه، غفلت پدر و مادر و نظم و انضباط سختگیرانۀ پدر را گزارش کردند (Labels, Kronowski and Dutton, 1990). مطالعات بر روی بزرگسالان مبتلا به SAD همچنین نشان میدهد که این افراد تجارب کودکی مرتبط با سوءاستفادههای عاطفی و یا بیتوجهی را گزارش میدهند. علاوه بر سوءاستفادههای عاطفی و غفلت، مطالعات حاکی از ارتباط بین سوءاستفادههای جنسی در کودکی و ابتلا به اختلال اضطراب اجتماعی در بزرگسالی است (Pribor & Dinwiddie, 1992). گزارشها حاکی از نرخ بالای بزرگسالان با اختلال اضطراب اجتماعی که در کودکی مورد سوءاستفادۀ جنسی قرار گرفتهاند، نسبت به گروه کنترل است (افراد با اختلال اضطراب اجتماعی: 46درصد، گروه کنترل سالم: 3درصد) ( Bandelow, Torrente, Wedekind, Broocks, Hajak & Ruther, 2004).
همچنین، پژوهشهای مختلف بر نقش راهبردهای مقابلهای مؤثر در کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی تأکید دارند (Tamannaeifar, Sanatkarfar, 2017; Myers & Wells, 2015; غضنفری و ندری، 1398). راهبردهای مقابلهای مجموعهای از تلاشهای فرد درجهت تغییر، تفسیر و اصلاح موقعیت تنشزا بهمنظور کاهش رنج ناشی از آن موقعیت است که بهطور کلی در دو دستۀ 1) هیجانمدار، 2) مسئلهمدار طبقهبندی میشود (Skaalvik & Einar, 2018). بهعبارت دیگر، راهبردهای مقابلهای، اقداماتی شناختیـرفتاری هستند که توسط فرد برای ادارۀ خواستههایش در موقعیتهای استرسزا و دشوار به کار میروند (امیری، آقامحمدیان و کیمیایی، 2012). هدف راهبردهای مسئلهمدار تغییر موقعیت فشارزا است و هدف راهبردهای هیجانمدار تنظیم پاسخهای هیجانی فرد دربرابر موقعیت پیشآمده است که باور فرد در این شرایط این است که موقعیت تغییر نخواهد کرد. بهعبارت دیگر، افرادی که از شیوۀ مقابلهای مسئلهمدار استفاده میکنند، مشکل را تجزیه میکنند و بهدنبال راهکاری برای حل اجزای مختلف مسئله هستند؛ درحالیکه استفاده از راهبرد مقابلهای هیجانمدار غالباً توأم با سرکوب، اجتناب و انزوا است (Skaalvik & Einar, 2018). راهبردهای حل مسئله با تعدیل یا حذف استرسورها، تأثیرات سودمندی بر هیجانها دارند. استفاده از سبک مقابلۀ هیجانمحور، فرد را از درگیری مستقیم و مؤثر با موقعیت استرسزا بازمیدارد و توانمندی او را برای حل مشکل کاهش میدهد. مقابلۀ ناکارآمد نهتنها سودی در بر نخواهد داشت، بلکه به بدترشدن وضعیت فرد منجر میشود و بهاحتمال زیاد چرخۀ معیوبی از تعارضات، نگرانیها، مسائل و مشکلات را برای فرد به وجود میآورد؛ بهاینصورت که هرچه زمان میگذرد، تعارضات، مسائل و مشکلات فرد بیشتر، گستردهتر و پیشرفتهتر میشود. یافتههای کوگ، دیلون، جورجیو و هانت ( Keogh, Dillon, Georgiou & Hunt, 2001) نشان میدهد افرادی که دارای اضطراب اجتماعی فراوانی هستند، از شیوۀ مقابلۀ هیجانی برای کاهش اضطراب خود استفاده میکنند. ظاهراً افرادی که دارای اختلالات اضطرابی هستند، نسبت به افراد عادی بیشتر احتمال دارد به تفکر دربارۀ احساسات خود در هنگام مواجهه با رویدادهای منفی بپردازند و کمتر نگران نحوۀ کنترل این وقایع باشند (Legerstee, Garnefski, Jellesma , Verhulst & Utens, 2009).
علاوه بر نقش مستقیمی که راهبردهای مقابلهای در بهوجودآمدن اختلال اضطراب اجتماعی دارند، این متغیر میتواند بهعنوان متغیر میانجی در رابطۀ بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و تروما نقش ایفا کند. در رابطه با ارتباط طرحوارههای ناسازگار اولیه و راهبردهای مقابلهای میتوان گفت طرحوارههای ناسازگار اولیه بر سبک مقابلهای تأثیر مستقیم و معنیداری دارند (محمدحسنی و بختیارپور، 1393؛ غلامی، فرخی و برجعلی، 1398). طرحوارههای ناسازگار بیشتر باعث بهکارگیری راهبردهای مقابلهای غیرمولد و هیجانمدار افراد در هنگام مقابله با شرایط استرسزا و اضطرابآور میشود. دراینزمینه نیز یانگ معتقد است که آسیبهای دوران کودکی به شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه و درنهایت اتخاذ راهبردهای مقابلهای ناکارآمد منجر میشود (Yang, 2003). سبک مقابلهای افراد با آسیبهای دوران کودکی هم ارتباط دارد (غلامی و همکاران، 1398). انسانها ازطریق فکرکردن، احساسات خود را به وجود میآورند و یا خلق میکنند. زمانی که این احساسات یا هیجانات مختل میشوند، با بررسی و بحث و تدوین مجدد افکاری که پشت این احساسات یا هیجانات قرار دارند، میتوانند تغییر یابند. شواهد روبهرشد نشان میدهند که آسیبهای دوران کودکی بر مغز درحالرشد کودکان و نوجوانان اثرات مخربی بر جا میگذارد. یکی از این آثار، اختلالات هیجانی است. سوءاستفاده و غفلت در دوران کودکی ممکن است در ناتوانی مزمن به نوسان هیجانات و درنتیجه افزایش اختلالات هیجانی ازجمله افسردگی و اضطراب منجر شود (Braquehais, Oquendo, Baca-García & Sher, 2010). افرادی که در کودکی دچار آسیب شدهاند، بهدلیل ناتوانیهایی در کنترل هیجانات، احساسات و استرسهای خود سبکهای مقابلهای متفاوتی را تجربه میکنند و میتوان نتیجه گرفت که آسیبهای دوران کودکی در شکلگیری سبکهای مقابلهای تأثیر میگذارد.
در پژوهش حاضر، باتوجهبه بررسیهای صورتگرفته و نتایج بهدستآمده از پژوهشهای گذشته، در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی وجود مؤلفههای طرحوارههای ناسازگار اولیه، سبک دلبستگی ناایمن و حساسیت اضطرابی مشاهده شده است؛ لکن مطالعات پیشین با هدف بررسی روابط مستقیم و همبستگی متغیرها با اختلال اضطراب اجتماعی انجام شده و پژوهشی انجام نگرفته است که رابطۀ علّی این متغیرها با اختلال اضطراب اجتماعی را بررسی کند و از نقش حساسیت اضطرابی بهعنوان یک متغیر میانجی تأثیرگذار غفلت شده است. همچنین، مطالعهای مشاهده نشد که تأثیر متغیرهای پژوهش را بهطور همزمان و در ارتباط با همدیگر و درقالب مدل بررسی کرده باشد. ازطرف دیگر، باتوجهبه وجود یافتههای متفاوت ناشی از نمونههای متفاوت، روششناسیهای گوناگون، تفاوتهای فرهنگی و درنتیجه کاهش تعمیمپذیری نتایج پژوهشهای مرتبط قبلی و شیوع بالای اختلال اضطراب اجتماعی در ایران و تأثیرگذری آن بر سایر عملکردهای فردی و اجتماعی شخص، لزوم شناسایی عوامل زیربنایی، علّی و میانجی در این اختلال بسیار حائز اهمیت است. برایناساس، هدف از پژوهش حاضر، تدوین مدل اختلال اضطراب اجتماعی براساس متغیرهای برونزاد طرحوارههای ناسازگار اولیه و آسیبهای دوران کودکی با میانجیگری راهبرد مقابلۀ هیجانمدار در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی خواهد بود.
شکل1: مدل مفهومی پژوهش
روش پژوهش
روش تحقیق در پژوهش حاضر، همبستگی و از نوع مدلسازی معادلات ساختاری است. جامعۀ آماری پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که بهصورت نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند؛ بهاینصورت که از میان دانشکدههای دانشگاه، ابتدا پنج دانشکده انتخاب شد و سپس از هر دانشکده چندین کلاس انتخاب شد و پرسشنامههای پژوهش در بین دانشجویان این کلاسها توزیع شد. پس از تکمیل پرسشنامۀ اضطراب اجتماعی کانور، تعداد 306 نفر که براساس معیارهای ورود و خروج، نمرۀ بالای 40 را به دست آورده بودند، بهعنوان نمونه انتخاب شدند. تعیین حداقل حجم نمونه برای گردآوری دادههای مربوط به مدلیابی معادلات ساختاری از اهمیت زیادی برخوردار است. میرز، گامست و گارینو (Myers, Gamest & Garino, 2006) معتقدند که بهازای هر متغیر اندازهگیریشده یا پیشبین باید حداقل تعداد 10 نفر در نظر گرفته شود. همچنین، کلاین (Kline, 2010) مدعی است که حداقل حجم نمونه 200 نفر میتواند قابلدفاع باشد. باتوجهبه اینکه تعداد متغیرهای اندازهگیریشده در این پژوهش 14 متغیر است، تعداد 140 مورد نمونه کفایت میکرد؛ ولیکن بهمنظور بالابردن دقت اندازهگیری و برازش دقیقتر مدل تعداد 306 نفر در نظر گرفته شد. ملاکهای لازم برای ورود به پژوهش عبارت بودند از: 1- کسب نمرۀ بالای نقطۀ برش 40 در پرسشنامۀ اختلال اضطراب اجتماعی؛ 2- دامنۀ سنی بین ۵۰-۱۸ سال؛ 3- تمایل و رضایت آگاهانه برای ورود به طرح پژوهشی. ملاکهای خروج از پژوهش شامل نارضایتی و همکارینکردن افراد و وجود پرسشنامههای ناقص بود. ملاحظات اخلاقی که در پژوهش حاضر در نظر گرفته شد، شامل حضور داوطلبانه، نامشخصبودن نام افراد شرکتکننده، کسب رضایت آگاهانه و تعهد به حفظ اسرار شرکتکنندگان بود. برای تجزیهوتحلیل دادهها در سطح آمار توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد و در سطح آمار استنباطی بهمنظور بررسی روابط بین متغیرها از همبستگی و روش معادلات ساختاری استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار Spss19 و Amos24 استفاده شد.
ابزار گردآوری اطلاعات
پرسشنامۀ طرحوارههای ناسازگار اولیه[19]
این پرسشنامه را یانگ (Yang, 1991) ساخته است که 75 ماده دارد که 15 حیطه از طرحوارههای ناسازگار اولیه شاملِ طرحوارههای شکست، وابستگی، آسیبپذیری دربرابر بیماری، خودتحولنیافته، خودانضباطی ناکافی، استحقاق، نقص و شرم، محرومیت هیجانی، رهاشدگی، بیاعتمادی، بیگانگی، اطاعت، ایثار، بازداری هیجانی و معیار سرسختانه است. هر آیتم در یک مقیاس درجهبندی 6تایی (کاملاً درست=7 تا کاملاً غلط=1) نمرهگذاری میشود. هر مقیاس 5 ماده دارد که نوع طرحوارۀ ناسازگار اولیه را میسنجد. کمینه و بیشینۀ نمرۀ اندازهگیری طرحواره بین 5 تا 30 است که نمرۀ بالا حاکی از میزان بالای طرحوارۀ ناسازگار در آزمودنی است. روایی و اعتبار این پرسشنامه را مهدوی و آزادی (1400) بررسی کردهاند. تحلیل یافتهها نشان داد پرسشنامه به غیر از حوزۀ دگرجهتمندی که اعتبار متوسط (67/0) داشت، در بقیۀ حوزهها مطلوب (بالاتر از 70/0) است. همچنین، با حذف برخی گویهها پرسشنامه از روایی کافی (بالاتر از 30/0) برخوردار بود. در پژوهش حاضر، پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ برابر 87/0 بود.
پرسشنامۀ تجارب آسیبزای[20] دوران کودکی
این پرسشنامه را محمدخانی و همکاران (2003) تدوین و طراحی کردهاند که شامل 38 گویه است و بهصورت طیف لیکرت 4درجهای از هرگز (نمرۀ صفر) تا همیشه (نمرۀ 3) نمرهگذاری میشود. این پرسشنامه دو بعد غفلت و آزار (آزار جسمی، جنسی و عاطفی) را اندازهگیری میکند. بهمنظور بررسی روایی از روشهای روایی محتوا، روایی سازه و روایی ملاکی استفاده شده است که نشان میدهد این پرسشنامه از روایی مطلوبی برخوردار است. در پژوهش محمدخانی و همکاران (2003) برای محاسبۀ پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و روش بازآزمایی استفاده شده است. در این پرسشنامه ضریب آلفای کرونباخ برای نمرۀ کل پرسشنامۀ تجربۀ آسیبهای دوران کودکی 92/0 به دست آمده است که نشاندهندۀ آن است که این مقیاس از ضریب همسانی درونی بالایی برخوردار است. همچنین، ضریب پایایی بازآزمایی برای خردهمقیاسهای آزار عاطفی، غفلت، آزار جسمی و جنسی از 79/0 تا 89/0 گزارش شده است (رستمی و همکاران، 1394). در پژوهش حاضر، پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای خردهمقیاس غفلت 78/0 و برای خردهمقیاس آزار برابر 80/0 بود.
پرسشنامۀ راهبردهای مقابلهای[21]
این پرسشنامه را اندلر و پارکر (Andler & Parker, 1990) بهمنظور ارزیابی انواع روشهای مقابلهای در موقعیتهای تنیدگیزا ساختهاند. این آزمون، شامل 21 ماده است که برمبنای شیوۀ لیکرت به هر عبارت یک تا پنج نمره داده میشود. 7 ماده به راهبرد مقابلهای هیجانمحور، ۷ ماده به راهبرد مقابلهای مسئلهمحور و 7 ماده به راهبرد مقابلهای اجتنابی اشاره دارد. ﺑﺮای ﺑﻪدﺳﺖآوردن ﭘﺎﻳﺎﻳﻲ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣۀ ﺳﺒﻚﻫﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﺮس در ﮔﺮوه داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن از آﻟﻔﺎی ﻛﺮوﻧﺒﺎخ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻣﻘﺎﺑﻠۀ مسئلهﻣﺪار ﭘﺴﺮان 92/0 و دﺧﺘﺮان 85/0، ﻫﻴﺠﺎنﻣﺪار ﭘﺴﺮان 82/0 و دﺧﺘﺮان 85/0 و اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ ﭘﺴﺮان 85/0 و دﺧﺘﺮان 82/0 ﺑﻪ دﺳﺖ آمده اﺳﺖ (ﻓﺘﻮت اﺣﻤﺪی، 1382). ﺿﺮﻳﺐ اﻋﺘﺒﺎر ﭘﺮﺳﺸﻨﺎمۀ راهبردهای مقابلهای ازﻃﺮﻳﻖ آﻟﻔﺎی ﻛﺮوﻧﺒﺎخ در ﭘﮋوﻫﺶ ﻗﺮﻳﺸﻲ در ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻﻳﻲ (81/0) ﺑﻪ دﺳﺖ آمده است (بهنقل از حاجتبیگی، 1379). رواﻳﻲ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎمۀ ﻣﺬﻛﻮر ﻧﻴﺰ ﻃﻲ پژوهشهایی ﻛﻪ در اﻳﺮان اﻧﺠﺎم ﺷﺪه، ﺛﺎﺑﺖ شده اﺳﺖ که مسئلهمدار 58/0، هیجانمدار 55/0 و اجتنابی 93/0 بود (فتوت احمدی، 1382). در این پژوهش از سؤالات مربوط به راهبرد مقابلۀ هیجانمدار استفاده شد که پایایی آن برابر با 83/0 بود.
پرسشنامۀ اضطراب اجتماعی کانور[22](SPIN)
مقیاس اضطراب اجتماعی یک مقیاس 17گویهای است که کانر، داویدسون، چرچیل، شروود، فوآ و وسلر (Connor, Davidson, Churchill, Sherwood, Foa & Weisler, 2000) تدوین کردهاند و سه زیرمقیاس ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژیکی را میسنجد. خردهمقیاس ترس شامل سؤالات 1، 3، 5، 10، 14، 15، خردهمقیاس اجتناب شامل سؤالات 4، 6، 8، 9، 11، 12،16 و خردهمقیاس ناراحتی فیزیولوژیک شامل سؤالات 2، 7، 13، 17 است. پاسخهای آزمودنیها براساس طیف لیکرت 5درجهای از بههیچوجه (0) تا بینهایت (4) نمرهگذاری میشود. براساس نتایج بهدستآمده برای تفسیر نمرات، نقطۀ برش 40 با کارایی دقت تشخیص 80درصد و نقطۀ برش 50 با کارایی دقت تشخیص 89درصد، افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی را از افراد غیرمبتلا جدا میکند. پایایی مقیاس نیز بالا و مطلوب گزارش شده است. در پژوهش حسنوند عموزاده (1395) روایی همگرای SPIN با اضطراب فوبیک (SCL–90–R) و با مقیاس خطای شناختی (CEQ) بهترتیب 83/0 و 47/0 و روایی افتراقی SPIN با مقیاس عزتنفس (SERS) و با مقیاس تصویر بدنی (MBRSQ) بهترتیب70/0-، 44/0- به دست آمد. پایایی با روش آلفای کرونباخ، ضریب اسپیرمن براون و آزمونـبازآزمون بهترتیب 97/0، 97/0 و 82/0 به دست آمد. در پژوهش حاضر، پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ برابر 85/0 بود.
یافتههای پژوهش
در این پژوهش 306 نفر حضور داشتند. میانگین سن این افراد 42/23 سال و انحراف استاندارد آن 65/4 بوده است. از این تعداد 170 نفر زن و 136 نفر مرد بودند. 54 نفر در رشتههای کشاورزی، 56 نفر در رشتههای مدیریت، 65 نفر در رشتههای علوم پایه، 70 نفر در رشتههای علوم انسانی و 61 نفر در رشتههای فنی و مهندسی مشغول به تحصیل بودند. شاخصهای توصیفی، چولگی و کشیدگی مربوط به متغیرهای پژوهش در جدول ۱ آمده است:
جدول 1: آمار توصیفی، کشیدگی و چولگی متغیرهای پژوهش
|
میانگین |
انحراف معیار |
چولگی |
کشیدگی |
محرومیت هیجانی نقص و شرم انزوای اجتماعی/بیگانگی آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری شکست منفیگرایی/بدبینی معیارهای سرسختانه پذیرشجویی/جلبتوجه نمرۀ کل طرحوارههای ناسازگار اولیه آزار غفلت نمرۀ کل تروماهای کودکی راهبرد مقابلۀ هیجانمدار ترس اجتناب ناراحتی فیزیولوژی نمرۀ کل اختلال اضطراب اجتماعی |
05/14 40/13 91/13 67/13 76/13 47/14 35/14 88/14 37/112 55/35 59/11 25/47 51/23 27/17 67/22 31/12 36/52 |
895/2 968/2 854/2 055/3 915/2 176/3 797/2 769/2 431/21 501/6 198/2 214/8 762/3 697/2 804/2 436/2 221/6 |
732/0 726/0 710/0 631/0 668/0 399/0 591/0 499/0 869/0 105/0 532/0 206/0 495/0 467/0 090/0 077/0 337/0 |
462/0 049/0 008/0 019/0- 046/0- 658/0- 198/0 440/0 304/0 777/0- 065/0 715/0- 083/0- 177/0- 567/0- 823/0- 596/0- |
مقدار ضرایب بتا مدل پیشنهادی در شکل 2 آمده است.
شکل 2: مدل برازششده
بهمنظور بررسی نقش واسطهای راهبرد مقابلۀ هیجانمدار در ارتباط بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی با اختلال اضطراب اجتماعی از معادلات ساختاری استفاده شد. مدل مفروض برپایۀ این فرض ایجاد شده است که راهبرد مقابلۀ هیجانمدار در ارتباط بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی با اختلال اضطراب اجتماعی نقش واسطهای دارد. شاخصهای برازش مدل (Myers, Gamest& Garino, 2006) در جدول 2 آمده است:
جدول 2: شاخصهای برازش کلی مدل
شاخص برازش |
دامنۀ موردقبول |
مقدار |
نتیجه |
AGFI |
بالاتر از 8/0 |
875/0 |
برازش قابلقبول |
TLI |
بالاتر از 9/0 |
951/0 |
برازش قابلقبول |
GFI |
بالاتر از 9/0 |
920/0 |
برازش قابلقبول |
IFI |
بالاتر از 9/0 |
964/0 |
برازش قابلقبول |
PCFI |
بالاتر از 5/0 |
710/0 |
برازش قابلقبول |
RSMEA |
کمتر از 08/0 |
077/0 |
برازش قابلقبول |
CMIN/DF |
بین 1 تا 3 |
811/2 |
برازش قابلقبول |
براساس مندرجات جدول 2، با ارزیابی تمام شاخصهای برازش، شامل شاخص مجذور کای[23]، سطح معنیداری P، جذر میانگین مجذورات خطای تقریب[24]، نیکویی برازش[25]، شاخص نیکویی برازش اصلاحشده[26]، برازندگی تطبیقی[27]، شاخص توکرـلوییس[28] و شاخص برازش افزایشی[29] میتوان نتیجه گرفت مدل مفروض از برازش قابلقبولی با دادههای پژوهش برخوردار است و میتوان برازش مدل را باتوجهبه شاخصهای برازش بهدستآمده قویاً تأیید کرد (Myers & et al, 2006).
در جدول 3 ضرایب استاندارد شده مستقیم، غیرمستقیم و کل متغیرهای پیشبین و واسطهای نمایش داده شده است.
جدول 3: برآورد ضرایب اثر مستقیم، غیرمستقیم و کل
مسیر به اضطراب اجتماعی از |
اثر مستقیم |
اثر غیرمستقیم |
اثر کل |
سطح معناداری |
حد بالا |
حد پایین |
طرحوارههای ناسازگار اولیه |
606/0 |
075/0 |
681/0 |
001/0 |
143/0 |
010/0 |
تروماهای کودکی |
457/0 |
071/0 |
521/0 |
001/0 |
142/0 |
011/0 |
راهبرد مقابلۀ هیجانمدار |
161/0 |
---- |
161/0 |
016/0 |
---- |
---- |
باتوجهبه یافتههای جدول 3 و ضرایب استانداردشدۀ مدل در شکل 2، با بررسی روابط بین متغیرها میزان ضریب بتای استاندارد مسیر طرحوارههای ناسازگار اولیه به اختلال اضطراب اجتماعی 606/0 است که مثبت و معنیدار است. ضریب بتای استاندارد مسیر تروماهای کودکی به اختلال اضطراب اجتماعی برابر با 457/0 است که مثبت و معنیدار است و همچنین، ضریب بتای استاندارد مسیر راهبرد مقابلۀ هیجانمدار به اضطراب اجتماعی 161/0 است که مثبت و معنیدار است.
ضریب بتای مسیر غیرمستقیم بین طرحوارههای ناسازگار اولیه به اختلال اضطراب اجتماعی ازطریق راهبرد مقابلۀ هیجانمدار برابر با 075/0 است و ازآنجاکه حد بالا و پایین آن بهترتیب برابر با 143/0 و 010/0 است و عدد صفر بین حد بالا و پایین قرار ندارد، میتوان نتیجه گرفت بین این دو متغیر با واسطۀ متغیر راهبرد مقابلۀ هیجانمدار رابطۀ غیرمستقیم وجود دارد. همچنین، ضریب بتای مسیر غیرمستقیم بین تروماهای کودکی به اختلال اضطراب اجتماعی ازطریق راهبرد مقابلۀ هیجانمدار برابر با 071/0 است و ازآنجاکه حد بالا و پایین آن بهترتیب برابر با 142/0 و 011/0 است و عدد صفر بین حد بالا و پایین قرار ندارد، میتوان نتیجه گرفت بین این دو متغیر با واسطۀ متغیر راهبرد مقابلۀ هیجانمدار رابطۀ غیرمسقیم وجود دارد.
بحث و نتیجهگیری
هدف از این پژوهش، بررسی برازش مدل علّی اختلال اضطراب اجتماعی براساس طرحوارههای ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی با نقش واسطهای راهبرد مقابلۀ هیجانمدار بود تا تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم این متغیرها بر اختلال اضطراب اجتماعی مشخص شود. نتایج تجزیهوتحلیل دادهها حاکی از برازش قابلقبول مدل بود.
همچنین، نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلال اضطراب اجتماعی رابطۀ مستقیم، معنیدار و مثبت وجود دارد. این یافتهها با پژوهشهای کایا و آیدین (Kaya & Aydin, 2020)، مارتین و همکاران (Martin & et al, 2018)، نادرزاده و همکاران (1399)، نشاطدوست (Neshatdoost, 2014)، پینتو و همکاران (Pinto & et al, 2006) و شفیعی و همکاران (2014) همسو بود. در تبیین این یافته میتوان بیان کرد که طرحوارههای ناسازگار اولیه، ژرفترین ساختارهای روانی فرد است که با حوادث منفی و فشارزای زندگی تعامل دارد. در این راستا، نظریههای شناختی و نظریۀ دلبستگی مطرح کردهاند که تجربیات منفی دوران کودکی درونی شده و سبب شکلدهی پاسخهای کودک به رویدادهای بیرونی میشود. مطابق نظر بک تجربهکردن سبک والدینی منفی و متجاوز موجب رشد مجموعهای از باورهای منفی انعطافناپذیر و پیچیده دربارۀ خود، جهان و آینده میشود که دربرابر تغییر مقاوم است (Anderson, Dryman, Worthington, Hoge, Fischer, Pollack, et al, 2013)؛ ازاینرو، وقتی که یک طرحوارۀ ناسازگار براثر مواجهه با موقعیت و محرکهای برانگیزندۀ طرحواره فعال میشود، فرد هیجانها و احساسهای بدنی را تجربه میکند و ممکن است که هشیارانه یا ناهشیارانه، این تجربه را به خاطرات اولیه پیوند دهد. بیماران در اوایل زندگی بهمنظور انطباق با طرحوارهها، پاسخها و شیوههای ناسازگاری را به وجود میآورند تا مجبور نشوند که هیجانهای شدید و درماندگی را تجربه کنند (Farmer & Kashdan, 2012). در تبیین دیگر، پژوهشگران نشان دادهاند که اختلالهای روانشناختی ازقبیل افسردگی و اضطراب، از پردازش اطلاعات سوداری به وجود میآیند که سبب الگوهای خودکار تفکر میشوند که این امر بهوسیلۀ بدبینی، تفسیر منفی و غیرواقعی مشخص میشود. طبق نظریههای شناختی، طرحوارههای ناسازگار اولیه، پنهان و خاموش میمانند تا بهوسیلۀ استرسورهای بیرونی راهاندازی شوند. سازههای اساسی طرحوارههای ناسازگار اولیه، پردازش اطلاعات سودار است که ادراک و افکار افراد را تحریف میکند (Melling & Alden, 2000). طبق مدل طرحوارۀ یانگ، طرحوارههای ناسازگار اولیه، زمینه و بستر را برای رشد مشکلات روانی که یکی از مهمترین آنها اختلالهای اضطرابی است، فراهم میکند (Yang, 2003). تعدادی از پژوهشها که در سالهای اخیر منتشر شده است، ارتباط نسبی و مقطعی طرحوارههای ناسازگار اولیه را با دامنۀ وسیعی از اختلالهای روانی آشکار ساخته است. مثلاً در پژوهش کایا و آیدین (Kaya & Aydin, 2020)، تأثیر طرحوارههای ناسازگار اولیه بر اضطراب و افسردگی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که طرحوارههای ناسازگار اولیه بهخصوص حوزههای بریدگی/طرد و خودگردانی/عملکرد مختل بر اضطراب و افسردگی افراد تأثیر مستقیم و معنیدار دارد.
نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین تروماهای کودکی و اختلال اضطراب اجتماعی رابطۀ مستقیم، معنیدار و مثبت وجود دارد؛ بهاینمعنی که افزایش نمرات تروما در افراد با افزایش نمرات اختلال اضطراب اجتماعی همراه بوده است. این یافتهها با نتایج پژوهشهای احمدـلیتو و همکاران (Ahmed Leitaoa & et al, 2019)، فرخزادیان و همکاران (1399)، کونن و همکاران (Koenen & et al, 2007) و کلارک و ولز (Clark & Wells, 1995) همسو بوده است. یکی از تبیینهایی که برای این یافته میتوان ذکر کرد، تبیین روانیـزیستی است. طبق پژوهشهای هیم و نمروف (Heim & Nemeroff, 2001) استرسهای دورههای اولیۀ زندگی فرد باعث بیشفعالی و تحریکپذیری بیشتر سیستم عصبی مرکزی و سیستمهای دیگر انتقالدهندههای عصبی میشود که این درنهایت باعث افزایش پاسخدهی بیشازحد غدد درونریز، دستگاه عصبی خودمختار و تنشهای رفتاری میشود و زمانی که فرد در مراحل بعدی زندگی در معرض شرایط تنشزا و موقیتهای استرسآور قرار میگیرد، دچار تنش و اضطراب میشود. تبیین دیگر میتواند تبیین روانشناختی باشد؛ بهطوری که طبق گفتۀ مکنالی (McNally, 1994) سوءاستفادههای دورۀ کودکی میتواند دید و نظر کودک را دربارۀ خود و جهان اطراف تغییر دهد؛ بهخصوص قربانیشدن در این دوره میتواند باعث بیشازحد محتاطشدن، نگرانی بیشازحد دربارۀ جسم خود و پیشبینی بیشازحد خطر در مراحل بعدی زندگی شود که این خود میتواند ابتلا به انواع اختلالات اضطرابی، بهخصوص اختلال اضطراب اجتماعی را در فرد پیشبینی کند که اصلیترین نشانۀ آن ترس و ارزیابی منفی از خود درمورد اکثر موضوعات بالقوۀ استرسزا است. همچنین، هرچقدر فرد در دوران کودکی مورد آزار جنسی و جسمی قرار گرفته باشد، در مواجهه با شرایط سخت و دردآور زندگی، ابعادی از شخصیتش را که برایش دوستداشتنی نیست، مورد انتقاد سختگیرانه قرار میدهد و بهجای حمایت از خود در شرایط بحرانی، با کاستیهایش به ملایمت و آرامی رفتار نمیکند و با خود بهزبانی صحبت میکند که ازلحاظ هیجانی لحنی حمایتی ندارد و درواقع طرحوارههای هیجانی منفی در این مواقع فعال میشود که طبق پژوهشهای انجامشده، طرحوارههای منفی، خود میتواند در فرد اضطراب ایجاد کند.
براساس یافتههای جدول 3، بین راهبرد مقابلۀ هیجانمدار و اختلال اضطراب اجتماعی رابطۀ مستقیم، معنیدار و مثبت مشاهده شده است. یعنی افزایش در نمرات راهبرد مقابلۀ هیجانمدار با افزایش در نمرات اضطراب اجتماعی دانشآموزان ارتباط دارد. این یافتهها با پژوهشهای تمناییفر و صنعتکار (Tamannaeifar & Sanatkarfar, 2017)، مایرز و ولز (Myers & Wells, 2015)، کوگ و همکاران (Keogh & et al, 2001) و غضنفری و ندری (1398) همسو بوده است. مشکلات و مسائل برای همۀ افراد پیش میآید؛ اما چیزی که تعیینکننده است، نحوۀ واکنش به آن مسائل و مشکلات است. مقابلۀ ناکارآمد نهتنها سودی در بر نخواهد داشت، بلکه به بدترشدن وضعیت فرد منجر میشود و بهاحتمال زیاد، چرخۀ معیوبی از تعارضات، نگرانیها، مسائل و مشکلات را برای فرد به وجود میآورد؛ بهاینصورت که هرچه زمان میگذرد، تعارضات، مسائل و مشکلات فرد بیشتر، گستردهتر و پیشرفتهتر میشود. ازطرفی نیز مداخله در این موارد برای بهبود وضعیت فرد دشوارتر میشود. سبک مقابله با تمرکز بر احساسات شامل استراتژیهایی است که باعث کاهش احساس هیجانی و بیان احساسات و جلوگیری از اقدامات مناسب در شرایط استرسزا میشود (Marsak & et al, 2007). استفاده از راهبرد هیجانمدار، فرد را از درگیری مستقیم و مؤثر با مشکل باز میدارد و توانمندی او برای حل مشکل را کاهش میدهد. این وضعیت باعث اختلال در انسجام فکری و آشفتگی هیجانی میشود و سلامت روانی را کاهش میدهد. آشفتگی فکری و هیجانی امکان شناخت صحیح منبع استرس را نیز به تحلیل میبرد و سلامت روانی را بهصورت منفی تحتتأثیر قرار میدهد؛ بنابراین، میتوان تصور کرد که نوعی رابطۀ دوجانبه بین راهبردهای مقابله و سلامت روانی وجود دارد (حاجبی و همکاران، 1385). در پژوهش حاضر، در یک تحلیل اکتشافی نقش واسطهای راهبرد مقابلۀ هیجانمدار در ارتباط بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی با اختلال اضطراب اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفت. براساس یافتههای پژوهش ازآنجاکه عدد صفر بین حد بالا و پایین در رابطۀ بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی با اختلال اضطراب اجتماعی قرار نمیگیرد، میتوان نتیجه گرفت بین متغیرها در سطح 95/0 رابطۀ میانجی معنیداری وجود دارد. پس فرض ما مبنی بر اینکه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی با اختلال اضطراب اجتماعی ازطریق متغیر میانجی راهبرد مقابلۀ هیجانمدار رابطه وجود دارد، تأیید شد. این نتایج با پژوهشهای محمدحسنی و بختیارپور (1393) و غلامی و همکاران (1398) همسو بوده است. در تبیین این موضوع میتوان گفت که شیوه یا روشهای مقابلهای میتواند بهصورت شناختی، عاطفی یا رفتاری بروز کند. آنها فرایندهای خودکاری را برای اجتناب از طرحوارهها شکل میدهند که شامل فرایند اجتناب شناختی (تلاشهای خودکار برای توقف افکار و تصویرهای ذهنی که میتواند طرحواره را برانگیزند)، فرایند اجتناب عاطفی (تلاشهای خودکار یا ارادی برای بلوکهکردن احساسهایی که بهوسیلۀ طرحواره برانگیخته میشوند) و فرایند اجتناب رفتاری و گرایش برای کنارهگیری از موقعیتها یا شرایط واقعی زندگی که میتواند طرحوارههای دردناک را برانگیزد (Anderson & et al, 2013). نتیجه اینکه اجتناب و سرکوبی، راهبردهای متداولی است که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی از آنها دربرابر طرحوارههای فعالشده استفاده میکنند. آنها میخواهند تا زندگی خود را بهشکلی نظم بخشند که طرحوارهها هیچگاه فعال نشوند و در تلاش هستند که بدون آگاهی از طرحوارهها و تجربۀ هیجانهای منفی حاصل از آن زندگی کنند (Bayrami & et al, 2012)؛ ازاینرو، میتوان گفت طرحوارههای ناسازگار بیشتر باعث بهکارگیری راهبردهای مقابلهای غیرمولد و هیجانمدار افراد در هنگام مقابله با شرایط استرسزا و اضطرابآور میشود. دراینزمینه نیز یانگ معتقد است که آسیبهای دوران کودکی به شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه و درنهایت اتخاذ راهبردهای مقابلهای ناکارآمد منجر میشود (Yang, 2003). از محدودیتهای پژوهش حاضر این بود که این پژوهش کمّی بود و با استفاده از دادههای جمعآوریشده ازطریق پرسشنامه و در جمعیت دانشجویانی صورت گرفت که مراجعهای به مراکز درمانی نداشتند. با استفاده از روش تحقیق کیفی، ازطریق مصاحبههای ساختیافته، نیمهساختیافته و ناساختیافته و در جمعیت بالینی و افرادی که بهمنظور درمان به مراکز درمانی مراجعه میکنند، میتوان یافتههای عمیقتری دربارۀ تأثیر متغیرهای پژوهش در ایجاد اختلال اضطراب اجتماعی به دست آورد. توجه بیشتر به این اختلال میتواند گامی درجهت جلوگیری از هدررفتن قابلیتهای عظیم افراد جامعه باشد؛ زیرا افراد زیادی باوجودِ داشتن استعدادهای کافی، بهدلیل هراس اجتماعی، قادر به شکوفاکردن استعدادهای خود در زندگی نیستند. در نگاهی کلی باتوجهبه نتایج این پژوهش، طرحوارههای ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی از عوامل مسلّم و بهوجودآورندۀ اختلال اضطراب اجتماعی است که تأثیر این دو متغیر ازطریق راهبردهای مقابلۀ هیجانمدار بیشتر هم میشود؛ بنابراین، بهمنظور جلوگیری از بهوجودآمدن این اختلال و کنترل آن، برگزاری کارگاههای آموزشی برای والدین بهمنظور بالابردن سطح آگاهی آنان از آسیبهای دوران کودکی و تشکیل طرحوارههای ناکارآمد توصیه میشود. همچنین، در بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی، میتوان از طرحوارۀ درمانی بهعنوان شیوۀ رواندرمانی انتخابی و مکمل درمان پزشکی، درجهت کاهش باورها و طرحوارههای ناکارآمد این بیماران استفاده کرد.
تقدیر و تشکر
بدینوسیله مؤلفان مقاله مراتب سپاس و قدردانی خود را از تمامی عزیزانی که در تکمیل و جمعآوری پرسشنامههای پژوهش مشارکت داشتند، اعلام میدارند.
[2]. Early maladaptive schemes
[3]. Adverse childhood experiences
[4]. Coping strategies
[5]. Anxiety sensitivity
[6]. Disconnection and Rejection
[7]. Impaired Autonomy and performance
[8]. Impaired Limits
[9]. Other .Directedness
[10]. Over vigilance/Inhibition
[11]. Emotional deprivation
[12]. Defettivation/Shame
[13]. Social isolation/Alienation
[14]. Vulnerability to harm or illness
[15]. Failure
[16]. Negativity/Pessimism
[17]. Unrelenting standards/Hypercritication
[18]. Approval.seeking/Recognition.seeking
[19] . Early maladaptive schemes inventory
[20] . Traumatic experiences inventory
[21] . Coping strategies inventory
[22] . Social Anxiety inventory
[23]. Normed Chi.Squared (CMIN/DF)
[24]. Root mean square error of approximation )RSMEA(
[25]. Goodness of Fit Index (GFI)
[26]. Adjusted Goodness of Fit Index (AGFI)
[27]. Comparative Fit Index (CFI)
[28]. Tucker.Lewis Index (TLI)
[29]. Incremental Fit Index (IFI)