Document Type : Original Article
Authors
1 PhD student in Counseling, Counseling Department, Isfahan (Khorasgan) Branch, Islamic Azad University, Isfahan, Iran.
2 Assistant Professor, Clinical Psychology Department , School of Educational Sciences and Psychology, Islamic Azad University, Isfahan Branch (Khorasgan), Isfahan, Iran.
3 Assistant Professor,Clinical Psychology Department , School of Educational Sciences and Psychology, Islamic Azad University, Isfahan Branch (Khorasgan), Isfahan, Iran. Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
درخودماندگی[1] یا اختلال طیف اتیسم (ASD)[2] در حال حاضر بهعنوان نوعی ناتوانی در نظر گرفته میشود که در آن افراد اوتیستیک در درک و برقراری تعاملات اجتماعی با مشکل مواجه هستند (Sipowicz et al., 2022). اتیسم یکی از مهمترین اختلالات رشدی- رفتاری در دهۀ اخیر است که رشد بیش از 6 درصدی در سراسر جهان داشته (Mohammad et al., 2022) و در یک بررسی سیستماتیک تخمین اختلال اتیسم 1 در 100 نفر گزارش شده که نشاندهندۀ افزایش شیوع جهانی اختلال اتیسم است (Zeidan et al., 2022). این مسئله باعث شده است که تعداد زیادی از خانوادهها در سراسر جهان با چالشهای مراقبت از این کودکان مواجه شوند (Mohammad et al., 2022)؛ زیرا اتیسم با مشکلات اجتماعی، ارتباطی، رفتاری، علایق و فعالیتهای محدودکننده و تکراری مشخص میشود (Toseeb & Asbury, 2023)؛ به همین دلیل افراد اوتیستیک اغلب در طول زندگی خود نیاز به مراقبت دارند و اغلب، والدین این نقش را ایفا میکنند (Thompson et al., 2018)؛ بنابراین واضح است که والدین و بهویژه مادران، مراقبان مهم کودکان اتیسمی هستند که به دلیل مشکلات فراوان این کودکان در شرایط سختی قرار دارند و بار مراقبتی سنگینی را بر دوش میکشند که جنبههای مختلف زندگی آنها را تحتتأثیر قرار میدهد (Jenaro et al., 2020). پس بهخوبی ثابت شده است که ارائۀ مراقبت از کودک مبتلا به اتیسم تأثیر جالبتوجهی بر سلامت روان والدین بهویژه مادران دارد (Agarwal et al., 2022)؛ همانطور که پژوهش ساروار و همکاران نشاندهندۀ آن بود که والدین این کودکان بار روانی و مشکلات جسمی و روانشناختی بیشتری نسبت به مادران عادی داشتند (Sarwar et al., 2022)؛ همچنین فرنس و همکاران در مطالعهای بیان کردند که مادران کودکان اتیسم پریشانی روانی بیشتر و بهزیستی روانشناختی پایینتری دارند (Ferenc et al., 2023). در این بین یکی از عواملی که باعث بهزیستی پایین والدین کودکان اتیسم میشود، تجربۀ انگ اجتماعی مربوط به داشتن فرزند مبتلا به اختلال اتیسم است (Yip & Chan, 2022). پژوهش رضایی دهنوی (1394) نیز نشاندهندۀ آن است که انگ اجتماعی تأثیرات غیرمستقیمی بر سلامت روان مادران دارای کودک با اختلال اتیسم و هزینههای روانی و اجتماعی بسیاری برای افراد با یک برچسب ویژه و حتی جامعه دارد.
گافمن[3] (1963) داغ اجتماعی[4] را اینگونه تعریف میکند: «پدیدهای که در آن فردی با ویژگیهایی که بهطور عمیق توسط جامعۀ او بیاعتبار شده است، به دلیل داشتن این ویژگی طرد میشود و پذیرش اجتماعی کامل را دریافت نمیکند» (نقلشده در Ng & Ng, 2022). فرآیندهای انگ شامل «برچسبزدن، کلیشهسازی، طرد، از دست دادن موقعیت و تبعیض» است (Oduyemi et al., 2021). والدین بهویژه مادران که مراقبان اصلی هستند، ممکن است این باور را داشته باشند که در صورت افشای وضعیت بیماری فرزندشان با رفتار منفی دیگران مواجه شوند (Chan et al., 2022). در این بین داغ اجتماعی با ناگویی خلقی ارتباط دارد (Zhang et al., 2023)؛ بنابراین یکی از مشکلات روانی که مادران دارای کودکان اختلال اتیسم تجربه میکنند، ناگویی خلقی است (Fietz et al, 2018). ناگویی هیجانی یا آلکسی تایمیا[5] به وضعیتی گفته میشود که در آن فرد در تفسیر، پردازش و بیان احساسات خود دچار مشکل است که به کاهش آگاهی هیجانی و افزایش پرخاشگری منجر میشود (Hesami et al., 2023). مطالعات نشان از آن دارد که رفتارهای ناکارآمد والدین بهطور چشمگیری با خودآگاهی ضعیفتر از احساسات و ناگویی هیجانی مرتبط است (Barberis et al., 2022) و والدین ASD ناگویی هیجانی بیشتری نسبت به والدین عادی دارند (Costa et al., 2019). بهعلاوه، دوروکان و همکاران در پژوهشی نشان دادند که اتیسم قویترین همبستگی را بین افسردگی-اضطراب والدین و ناگویی هیجانی دارد (Durukan et al., 2018). تملتورک و همکاران در مطالعهای دیگر نشان دادند، والدین کودکان مبتلا به اتیسم دارای سطوح ناگویی هیجانی پایینی هستند و مداخلات مناسب خانواده با تمرکز بر افزایش تعامل اجتماعی و هیجانات مثبت ممکن است در بهبود مشکلات والدین دارای کودک مبتلا به اتیسم مفید باشد (Temelturk et al., 2021).
بدین سبب متخصصان همواره بهدنبال راههایی برای کاهش مشکلات و افزایش سلامت روان و کیفیت زندگی افراد بهویژه مادران دارای فرزندان با این اختلال هستند؛ اما بیشتر پژوهشهای انجامشده دربارۀ تأثیر آموزش مثبتنگری بر ویژگیهای روانشناختی مادران دارای کودک مبتلا به اتیسم انجام شده است؛ برای مثال، به پژوهشهای خانجانی و رضایی (1395)، عنابستانی و ناعمی (1398)، حلاجانی و همکاران (1398)، خوش اخلاق و همکاران (Khosh Akhlagh et al., 2022) و در خارج کشور، پژوهشهای تیلور و باگبی، لئونتوپولو، نیومن و همکاران و کولاسینگه و همکاران (Taylor & Bagby, 2013;Leontopoulou, 2015;Neumann et al., 2017; Kulasinghe et al., 2023 ) اشاره میشود. مثبتنگری که ریشه در روانشناسی مثبت دارد، شامل آموزش فکرکردن بهصورت متفاوت هم دربارۀ رویدادها و داشتههای مثبت و هم دربارۀ رویدادها و داشتههای منفی و ارزشنهادن به داشتههاست. در آموزش مثبتنگری به افراد کمک میشود تا تواناییهای بالقوه، تجربههای مثبت و خوب خود و دیگران را بازشناسند. علاوه بر این، این آموزش بیشتر بر روی متغیرهای روانشناختی مانند امیدواری و شادی (Ajirak et al., 2015 Ananpatiwet & Blauw, 2016; )، سرسختی و اضطراب (Meyers et al., 2013)، ناگویی خلقی (Taylor & Bagby, 2013) و خودبخشایشگری (iنائمی، 1397) انجام شده است که همگی دلالت بر تأثیر این روش درمانی بر کاهش مشکلات والدین دارای کودک اتیسم دارد. برنامههای آموزشی دیگر نظیر برنامۀ آموزشی والدین کازلوف (خدابخشی کولایی و همکاران، 1395) نیز بر افزایش هیجانات مثبت و کاهش هیجانهای منفی مادران نسبت به فرزند بیمار خود و کاهش بار روانی مادران دارای کودک اتیسم؛ واقعیت درمانی (ابراهیمی و ابراهیمی، 1399) بر کاهش نشخوار فکری و نگرانی مادران کودکان اتیسم و افزایش تحمل پریشانی مادران کودکان اتیسم؛ آموزش مؤثر والدین (Sato et al., 2022) بر استرس والدینی والدین افراد مبتلا به اوتسیم؛ بستۀ آموزشی فرزندپروری مبتنی بر کارکردهای اجرایی (گرانمایه و همکاران، 1401) بر تنیدگی والدینی و سلامت روان مادران کودکان دارای اختلالات عصب تحولی مؤثر بوده است.
هرچند پژوهشهای مذکور حاکی از موفقیت برنامههای آموزشی مختلف است، در راستای مشخصشدن کارآمدی این برنامههای آموزشی پژوهش و مقایسهای با هیچ برنامۀ آموزشی دیگری انجام نشده است که به نظر میرسد، طراحی و بهکارگیری برنامههای مداخلهای جامعی که مبتنی بر نظریهای مبنی بر فرهنگ باشد که ویژگیهای انسان سالم و بیمار را (نه فقط سالم یا بیمار) بهطور جامع در برگیرد، بهمنظور مقایسۀ آنها به نتیجۀ بهتر و جامعتری دربارۀ اثربخشی آن وامیدارد. یکی از مداخلاتی که مرتبط با برنامۀ مزبور است، مداخلۀ درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم[6] است. نظریۀ انسان سالم، یک نظریۀ مبتنی بر فرهنگ ایرانی است که دربارۀ انسان مطرح شده است. این نظریه که در سال 1397 توسط آقایی تدوین و مطرح شد، دارای یک اصل (معنا) و 12 ویژگی (1. آرامش[7]، 2. جریان[8]، 3. شادی[9]، 4. قناعت[10]،5. بخشندگی بدون چشمداشت[11]، 6. توان گذشت و فراموشی[12]، 7. رضایت[13]، 8. امید[14]، 9. توانایی لذتبردن[15]، 10. غم اصیل[16]، 11. ارتباط با خالق، عشق به مخلوق و مهربانی با خود[17] و 12. داشتن فراشناخت[18]) است که ویژگیهای انسان سالم نامیده میشوند (آقایی، 1399) که به شکل حلقههای یک زنجیر به یکدیگر متصل شده و وجود یکی از این ویژگیها در مجموعه خصیصههای انسان عامل تقویت و رشد سایر ویژگیهاست (اسدی و آقایی، 1401). آقایی (2018) بر این باور است که یک انسان سالم، معنایی پویا، هدفمند، سازنده و هدایتگر را صرفنظر از سهولتها و دشواریهایی که با آنها در موقعیتهای مختلف زندگی مواجه میشود، برای خود انتخاب میکند. سپس آن را در سیری تحولی تکامل میبخشد و حفظ میکند (به نقل از صدری و همکاران، 1400). در این نظریه که تمام ابعاد انسان را شامل میشود، علاوه بر داشتن ویژگیهایی مانند روابط میان فردی عمیق و پذیرش همنوعان، پیوندی ناگسستنی با خالق خویش نیز دارد. زندگی انسان سالم، با خمودگی و ایستایی همراه نیست و حتی در کشاکش بحرانهای اجتنابناپذیر زندگی برای نیل به اهداف معنوی زندگی خویشتن، از تلاش و مجاهدت باز نمیایستد. او با داشتن ویژگیهایی چون قناعت، رضایت، تلاش و پایداری از مشکلات پیش رو نمیهراسد و با آرامش خود، موجب تقویت حس شادمانی در اطرافیانش میشود (مرادی و همکاران، 1399). چارچوب نظریۀ انسان سالم به اینگونه ترسیم شده که ابتدا، هر ویژگی با تأکید بر جنبههای روانشناختی، تعریف و توضیح داده شده است. سپس شاخصها و معیارهای انسان سالم و بیمار در هر ویژگی ذکر شده است. در پایان، راههای رسیدن به هر ویژگی متناسب با معیارهای انسان سالم با ذکر مثال و تمرینهایی عملی به تفضیل بیان شده است (آقایی، 1399). به دلیل همخوانی بیشتر نظریۀ انسان سالم با روانشناسی مثبتگرا در این پژوهش به مقایسۀ این دو توجه میشود. دو رویکرد مطرحشدۀ فوق، رواندرمانی مثبتنگر و نظریۀ انسان سالم با وجود تشابهاتی که با یکدیگر دارند، ویژگیهای روانشناختی انسان سالم را بررسی میکنند؛ اما در نظریۀ انسان سالم به ویژگیهای انسان بیمار نیز توجه میشود و نظریۀ جامعتری را دربارۀ انسان ارائه میدهد. همانگونه که بیان شد، اگرچه پژوهشهای ذکرشده اثربخشی آموزش مثبتنگری را نشان دادهاند، اثربخشی و کارآمدی آن در مقایسه با یک درمان جامع که هم ویژگیهای انسان سالم و بیمار را دربرگیرد، انجام نشده است. از طرفی، این نظریه مطابق با سطح فرهنگ ایرانیان تدوین شده است؛ به همین دلیل آموزهها و باورهایی که در این کشور وجود دارند و با زندگی روزانۀ ایرانیان عجین هستند، در خود جای داده است؛ بنابراین محتوای بستۀ مداخلهای آموزشی براساس این نظریه با مراجعان ایرانی همخوانتر است و از این رو، اثربخشی بیشتری را در کاهش مشکلات آنها (بهویژه مشکلاتی که نیاز به بخشش و پذیرش خود و مشکل دارد) دارد؛ بنابراین پژوهش حاضر در راستای پاسخگویی به این سؤال پژوهشی انجام شده است که آیا بین اثربخشی بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم و اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بر داغ اجتماعی و ناگویی خلقی تفاوت معناداری وجود دارد؟
روش پژوهش
بخش کیفی
ساختار کلی پژوهش حاضر پژوهشی ترکیبی[19] (آمیخته کیفی و کمی) از نوع کاربردی است. این پژوهش یک پژوهش ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی[20] است. در بخش کیفی این طرح برای تدوین و اعتبارسنجی بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم آقایی (1399) ویژۀ مادران دارای فرزند اتیسم از روش تحلیل مضمون پیشینه و نظریهمحور قیاسی با تکیه بر فرآیند و قواعد تحلیل مضمون آتراید استرلینگ (2001) استفاده شد. محیط پژوهش در بخش کیفی شامل تمام مقالات، کتابها، گزارشها و پایاننامههای مرتبط در زمینۀ رویکرد انسان سالم و مداخلاتی که بر روی مادران دارای کودک اتیسم انجام شده (داخلی از سال 1390 تا 1400 و خارجی از سال 2008 تا 2021) بود که 52 منبع بهطور هدفمند انتخاب شد. با توجه به اینکه افراد نمونۀ پژوهش حاضر مادران دارای کودک اتیسم بود، برای شناسایی، نیازسنجی و اولویتبندی ویژگیهای مادران در راستای ویژگیهای نظریۀ انسان سالم مضمون مقالات مرتبط تحلیل شد. بدین صورت که با استفاده از کلمات کلیدی در حوزههای آموزش توانمندسازی روانشناختی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم و مسائل والدین کودکان اتیسم در پایاننامهها و مقالات علمی پژوهشی معتبر داخلی و خارجی بررسی شد و در نهایت، با بررسی 52 منبع علمی دادهها به اشباع نظری رسید.
برای گردآوری دادهها در بخش کیفی از فرم ثبت نتایج تحلیل مضمون نظریهمحور بر پایۀ شبکۀ مضامین آتراید استرلینگ (2001) استفاده شده است. در راستای تصمیمگیری دربارۀ نحوۀ تدوین و میزان تمرکز متناسب با بستۀ والدگری مبتنی بر نظریۀ انسان سالم ابتدا، نسبت واحدهای معنایی مربوط به هر یک از 8 مضمون سازماندهنده از 18 مضمون پایه شامل شادی (مشکلات خلقی و احساسات منفی)، آرامش (بار مراقبتی زیاد و پریشانی روانی)، فراشناخت (مشکل در تفکر و مشکلات شناختی)، دوستداشتن مخلوق و خود (عدم شفقت به خود، عدم خودارزشمندی، عدم شفقت نسبت به کودک)، رضایت و لذتبردن از زندگی (محدودیتهای زندگی، مشکل در ارتباطات بین فردی)، بهزیستی روانی پایین، مشکلات اجتماع)، امید (احساسات و تفکرات ناامیدانه و نداشتن دید مثبت)، جاریبودن (درگیری عاطفی و مشکلات فرزندپروری) و معنا (ایجاد فلسفۀ جدید زندگی) در حول محور مضمون فراگیر (بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم ویژۀ مادران کودکان مبتلا به اختلال اتیسم) محاسبه و بررسی شد.
سپس با توجه به محتوا و گسترۀ مضامین درنهایت، 8 جلسۀ 90 دقیقهای در نظر گرفته و بستۀ آموزشی اولیه طراحی شد. پس از طراحی بستۀ آموزشی اولیه، دو داور مسلط به حوزۀ انسان سالم بستۀ آموزشی را به دقت بررسی و اصلاحات اولیه را در محتوای بستۀ مداخله درمانی ارائه کردند. با انجام اصلاحات بسته مجدد برای 6 استاد متخصص در گروه روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان دربارۀ فرایند و ساختار بسته آموزشی ارسال شد. این فرم در قالب 5 درجهای لیکرت از خیلی ضعیف=1 تا عالی=5 تهیه شده است. روایی این فرم ازنظر محتوایی توسط متخصصان ارزیاب تأیید شد. بهمنظور تعیین روایی بستۀ نهایی از روایی محتوایی (CVR)[21] توصیه شده توسط لاوشه (1975) استفاده شد که از توافق تخصصی متخصصان و برای بررسی پایایی آن با استفاده از فرم ارزیابی فرایند و ساختار آموزش نهایی از روش توافق بین ارزیابها استفاده شد. درنهایت، ضریب ارزیابها 80/0 به دست آمد که نشاندهندۀ روایی و پایایی مناسب بستۀ تدوینشده است.
بخش کمی
روش پژوهش در بخش کمی از نوع نیمه آزمایشی با طرح سه گروهی (گروه مداخله درمانی مبتنی بر انسان سالم، گروه رواندرمانی مثبتنگر و گروه آخر، گروه کنترل)- سه مرحلهای (پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه) بود. در طرح پژوهشی ارائهشده با توجه به اینکه در تحقیقات آزمایشی و نیمه آزمایشی دستکم 15-12 نفر برای هر گروه توصیه شده است (Gal et al., 1960/1386)، تعداد 42 نفر از بین مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال اتیسم مراجعهکننده به مراکز اتیسم در سطح شهر اصفهان در تیر ماه سال 1401 براساس معیارهای ورود و خروج بهصورت هدفمند با در نظر گرفتن ریزش آماری انتخاب شدند. پس از نمونهگیری اولیه و اجرای پرسشنامهها بهعنوان پیشآزمون این 42 نفر بهصورت تصادفی در سه گروه 14 نفری بهطور تصادفی جایدهی شدند. معیارهای ورود به پژوهش عبارت است از: تمایل به شرکت در پژوهش، حداقل تحصیلات سیکل، داشتن دستکم یک کودک مبتلا به اختلال اتیسم در دامنۀ سنی 5 تا 12 سال، تشخیصگذاری اختلال طیف اتیسم کودک توسط روانشناس یا روانپزشک مراکز اتیسم و معیارهای خروج از پژوهش عبارت است از: عدم تمایل به شرکت در پژوهش یا ادامۀ مطالعه، قرارگرفتن تحت درمانهای پزشکی و روانپزشکی که در فرایند آموزش مداخله کنند، ابتلا به آسیبهای روانشناختی حاد نظیر اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، اختلال شخصیتی و سوءمصرف مواد براساس مصاحبۀ تشخیصی بالینی، غیبت بیش از دو جلسه در مراحل آموزش. در بخش کمی پژوهش حاضر متغیرهای وابسته در دورههای پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با استفاده از پرسشنامههای مقیاس داغ اجتماعی (استیگمای درونی شده) و ناگویی هیجانی تورنتو[22] (20-TAS) سنجش شد.
ابزار پژوهش
مقیاس داغ اجتماعی (استیگمای درونیشده): در این پژوهش از پرسشنامۀ استیگمای درونیشدۀ والدین کودکان اتیسم که توسط رضایی دهنوی و همکاران (۱۳۸۸) تهیه شده است، استفاده شد. این پرسشنامه دارای ۴۹ سؤال است و براساس مقیاس ۵ درجهای لیکرت بهصورت هرگز (0)؛ بهندرت (۱)؛ بعضی اوقات (۲)؛ اغلب (۳)؛ همیشه (۴) نمرهگذاری میشود. دامنۀ نمرات از صفر تا ۱۹۶ است. این پرسشنامه زمینۀ نگرشی و رفتاری را میسنجد. این زمینهها عبارتاند از: الف) باور والدین دربارۀ تصورات قالبی که دیگران راجع به افراد معلول دارند؛ ب) باور والدین دربارۀ تصورات قالبی که خود والدین به آن باور دارند؛ ج) رفتارهای مبتنی بر جداسازی اجتنابی و تبعیض. هر سه قسمت به موازات یکدیگر است و حیطههای تحصیلی، نگرانی از آینده، اشتغال، استقلال، سلامت و ارتباطات اجتماعی را در برمیگیرد. در پژوهش رضایی دهنوی و همکاران (۱۳۸۸) ضریب آلفای کرونباخ برای هریک از زیر مقیاسها (1، ۲، ۳) و کل سؤالات بهترتیب 96/0، 87/0، 93/0 و 97/0 به دست آمد. آلفای کرونباخ پرسشنامۀ استیگمای درکشده در پژوهش گله گیریان (۱۳۹۲) نیز 94/0 گزارش شده است. در پژوهش رئیسی و همکاران (1399) آلفای کرونباخ 90/0 به دست آمد. ضریب پایایی پرسشنامۀ مذکور در پژوهش حاضر بهوسیلۀ آلفای کرونباخ 972/0 به دست آمد.
مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو :(20-TAS) این مقیاس توسط باگبی و همکاران[23] (1994) تهیه شده و دارای 20 سؤال با 3 خرده مقیاس (دشواری در شناسایی احساسات[24]، دشواری در توصیف احساسات[25] و تفکر عینی) است. سؤالات در یک طیف پنجدرجهای لیکرت از نمرۀ ۱ (کاملاً مخالف) تا نمرۀ ۵ (کاملاً موافق) نمره گذاری شدهاند (Bagby et al., 1994). سؤالهای دشواری در شناسایی احساسات عبارتاند از: 1، 3، 6، 7، 9، 13، 14. نمرۀ این خرده مقیاس بین 21-7 است. سؤالات دشواری در بیان احساسات عبارتاند از: 2، 4، 11، 12، 17. نمرۀ این خرده مقیاس بین 15-5 است. سؤالات سبک تفکر عینی عبارتاند از: 5، 8، 10، 15، 16، 18، 19، 20. نمرۀ این خرده مقیاس بین 24-8 است. در این مقیاس سؤالهای 4، 10، 18 و 19 بهصورت معکوس نمرهگذاری میشود. ویژگیهای روانسنجی این مقیاس در پژوهشهای متعددی بررسی شده است (Parker et al., 2001). بشارت، ضرایب آلفای کرونباخ را برای ناگویی هیجانی کل و سه زیر مقیاس دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی بهترتیب 85/0، 82/0، 75/0، 72/0 گزارش کرده است (Besharat, 2007). پایایی باز آزمایی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو -۲۰ در یک نمونۀ ۶۷ نفری در دو نوبت با فاصلۀ چهار هفته از 70/. تا 77/. برای ناگویی هیجانی کل و زیر مقیاسهای مختلف تأیید شده است. اعتبار همزمان مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو-۲۰ برحسب همبستگی بین زیر مقیاسهای این آزمون و هوش هیجانی بهزیستی روانشناختی و درماندگی روانشناختی بررسی و تأیید شد (Besharat, 2013). ضریب پایایی پرسشنامۀ مذکور در پژوهش حاضر با آلفای کرونباخ 762/0 به دست آمد.
روش اجرا
بهمنظور اجرای اصلی بخش کمی پژوهش ابتدا، آزمودنیهای هر 3 گروه آزمایش 1 و 2 و کنترل، پرسشنامههای مذکور را تکمیل کردند. سپس آزمودنیهای گروه آزمایش 1 تحت مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم به مدت 9 جلسه (جلسات هفتگی 90 دقیقهای) و گروه آزمایش 2 تحت مداخلۀ برنامۀ رواندرمانی مثبتنگر رشید و سلیگمن (2013) به مدت 8 جلسه (جلسات هفتگی 90 دقیقهای) قرار گرفتند؛ درحالیکه گروه کنترل هیچگونه مداخلهای در این مدتزمان دریافت نکرد (Rashid & Seligman, 2013). پس از اتمام جلسات بهعنوان پسآزمون و بعد از گذشت دو ماه آزمودنیهای هر دو گروه بهعنوان دورۀ پیگیری مجدد مورد آزمون قرار گرفتند. جلسات آموزشی-درمانی از تاریخ 20/6/1401 لغایت 30/9/1401 بهصورت جداگانه در هر گروه توسط محقق (با کسب تجربۀ تدریس و انجام مطالعات و تسلط بر اصول آموزش رواندرمانی مثبتنگر و بستۀ تدوینشده) بهصورت هفتهای دو جلسه حضوری و مجازی برگزار شد. ملاحظات اخلاقی در تمام مراحل انجام پژوهش رعایت شد؛ ازجمله کسب رضایتنامۀ کتبی آگاهانه از شرکتکنندگان برای شرکت در مطالعه، اطمیناندادن به مشارکتکنندگان دربارۀ حفظ محرمانهماندن اطلاعات، اطمیناندادن به مشارکتکنندگان برای خودداری از شرکت در مطالعه در هر زمان در صورت تمایل آنان و حتی آزادبودن برای خروج از پژوهش در هر مرحله از پژوهش و ارائۀ نتایج پژوهش به شرکتکنندگان در صورت درخواست آنها. پژوهش حاضر دارای کد اخلاق به شمارۀ IR.IAU.KHUISF.REC.1400.297 از کمیتۀ اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان است. تجزیهوتحلیل دادهها با کمک نرمافزار spss (ویرایش 24) به روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر انجام شد. در جدول 1 و 2 شرح محتوای مداخلههای انجامشده آورده شده است:
جدول 1: شرح محتوای بسته مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم
Table 1: Description of the content of the therapeutic intervention package based on the healthy human theory
اجرای بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم بهصورت 8 جلسۀ آموزشی توسط متخصص این امر بود که بهصورت هفتگی برگزار شد. مدتزمان هر جلسه یک ساعت و نیم الی دو ساعت (90 تا 120 دقیقه) همراه با اهدافی پیشبینی شد.
جدول 2: شرح محتوای جلسات رواندرمانی مثبتنگر
Table 2: Description of the content of positive psychotherapy sessions
جلسات |
اهداف |
شرح جلسات آموزشی |
تکالیف |
اول |
گرایش به رواندرمانی مثبتنگر |
آشنایی درمانگر و اعضای گروه با یکدیگر، گفتگو دربارۀ هدف تشکیل جلسات و ساخت کلی آن، بررسی انتظارات از برنامۀ درمانی، تشریح برنامۀ رواندرمانی مثبتنگر، مسائل مطرحشده در ارتباط فقدان یا کمبود منابع مثبت از قبیل هیجانات مثبت، تعهد، ارتباطات مثبت، معنا و توانمندیهای منشی |
نوشتن یک معرفی مثبت از خود و ذکر توانمندیهای خود حدود یک صفحه که در آن به بیان داستان واقعی زندگی خود توجه میکند |
دوم |
ارزیابی توانمندیهای منشی |
تقویت نقاط قوت شاخص و احساسات مثبت، بحث پیرامون 24 توانمندی منش بهمنظور ایجاد و تقویت تعهد |
تکمیل پرسشنامۀ توانمندیها، ارزیابی توانمندیهای افراد و نحوۀ بهکارگیری نقاط قوت |
سوم |
پرورش توانمندیهای خاص و هیجانهای مثبت |
بحـث پیرامون رشد توانمندیهای خاص و آمادهشدن مادران برای شکلدادن رفتارهای خاص، عینی و قابلدستیابی |
تکمیل کاربرگ تبدیل توانمندیها به رفتارهای عینی |
چهارم |
عفو و گذشت |
گذشت بهعنوان ابزار نیرومند معرفی میشود که احساس خشم و کینه را به احساسی خنثی و حتی برای برخی به احساسات و عواطف مثبت تبدیل میکند |
در حد یک الی دو صفحه به بیان این توجه کنند که دوست دارند، دیگران آنها را بهخاطر کدام ویژگی مثبتشان به یاد بسپارند. در قالب یک پیام بزرگداشت در پایان عمر |
پنجم |
قدرشناسی |
تأکید بر خاطرات خوب و قدرشناسی بهعنوان شکلی پایدار از سپاسگزاری موردبحث قرار گیرد. نقش خاطرات خوب و بد یا تمرکز و تأکید بر قدرشناسی |
مادران نامهای را برای کسی که هرگز آنگونه که باید و شاید از وی قدردانی نکرده است، مینویسند |
ششم |
روابط مثبت و اجتماعی |
ارتباطات مثبت و بازخورد فعال و سازنده، صحبت پیرامون واکنش فعال در قبال مطالبی که از دیگران دریافت میکند |
مادران واکنش سازنده و فعال را بهعنوان راهبردی برای تقویت ارتباطات مثبت تمرین میکنند |
هفتم |
التذاذ و زندگی پربار (زندگی کامل) |
آگاهی کامل نسبت به لذت و تلاش عامدانه برای طولانیتر کردن هرچه بیشتر بهرهگیری از لذتهای تدریجی |
تکمیل کاربرگ مرتبط با انجام فعالیتهای لذتبخش |
هشتم |
خلاصه و جمعبندی |
مرور و جمعبندی، اجرای پسآزمون، تشکر و قدردانی |
|
جلسات رواندرمانی مثبتنگر که براساس برنامۀ درمانی رشید و سلیگمن تنظیم و پس از تأیید اساتید بهصورت 8 جلسۀ 90 الی 120 دقیقهای هفتگی برگزار شد (Rashid & Seligman, 2013).
یافتهها
یافتههای بخش کیفی نشاندهندۀ آن است که در محوریت مضمون فراگیر مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم 8 مضمون سازماندهنده و 18 مضمون پایه به دست آمد که شامل شادی (مشکلات خلقی و احساسات منفی)، آرامش (بار مراقبتی زیاد و پریشانی روانی)، فراشناخت (مشکل در تفکر و مشکلات شناختی)، دوستداشتن مخلوق و خود (عدم شفقت به خود، عدم خودارزشمندی، عدم شفقت نسبت به کودک)، رضایت و لذتبردن از زندگی (محدودیتهای زندگی و مشکل در ارتباطات بین فردی)، بهزیستی روانی پایین، مشکلات اجتماعی، امید (احساسات و تفکرات ناامیدانه و نداشتن دید مثبت)، جاریبودن (درگیری عاطفی و مشکلات فرزندپروری) و معنا (ایجاد فلسفۀ جدید زندگی) است. گفتنی است، با توجه به اینکه مادران کودکان اتیسم بیشتر در طیف انسان بیمار قرار داشتند، بیشتر مضامین در راستای مطالب منفی و بیمارگونه است که در آن سوی طیف انسان سالم است. بعد از تدوین و تأیید نهایی بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر انسان سالم، مطالعۀ پایلوت (مقدماتی) انجام شد که نتایج نشاندهندۀ آن بود که بین میانگینهای نمرات پیشآزمون و پسآزمون در متغیرهای داغ اجتماعی و ناگویی خلقی در نمونۀ مقدماتی پژوهش تفاوت معناداری باهم دارند (05/0> p)؛ بنابراین بعد از تأیید اعتبار بستۀ تدوینشده، اجرای اصلی پژوهش انجام شد که یافتههای توصیفی نمرات متغیرهای پژوهش به تفکیک گروههای آزمایش (رواندرمانی مثبت و بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم) و کنترل در جدول (3) ارائه شده است:
جدول 3: شاخصهای توصیفی نمرات متغیرهای پژوهش به تفکیک سه گروه
Table 3: Descriptive indices of the scores of the research variables by three groups
متغیر |
گروه |
پیشآزمون |
پسآزمون |
پیگیری |
|||
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
||
داغ اجتماعی |
رواندرمانی مثبتنگر |
92/97 |
64/26 |
4/63 |
44/24 |
68/63 |
35/25 |
درمان مبتنی بر نظریه انسان سالم |
07/100 |
67/21 |
84/66 |
31/23 |
52/63 |
36/23 |
|
گروه کنترل |
5/96 |
55/20 |
97/14 |
31/20 |
21/98 |
26/20 |
|
ناگویی خلقی |
رواندرمانی مثبتنگر |
07/52 |
93/8 |
61/37 |
46/8 |
09/36 |
45/7 |
درمان مبتنی بر نظریه انسان سالم |
28/57 |
2/10 |
77/35 |
62/7 |
64/34 |
94/7 |
|
گروه کنترل |
21/54 |
25/10 |
5/53 |
54/9 |
85/51 |
77/9 |
همانگونه که در جدول (3) مشاهده میشود، میانگین داغ اجتماعی و ناگویی خلقی در گروههای مداخله (رواندرمانی مثبت و بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم) نسبت به گروه کنترل کاهش بیشتری در مراحل پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون دارد. نتایج حاصل از اجرای این آزمون پیشفرض شاپیروویلکز برای ارزیابی نرمالبودن توزیع نمرات متغیرهای پژوهش نشاندهندۀ آن بود که داغ اجتماعی و ناگویی خلقی در مرحلۀ پسآزمون مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم بهترتیب برابر با 061/0=p و 546/0=p و در آموزش مبتنی بر رواندرمانی مثبتنگر برابر با 839/0=p و 054/0=p به دست آمده است؛ یعنی توزیع نمرات نمونه نرمال و همسان با جامعه و کجی و کشیدگی حاصل اتفاقی است (سطوح معناداری بزرگتر از 05/0 است). بهعلاوه، سطح معناداری بهدستآمده در آزمون کرویت ماچلی[26] نشاندهندۀ این است که پیشفرض یکنواختی کوواریانسها با استفاده از آزمون ماچلی فقط در متغیر داغ اجتماعی رعایت شده است؛ بنابراین در جدول مربوط به تحلیل واریانس با اندازههای مکرر از آزمون گرین هاوس گریز استفاده میشود که درجۀ آزادی کمتر و سختگیری بیشتری در رد فرض صفر دارد (داغ اجتماعی=848/0≥ pو ناگویی خلقی= 001/0≤p). با توجه به رعایت آزمونهای پیشفرض نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر برای بررسی سؤال پژوهش مبنی بر اینکه آیا میزان تأثیر بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم و رواندرمانی مثبتنگر بر داغ اجتماعی و ناگویی خلقی مادران دارای کودک با اختلال اتیسم متفاوت است؟ در جدول (4) ارائه شده است:
جدول 4: نتایج تحلیل اثرات بین آزمودنی در متغیرهای پژوهش
Table 4: The results of the analysis of between-subject effects in the research variables
متغیر |
منبع |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معناداری |
اندازۀ اثر |
توان آماری |
داغ اجتماعی |
گروه |
924/12862 |
2 |
462/6431 |
59/5 |
007/0 |
223/0 |
829/0 |
|
خطا |
045/44853 |
39 |
08/1150 |
|
|
|
|
ناگویی خلقی |
گروه |
613/3361 |
2 |
807/1680 |
99/77 |
001/0 |
381/0 |
992/0 |
|
خطا |
455/5464 |
39 |
11/140 |
|
|
|
|
براساس یافتههای بهدستآمده در جدول (4)، میانگین نمرات داغ اجتماعی در دو گروه مداخله (بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم و رواندرمانی مثبتنگر) و گروه کنترل تفاوت معناداری دارد (01/0>p). نتایج نشاندهندۀ آن بود که 3/22 درصد از تفاوتهای فردی در متغیر داغ اجتماعی به تفاوت بین سه گروه مربوط است؛ همچنین میانگین نمرات ناگویی خلقی در دو گروه مداخله (بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم و رواندرمانی مثبتنگر) و گروه کنترل تفاوت معناداری دارد (001/0>p). نتایج نشان از آن دارد که 1/38 درصد از تفاوتهای فردی در متغیر ناگویی خلقی به تفاوت بین سه گروه مربوط است. نتایج برآورد پارامترها یا آزمون تعقیبی برای مقایسۀ گروهها در مراحل پژوهش در جدول (5) و (6) ارائه شده است.
جدول 5: نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسۀ میانگین نمرات داغ اجتماعی در مراحل پژوهش به تفکیک سه گروه
Table 5: Results of Bonferroni's post hoc test to compare the average scores of social hotness in the stages of the research by separating the three groups
گروه |
مراحل |
تفاوت میانگین |
معناداری |
گروه |
مراحل |
تفاوت میانگین |
معناداری |
||
رواندرمانی مثبتنگر |
پیشآزمون |
پسآزمون |
52/34 |
001/0 |
کنترل |
پیشآزمون |
پسآزمون |
643/0 |
998/0 |
|
پیگیری |
24/34 |
001/0 |
|
|
پیگیری |
71/1- |
852/0 |
|
پسآزمون |
پیگیری |
28/0 |
998/0 |
پسآزمون |
پیگیری |
07/1- |
923/0 |
||
درمان مبتنی بر نظریه انسان سالم |
پیشآزمون |
پسآزمون |
22/33 |
001/0 |
|
|
|
|
|
پیگیری |
55/36 |
001/0 |
|
|
|
|
|
||
پسآزمون |
پیگیری |
33/3 |
798/0 |
|
|
|
|
|
نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسۀ میانگین نمرات داغ اجتماعی در سه مرحله به تفکیک سه گروه در جدول (5) نشان داده است که تفاوت میانگین نمرات داغ اجتماعی در گروههای مداخله (رواندرمانی مثبتنگر و بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم) در مرحلۀ پیشآزمون با پسآزمون و همچنین پیشآزمون با پیگیری معنادار است (001/0>p)؛ اما تفاوت میانگین نمرات پسآزمون و پیگیری در این گروهها معنادار به دست نیامده است (05/0<p). تفاوت میانگین نمرات داغ اجتماعی در هر سه مرحله یعنی پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری و نیز مرحلۀ پسآزمون با پیگیری در گروه کنترل معنادار به دست نیامده است.
جدول 6: نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسۀ میانگین نمرات ناگویی خلقی در مراحل پژوهش به تفکیک سه گروه
Table 6: The results of Bonferroni's post hoc test to compare the average scores of aphasia in the stages of the research by separating the three groups
گروه |
مراحل |
تفاوت میانگین |
معناداری |
گروه |
مراحل |
تفاوت میانگین |
معناداری |
||
رواندرمانی مثبتنگر |
پیشآزمون |
پسآزمون |
46/14 |
001/0 |
کنترل |
پیشآزمون |
پسآزمون |
714/0 |
998/0 |
پیگیری |
97/15 |
001/0 |
پیگیری |
35/2 |
069/0 |
||||
پسآزمون |
پیگیری |
51/1 |
078/0 |
پسآزمون |
پیگیری |
64/1 |
11/0 |
||
درمان مبتنی بر نظریه انسان سالم |
پیشآزمون |
پسآزمون |
5/21 |
001/0 |
|
|
|
|
|
پیگیری |
64/22 |
001/0 |
|
|
|
|
|
||
پسآزمون |
پیگیری |
14/1 |
202/0 |
|
|
|
|
|
برای تعیین اثربخشی هریک از روشهای درمانی در متغیرهای وابسته آزمون تعقیبی بونفرونی به کار رفت. نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسۀ میانگین نمرات ناگویی خلقی در سه مرحله به تفکیک سه گروه در جدول (6) نشان داده است که تفاوت میانگین نمرات ناگویی خلقی در گروههای مداخله (رواندرمانی مثبتنگر و بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم) در مرحلۀ پیشآزمون با پسآزمون و نیز پیشآزمون با پیگیری معنادار است (001/0>p)؛ اما تفاوت میانگین نمرات پسآزمون و پیگیری در این گروهها معنادار به دست نیامده است (05/0<p). تفاوت میانگین نمرات ناگویی خلقی در هر سه مرحله یعنی پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری و نیز مرحلۀ پسآزمون با پیگیری در گروه کنترل معنادار به دست نیامده است.
بحث و نتیجهگیری
داشتن فرزند مبتلا به اختلال اتیسم بهخاطر مختلشدن ارتباطهای اجتماعی ممکن است، ازلحاظ عاطفی، شناختی و اجتماعی برای مادر دردناک باشد؛ بنابراین پژوهش حاضر در راستای تدوین بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم و مقایسۀ اثربخشی آن با رواندرمانی مثبتنگر بر داغ اجتماعی و ناگویی خلقی مادران دارای کودک با اختلال اتیسم انجام شد. نتایج یافتههای تحلیل مضمون (بخش کیفی) نشاندهندۀ این بود که مضمون فراگیر (بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم) شامل 8 مضمون سازماندهنده و 18 مضمون پایه است. مادران کودکان مبتلا به اختلال اتیسم با چالشهای فراوانی مواجه هستند که باعث افزایش بار روانشناختی و مشکلات روانی- هیجانی در این مادران میشود؛ همانطور که در تحلیل مضامین به این مسائل اذعان شده است که والدین کودکان اتیسم وقت و فرصت کافی برای رسیدگی به امورات شخصی خود ندارند و این شرایط به افسردگی، استرس و حتی طلاق والدین منجر میشود (آقابابایی و تقوی، 1398). از پیامدهای اختلال طیف اتیسم، بیخوابی یا کیفیت پایین خواب مادران کودکان مبتلا به این اختلال است (منصوری و کروژده، 1396). مادران کودکان اوتیستیک در بسیاری از موارد ناچار به قطع تمام ارتباط خود با اقوام، دوستان و آشنایان میشوند (رمضانلو و همکاران، 1399). والدین کودکان مبتلا به اختلال اتیسم ممکن است عوامل تنشگر اضافی مربوط به چالشهای کودک مانند برقراری ارتباط، رفتارهای دشوار انزوای اجتماعی، مشکلات در خود مراقبتی و فقدان درک جامعه را داشته باشند (شکری و همکاران، 1396). بیشتر مادران به هنگام تشخیص اختلال اتیسم فرزندان خود، دچار واکنش انکار و سردرگمی میشوند و طیف گستردهای از هیجانات از قبیل خشم، غمگینی، گریه و سوگ را نشان میدهند (آقابابایی و تقوی، 1398) و مواردی دیگر از این قبیل.
در مجموع، اغلب این مادران، افسردگی، اضطراب، مشکلات سلامتی، جداشدن از جمع و احساس کمارزشی دارند (شکری و همکاران، 1396)؛ بنابراین تربیت یک کودک مبتلا به اتیسم با افزایش مشکلات شناختی، اجتماعی، آشفتگی روانی و هیجانی در والدین بهویژه مادران مرتبط است که کدهای محوری بهدستآمده هم نشاندهندۀ این مطلب است که مادران این کودکان بیشتر در سوی طیف بیماری قرار دارند؛ اما نکتهای که در نظریۀ انسان سالم حائز اهمیت است، این است که هیچ انسانی صددرصد سالم یا بیمار نیست؛ زیرا سلامتی و بیماری در یک طیف قرار دارد و هر انسانی که ویژگیهای مثبت بیشتری داشته باشد، به سلامتی نزدیکتر است که این وجه متمایز نظریۀ انسان سالم از دیگر نظریههای روانشناختی است که فقط به بیماریهای روانی یا سلامتی کامل در یک یا چند بعد توجه داشتهاند؛ به همین دلیل با در نظر گرفتن جامعیت و مبتنیبودن بر فرهنگ نظریۀ انسان سالم و با توجه به مشکلات مادران کودکان مبتلا به اتیسم که دارای مشکلات فراوانی در جنبههای مختلف هستند، بستۀ والدگری مبتنی بر نظریۀ انسان سالم در پژوهش حاضر تدوین شد. نکتۀ مهمی که گفتنی است، بهخاطر همپوشانی ویژگیهای نظریۀ انسان سالم ممکن است یک مفهوم استخراجشده مرتبط با چندین ویژگی باشد که با بررسی و بهرهگیری از نظرات متخصصان این مفاهیم در یکی از کدها که بیشترین تطابق را داشتند، قرار داده شدند.
نتایج بهدستآمده در بخش کمی نشاندهندۀ آن بود که ضمن معناداری تأثیر هر دو مداخلۀ رواندرمانی مثبت و بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم در بهبود داغ اجتماعی در مرحلۀ پسآزمون و باقیماندن اثرات این مداخلات در مرحلۀ پیگیری، بین اثربخش این دو مداخله در بهبود داغ اجتماعی مادران دارای کودک با اختلال اتیسم تفاوت معناداری وجود ندارد. یافتۀ بهدستآمده با نتایج پژوهشهای مشابه در زمینۀ اثربخشی روان درمانی مثبتنگر از جملهاسترس ادراکشده و دلایل زندگی (رضایی کلانتری و همکاران، 1398)، بهزیستی روانشناختی، عواطف مثبت-منفی (خانجانی و رضایی، 1395)، بهزیستی روانشناختی (حسینآبادی و همکاران، 1396)، سلامت روانشناختی (حلاجانی و همکاران، 1398) و ناگویی هیجانی (سخاوتی و همکاران، 1400) همسو است. والدین کودکان دارای اتیسم اغلب به دلیل نوع برخورد و تعامل اطرافیان از آسیبهای روانی دیگری نظیر داغ اجتماعی رنج میبرند؛ همانطور که در مطالعات مختلفی نیز به این مسئله اشاره شده است؛ ازجمله رضایی دهنوی و همتی علمدار لو (1393) نشان دادند، احساس استیگما تأثیر مستقیم و اتیسم و سن کودک تأثیر غیرمستقیم بر سلامت روان مادران داشته است رضایی دهنوی (1394) نشان داد، استیگما هزینۀ روانی و اجتماعی بسیاری برای افراد با یک برچسب ویژه (مادران کودکان اتیسم) دارد. احمدنیا و همکاران (1396) در پژوهشی دیگر نشان دادند، مادران دارای فرزند اتیسم درون خانواده و میان افراد غریبه داغ ننگ بیشتری نسبت به پدران دارند. لیائو و همکاران در پژوهشی نشان دادند، والدین کودکان مبتلا به اتیسم انگ را تجربه میکنند که به داغ اجتماعی تبدیل میشود (Liao et al., 2019)؛ همچنین پاترا و پاترو نیز در پژوهشی دیگر نشان دادند که والدین کودکان مبتلا به اتیسم سطوح بالایی از انگ را تجربه میکنند (Patra & Patro, 2019). آنها اغلب انگ را درونی میکنند که به پریشانی روانی بالا منجر میشود و تأثیر منفی بر جستجو و ارائه مراقبت دارد؛بنابراین در تبیین یافتۀ بهدستآمده مبنی بر اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بر کاهش داغ اجتماعی اینطور بیان میشود که هدف رواندرمانی مثبتگرا، افزایش کارکرد بهینۀ انسان است (Seligman et al, 2006) و در برنامۀ رواندرمانی مثبتنگر یکی از مهمترین اهداف، کمک به ارتقا و افزایش میزان رضایت از زندگی، شادکامی و بهزیستی افراد است.
براساس این رویکرد، افزایش توانمندیها، هیجانهای مثبت، تعهد و معنا، هم زندگی را شادتر و غنیتر میسازد و هم باعث کاستهشدن از مشکلات هیجانی میشود؛ همانطور که لیبومیرسکی و لایوس معتقدند که مداخلههای مثبتگرا با افزایش هیجان مثبت، افکار مثبت، رفتارهای مثبت و ارضای نیازهای اساسی افراد مثل خودمختاری، عشق و تعلقخاطر و ارتباط باعث کاهش افسردگی، افزایش شادکامی و احساس بهزیستی روانشناختی در افراد میشود (Lyubomirsky & Layous, 2013)؛ بنابراین در جلسات رواندرمانی مثبتنگر با تأکید بر تجربیات مثبت، صفات فردی مثبت و نهادهایی که رشد این دو را تسهیل میکنند، باعث شد که نگرش و آگاهی مادران کودکان مبتلا به اختلال اتیسم بهسمت تواناییهای مثبت و امکانات بالابرندۀ خلق در مقابل عوامل ایجادکنندۀ احساس داغ اجتماعی تغییر کند و با توجه به کاربست تکنیکها و روشهایی (ارتباطات مثبت و بازخورد فعال و سازنده، صحبت پیرامون واکنش فعال در قبال مطالبی که از دیگران دریافت میکند، پرورش توانمندیهای منش) که به ارتقای احساس شادکامی و افزایش توانمندیهای منش در آنها منجر شده است، بهتدریج احساس داغ اجتماعی که بر پایۀ طرد و برداشتهای منفی دیگران است، در مادران کاهش یافت.
همچنین نتایج نشان داده است که بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم باعث کاهش داغ اجتماعی شده و این تأثیر ماندگار بوده است. با توجه به اینکه در پژوهش حاضر بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم ویژۀ مادران کودکان مبتلا به اختلال اتیسم برای اولین بار تدوین شده است، پژوهشی برای تأیید همسویی و ناهمسویی یافتۀ بهدستآمده یافت نشد؛ با این حال، نتایج بهدستآمده همراستا با مطالعاتی است که درخصوص اثربخشی نظریۀ انسان سالم در گروههای هدف دیگر انجام شده است؛ ازجمله بهبود خودکارآمدی و سلامت روان دانشآموزان دختر دورۀ متوسطه (اسدی و آقائی، 1401)، کاهش نشخوار فکری زنان درگیر طلاق عاطفی (همتی و آقایی، 1400) و بخشش بین فردی زوجین (مرادی و همکاران، 1399). بهعلاوه، با مطالعاتی که بر روی داغ اجتماعی مادران کودکان اوتیسم انجام شده است، ازجمله اثربخشی فعالسازی رفتاری بر ترس از ارزیابی منفی و استگیمای درونیشدۀ مادران دارای فرزند اتیسم (میربد و مرادی، 1400)، اثربخشی معنویت درمانی بر داغ اجتماعی و نگرانی اجتماعی مادران کودکان اتیسم (Mousavi Najafi & Rasouli Jozi, 2019) همسو است.
درخصوص اثربخشی بستۀ مداخله درمانی تدوینشده مبتنی بر نظریۀ انسان سالم بر کاهش داغ اجتماعی میتوان اشاره کرد، در جلسات این مداخله درمانی به اهدافی در راستای نقش معنا، امید، جاریبودن و فراشناخت در والدگری با استفاده از تکنیکهایی همچون تقویت مهارتهای فراشناختی، انجام گامهای رسیدن به جاریبودن، ترغیب شرکتکنندگان به تعریف داستان زندگی خود برای یافتن نقاط امیدبخش در زندگیشان، شرکت در جلسات و دورهمیهای دوستانه، تکنیک اصول تعیین هدف و مشخصکردن فلسفۀ زندگی (آقایی، 1399) توجه شد که اجرای تمرین و کاربرگهای خانگی باعث شد که مادران دارای کودکان اتیسم به یک معنای اصیل دست یابند و با آشنایی و استفاده از فنون و تکنیکهای کاربردی برای تقویت ویژگیهای جاریبودن، فراشناخت و امید در مسیر رسیدن به یک والد سالم توانستند میزان داغ اجتماعی خود را کاهش دهند. بهطور نمونه در جلسهای که مربوط به ویژگیهای فراشناخت و جاریبودن در والدگری بود، برای مادران توضیح داده شد که هرچه انسانها به سلامتی نزدیکتر باشند و از بلوغ فکری و شناختی بیشتری برخوردار باشند، کمتر تحتتأثیر صحبتها و رفتار دیگران قرار میگیرند و قادر هستند، براساس گزینش و انتخاب خودشان، نوع و میزان تأثیرگرفتن از اطرافیان را تعیین کنند (آقایی، 1399)؛ بنابراین با شناخت مادران از اینکه افکار و باورهای دیگران بر رفتار آنها تأثیر میگذارد و باعث میشود که از برچسبزنیها و قضاوتهای نادرست دیگران که باعث انزوا و طرد اجتماعی آنان میشوند، آگاهی پیدا کنند، با کسب ویژگی جاریبودن تحتتأثیر این دیدگاهها و رفتارهای دیگران قرار نگیرند و احساس درماندگی و بدبختبودن خود را تغییر دهند که همۀ این مسائل با کسب معنا و هدف والا در زندگی اتفاق میافتد.
در مجموع، در جلسات والدگری مبتنی بر نظریۀ انسان سالم، مادران با پیداکردن معنای زندگی در رابطه با مادران دیگر که آنها نیز تجارب مشابهی داشتند، بهطور دوستانه دردودلهای خود را که در خصوص داشتن فرزند اتیسم برای آنها بین اطرافیان و در جامعه اتفاق افتاده است، در گروه مطرح کردند و همین امر به مادران کمک کرد، با نظرات و دیدگاههای متفاوت دیگران آشنا شوند و با افزایش خودکنترلی که در بطن داشتن معنا اتفاق افتاد، احساس انگ و داغ اجتماعیشان کاهش یابد و این تأثیر بهخاطر رسیدن به یک معنای اصیل و استفاده از تکنیکهای کاربردی و عامیانه تداوم داشته است. در کل والدگری مبتنی بر نظریۀ انسان سالم به مادران کمک میکند، درک جدیدتر و عمیقتری نسبت به زندگی و شرایط آن به دست آورند، ترغیب شوند، امیدوارتر به زندگی ادامه دهند و بهراحتی در مقابل اتفاقات زندگی و حرفهای دیگران تسلیم نشوند. همین تمرین تکنیکها و انجام کاربرگها براساس ویژگیهای انسان سالم در جلسات باعث شد، مادران دارای فرزند مبتلا به اتیسم به شناخت جدیدی از زندگی دست یابند که تحتتأثیر حرفهای دیگران قرار نگیرند و براساس معناهای اصیل خود رفتار کنند که همین امر اثربخشی والدگری مبتنی بر نظریۀ انسان سالم را بر کاهش داغ اجتماعی تبیین میکند. درخصوص عدم تفاوت معنیدار بین اثربخشی این دو مداخلۀ درمانی بر کاهش داغ اجتماعی میتوان بیان کرد، از آنجایی که مادران دارای کودکان اختلال اتیسم اغلب دچار آشفتگیهای شناختی و هیجانی هستند، رواندرمانی این مادران باید شامل راهبردهایی برای بهبود خلق آنان باشد؛ بنابراین هر دو مداخلۀ درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم و رواندرمانی مثبتنگر بر ارتقای هیجانهای مثبت و توانمندیهای افراد بهجای تکیه بر نقاط ضعف آنها توجه دارد. بدین سبب مادران شرکتکننده در هر دو مداخلۀ درمانی آموختند تا در زندگی خود معنا و هدف پیدا کنند و زندگی خود را بهطور شخصی شکل دهند که همین امر باعث شده است که تفاوتی بین دو مداخلۀ درمانی وجود نداشته باشد.
از نتایج دیگر پژوهش، این بود که با وجود معناداری تأثیر هر دو مداخلۀ رواندرمانی مثبت و بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم در بهبود ناگویی خلقی در مرحلۀ پسآزمون و باقیماندن اثرات این مداخلات در مرحلۀ پیگیری تفاوت معناداری بین اثربخش این دو مداخله در بهبود ناگویی خلقی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال اتیسم وجود ندارد. در تبیین یافتۀ بهدستآمده مبنی بر تأثیر رواندرمانی مثبتنگر بر ناگویی خلقی مادران دارای کودک با اختلال اتیسم میتوان بیان کرد که آموزش رواندرمانی مثبتنگر با تمرکز و پرورش توانمندیها، فضیلتها و هیجانهای مثبت و خوشبینی باعث ایجاد احساس مثبت در افراد شده و سبب میشود تا آنها به زندگی خود تعهد بیشتری داشته باشند و فعالانه و با انگیزۀ زیاد زندگی کنند؛ همچنین آموزش فنون و مهارتهای مثبتنگری بهمنظور تقویت و بهبود ارتباط مثبت با خود، دیگران و دنیا و افزایش شادکامی باعث میشود که افراد خود را بهتر بشناسند، تجربههای مثبت را بهتر بازشناسی کنند و به نقش تجربههای مثبت در ارتقای احترام به خود پی ببرند که این عوامل از طریق نقش مؤثر در ایجاد و افزایش افکار مثبت، شناخت بهتر خود و دیگران و برداشتهای مثبت از خود و دیگران باعث کاهش ناگویی خلقی میشوند. از سویی دیگر، اگرچه در رواندرمانی مثبتگرا محتوای افکار بهطور مستقیم مورد هدف قرار نمیگیرد، استفاده از فنون پاسخدادن فعال یا سازنده، برشمردن سه چیز خوب در طول روز، نوشتن نامۀ سپاسگزاری و قدردانی، تمرین گذشت بهعنوان ابزار نیرومند که احساس خشم و کینه را به احساسی خنثی و حتی برای برخی به احساسات و عواطف مثبت تبدیل میکند، به افزایش احساسات مثبت و جلوگیری از احساسات منفی در حیطۀ شخصی و افزایش ارتباطات مثبت منجر میشود؛ بنابراین مادران مبتلا به اتیسم با کسب مهارت و آگاهی درخصوص بیان احساسات و واکنش فعال توانستند احساساتشان را راحتتر و متناسب با موقعیت ابراز کنند و ناگویی هیجانیشان کاهش یابد.
در تبیین یافتۀ بهدستآمده مبنی بر تأثیر بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم بر ناگویی خلقی مادران دارای کودک با اختلال اتیسم گفته میشود، همانطور که در مبانی نظری مطرح شد که ناگویی هیجانی سازهای چندوجهی متشکل از دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در بیان احساسات و تفکر عینی و بیرونی (Sifneos, 2000) است، بدین سبب در این جلسات درمانی بر ویژگی شادی در والدگری تأکید شد که نشانۀ داشتن استعداد در ایجاد هیجان است؛ یعنی توانایی ایجاد رغبت در خود و دیگران؛ زیرا بدون همراهی هیجان و عواطف با استدلال و منطق به اصطلاح «پای استدلالیان چوبین است» بدین سبب در جلسات دربارۀ عواطف و احساسات منفی، تأثیر عواطف بر زندگی، راههای شادزیستن در عین وجود مشکلات و شفقت به خود صحبت شد و از فنون مدیریت هیجانها و تکنیک استفاده از فرهنگ لغات احساسات استفاده شد. همچنین در جلسهای دیگر مطرح شد که جاریبودن نشانۀ جرئت یعنی توانایی ابراز احساسات، عقاید و دفاع از حقوق شخصی به شیوهای سازنده و نه سازشکارانه است (آقایی، 1399). یادگیری و تمرینهای انجامشده باعث شد، مادران به مرور نسبت به هیجانات سرکوبشدۀ خود آگاهی پیدا کنند و نیز درک درستی از احساسات و هیجانات به دست آورند. از سویی دیگر، توضیح ویژگیهای انسان سالم به مادران کمک کرد تا هیجانات منفی خود را بهجای بازداری بیشتر مدیریت کنند و آنها را بهعنوان منابع اطلاعاتی درونی بپذیرند. از طرفی، با استفاده از کاربرگ و آموزش نوشتن و ثبت توانمندیهای خود، بحث و گفتوگو و پررنگکردن آنها قدمی در راستای بیان هیجانات برداشته شد که این امر بر کاهش ناگویی هیجانی در افراد شرکتکننده اثرگذار بوده است. گفتنی است، با توجه به اینکه این بسته با فرهنگ ایرانی تدوین شده، موجب سهولت پذیرش و یادگیری مطالب آموزشی در مادران شده است و آنها کاربرگهای ارائهشده را با رغبت کافی تمرین کردند؛ از این رو، موجب انسجام مطالب آموزشی در ذهن مادران و تکرار عملی تکنیکهای آموزشی شد و همین امر باعث تداوم اثربخشی آن بر کاهش ناگویی خلقی مادران شد.
اگرچه هر دو رویکرد بهطور جداگانه (در مقایسه با گروه گواه) اثربخشی مثبت و یکسانی بر ناگویی خلقی مادران دارای کودک با اختلال اتیسم داشتند، با توجه به پیشینۀ نگاشته و مطالعهشده ملاحظه میشود که در درمان رواندرمانی مثبتگرا تأکید بر هیجان مثبت، افکار و رفتار مثبت براساس چهار مؤلفۀ هیجانهای مثبت (شادی)، تعهد، معنا و زندگی عالی است (Rashid, 2015) و نظریۀ انسان سالم که در قالب 12 ویژگی و با محوریت معنا با تقویت توانایی ابراز احساسات و عقاید به شیوهای سازنده تأکید دارد، پس بسیاری از اهداف و محتواهای هر دو مداخله شبیه به یکدیگر است و باهم همپوشانی دارد و نیز با توجه به اینکه مسیر فکر از طریق هیجان اتفاق میافتد، افزایش حس یا احساس مثبت برای این مادران، ارتقای معنای زندگی را بههمراه دارد. همین امر باعث کاهش ناگویی عاطفی آنان در مواجهه با مشکلات روانشناختی میشود که درنتیجه هر دو مداخله به یک میزان بر کاهش ناگویی عاطفی مادران دارای کودک با اختلال اتیسم اثر داشته است.
این پژوهش همانند پژوهشهای دیگر محدودیتهایی دارد؛ ازجمله این مطالعه محدود به مادران کودکان دارای اختلال اتیسم در شهر اصفهان بود و تعمیم نتایج آن به سایر مادران و کودکان دارای اختلالات رفتاری دیگر باید با احتیاط انجام شود. بهعلاوه، در این پژوهش برای جمعآوری دادهها و اطلاعات از پرسشنامه استفاده شده است که جنبۀ خود گزارشدهی دارد و ممکن است مادران بهخاطر حس مادرانه در جوابدادن صادقانه ملاحظه کرده که همین امر نتایج پژوهش را ممکن است تحتتأثیر قرار داده باشد. در پژوهش حاضر، با توجه به همسانسازی گروهها عوامل جمعیتشناختی بهطور دقیق بهعنوان عوامل مداخلهگر بر روی نتایج پژوهش کنترل نشده است؛ بنابراین با توجه به محدودیت پژوهش مبنی بر تعمیمیافتهها بهخاطر محدودبودن جامعه پیشنهاد میشود، پژوهش حاضر بر روی مادران دارای فرزند مبتلا به اختلالات سندرم داون، معلولیتهای ذهنی-حرکتی و سطوح اتیسم (خفیف، متوسط و شدید) بهطور ویژه انجام شده و نتایج آن با پژوهش حاضر مقایسه شود. علاوه بر موارد فوق، با توجه به اینکه برای تدوین بستۀ مداخله درمانی مبتنی بر نظریۀ انسان سالم از بررسی مقالات استفاده شد، پیشنهاد میشود، پژوهشگران آتی از طریق مصاحبه با والدین دارای کودک با اختلال اوتیسم بستهای اختصاصیتر تدوین کنند که منطبق با مسائل و مشکلات والدین جامه مدنظر باشد. درمجموع، با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد میشود، این مداخلات بهعنوان راهبردهای پیشگیرانه و ارتقابخش سلامت روانی والدین بهویژه مادران دارای فرزندان استثنایی در برنامههای بهداشت روانی مراکز کودکان استثنایی گنجانده شود؛ همچنین متولیان مراکز روانشناختی و مراکز سلامت بررسی آماری در راستای شناسایی خانوادههای دارای فرزند اتیسم یا دیگر اختلالات روانشناختی میتوانند از این مداخلات برای برگزاری دورههای آموزشی و کارگاههای رواندرمانی برای اعضای خانوادههای دارای فرزند اتیسم بهصورت دورهای استفاده کنند.
موازین اخلاقی
در این پژوهش موازین اخلاقی شامل اخذ رضایت آگاهانه، تضمین حریم خصوصی و رازداری رعایت شد. با توجه به شرایط و زمان تکمیل پرسشنامهها ضمن تأکید به تکمیل تمامی سؤالها، شرکتکنندگان دربارۀ خروج از پژوهش مختار بودند. پس از اتمام پژوهش گروه گواه نیز تحت مداخله قرار گرفتند؛ همچنین این پژوهش دارای کد اخلاق از کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان با شمارۀ IR.IAU.KHUISF.REC.1400.297 است.
سپاسگزاری
نویسندگان پژوهش حاضر بر خود لازم دانستند، از کلیۀ مادرانی که در پژوهش شرکت کردند و همچنین استاد بزرگوار دکتر آقایی، کمال تشکر و سپاس خود را ابراز کنند.
مشارکت نویسندگان
پژوهش حاضر حاصل اقتباس از پایاننامۀ دکتری نویسندۀ اول بود که توسط معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان به تصویب رسیده است.
تعارض منافع
بنا بر اظهار نویسندگان، این مقاله حامی مالی و تعارض منافع ندارد.
[1]. autism
[2]. autism spectrum disorder
[3]. Goffman
[4]. stigma
[5]. alexithymia
[6]. healthy human theory
[7]. calmness
[8]. to Flow
[9]. happiness
[10]. contentment
[11]. generosity without Expectation
[12]. ability to have Forgiveness and Forgetfulness
[13]. satisfaction
[14]. hope
[15]. ability to have Pleasure
[16]. authentic Sadness
[17]. communication with the Creator(God), Love to Creature and kindness with ourselves
[18]. to be Metacognition
[19]. mixed research
[20]. sequential-explorative
[21]. Content Validity Ratio
[22]. Toronto Ataxia Scale
[23]. Bagby, Taylor & Parker
[24]. difficulty identifying feeling
[25]. difficulty describing feeling
[26]. Mauchly Test if Sphericity