The Effect of integrated Emotion-focused therapy (Grinbeerg's) and Compassion focused Therapy on Marital quality of Life and married women

Document Type : Original Article

Authors

1 MA student of counselig/ family counselling, Faculty of Education and Psychology, University of Isfahan, Isfahan, Iran.

2 Associate Professor Department of Consulting, Faculty of Education and Psychology, University of Isfahan, Isfahan, Iran.

3 Professor Department of Conuseling , Faculty of Education and Psychology, University of Isfahan, Isfahan, Iran.

Abstract

Quality of married life indicates a successful marriage and it is one of the determining factors of the durability of marriage that includes satisfaction, cohesion, joy, and commitment. the Objective of the present study is The effectiveness of integrated Emotion-focused therapy(Grinbeerg's) and Compassion focused therapy on the quality of married life of conflicting women in Isfahan In this study, a single case design was used and The society includes all married women in Isfahan in 99 That three women were purposefully selected. The research tool was the Basbi and And colleagues (RDAS) Marital Quality of Life Scale. After reviewing and researching the research background, a consultation package was prepared in twelve sixty-minute sessions. Findings are analyzed based on visual analysis and descriptive statistics and Results showed based on the median survey, average and Process (pnd) Combination therapy regulates emotion in a semantic context and And according to mindfulness and training of kind mind has increased the quality and And it is suggested to use a combination of emotion-based therapy and compassion to improve the quality of marriage.

Keywords

Main Subjects


از دیرباز، ازدواج نقطۀ عطفی در زندگی هر انسانی بوده است؛ به‌طوری‌که ازدواج موفق، پایۀ مهم استحکام خانواده و باعث شادی در زوجین می‌شود (عبدالملکی، 1394). دراین‌بین، ازدواج بستر مناسبی را برای برآوردن نیازهای روانی در خانواده فراهم می‌کند و اگر چنین نباشد، اثرات مخرب و زیان‌آوری مانند افسردگی، خودکشی و اختلال‌های عصبی در افراد ایجاد می‌کند (بارل، آلن، گایل و گریست[1]، 2014). خشنودی و رضایت از ازدواج یکی از عواملی است که می‌توان میزان پایداری آن را پیش‌بینی کرد و این مؤلفه در بطن کیفیت روابط زناشویی و چگونگی آن حاصل می‌شود. کیفیت رابطۀ زناشویی ساختاری چندبُعدی دارد و روابط حمایتی و یا تنش‌زا می‌تواند در این سازه مداخله کند (استوک[2]، 2016).

درواقع، کیفیت زندگی زناشویی[3] مفهومی پویاست و طی سال‌ها دستخوش تغییرات شده است (لارسون و هولمن[4]، 1994) و به‌عنوان یکی از عوامل مهم شادی در زندگی و پایداری ازدواج شناخته می‌شود. این مفهوم مشابه سازۀ کیفیت زندگی (سازمان جهانی بهداشت/WHO) در بین زوجین است. کیفیت زندگی درک افراد از موقعیت خود در بافتی از فرهنگ و سیستم ارزش‌هایی است که مطابق با آن زندگی می‌کنند و در بستر آن اهدافْ انتظارات، استانداردها و نگرانی‌های خود را توصیف می‌کنند (اشفق، نسیم، تاریق، عثمان، وسیم و همکاران[5]، 2021: 70).

کیفیت زندگی زناشویی نیز در ابعاد جسمانی (حرکت، فعالیت‌های بدنی و توانایی موفقیت در کار و مسئولیت‌های خانوادگی)، اجتماعی (فعالیت‌های اجتماعی، مفیدبودن، تصویر بدنی، اضطراب و افسردگی) و روانی (رضایت از زندگی، حمایت اجتماعی) تعریف شده است (اوستوندا و زنسیرچی[6]، 2015).

دربارۀ کیفیت زندگی زناشویی تعاریف متعددی صورت گرفته است؛ اما درمجموع، کیفیت زندگی زناشویی قضاوت کلی فرد از رابطۀ زناشویی است (فینجام و برادبوری[7] 1997؛ به‌نقل از کرولی[8]، 2006). کیفیت زندگی زناشویی شامل سازگاری، انسجام، تعهد و رضایت است. برای مثال، پژوهش‌ها نشان می‌دهد کیفیت بالای زندگی زناشویی بر ابعاد خانواده ازجمله شادکامی، پایداری، تداوم ازدواج و حمایت از فرزندان تأثیرگذار است (سندفورد[9]، 2006). ازنظر تروکسل، کیفیت روابط زناشویی شیوه‌هایی است که هریک از زوجین به‌طور منظم خود را در مثلث صمیمیت، روابط میان‌فردی و اعتماد سازمان‌دهی می‌کند (تروکسل[10]، 2006) و یا کیفیت روابط زناشویی را توافق زوجین دربارۀ مسائل مهم مانند فعالیت مشترک، ابراز محبت و همکاری در کارها می‌دانند (بوکوالا[11]، 2005). لویس و اسپاینر[12] (1980؛ به‌نقل از جناین[13]، 2005) نیز دراین‌باره بیان می‌کنند کیفیت زندگی زناشویی فرایندی است که ازطریق نزدیکی و توافق در تصمیم‌گیری، رضایت و تعارض به دست می‌آید.

ارتقای کیفیت زندگی زناشویی توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است و ازجمله عواملی است که در ارزیابی کلی ارتباطات خانوادگی اثر دارد (برادبوری، فینچام و بیچ[14]، 2000). مطالعات دراین‌باره نشان می‌دهد نگرش مردان و زنان به کیفیت رابطۀ زناشویی متفاوت است. برای مثال، زنان نسبت به مردان از زندگی زناشویی بیشتر احساس نارضایتی داشته‌اند (لاکسی[15] 1980؛ به‌نقل از الیس[16]، 2004). همچنین، آنان ازنظر فیزیولوژی و روان‌شناختی به جنبه‌های منفی ارتباطْ حساس‌تر و آسیب‌پذیرترند. علاوه‌براین، زنان هنگام تعارض در دریافت حمایت، دچار ضعف هستند و به‌تبعِ آن در موقعیت تنش‌زا اغلب منفعلانه رفتار می‌کنند (حجازی، 1384).

مطالعات در حیطۀ زوجی نشان می‌دهد آموزش و مداخلات درمانی در بین زوجین به افزایش کیفیت روابط (شکارچی، یکتا و میرزمانی، 1398)، تنظیم هیجان (پورسردار، صادقی، گودرزی و روزبهانی، 1398)، بهبود دلبستگی (کیان، اعتمادی و بهرامی، 1399)، دریافت حمایت و دلسوزی (ویزل، شاهارا، گلدمن و کالیفا[17]، 2021)، رضایت از زندگی (مکین تاش[18] و اندرسون، 2019)، تحمل بیشتر آشفتگی (عراقیان، نجات، توزنده‌جانی و باقرزاده، 1399) و افزایش کیفیت زندگی زناشویی (مک دونالد ، فایتول، گراو، اولسون، گودوارد و همکاران[19]، 2020 و کالینز، گلیگان و پوز[20]، 2017) منجر شده است.

 البته باید اذعان داشت که تاکنون رویکردهای متعددی درزمینۀ مداخلات مرتبط با زوج و خانواده انجام شده و نتایج آنان نیز تا حدودی رضایت‌بخش بوده است. دراین‌بین، یکی از امیدبخش‌ترین و اثربخش‌ترین رویکردها بر روابط زناشویی طبق شواهد تجربی، ‌درمان هیجان‌مدار[21]بوده است. این درمان که جانسون‌ و گرینبرگ[22] (1985) آن را معرفی کرده‌اند، تلفیقی از رویکردهای انسان‌گرا، گشتالت و سیستمی در بافتی از دلبستگی است. این رویکرد به نقش اصلی هیجانات در ارتباط با الگوهای تعاملی تأکید دارد و هیجان را عنصر اصلی درمان می‌داند. از منظر این رویکرد، هیجان از زیربنای عصب شمیایی برخوردار است و با میل، گرمی، عزت‌نفس و دلبستگی ارتباط دارد. در این رویکرد، هیجانات ازنظر سازگاری، ناسازگاری، ثانویه‌بودن و ابزاری‌بودن دسته‌بندی می‌شوند و هدف، شناسایی هیجان ناسازگار، کنارزدن هیجان ابزاری و تبدیل هیجان ناسازگار به سازگار است. درواقع، اندیشۀ اصلی در این رویکرد، دست‌یابی به هیجانات سازگار است؛ به‌این‌معنی که هیجان، خود از قابلیت جهت‌دهی به‌سمت نیاز برخوردار است و فرد در طول درمان با هدایت درمانگر همراه با شناسایی هیجانات خود، از آنها آگاهی می‌یابد. سپس تجربه و بیان می‌کند و در طول رابطه، تنظیم آنها مدیریت می‌شود (نسبت به فاصله از هیجان یا غرق‌شدگی در هیجان). پس از آن، فرد دربارۀ هیجاناتش تأمل می‌کند، هیجانات ناسازگار وی در طی این فرایند پردازش می‌شود و هیجان سازگار (به‌واسطۀ تجربۀ هیجانی که فراخوانی شده) درپایان، باعث تجربۀ اصلاحی، انسجام و یکپارچگی در تمامیت فرد می‌شود (گرینبرگ و گلدمن، 2019). آگاهی از هیجان و تجربۀ آن، به انعطاف‌پذیری، عاملیت و حس انسجام در افراد منجر می‌شود که این آگاهی موجب بهبود تعارضات، واکنش‌های آنی در روابط بین‌فردی می‌شود و فرد دربارۀ چرخۀ هیجانی بینش پیدا می‌کند و به‌صورت خودبه‌خودی می‌تواند هیجانات خود را تنظیم کند (الیوت و همکاران، 1398).

یکی دیگر از درمان‌های روبه‌گسترش درزمینۀ روان‌درمانی، درمان متمرکز بر شفقت یا شفقت‌درمانی[23] است که گیلبرت[24] (2010) آن را معرفی کرده است. این درمان که برخاسته از روان‌شناسی تکاملی، رشد، دلبستگی، بودیسم و روانی ‌عصبی است، برای درمان افرادی با سطوح بالای شرم و خودانتقادگری مناسب شناخته شده است؛ به‌این‌معنی که افراد در پیشینۀ رشدی خود در محیط زندگی مورد غلفت قرار گرفته و یا هیجانات شرم آنها به‌اشتباه ارزشمند واقع شده است؛ ازاین‌رو، فرد با خود رابطۀ گرمی ندارد. برهمین‌اساس، هدف از این درمان، بهبود شفقت به خود برای ایجاد امنیت و تسکین است. این فرایند ازطریق توجه و حساسیت به وجود رنج در خود و دیگران همراه با تعهدی برای التیام و جلوگیری از چنین رنجی انجام می‌پذیرد. یعنی فرد هم آگاهانه به‌سمت رنج خود و دیگران می‌رود (اشتیاق) و هم با تعهدی که به خود دارد، موجب التیام این رنج در خود و دیگران می‌شود که درنهایت به برقراری رابطۀ گرم و صمیمانه با خود منجر می‌شود؛ ازاین‌رو، شفقت به خود سبب تعادل هیجانی و راه‌اندازی سیستم تسکین‌دهندۀ فرد می‌شود که این عامل سبب افزایش بهزیستی می‌شود (گیلبرت، 2010).

دراین‌زمینه، مطالعات مرتبط با کیفیت زندگی زناشویی همچون مک دونالد، فایتول، گراو، اولسون، گودوارد و همکاران (2020) نشان می‌دهد زنانی که شفقت بیشتری را در روابط خود گزارش می‌کردند، از کیفیت زندگی زناشویی بیشتری برخوردار بودند. علاوه‌براین، مطالعات قنواتی، بهرامی، گودرزی و روزبهانی (1397)، بابایی، زهراکار و اسدپور (1398) و عراقیان، نجات، توزنده‌جانی و باقرزاده (1399) حاکی از آن است که دریافت مداخلات مبتنی‌بر شفقت‌درمانی می‌تواند تحمل آشفتگی، کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و رضایت از زندگی را بهبود بخشد. مطالعاتی دیگر همچون کالینز، گلیگان و پوز (2017) نیز نشان می‌دهند این درمان می‌تواند اضطراب و افسردگی را در زوجین دارای زوال عقل کاهش دهد.

باتوجه‌به پیچیدگی روابط در ساختار خانواده، می‌توان اذعان کرد امروزه حیطه‌های مرتبط با درمان خانواده و مداخلات مرتبط با آن، با مسائل متعددی مواجهند و به نظر می‌رسد درمان‌های مبتنی‌بر یک رویکرد خاص (تک‌بعدی) به‌تنهایی نمی‌تواند پاسخ‌گوی رفع معضلات پیش روی آنان باشد. ازاین‌جهت، در سال‌های اخیر، درمان‌های مرتبط با خانواده به‌سمت تلفیق روش‌های مختلف به‌منظور ارائۀ راهکارهای کاربردی‌تر برای مشکلات مرتبط با خانواده سوق یافته است (هالفورد[25] و اسنایدر، 2012). رویکردهای تلفیقی درواقع سبب انعطاف‌پذیری بیشتر و تسریع مداخله در یک بستر وسیع‌تر می‌شود. همچنین، اثربخشی درمانی را بهبود می‌بخشد (لبو[26]، 1997).

 باتوجه‌به مطالب بیان‌شده دربارۀ نقاط مشترک این دو رویکرد، این پژوهش درقالب درمان تلفیقی انجام شد. علاوه‌براین، پژوهش مشابه دیگری یافت نشد که به‌طور انحصاری به تأثیر درمان فردی گرینبرگ و درمان متمرکز بر شفقت بر کیفیت زندگی زناشویی در هر سه جنبۀ هیجان، شناخت و رفتار، به‌صورت یک‌جا پرداخته باشد؛ بنابراین، در این پژوهش با طرح دو فرضیه که عبارت است از: 1. درمان تلفیقی هیجان‌مدار گرینبرگ و متمرکز بر شفقت بر کیفیت زندگی زناشویی زنان متأهل مؤثر است و 2. درمان تلفیقی هیجان‌مدار گرینبرگ و متمرکز بر شفقت بر ابعاد کیفیت زندگی زناشویی زنان متأهل مؤثر است که به بررسی این دو فرضیه درقالب هدف پژوهشی پرداخته شده است.

 

روش

در این پژوهش از روش تک‌موردی چندگانۀ A-B-A استفاده شد و اجرای پروتکل به‌صورت خط پایۀ A سپس مداخلۀ B در دوازده جلسه آغاز شد و پس از پایان جلسات برای پیگیری، پرسشنامۀ مربوط انجام شد. در طرح‌های A-B-A محور افقی مبیّن واحدهای زمانی و محور عمودی مبیّن واحدهای رفتار هدف است. هر نقطه داده در نمودار جداگانه مشخص شد و نقاط داده‌ها با یک خط به یکدیگر متصل شد. برای هر آزمودنی داده‌های مربوط به سه موقعیت خط پایه، آزمایش و پیگیری به‌ترتیب بر روی یک نمودار رسم شد. سپس با استفاده از شاخص روند و ثبات، میزان پایداری و جهت روند داده‌ها مشخص شد. تحلیل دیداری نمودارها با شاخص‌های روند، ثبات، درصد داده‌های همپوش و غیرهمپوش انجام شد (فراهانی، عابدی، آقامحمدی و کاظمی، 1392). جامعۀ آماری شامل زنان متأهلی است که به‌دلیل مشکلات زناشویی به مراکز مشاورۀ شهر اصفهان در سال 99 مراجعه کرده‌اند. از میان آنان 3 نفر به‌صورت هدفمند انتخاب شدند. فرایند پذیرش به‌این‌صورت بود که دو مرکز مشاوره انتخاب شدند و مراجعانی که با ملاک‌های ورود هم‌خوانی داشتند، پرسشنامۀ کیفیت زندگی زناشویی بین آنها توزیع شد و براساس نمرۀ کسب‌شده که پایین‌تر از میانگین بود، وارد مداخله شدند. متقاضیان براساس ملاک‌های زیر وارد درمان شدند:

زنانی متأهلی که حداقل یک سال از زندگی زناشویی آنها گذشته باشد و تابه‌حال برای طلاق اقدام نکرده باشند، حداقل مدرکْ سیکل داشته باشند و هیچ‌گونه داروی روان‌پزشکی در حین درمان استفاده نکرده باشند و هم‌زمان با این پژوهش در مداخلات دیگری شرکت نداشته باشند، همسران آنها به مواد مخدر یا الکل اعتیاد نداشته باشند و خشونت شدید در رابطۀ زناشویی آنها نباشد. غیبت دو جلسه، همکاری‌نکردن در کامل‌کردن پرسشنامه‌ها و یا هرگونه انطباق‌نداشتن با شرایط هنگام ورود به درمان از ملاک‌های خروج است.

 

ابزار پژوهش

مقیاس کیفیت زندگی زناشویی فرم تجدیدنظرشده[27] (RDAS)

 پرسشنامۀ کیفیت زندگی زناشویی از فرم تجدیدنظرشدۀ باسبی، کرین، لارسن و کریستنسن[28] (1995) ساخته شده است. این پرسشنامه 14 گویه و 3 خرده‌مقیاس توافق (6 سؤال)، رضایت (5 سؤال) و انسجام (3 سؤال) را می‌سنجد. سؤالات خرده‌مقیاس ازاین‌قرار است: توافق: سؤالات 1، 2، 3، 4، 5، 6، رضایت: سؤالات 7، 8، 9، 10، 11 و انسجام: سؤالات 12، 13، 14. نمره‌گذاری به‌صورت طیف لیکرت 6درجه‌ای (همیشه اختلاف داریم=0 و توافق داریم=5) است. حداکثر نمره 70 و حداقل نمره صفر در نظر گرفته می‌شود. نمرۀ بین صفر تا 24 کیفیت پایین، 24 تا 35 کیفیت متوسط و 35 به بالا کیفیت بالا را نشان می‌دهد. آلفای کرونباخ کل پرسشنامه 92درصد و به‌روش تصنیف 89درصد به دست آمد و برای خرده‌مقیاس‌ها توافق 82درصد، رضایت 83درصد و انسجام 86درصد گزارش شده است. روایی و پایایی این پرسشنامه را در ایران یوسفی (1390) محاسبه کرد. آلفای کرونباخ برای 14 گویه در کل پرسشنامه 92/۰ و برای سه خرده‌مقیاس 89/۰ گزارش شد. در پژوهش حاضر، ضریب پایایی آلفای کرونباخ خرده‌مقیاس توافق 79درصد، رضایت 81درصد، انسجام 69درصد و در کل پرسشنامه 88درصد محاسبه شد.

شیوۀ اجرا

ابتدا به ارزیابی اولیۀ زوجین برای شناسایی و انتخاب نمونۀ مورد پژوهش (که به مرکز مشاورۀ رضوی و تماشا مراجعه کرده بودند) براساس نمرۀ دریافتی از پرسشنامۀ کیفیت زندگی زناشویی، در دو هفته و هر هفته دو نوبت با فاصلۀ 4 روز پرداخته شد و سپس جلسه‌ای برای توضیح اهداف مشاوره و ملاحظات اخلاقی آن و لزوم ابراز رضایت برای شرکت در پژوهش برگزار شد. پس از تعیین خط پایه باتوجه‌به روش پژوهش که تک‌آزمودنی چندگانه بود، قراردادی با شرکت‌کنندگان برای شروط درمان و شرکت مستمر در جلسات تنظیم شد. پس از آن نیز برای افراد شرکت‌کننده جلسات فردی درقالب 12 جلسۀ 60دقیقه‌ای هفته‌ای یک بار برگزار شد و سه هفته یک بار در طی جلسات مداخله به پرسشنامۀ کیفیت زندگی زناشویی پاسخ دادند که جمعاً 4 نوبت اندازه‌گیری در هنگام مداخلات برای هر شرکت‌کننده انجام پذیرفت و پس از آن نیز جلسات پیگری به‌مدت دو هفته در 4 نوبت انجام شد. درانتها اطلاعات به‌دست‌آمده برای تحلیل آماری استفاده شد. ساختار درمان فردی گرینبرگ با استفاده از منبع گرینبرگ و گلدمن (2019) که در 14 گام اجرا می‌شود و پروتکل درمان متمرکز بر شفقت با استفاده از منبع گیلبرت (2009) است. بعد از جلسات هماهنگی با استادان راهنما و مشاور نحوۀ تلفیق این دو رویکرد به‌شرح زیر است:

باتوجه‌به اینکه اساساً روابط زوجین فرایندی پویا، مبتنی‌بر رفتار و اعمال دونفری است و همچنین سیستم‌های دلبستگی زوجین برگرفته از سیستم دلبستگی بین نسلی و تجربۀ خود فرد است، رویکردهای هیجان‌مدار و شفقت هر دو این الگو را در درمان در نظر گرفته‌اند و تلفیق این دو درمان مطلوب به نظر می‌آید. همچنین رویکرد هیجان‌مدار، درمانی فرایندمحور (مبتنی‌بر تجربه) و درمان متمرکز بر شفقت درمانی محتوامحور (مبتنی‌بر شناخت) است؛ ازاین‌رو، تلفیق این دو رویکرد به‌صورت سه‌مرحله‌ای (مرحلۀ اول برمبنای عوامل رابطه‌ای شامل چهار جلسۀ اول، مرحلۀ دوم سبک مبتنی‌بر هیجان تکلیف و فنون چهار جلسۀ دوم و مرحلۀ سوم ایجاد معنا و آموزش مهارت شفقت چهار جلسۀ سوم) انجام گرفت.

در جلسات اول تا چهارم، توجه به داستان هیجانی، سبک پردازش آن هنگام بیان موضوع، تصدیق درک مشکل فعلی، تجربۀ هیجانی مراجعان (هیجان‌مدار)، بررسی تاریخچۀ فرهنگی مراجعان، ربط‌دادن موضوع به مسائل دلبستگی/هویتی و راهبردهای تکاملی استفاده‌شده توجه شد (شفقت). در مرحلۀ دوم (جلسات پنجم تا هشتم) درخلال جلسات شناسایی هیجانات ناسازگار و اصلی (هیجان‌مدار)، توضیح مدل سه‌حلقه‌ای تنظیم هیجان (شفقت)، شناسایی نیازها و هیجانات ثانویه و ابزاری، لزوم ضرورت شفقت و ایجاد ذهن‌آگاهی به‌دلیل ارضانشدن نیازها و هیجانات آسیب‌رسان، تشریفات شفابخش ایجاد کرد. در ادامه بررسی نگاه افراد از دید خود مشفق و تم‌های هیجانی آنها و نوشتن نامۀ شفقت‌آمیز از این دو منظر انجام گرفت. در مرحلۀ سوم (جلسات نهم تا دوازدهم) توجه به نشانگرها، فرایند معانی جدید (هیجان‌مدار)، توضیح مدل مغز قدیم و جدید، توجه به مهارت‌های شفقت‌آمیز (استدلال، تصویرسازی و رفتار شفقت‌آمیز) و ایجاد روایتی جدید در یک بستر معنایی مورد توجه قرار گرفت. این یکپارچگی تکنیکی احتمالاً مداخله‌ای مؤثر در بستر درمانی ایجاد می‌کند. برای دست‌یابی به هدف حاضر و به‌منظور غنای درمانی بیشتر، پروتکل درمانی تلفیقی در 12 جلسه تدوین شد و سه نفر از استادان دانشکدۀ روان‌شناسی و مشاورۀ خانواده آن را بازبینی و تأیید کردند. ساختار و محتوای جلسات به‌شرح زیر است:

 

جدول 1. محتوای جلسات تلفیقی درمان هیجان‌مدار و متمرکز بر شفقت

جلسات                           محتوای جلسات

   جلسۀ اول  شرح عناوین و اهداف از برگزاری جلسات، تعداد و قوانین جلسات ارائۀ آزمون‌های مربوط و اهمیت پاسخ‌گویی به پرسشنامه‌ها- انعقاد قرارداد و تصریح رابطۀ درمانی ارائۀ مشکلات و علائم فعلی- مرحلۀ اول (بررسی روایت و مشاهدۀ سبک پردازش هیجانی)- گام اول: گوش‌دادن به مشکلات در حال ارائه.

جلسۀ دوم مرور جلسۀ قبل- گام دوم: گوش‌دادن و شناسایی تجارب دردناک هیجانی و بررسی بافتار تاریخچۀ فرهنگی فرد (شفقت).

جلسۀ سوم  مرور جلسۀ قبل- گام سوم و چهارم: بررسی داستان و روایت زندگی مراجع برمبنای هیجان (در رابطه با دلبستگی و هویتی)، هیجان‌مدار. فرمول‌بندی ساختاریافته در حوزه‌های مسائل رشدی، ترس و تهدیدها، راهبردهای ایمنی‌طلب و جبران‌کننده (شفقت)- ارائۀ فرم‌ها برای تکمیل- تکلیف منزل: افراد از چه راهبردهای ایمنی‌طلبی استفاده کرده‌اند و چه پیامدی داشته است؟

جلسۀ چهارم  بررسی فرم‌های تکمیل‌شده و اینکه افراد از چه راهبردهای ایمنی‌طلب و جبران‌کننده‌ای استفاده کرده‌اند و چه پیامد‌ی داشته است- ارائۀ خلاصه از جلسۀ قبل با مشارکت مراجعان و پاسخ‌گویی به سؤالات- مرحلۀ دوم شامل هفت گام است (ساخت مشارکتی یک تمرکز و شناسایی هیجان‌های مرکزی)- گام پنجم: شناسایی نشانگرهای تکالیف (هیجان‌مدار).

جلسۀ پنجم  مرور جلسۀ قبل و ارائۀ بازخورد از مراجع و پاسخ‌گویی به سؤالات مراجع- گام ششم: شناسایی هیجان‌های اصلی سازگار و ناسازگار- توضیح هیجان و نقش آن در زندگی و توضیح مدل سه‌حلقه‌ای تنظیم هیجان (شفقت).

جلسۀ ششم   مرور جلسۀ قبل و ارائۀ بازخورد از مراجع و پاسخ‌گویی به سؤالات مراجع- گام هفتم: شناسایی نیازها- معرفی شفقت و ضرورت آن معرفی ذهن‌آگاهی تمرین در جلسه- تکلیف منزل: انجام تمرین ذهن‌آگاهی در هر روز و تکمیل پرسشنامه‌ها برای اندازه‌گیری دوم مداخله.

جلسۀ هفتم   مرور جلسۀ قبل و ارائۀ بازخورد از مراجع و پاسخ‌گویی به سؤالات مراجع- تحویل‌گرفتن پرسشنامه‌ها- ابتدای جلسه 7 دقیقه تمرین ذهن‌آگاهی- گام هشتم: شناسایی هیجانات ثانویه- گام نهم: بررسی عوامل بازدارنده یا موانع دسترسی به طرح هیجانی و وقفه‌ها- توصیف خود مشفق، چگونه به دیگران مهربانی انجام دهیم و چگونه از آنها مهربانی دریافت کنیم- تکلیف منزل: تمرین خود مشفق در رویداهای مشکل‌ساز قدیمی و مهربانی با شخص دیگر به‌دلیل رنجش.

جلسۀ هشتم  مرور جلسۀ قبل و ارائۀ بازخورد از مراجع و پاسخ‌گویی به سؤالات مراجع، مرور تکالیف خود مشفق- تمرین ذهن‌آگاهی- گام دهم: شناسایی تم‌ها و زمینه‌ها روابط خود-خود، خود-دیگری، مسائل وجودی- گام یازدهم: ساخت مشارکتی روایت و صورت‌بندی مشکل- توجه به شش آیتم مهربانی و نوشتن نامۀ مشفقانه.

جلسۀ نهم    مرور جلسۀ قبل و ارائۀ بازخورد از مراجع و پاسخ‌گویی به سؤالات مراجع- تحویل پرسشنامه‌ها- مرحلۀ سوم: توجه به نشانگرها و فرایند و معانی جدید- گام دوازده: شناسایی نشانگر‌های درحال‌ظهور- تکالیف: تمرین استدلال مهربانانه، توجه مهربانانه. تکلیف تحویل‌گرفتن، ایجاد رقص توجه همراه با استدلال مهربانانه منعطف و توجه به هیجانات و اگر مانعی از انجام این اعمال می‌شود یادداشت کنید. توضیح مدل مغز قدیم و جدید.

جلسۀ دهم   مرور جلسۀ قبل و ارائۀ بازخورد از مراجع و پاسخ‌گویی به سؤالات و موانع مراجع. دریافت پرسشنامه‌ها- گام سیزدهم: شناسایی نشانگرهای خرد- تصوبرسازی مهربانانه و رفتار مهربانانه- تکلیف: در این جلسه تصویرسازی مهربانانه همراه با رفتار مهربانانه تمرین شد. در هنگام مواجهه با مشکلات و در هنگام تعارضات بعد از رویدادها در منزل تمرین کنید.

جلسۀ یازدهم گام چهاردم: ارزیابی تأثیر معانی جدید بر بازسازی روایت جدید و ارتباط‌دادن به مشکلات- معرفی تجربۀ حسی شفقت‌آمیز و احساس شفقت‌آمیز، ویژگی افراد مهربان.

جلسۀ دوازدهم آماده‌سازی برای پایان درمان، مرور مفاهیم گفته‌شده در جلسات قبل و رفع ابهامات- انجام اعمالی که خارج از درمان و استفاده در زندگی که باید انجام دهند- نوشتن نامۀ مشفقانه- توزیع پرسشنامه‌ها و هماهنگی برای تحویل همچنین توافق برای تکمیل پرسشنامه‌های جلسات پیگیری.

 

 

یافته‌ها

 تجزیه‌وتحلیل داده‌ها در دو بخش توصیفی و استنباطی به دست آمد. در بخش آمار توصیفی اطلاعات جمعیت‌شناختی زوجین، همراه با اندازه‌گیری کیفیت زندگی زناشویی در سه مرحله (پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری) در چهار نوبت اندازه‌گیری و درقالب جداول فراوانی آورده شد. در بخش استنباطی برای تفسیر و نتیجه‌گیری فرضیه‌ها، از تحلیل دیداری درون‌موقعیتی و بین‌موقعیتی درقالب جدول و نمودار (ثبات داده‌ها، همپوشانی داده‌ها روند و جهت تغییر) استفاده شد.

 

 

جدول 2. ویژگی‌های جمعیت‌شناختی زنان شرکت‌کننده در پژوهش

 

زن اول

زن دوم

زن سوم

سن

48

38

32

طول مدت ازدواج

25

20

7

شغل

خانه‌دار

خانه‌دار

خانه‌دار

تحصیلات

سیکل

لیسانس

لیسانس

تعداد فرزندان

1

2

1

 

نمرات خام اندازه‌گیری مکرر در متغیر کیفیت زندگی زناشویی در مرحلۀ خط پایه، مداخله و پیگیری در جدول 3 و شکل 1 ارائه شده است.

جدول 3. روند تغییر کیفیت زندگی زنان طی مراحل مختلف درمان تلفیقی هیجان‌مدار و شفقت‌درمانی

مرحله

نوبت اندازه‌گیری

زن اول

زن دوم

زن سوم

نقطۀ A (خط پایه)

اول

15

16

18

دوم

16

17

19

سوم

14

16

18

چهارم

15

13

15

نقطۀ B (مداخله)

اول

25

22

25

دوم

28

26

29

سوم

31

27

32

چهارم

35

31

37

مرحلۀ پیگیری

اول

33

30

35

دوم

30

28

35

سوم

27

26

31

چهارم

28

27

30

 

تحلیل دیداری درون موقعیتی و بین موقیتی کیفیت زندگی زناشویی و ابعاد آن درقالب شکل و جدول برای هر شرکت‌کننده نشان داده شده است.

شکل 1: روند تغییر کیفیت زندگی زناشویی زنان طی مراحل مختلف درمان تلفیقی هیجان‌مدار و متمرکز بر شفقت

شکل 2. ترسیم خط میانه و محفظۀ ثابت کیفیت زندگی زناشویی زن اول

شکل 3. ترسیم خط روند و محفظۀ ثابت کیفیت زندگی زناشویی زن اول

شکل 4. ترسیم خط میانه و محفظۀ ثابت کیفیت زندگی زناشویی زن دوم

شکل 5. ترسیم خط روند و محفظۀ ثابت کیفیت زندگی زناشویی زن دوم

شکل 6. ترسیم خط میانه و محفظۀ ثابت کیفیت زندگی زناشویی زن سوم

شکل 7. ترسیم خط روند و محفظۀ ثابت کیفیت زندگی زناشویی زن سوم

 

 

خط میانه، محفظۀ ثابت و خط روند به‌ترتیب برای آزمودنی اول در شکل 2 و 3 برای آزمودنی دوم در شکل 4 و 5 و برای آزمودنی سوم در شکل 6 و 7 مشاهده می‌شود. نتایج تحلیل درون‌موقعیتی و بین‌موقعیتی آزمودنی‌ها به‌ترتیب در جدول ۴، ۵، ۶ آمده است.

 

 

جدول 4. متغیرهای تحلیل دیداری درون‌موقعیتی و بین‌موقعیتی کیفیت زندگی زناشویی زن اول

 

درون‌موقعیتی

بین‌موقعیتی

 

 

توالی موقعیت‌ها

A (خط پایه)

B (مداخله)

مقایسۀ موقعیت

B

A

 

 

طول موقعیت

4

4

تغییرات روند

تغییرات جهت

صعودی

بدون تغییر

 

سطح موقعیت

میانه

15

5/29

 

اثر وابسته به هدف

 

میانگین

15

75/29

تغییر ثبات

با‌ثبات

باثبات

دامنۀ تغییرات

16-14

25-35

تغییر در سطح

تغییر نسبی

5/26

5/14

 

دامنۀ تغییرات محفظۀ ثبات 20درصد از میانۀ هر موقعیت

باثبات

با‌ثبات

 

تغییر مطلق

25

15

 

تغییر سطح موقعیت

تغییر نسبی

5/14- 5/15

33- 5/26

 

تغییر میانه

5/29

15

تغییر مطلق

15-15

25-35

تغییر میانگین

75/29

15

روند موقعیت

جهت

بدون تغییر

صعودی

همپوشی و غیرهمپوشی دادها

PND

100

ثبات

باثبات

باثبات

POD

0

                                 

 

جدول 5. متغیرهای تحلیل دیداری درون‌موقعیتی و بین‌موقعیتی کیفیت زندگی زناشویی زن دوم

درون‌موقعیتی

بین‌موقعیتی

 

 

توالی موقعیت‌ها

A (خط پایه)

B (مداخله)

مقایسه موقعیت

B

A

 

 

طول موقعیت

4

4

تغییرات روند

تغییرات جهت

صعودی

نزولی

 

 

سطح موقعیت

میانه

16

5/26

 

اثر وابسته به هدف

 

 

میانگین

5/15

5/26

تغییر ثبات

باثبات

باثبات

 

دامنۀ تغییرات

13-17

22-31

تغییر در سطح

تغییر نسبی

24

5/14

 

دامنۀ تغییرات محفظۀ ثبات 20درصد از میانۀ هر موقعیت

باثبات

بایثبات

 

تغییر مطلق

22

13

 

 

تغییر سطح   موقعیت

تغییر نسبی

5/14- 5/16

24-29

 

تغییر میانه

5/26

16

 

تغییر مطلق

16-13

22-31

تغییر میانگین

5/26

5/15

 

روند موقعیت

جهت

نزولی

صعودی

همپوشی و غیرهمپوشی داده‌ها

PND

100

 

ثبات

باثبات

باثبات

POD

0

                                 

 

جدول 6. منغیرهای تحلیل دیداری درون‌موقعیتی و بین‌موقعیتی کیفیت زندگی زناشویی زن سوم

درون‌موقعیتی

بین‌موقعیتی

 

 

توالی موقعیت‌ها

A(خط پایه)

B (مداخله)

مقایسۀ موقعیت

B

A

 

 

طول موقعیت

4

4

تغییرات روند

تغییرات جهت

صعودی

نزولی

 

 

سطح موقعیت

میانه

18

5/30

 

اثر وابسته به هدف

 

 

میانگین

5/17

75/30

تغییر ثبات

باثبات

باثبات

 

دامنه تغییرات

19-15

37-25

تغییر در سطح

تغییر نسبی

27

5/16

 

دامنۀ تغییرات محفظۀ ثبات ۲۰درصد از میانۀ هر موقعیت

باثبات

باثبات

 

تغییر مطلق

25

18

 

 

تغییر سطح   موقعیت

تغییر نسبی

5/16-5/18

5/34-27

 

تغییر میانه

5/30

18

 

تغییر مطلق

15-18

37-25

تغییر میانگین

75/30

5/17

 

روند موقعیت

جهت

نزولی

صعودی

همپوشی و غیرهمپوشی داده‌ها

PND

100

 

ثبات

باثبات

باثبات

POD

0

                                 

 

 

نتایج جدول ۴، ۵، ۶ نشان می‌دهد درمان تلفیقی بر کیفیت زندگی زناشویی برای هر سه شرکت‌کننده مؤثر بوده است. همان‌طور که در جدول 4 مشاهده می‌شود، درمان تلفیقی بر کیفیت زندگی زناشویی شرکت‌‌کنندۀ اول تأثیر دارد (PND=%100). طول موقعیت هر مرحله نشان می‌دهد متغیر کیفیت زندگی زناشویی در مرحلۀ خط پایه و مرحلۀ مداخله در 4 نقطه ارزیابی شده است. مقایسۀ میانگین‌ مرحلۀ خط پایۀ 15 به مرحلۀ مداخلۀ 75/29 رسید که نشان‌دهندۀ افزایش بهبود در نمرات کیفیت زندگی زناشویی است. برای شرکت‌کنندۀ دوم نتایج جدول 5 نشان می‌دهد متغیر کیفیت زندگی زناشویی در مرحلۀ خط پایه و مرحلۀ مداخله در 4 نقطه ارزیابی شده است. مقایسۀ میانگین‌ مرحلۀ خط پایۀ 5/15 به مرحلۀ مداخلۀ 5/26 رسید و میزان داده‌های همپوش و غیرهمپوش (PND=%100) که نشان از افزایش بهبود در نمرات کیفیت زندگی زناشویی دارد و برای شرکت‌کنندۀ سوم، نتایج جدول 6 نشان می‌دهد متغیر کیفیت زندگی زناشویی در مرحلۀ خط پایه و مرحلۀ مداخله در 4 نقطه ارزیابی شده است. مقایسۀ میانگین‌ مرحلۀ خط پایۀ 5/17 به مرحلۀ مداخلۀ 75/30 رسید و میزان داده‌های همپوش و غیرهمپوش (PND=%100) که نشان‌دهندۀ افزایش بهبود در نمرات کیفیت زندگی زناشویی است.

میزان تغییر نمرات میانه، میانگین و انحراف معیار و ابعاد کیفیت زناشویی به‌تفکیک هر مرحله و تأثیر درمان در جدول  7 و تحلیل دیداری ابعاد کیفیت زندگی زناشویی سه شرکت‌کننده در شکل 9 و10 و 11 نسبت به خط پایه، مداخله و پیگیری ترسیم شده است.

 

جدول 7. میانگین، میانه و انحراف معیار ابعاد کیفیت زندگی زناشویی سه شرکت‌کننده به‌تفکیک هر مرحله

 

مرحله

زن اول

زن دوم

زن سوم

میانگین

میانه

انحراف معیار

میانگین

میانه

انحراف معیار

میانگین

میانه

انحراف معیار

                     

 

توافق

خط پایه25/4

4

5/0

6

6

 

81/0    

5/6

5/6

29/1

 

مداخله75/9

5/9

70/1

75/9

10

 

25/1

13

5/13

16/2

 

پیگیری25/10

5/10

95/0

5/9

5/9

 

29/1

75/13

5/13

95/0

بهبود مداخله

137

67   

107

بهبود پیگیری

163

59

107

 

رضایت

خط پایه75/5

5/5

95/

75/4

5

 

 5/0

5/6

5/6

58/0

 

مداخله25/11

5/11

70/1

25/9

9

 

 25/1

75/10

5/10

70/1

 

پیگیری11

5/11

81/0

5/9

5/9

 

 86/0

5/11

5/11

29/1

بهبود مداخله

109

80

62

بهبود پیگیری

109

90

77

 

انسجام

خط پایه5

5

81/0

75/4

5/4

 

 95/0

5/4

5/4

58/0

 

مداخله75/8

5/8

95/0

5/7

5/7

 

 29/1

7

5/6

41/1

 

پیگیری25/8

8

25/1

25/8

5/8

 

 95/0

5/7

5/7

57/0

بهبود مداخله

70

67

44

بهبود پیگیری

60

89

67

                             

 

 

نتایج جدول 7 که مؤید فرضیۀ دوم پژوهش است، نمرات میانگین برای شرکت‌کنندۀ اول تا سوم در سه‌مرحله‌ای خط پایه، مداخله و پیگیری به‌ترتیب برای شرکت‌کنندۀ اول خرده‌مقیاس توافق زناشویی (25/4- 75/9- 25/10)، شرکت‌کنندۀ دوم (6- 75/9- 5/9) و شرکت‌کنندۀ سوم (5/6- 13- 75/13) بر بعد رضایت زناشویی یافته‌ها برای شرکت‌کنندۀ اول (75/5- 25/11- 11)، شرکت‌کنندۀ دوم (75/4- 25/9- 5/9) و شرکت‌کنندۀ سوم (5/6- 75/10- 5/11) و برای انسجام زناشویی یافته‌ها برای شرکت‌کنندۀ اول (5- 75/8- 25/8)، شرکت‌کنندۀ دوم (5/4- 5/7- 5/8) و شرکت‌کنندۀ سوم (5/4- 5/6- 5/7) که هر سه نتایج نشان‌دهندۀ تأثیر درمان بر ابعاد کیفیت زندگی زناشویی برای هر سه شرکت‌کننده است.

 

تحلیل دیداری و تأثیر درمان تلفیقی بر ابعاد کیفیت زندگی زناشویی سه زن در شکل 9 و 10 و 11 ترسیم شده است.

شکل 9: تأثیر درمان تلفیقی بر توافق زناشویی سه زن

 

شکل 10: تأثیر درمان تلفیقی بر رضایت زناشویی سه زن

 

شکل 11: تأثیر درمان تلفیقی بر انسجام زناشویی سه زن

 

 

بحث و نتیجه‌گیری

هدف پژوهش حاضر تأثیر درمان تلفیقی هیجان‌مدار گرینبرگ و متمرکز بر شفقت بر کیفیت زندگی زناشویی زنان متأهل بود. یافته‌های حاصل از تحلیل دیداری، جداول و تحلیل درون‌موقعیتی و بین‌موقعیتی نشان از تأثیر درمان بر کیفیت زندگی زناشویی و ابعاد آن بود. به‌دلیل اینکه پژوهش مشابهی یافت نشد که به تلفیق این دو رویکرد بپردازد، سعی شد به پژوهش‌هایی اشاره شود که بیشترین شباهت را به مسئلۀ پژوهش دارد. نتایج این پژوهش را می‌توان با نتایج پژوهش‌های صنم‌نژاد، قمری، شیخ‌الاسلامی، رضایی (1399)، شکارچی، یکتا و میرزمانی (1398)، موسوی، اسکندری و باقری (1397) و مدنی، هاشمی و لواسانی (1396) دربارۀ تأثیر درمان هیجان‌مدار بر کیفیت روابط زناشویی و رضایت زناشویی هم‌سو است. همچنین، نتایج اخیر با یافته‌های پژوهش‌های مکین تاش و اندرسون (2019)، مک دونالد، فایتول، گراو، اولسون، گودوارد و همکاران (2020) و کالینز، گلیگان و پوز (2017) دربارۀ تأثیر درمان هیجان‌مدار بر افزایش رضایت از زندگی و افزایش کیفیت زندگی زناشویی هم‌سو است. علاوه‌براین، نتایج این پژوهش با نتایج پژوهش‌های شفیعی و جزایری (1396) و دشت‌بزرگی (1396) دربارۀ تأثیر شفقت‌درمانی بر افزایش شادمانی زناشویی، کاهش احساس تنهایی و تنظیم هیجان هم‌سو بود. در تبیین این یافته‌ها می‌توان بیان کرد هیجان به‌طور خاص در روابط صمیمانه مؤثر است. اگر در عناصر مهم درمانی قرار داده نشود، عامل قدرتمند و شفابخش بدون استفاده رها شده است. هیجانات سبب پاسخ کارآمد و ایجاد تغییرات سریع می‌شود. همچنین، سازمان‌دهی و تنظیم را در یک بستر معنایی مهیا می‌کند (حسینی، 1389). پژوهش‌های متعدد تعامل بین هیجان و شناخت را یک علّیت حلقوی می‌دانند که تقویت و تقابل آنها سبب بروز رفتار می‌شود و این رفتار، هیجانات و شناخت زوجین را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. ازآنجاکه درمان هیجان‌مدار سبب تنظیم هیجان و پاسخ‌گویی هیجانی در زوجین می‌شود، برت، گروس، کرستینسن و بنونتنو[29] (2001) که به بررسی تغییر رفتاری، تنظیم هیجان و تمایز هیجان پرداخته‌اند، نشان دادند تغییر صرف رفتاری باعث کیفیت زناشویی نمی‌شود؛ بلکه شناخت و تنظیم هیجان است که همانند سنگ محکی عمل می‌کند و سطح رابطه را ارزیابی می‌کند. یعنی همان هیجان مثبت و منفی ادراک‌شدۀ زوجین، کیفیت زندگی را نشان می‌دهد. نگاه کلی به گسترۀ کیفیت زندگی زناشویی و تأثیر هریک از رویکردها نشان می‌دهد زوجینی که کیفیت زناشویی‌شان پایین است، در روابط صمیمی، خودابرازی، هیجانات و شناسایی نیازها مشکل دارند؛ بنابراین، معمولاً در برخورد با هیجانات، سعی در سرکوب آنها یا اجتناب از آنها دارند.

 ازآنجاکه هیجانات مرتبط با دلبستگی و هویتی، پایه و اساس روابط است،در کیفیت زندگی زناشویی وجود عواملی چون ابراز محبت، نحوۀ صحیح برخورد با همسر، روابط جنسی و نحوۀ ابراز آن، استفاده از عقاید یکدیگر در تصمیمات و مسائل مهم زندگی و الگوی ارتباطی مبتنی‌بر تبادل‌نظر دلچسب است. تفاهم‌نداشتن در موارد ذکرشده سبب نارضایتی در زوجین می‌شود. الگوهای ارتباطی ازطریق تأثیر بر رفتارهای تبادلی تعاملی و پاسخ‌های شناختی تأثیرگذار است. مجموع این پاسخ‌ها بر قضاوت زوجین و کیفیت زندگی زناشویی تأثیر می‌گذارد. پژوهش‌ها نشان داده زوجینی که در الگوی ارتباطی مهارت حل مسئلۀ بهتر دارند، شکست زناشویی کمتری دارند و زوجینی که ارتباط و حل مسئلۀ ضعیف‌تری دارند، در روابط بین‌فردی کیفیت پایین‌تری دارند (کارنی و برادبوری، 1995). درمان هیجان‌مدار به مشکلات ارتباطی و سبک پردازش هیجانی (قطب درد) توجه لازم را دارد؛ بنابراین، این مسئله گامی مهم در شناسایی تجارب هیجانی دردناک مراجع است. ازطریق بررسی داستان زندگی مراجعان می‌توان از مشکلات هویتی و دلبستگی آگاهی لازم را کسب کرد و این عوامل باعث شناسایی هیجانات مرکزی و نیازهای افراد می‌شود. مسائل هویتی و دلبستگی، خود را در روابط زوجین نمایان می‌کنند و اثرگذاری عمیقی بر کیفیت زندگی زناشویی دارند. در درمان متمرکز بر هیجان، تغییر و توجه به هیجان سالم‌تر، دسترسی به نیازهای واحد، ایجاد تصویر مثبت و به‌خاطرآوردن هیجان سالم، گفت‌وگو و تبادل‌نظر دربارۀ یک هیجان سالم و خلق یک تصویر به افراد کمک می‌کند. این رویکرد، آشفتگی زوجین را از هیجان‌های منفی و تعاملات انعطاف‌نا‌پذیر می‌داند. همچنین، زوجین در برآوردن نیازهای اساسی که الگوی کار درونی (دلبستگی) آن را هدایت می‌کند، با مشکلاتی روبه‌رو هستند؛ این الگوی درونی به‌عنوان عاملی مهم بر کیفیت زندگی زناشویی و ارتباطی زوجین تأثیرگذار است. پژوهش‌های بانز[30] (2004)، سیمپسون[31] (1990)، کریسی و هسون[32] (2001) نشان داد دلبستگی امن با رضایت زناشویی رابطه دارد. سیستم دلبستگی در جریان مشکلات و تعارضات فعال می‌شود و هرکدام هیجانات خاصی تولید می‌کند. ناامنی حاصل، سبب کاهش رضایت و کیفیت زندگی زوجین می‌شود. درحقیقت، سبک رفتار افراد در تعارضات به سبک دلبستگی افراد بستگی دارد (پیترومونانکو، گرین‌وود و فلدمن[33]، 2004). درمان هیجان‌مدارْ شناسایی، تنظیم و ابراز هیجانات به‌شیوۀ صحیح را فراهم می‌آورد و این عامل، سبب بهبود کیفیت روابط در طول جلسات می‌شود. این درمان در شناخت و ابراز نیازهای دلبستگی و هویتی، نحوۀ ابراز محبت، نحوۀ صحیح برخورد با همسر، توجه به نیازهای طرف مقابل در روابط و مهارت حل مسئله در زوجین کمک شایانی به مراجعان می‌کند. ذهن‌آگاهی یکی از تکنیک‌های درمان‌های موج سوم است و در درمان متمرکز بر شفقت استفاده می‌شود. ذهن‌آگاهی سبب مشاهدۀ فرد از افکار، هیجاناتش، جلوگیری از واکنش‌های مخرب، افزایش کیفیت رابطه، سبک تعامل سالم، کاهش عوامل آسیب‌رسان در رابطه و تنظیم هیجان می‌شود (برون و ریان[34]، 2003). هیپر، کرین، لاکی، کمپل و گلدمن[35] و همکاران (2008) نشان دادند ذهن‌آگاهی بالا در افراد موجب سطح پایین‌تری از خشونت در رابطه می‌شود. ذهن‌آگاهی با همدلی، صمیمیت، مهربانی، افزایش دلبستگی و نزدیکی به همسر، رابطۀ مثبت دارد.

تمرین ذهن‌آگاهی عامل کاهش هیجانات مرتبط به وابستگی است (مک گلینبرک، اندرسون و کرانستون[36]، 2015). ذهن‌آگاهی یعنی قضاوتی‌نبودن، و در زمان حال بودن را شامل می‌شود و باعث پاسخ‌گویی مؤثر در تعاملات و جلوگیری از هیجانات خودکار و آسیب‌رسان می‌شود. می‌توان گفت ذهن‌آگاهی سبب پذیرش، تنظیم هیجان و پاسخ‌گویی مؤثر در زنان شده است. یکی از تکنیک‌های درمان متمرکز بر شفقت که در حین درمان استفاده می‌شود، تصویرسازی مهربانانه است که باعث افزایش میزان سراتونین در افراد، خلق یک محیط عاطفی برای ارتباط مؤثر بین زوجین و افکار مثبت دربارۀ کیفیت رابطه می‌شود. تمرین‌کردن ابعاد مختلف شفقت، سبب افزایش بهزیستی و عملکرد بهتر مغز، به‌ویژه درزمینۀ تنظیم هیجان می‌شود (بگلی[37]، 2007؛ دیویدسون، کابات، اسچوماچر، روزنکرا و مولر[38]، 2003). این تصویرسازی به مراجعان کمک می‌کند خود و دیگران را بپذیرند و این مسئله امنیت و احساس آرامش را بالا می‌برد. این نتایج  با مطالعۀ رین، اتکینسون و مک کری[39] (1995) هم‌سو است که نشان دادند تصویرسازی بر عملکرد ایمنی و بهزیستی اثر مثبت دارد. فردیکسون، کوهن، کافی، پیک و فینکل[40] (2008) در پژوهش مراقبه مبتنی‌بر عشق و مهربانی که طی جلسات 60دقیقه‌ای هفتگی و گروهی همراه با تمرین‌های خانگی ازطریق لوح فشردۀ مراقبت‌های مبتنی‌بر عشق‌ورزی و مهربانی (هدایت شفقت به‌سمت خود، سپس به‌سمت دیگران و در مرحلۀ بعد به‌سمت غریبه‌ها) انجام شد، نشان دادند افزایش هیجان مثبت، توجه آگاهی، احساس هدفمندی در زندگی و حمایت اجتماعی، باعث کاهش نشانه‌های بیماری می‌شود. در تبیین فرضیۀ دوم که بر ابعاد زناشویی انجام گرفت، می‌توان این‌گونه بیان کرد که توافق‌پذیری شامل جهت‌گیری جامعه‌پسند و اجتماعی به‌سوی دیگران است و عواملی مانند نوع‌دوستی، شفقت، مهربانی، اعتماد، تواضع و همراهی را به‌دنبال دارد. افرادی که در روابط اعتماد بالا دارند، معمولاً به خوش‌بینی و درستکاری در روابط اعتقاد دارند و دیگران را خطرناک نمی‌بینند. نوع‌دوستی یعنی اینکه هم به خود و هم به دیگران اهمیت می‌دهند؛ بنابراین، بر منافع دیگران توافق دارند. این‌گونه افراد، دل‌رحمی و نرمش بیشتری در روابط دارند. زوجینی که از روحیۀ توافق برخوردرند، در هنگام تعارضات عملکرد بهتری دارند و از همدلی در روابط مخاطره‌آمیز استفاده می‌کنند و همواره خصوصیاتی مثل مهربانی و شفقت دارند (مک کاستا[41]، 1990). در کیفیت زندگی زناشویی، توافق‌داشتن زوجین، شامل ابراز محبت، رابطۀ جنسی، رفتار صحیح و اهداف و تصمیمات در مراحل مختلف زندگی است. ایجاد رویکرد مهربانانه همراه با همدلی سبب همراهی زوجین در مراحل مختلف زندگی می شود و حتی در تأییدنشدن اهداف و تصمیمات و یا همراهی‌نکردن روابط زناشویی که سبب شکل‌گیری هیجانات مخرّب و افکار منفی شناختی می‌شود، هر دو رویکرد سبب تسهیل این‌گونه دردهای هیجانی و پریشانی می‌شود. در درمان متمرکز بر شفقت آموزش داده می‌شود که چگونه از دیگران مهربانی دریافت کنیم و در هنگام درد و رنج چگونه با خود مهربان باشیم. تاکنون پژوهشی یافت نشد که به‌طور خاص به این سازه توجه کند؛ اما در مطالعات دیگر، توافق به‌عنوان یکی از سازه‌های روان‌شناختی در رضایت زوجین معرفی شده است. در پژوهشی که واتسون، هوبارد و ویز[42] (2000) دربارۀ رضایت انجام دادند، نتیجه این بود که توافق و برون‌گرایی، با رضایت زناشویی همبستگی مثبت دارد.

در نظریۀ هیجان‌مدار، مشکلات زناشویی از عواطف منفی است که در ارتباط با همسر نمایان می‌شود. ازنظر جانسون و گرینبرگ (2013) عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی، تعامل عاطفۀ مثبت و مهارت حل مسئلۀ منفی است؛ به‌این‌صورت که هیجان مثبت پایین و حل مسئله به‌صورت منفی سبب شکست رابطۀ زناشویی می‌شود و در نوع دوم، ابراز هیجان مثبت سبب جلوگیری از حل مسئله به‌صورت منفی می‌شود. هوش هیجانی در روابط صمیمانه اثر بسزایی دارد و افرادی که از هوش هیجانی بالا برخوردار هستند، رضایت بیشتری در رابطه دارند؛ بنابراین، ابراز هیجان مثبت و محبت به‌طور فعال به تداوم و پایداری رابطه کمک می‌کند. یکی دیگر از عوامل مهم بر رضایت زناشویی سبک دلبستگی افراد است.

میرز و لاندزبرگ[43] (2002) نشان دادند بین دلبستگی ایمن و رضایت زناشویی همبستگی مثبت و بین دلبستگی ناایمن و رضایت زناشویی رابطۀ منفی وجود دارد. اهمیت فهم هیجان، احساسات و موضوعات مربوط به آن، هوش هیجانی، سلامت روان بر رضایت زناشویی در پژوهش‌های اسمیت، هیون و کیاورچی[44] (۲۰۰۸) و اسکات، مالوف، بوبیک، کاستو، گرسون و همکاران[45] (۲۰۰۱) تأیید شده است؛ بنابراین، می‌توان گفت درمان هیجان‌مدار، به فهم هیجانی، توجه به نیازهای عاطفی و جسمانی، غنی‌کردن روابط، درک و پذیرش یکدیگر، توجه به رفاه و استعدادهای ذاتی یکدیگر، احساس مسئولیت، احترام، حمایت و رضایت زناشویی کمک کرده است. این نتایج با پژوهش اسچوماچر و لئونارد[46] (2005) هم‌سو است. در درمان متمرکز بر شفقت به‌دلیل توجه و تربیت ذهن مهربان، افراد از تفاوت‌های همسری آگاه‌تر هستند و دربارۀ تأثیر سیستم تهدید در قضاوت‌ها بینش دارند و در تجربۀ هیجانی دردناکی که این سیستم تولید می‌کند، با ارادۀ عمدی و آگاهانه، رویکرد مهربانی را انتخاب می‌کنند که نتیجۀ آن افزایش بهزیستی در رابطه است (نف، 2003).

درحقیقت، زوجین قبل از فعال‌شدن سیستم تهدید، تمرکز بر همدلی و شفقت را انتخاب می‌کنند و این سبب رضایت از رابطه می‌شود؛ بنابراین، می‌توان گفت با استفاده از مهارت‌هایی همچون استدلال، توجه و رفتار مهربانانه و دوری از قضاوت و انتقاد که حاصل شفقت‌درمانی است، احتمالاً زنان، هیجانات منفی کمتر و هیجانات مثبت بهتری در رابطه دارند و در آخر رضایت بیشتری را تجربه می‌کنند. در پژوهش‌های نف و بریتواز[47] (2013)، ارمیتسو و هافمن[48] (2014) و مارکس[49] (2017) نشان داده شد شفقت بر خود رضایت زناشویی را افزایش می‌دهد. دربارۀ بُعد انسجام زناشویی می‌توان گفت انسجام قابلیت درک، کنترل و معناداری است؛ قابلیت درک مؤلفۀ شناختی کنترل، مؤلفۀ رفتاری و معناداری مؤلفۀ انگیزشی است. قابلیت درک به‌معنی شناخت احساسات و هیجانات در موقعیت پیش‌بینی‌ناپذیر توصیف می‌شود که افراد بتوانند آنها را تبیین و تنظیم کنند. قابلیت کنترل، شایستگی استفاده از منابعی (روان‌شناختی، بیولوژیکی، مادی) است که در اختیار داریم و در هنگام موقعیت‌های چالش‌برانگیز با آن موقعیت، حل مسئله می‌کنیم و معناداری یعنی انجام عملی که به‌دلیل مسائل درونی (تجربیات و مشکلات ناخوشایند) سبب مغلوب‌شدن آنها نمی‌شود و برای اعمال خود دلایل معنایی دارند (آنتونوسکی[50]، 1987).

 انسجامْ قابلیت مدیریت، درک و معناداری را برای زوجین رقم می‌زند؛ بنابراین، ایستادگی در هنگام مشکلات، مشارکت و عدالت را در افراد ایجاد می‌کند. در تبیین افزایش انسجام زناشویی براثر درمان تلفیقی هیجان‌مدار و متمرکز بر شفقت می‌توان گفت هر دو رویکرد قابلیت درک و شناخت هیجانات را در زوجین به وجود می‌آورد و این سبب افزایش حس همکاری در موقعیت‌های چالش‌برانگیز شده است. این فرمت درمانی باعث شناسایی هیجانات، آگاهی از افکار و بدن می‌شود. این هوشیاری سبب می‌شود در مواردی، افراد دست از سرزنش خود بردارند و درعوض، در برخورد با مشکلات سرمایه‌گذاری عاطفی و مشفقانه کنند. درمجموع، می‌توان گفت درمان هیجان‌مدار، سبب خودتنظیمی هیجانی، شناسایی هیجان، ابراز هیجان به‌شیوۀ صحیح شده که اینها سبب بهبود کیفیت روابط در طول جلسات شده است. همچنین، در شناخت و ابراز نیازهای دلبستگی و هویتی که پایه و اساس روابط است، نقش مهمی ایفا کرده است. چگونگی ابراز محبت، نحوۀ صحیح برخورد با همسر و توجه به نیازهای طرف مقابل در روابط و مهارت حل مسئلۀ صحیح در زوجین به مراجعان کمک شایانی می‌کند. همچنین، مشکلاتی در زندگی زوجین وجود دارد که توان تغییر در آن نیست؛ درمان متمرکز بر شفقت درجهت توانمندسازی و مدیریت این مشکلات با تمرینات تحمل پریشانی سبب تاب‌آوری در افراد می‌شود. درمان، این آگاهی را به زوجین می‌دهد که در هنگام چالش‌ها، رفتارهای آنان به‌سبب سیستم مغز قدیم و طبق یک الگوی تکاملی، آنها را به روابط آسیب‌رسان رهنمود می‌کند و زمانی که مغز قدیم هدایت‌گر روابط زوجین باشد، سبب فعالیت سیستم تهدید و هیجانات مربوط به آن می‌شود و این رابطۀ امن را هدف قرار می‌دهد. مراقبت از بهزیستی، همدلی و همدردی، حساسیت به رنج تکاملی خود و همسر، بدون‌قضاوت‌بودن و تحمل پریشانی سبب مدیریت عوامل آسیب‌رسان می‌شود. در درمان متمرکز بر شفقت از تکنیک‌های تصویرسازی مهربانانه، صندلی مشفق و تجربۀ حسی مشفقانه تأکید می‌شود؛ ازاین‌رو، مداخلات سبب ایجاد روابط صمیمی‌تر و اتخاذ انتخاب‌های متفاوت در زوجین می‌شود و به‌جای رفتارهای واکنشی از کنش‌های خردمندانه در تعاملات خود بهره‌مند می‌شوند.

پژوهش حاضر محدودیت‌هایی نیز دارد؛ ازجمله اینکه درمانگر و پژوهشگر فرد یکسانی بود و احتمال وفاداری به عمل آزمایش توسط پژوهشگر وجود دارد؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی برای جلوگیری از این مورد، درمانگر و پژوهشگر افراد متفاوتی باشند. محدودیت دیگر این پژوهش باتوجه‌به همه‌گیری ویروس کرونا، متقاعدکردن مراجعان برای شرکت در جلسات حضوری بود و همچنین، اینکه افراد به‌دلیل خطرات انتقال کرونا به دیگر افراد خانواده، از حضور در جلسات دوری می‌کردند؛ بنابراین، به‌دلیل این محدودیت، انجام پیگیری‌های طولانی‌مدت برای پایداری مداخه میسر نشد؛ ازاین‌رو، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی مرحلۀ پیگیری طولانی‌تر شود. افت و ریزش از محدودیت‌های دیگر بود؛ به‌گونه‌ای که پژوهش با پنج شرکت‌کننده آغاز شد، ولی دو نفر از شرکت‌کنندگان در میان جلسات انصراف دادند. باتوجه‌به نتایج پژوهش که با تلفیق این دو رویکرد درمان هیجان‌مدار گرینبرگ و درمان متمرکز بر شفقت به دست آمد، به مراکز مشاوره و بهزیستی توصیه می‌شود زمانی که زوجین آشفته به‌صورت فردی مراجعه می‌کنند،‌ از این مدل درمان استفاده کنند. به‌سبب توجه به مسائل هویتی/دلبستگی، توجه به هیجان و آسیب آن در رابطه، توجه به الگوی تکاملی، عصب‌شناختی و نزدیکی درمان شفقت به فرهنگ شرق، استفاده از این شیوۀ درمانی در مشاورۀ پیش از ازدواج توصیه می‌شود؛ چراکه می‌تواند درجهت خودشناسی زوجین و غنای رابطه و احتمال کاهش آسیب‌های خانواده و مشکلات زناشویی بعد از ازدواج، گامی بردارد.

 

سپاس‌گزاری

درپایان، از مرکز مشاورۀ رضوی و تماشا برای همکاری و اطلاع‌رسانی سپاس‌گزاری می‌شود.

 

[1]. Burrell, Allen, Gayle, & Preiss,

[2]. Stokes

[3] quality of married life

[4]. Larson & Holman

[5]. Ashfaq, Naseem, Tariq, Usman, Wasim, Sharif, & Humayun

[6]. Üstündağ, & Zencirci

[7]. Fincham & Bradbury

[8] . Crowley

[9]. Sandford

[10]. Troxl

[11]. Bookwala.

[12]. Lewis, & Spanir.

[13]. Jeanine.

[14]. Bradbury, Fincham, & Beach.

[15]. lakce

[16]. Ayles

[17]. Wiesel, Shahar, Goldman, Kalifa

[18]. MacIntosh, Fletcher, & Ainsworth

[19]. McDonald, Faytol, Grau, Olson, Goddard & Marshall

[20]. Collins, Gilligan & poz.

[21]. emotion-focused therapy  

[22]. Janson & Greenberg

[23]. compassion focused therapy  

[24]. Gilbert

[25]. Halford, & Snyder.

[26]. Lebow

[27]. Revised Dyadic Adjustment Scale.

[28]. Busby. Crane. Larson. & Christensen.

[29]. Barrett, Gross, Christensen & Benvenuto

[30]. Banse

[31]. Simpson

[32]. Creasey & Hesson

[33]. Pietromonaco, Greenwood & Feldman

[34]. Brown & Ryan

[35] . Heppner, Kernis, Lakey, Campbell, Goldman, Davis, & Cascio.

[36]. McClintock, Anderson & Cranston

[37]. Begley

[38]. Davidson, Kabat-Zinn, Schumacher, JRosenkranz, Muller, Daniel , Santorelli, Urbanowski,; Harrington, Bonus, Sheridan.

[39]. Rein, Atkinson & MacCraty

[40]. Fredrickson, Cohn, Coffey, Pek & Finkel

[41]. Costa

[42]. Watson, Hubbard & Wiese

[43]. Meyers & Landsberger

[44]. Smith, Heaven & Ciarrochi

[45]. Schutte, Malouff, Bobik, Costod, Greeson, Jedlicka &Wendorf

[46]. Schumacher & Loonard

[47]. Neff & Beretvas

[48]. Arimitsu & Hofmann

[49]. Marks

[50]. Antonovsky

الیوت، ر.؛ واتسون، ج.؛ گلذمن، ر.؛ گرینبرگ، ل. (1398). آموزش درمان هیجان‌مدار رویکردی تجربه‌گرا برای تغییر. ترجمۀ رمضانی، آ.؛ جمشیدنژاد، ن. نشر ارسباران (تاریخ انتشار به زبان اصلی: 2013).
 بابایی، م.؛ کسایی، ع.؛ زهراکار، ک.؛ اسدپور، ا. (1398). اثربخشی مشاورۀ گروهی مبتنی‌بر شفقت، بر راهبردهای تنظیم هیجان و رضایت زناشویی زنان پیمان‌شکن دارای خیانت سایبری. مشاوره و روان‌درمانی خانواده، 9(2)، 92-73.
پورسردار، ف.؛ صادقی، م.؛ گودرزی، ک.؛ روزبهانی، م. (1398) مقایسۀ اثربخشی رویکردهای تلفیقی، زوج‌درمانی متمرکز بر هیجان با زوج‌درمانی رفتاری یکپارچه‌نگر در بهبود علائم تنظیم هیجانی زوج‌های دارای تعارض زناشویی. مجلۀ دانشکدۀ علوم پزشکی مازندران، 29(173)، 63-50.
حجازی، س. (1384). بررسی اثربخشی آموزش گروهی حل مسئله بر میزان سازگاری اجتماعی بیماران زن مبتلا به بیماری دوقطبی. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان.
حسینی، ب. (1392). زوجدرمانی تحلیلی (1). نشر جنگل.
دشت‌بزرگی، ز. (1396). تأثیر مداخلۀ مبتنی‌بر شفقت خود بر احساس تنهایی و تنظیم هیجان زنان آسیب‌دیدۀ خیانت زناشویی. فصلنامۀ دانش و پژوهش در روان‌شناسی کاربردی، 18(4)، 79-72.
شفیعی، ز.؛ جزایری، ر. (1396). پیش‌بینی شادمانی زناشویی براساس شفقت به خود و شکفتگی در زنان متأهل. فصلنامۀ دانش و پژوهش در روان‌شناسی کاربردی، 18(3)، 64-56.
شکارچی، ل.؛ یکتا، م.؛ میرزمانی، م. (1398). اثربخشی آموزش غنی‌سازی روابط زوجین مبتنی‌بر رویکرد هیجان‌مدار بر کیفیت روابط زناشویی در زنان مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره. مجلۀ علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 4(32)، 24-1.
صنم‌نژاد، آ.؛ قمری کیوی، ح.؛ شیخ‌الاسلامی، ع.؛ رضایی شریف، ع. (1399). مقایسۀ اثربخشی درمان بافت‌نگر انصاف‌محور و درمان هیجان‌مدار بر کیفیت و تعارضات زناشویی. مشاوره و رواندرمانی خانواده، 2(30)، 40-7.
 عبدالملکی، س. (1393). نهاد خانواده در اسلام و ایران. چاپ سوم. انتشارت دانشگاه پیام نور.
عراقیان، ش.؛ نجات، ح.؛ توزنده‌جانی، ح.؛ و باقرزاده، ز. (1399). مقایسۀ اثربخشی درمان مهارت‌های مبتنی‌بر بهبود کیفیت زندگی و درمان مبتنی‌بر شفقت بر تحمل آشفتگی و معنای زندگی زنان دارای تعارض. روش‌ها و مدل‌های روان‌شناسی، 11(39)، 154-137.
فراهانی، ح.؛ عابدی، ا.؛ آقامحمدی، س.؛ کاظمی، ز. (1392). مبانی کاربردی طرح‌های مورد منفرد در پژوهش‌های علوم رفتاری و پزشکی. نشر دانژه.
قنواتی، س.؛ بهرامی، ف.؛ گودرزی، ک.؛ روزبهانی، م. (1397). اثربخشی درمان مبتنی‌بر شفقت بر کیفیت زندگی و شادکامی زنان مبتلا به سرطان سینۀ شهر اهواز. مجلۀ آموزش پرستاری، 7(2)، 61-53.
کیان، ف.؛ اعتمادی، ع.؛ بهرامی، ف. (1399). اثربخشی زوج‌درمانی گروهی هیجان‌مدار بر دلبستگی زوجین و شادمانی زناشویی. دانش و پژوهش در روان‌شناسی کاربردی، 21(1)، 83-72.
گرینبرگ، ل.؛ گلدمن، ر. (1396). زوج‌درمانی هیجان‌مدار. ترجمۀ رمضانی، آ.؛ قائم مقامی، آ.؛ جانثاری، ز.، جمشیدنژاد، م. نشر ویرایش.
گیلبرت، پ. (1395). درمان متمرکز بر شفقت. ترجمۀ اثباتی، م.؛ فیضی، ع. نشر ابن‌سینا (تاریخ انتشار به زبان اصلی 2010).
مدنی، ی.؛ هاشمی گلپایگانی، ف.؛ غلامعلی لواسانی، م. (1395). ارائۀ مدل تلفیقی هیجان‌مدار و مدل گاتمن و اثربخشی بر کیفیت رابطۀ زناشویی زنان متأهل. پژوهش‌های کاربردی روا‌ن‌شناختی، 7(4)، 88-73.
موسوی، ح.؛ اسکندری، ف.؛ باقری، ح. (1397). مقایسۀ اثربخشی واقعیت‌درمانی گلاسر و درمان هیجان‌مدار بر کیفیت زناشویی و رضایت زناشویی در زنان خیانت‌دیدۀ شهر تهران. جامعه‌شناسی آموزش و پرورش، 6، 157-14.
یوسفی، ناصر. (1390). بررسی شاخص‌های روان‌سنجی مقیاس کیفیت زناشویی، فرم تجدیدنظرشده (RDAS). پژوهش‌های روان‌شناسی بالینی و مشاوره، 1(2)، 200-183.
Antonovsky, A. (1987). Unraveling the mystery of health: How people manage stress and stay well. Jossey-Bass
Arimitsu, K. & Hofmann, G. (2014). Cognitions as mediators in the relationship Published in final edited form as. Personality and individual differencea, 1(74), 41-48.
Ashfaq, H. Naseem, A. Tariq, S. Usman, H. Wasim, T. Sharif, M. & Humayun, N. (2021). Fertility-Related Quality of Life Amongst Married Infertile Females of Lahore. https://doi.org/10.47489/PSZMC-812-35-3-69-74.
Banse, R. (2004). Adult Attachment and Marital Satisfaction: Evidence for Dyadic Configuration Effects. Journal of Social and Personal Relationships, 21, 273-282.
Barrett, L. F., Gross, J., Christensen, T. C. & Benvenuto, M. (2001). Knowing what you're feeling and knowing what to do about it: Mapping the relation between emotion differentiation and emotion regulation. Cognition and Emotion, 15(6), 713-724.
Begley, S. (2007). Train your brain, change your mind. New York: Balantine Book.
Bloch, L., Haase, C. M. & Levenson, R. W. (2014). Emotion regulation predicts marital satisfaction: More than a wives’ tale. Emotion, 14, 130-144.
Bookwala, J. (2005). The role of marital quality in physical health during the mature years. Journal of aging and health, 17(1), 85-104.
Bradbury, N. T., Fincham, F. D. & Beach, S. (2000). Research on the Nature and Determinants of Marital Satisfaction: A Decade in Revie. Journal of Marital and family, 62, 964-980.
Brown, K. W. & Ryan, R. M. (2003). The benefits of being present: Mindfulness and its role in psychological well-being. Journal of Personality and Social Psychology, 84(4), 822-848.
Burrell, N., Allen, M., Gayle, B. M. & Preiss, R. W. (2014). Managing interpersonal conflict:advances through meta analysis. Routledge Press.
Busby, D. M., Crane, D. R., Larson, J. H. & Christensen, C. (1995). A revision of the Dyadic Adjustment Scale for use with distressed and nondistressed couples: Construct Hierarchy and multidimensional scale. Journal of Marital and family therapy, 21 289.
Collins, R. N., Gilligan, L. J. & poz, R. (2017). The Evaluation of a Compassion-Focused Therapy Group for Couples Experiencing a Dementia Diagnosis. Clinical Gerontologist, 41(5), 474-486.
Costa, P. T. & McCrae, R. R. (1990). Personality disorder and the five-factor model of personality. Journal of personality disorder, 4(4), 362-371.
Creasey, G. & Hesson-McInnis, M. (2001). Affective responses, cognitive appraisals, and conflict tactics in late adolescent romantic relationships: Associations with attachment orientations. Journal of Counseling Psychology, 48(1), 85-96.
Crowley, A. K. (2006). The relationship of adult attachment style and interactive conflict styles to marital satisfaction (Doctoral dissertation, Texas A&M University, 2008). Dissertation Abstract Internation, 68, 3744
Davidson, R. J., Kabat-Zinn, J., Schumacher, J. M. S., Rosenkranz, M. B. A., Muller, D. M. D., Santorelli, Saki F., EdD., Urbanowski, Ferris, M. A., Harrington, A., Bonus, K. M. A., Sheridan, J. F. (2003). Alterations in Brain and Immune Function Produced by Mindfulness Meditation. Psychosomatic Medicine, 65(4), 564-570.
Eyles, c. (2004). Biographical determinats of marital uality. www. Oneplusone.org.u.k.
Fredrickson, B. L., Cohn, M. A., Coffey, K. A., Pek, J. & Finkel, S. M. (2008). Open hearts build lives: Positive emotions, induced through loving-kindness meditation, build consequential personal resources. Journal of Personality and Social Psychology, 95(5), 1045-1062.
Gilbert, p. (2010). Training our minds in, with and for compassion. An introduction to concepts and compassion-focused exercises
Gilbert, p. (2009). Introducing Compassion Focused Therapy. Advances in Psychiatric Treatment, 15(3), 199-208
Greenberg, L, S. & Goldman, N. (2019). Clinical Handbook of Emotion-Focused Therapy. American Psychological Association, Washington, DC.
Halford, W. K. & Snyder, D. k. (2012). Universal processes and common factors in couple therapy and relationship education. Behavior Therapy, 43, 1-12.
Heppner, W. H., Kernis, M. H.,. Lakey, C. E., Campbell, W. K., Goldman, B. M., Davis, P. J. & Cascio, E. V. (2008). Mindfulness as a means of reducing aggressive behavior: dispositional and situational evidence. Aggressive behavior, 34(5), 486-496.
Johnson, S. M., Greenberg, L. S. (2013). The Heart of the Matter: Perspectives on Emotion in Marital Therapy. Routledge.
Johnson, S. M., Greenberg, L. S. (1985). The Differential Effectiveness of Experiential and Problem Solving Interventions in Resolving Marital Conflict. Journal of Consulting and Clinical Psychology 53, 175-184
Jeanine, N. (2005). The Relationship Between Attachment, Love Styles, and Marital Quality in a Sample of Married Members of The Church of Jesus Christ of Latter-day Saints. Jornal of Family Therapy, 6, 3, 78-97.
Karney, B. R., Bradbury, T. N. (1995). The longitudinal course of marital quality and stability: A review of theory, methods, and research, 18(1), 3-34.
Lebow, J. (1997). The integrative revolution in couple and family therapy. Family Process, 36(1), 1-17.
Larson, j. H. & Holman, T. B. (1994). Premarital Predictors of Marital Quality and Stability. Family Ralations, 43, 228- 237.
MacIntosh, H. B., Fletcher, K. & Ainsworth, L. (2019). Measuring Mentalizing in Emotionally Focused Therapy for Couples With Childhood Sexual Abuse Survivors and Their Partners. Journal of Couple & Relationship Therapy.
Marks, O. M. (2017). Self-Compassion and Marital Satisfaction, Dissertations & Theses Gradworks, REGENT UNIVERSITY.
McClintock, A. S., Anderson T. (2015). The application of mindfulness for interpersonal dependency: Effects of a brief intervention. Mindfulness, 6, 243-252.
McDonald, J. E., Faytol, A. L., Grau, P. P., Olson, J. R., Goddard, H. W. & Marshall, J. P. (2020). Compassion and values influence marital quality amongst couples in three U.S. states. Couple and Family Psychology: Research and Practice, 9(2), 59-72.
Meyers, S. A. & Landsberger, S. A. (2002). Direct and indirect pathways between adult attachment style and marital satisfaction. Personal Relationship, 9(2), 159-172.
Neff, K. D. (2003). Self-Compassion: An Alternative Conceptualization of a Healthy Attitude Toward Oneself. Self and identity, 2(2), 85-101.
Neff, K. D. & Beretvas, S. N. (2013). The role of self-compassion in romantic relationships, Self and Identity, 12(1), 1-21.
Pietromonaco, P. R., Greenwood, D. & Feldman, Barrett, L. (2004). Conflict in Adult Close Relationships: An Attachment Perspective. in W. S. Rholes & J. A. impson (Eds.), Adult attachment: Theory, research, and clincal implication (pp. 267-299). New York: Guilford Press.
Rein, G., Atkinson, M. & MacCraty, R. (1995). The physiological and psychological effects of compassion and anger. Journal for the advancement of medicine, 8, 87-105.
Sandford, K. (2006).Communication during marital conflict: When couple alter appraisal, they change their behavior. Journal of Family Psychology, 20(2), 256-65
Schumacher, J. A. & Leonard, K. E. (2005). Husbands' and Wives' Marital Adjustment, Verbal Aggression, and Physical Aggression as Longitudinal Predictors of Physical Aggression in Early Marriage. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 73(1), 28-37.
Schutte, N. S., Malouff, J. M., Bobik, C., Costod, T. D., Greeson, C., Jedlicka, C. & Wendorf, G. (2001). Emotional intelligence and interpersonal relations. The journal of social psychology, 141(4), 523-536.
Simpson, J. A. (1990). Influence of attachment styles on romantic relationships. Journal of Personality and Social Psychology, 59(5), 971-980.
Smith, L., Heaven, P. C. & Ciarrochi, J. (2008). Trait emotional intelligence, conflict communication patterns, and relationship satisfaction. Personality and Individual Differences, 44(6), 1314-1325.
Stokes, j. E. (2016). Marital quality and loneliness in later life: A dyadic analysis of older married couples in Ireland. Journal of social and personal Relationship, 34(1).
Üstündağ, S. & Zencirci, A. D. (2016). Factors affecting the quality of life of cancer patients undergoing chemotherapy: A questionnaire study. Asia Pac J Oncol Nurs, 2(1), 17-25.
Watson, D., Hubbard, B. & Wiese, D. (2000). General traite of personality and affectivity as predictors of satisfaction in intimate relationships: Evidence from self and partner-ratings. Journal of Personality, 68, 413-449.
Wiesel, I., Shahar, B., Goldman, R. N., Kalifa, E. B. (2021). Accuracy and Bias in Vulnerability Perceptions of Partners Undergoing Emotion-Focused Therapy for Couples. Family process, 60(2), 377-392.