Document Type : Original Article
Authors
Abstract
Keywords
Main Subjects
نوجوانی دورهای از زندگی است که با تغییراتی در بلوغ شروع میشود و به پایان میرسد (دومنت هیل،[1] 2015). وابستگیهای کودکانه به والدین و دستیابی به استقلال و شکوفایی (شفیعی، 1391) تغییراتی است که در ارتباط مادر و نوجوان به وجود میآید (واندرگیسن و همکاران،[2] 2014). نوجوانی درواقع دورۀ تغییرات سریع بیولوژیکی و روانی-اجتماعی است که تأثیر برجستهای بر ارتباطات والد-فرزندی دارد (برانج،[3] 2018). این تغییرات ممکن است تعارضاتی میان نوجوانان و والدین به وجود آورد. تعارضاتِ ذکرشده تا زمانی که به نتایج نامناسب منجر نشود، امری طبیعی محسوب میشود (ماریسی،[4] 2016). از اوایل تا اواسط این دوره، نوجوانان بیشترین اختلاف را با والدین خود دارند و هنگامی که بهتدریج پخته میشوند، این اختلافات کم میشود (اکبری زردخانه و محمودی، 1394). با وجود این، تعارض نوجوان و والدین باعث ایجاد شکوههای مختلفی در این دوره میشود (نصیری و همکاران، 1380). حدود 80 درصد والدین، نوجوانان خود را ناسازگار میدانند (برجعلی، 1392). نوجوانان در طول این دوره، معمولاً زمان کمتری را با خانواده و زمان بیشتری را با همسالان بیرون از خانه میگذرانند. بسیاری از نظریهها مانند روانتحلیلی، دیدگاههای شناختی-اجتماعی و تکاملی معتقدند علت ایجاد تعارضات نوجوانان با والدین، افزایش خودمختاری و فردیتگرایی در طول دورۀ نوجوانی است (دگود و همکاران،[5] 2009).
در طول دورۀ نوجوانی رابطۀ عمودی والدین بهتدریج به رابطۀ افقی تبدیل میشود (وان دورن و همکاران،[6] 2011). رابطۀ افقی ممکن است به افزایش تعارضات میان نوجوان و والدین منجر شود و این امر برای هر دو طرف موجب نگرانی است (قمری و قمری گندوانی، 1393). تعارض در این دوره بخش معمولِ روابط والدین و فرزندان است؛ اما وجود تعارضاتِ کمتر لازمۀ تصمیمگیری بهتر و استقلال نوجوانان است (مود و همکاران،[7] 2015). اگر این تعارضات بیش از اندازه باشد، ممکن است والدین، کودکان مسئول و همکاریکنندۀ خود را متخاصم و مخرب و فرزندان، والدین خود را غیرمنطقی و کنترلکننده بدانند (قمری و قمری گندوانی، 1393)؛ به صورتی که سطوح بالای تعارض والدین و نوجوانان به مشکلاتی ازجمله افسردگی در نوجوانان و بازگشت آن در جوانی، رفتارهای نامقبول، اختلالات رفتاری و سلوک، اضطراب و مشکلات عزت نفس میانجامد (اسدی و همکاران، 1394).
در همین زمینه مرادی و همکاران (1388) نشان دادهاند تعارضات مبتنی بر پرخاشگری کلامی و فیزیکی با سلامت روانشناختی ارتباطی معکوس دارد. درواقع زمانی که بین نوجوان و والدین تعارض رخ میدهد، نحوۀ رویارویی ممکن است بر سه محور مختلف پیش رود. نحوۀ رفتار فرد در محیط خانواده در شرایط بروز تعارض ممکن است مبتنی بر رویکرد سازندۀ حل تعارض باشد؛ به این معنا که فرد سعی کند با استدلال، تعارض و اختلاف نظر خود را مطرح کند یا اینکه فرد از رویکرد غیرسازنده، مانند پرخاشگری و خشونت، در بروز اختلافات و تعارضها بهره ببرد؛ به این ترتیب که به پرخاشگری کلامی یا پرخاشگری فیزیکی روی آورَد. بهطور مثال دختران در هنگام بروز تعارض با والدین از استدلالِ مبتنی بر توجیهات روانشناختی استفاده میکنند؛ درحالیکه پسران از استدلالِ مبتنی بر توجیهات میانفردی بهره میبرند (یو و اسمیتانا،[8] 2003).
همانگونه که پیش از این ذکر شد، نوجوانی دورۀ انتقال روانشناختی و آسیبپذیری است. این دوره از رشد با تغییرات زیستی، روانشناختی و اجتماعی مهمی مشخص شده است؛ بنابراین عجیب نیست با ازدیاد چالشها و رویدادهای منفی زندگی همراه شود و هیجانات منفی و آشفتگی را افزایش دهد (فلاین،[9] 2016). در این زمینه نقص در تنظیم هیجان، عاملی کلیدی برای کارکردهای فرد و رشد اجتماعی نوجوانان محسوب میشود. گراتز و روئمر[10](2004) در این باره شش دشواری در تنظیم هیجان شامل نپذیرفتن پاسخ هیجانی، دشواری در انجام رفتار هدفمند، دشواری در کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی و نداشتنِ وضوح هیجانی را مطرح کردند. دشواری در تنظیم هیجان میتواند بهصورت گستردهای بر روابط نوجوان-والد تأثیر بگذارد؛ بنابراین کمک به نوجوانان برای مدیریت تعارضها به صورتی سازگارانه تکلیف رشدیِ مهمی برای نوجوانان به شمار میرود و با کارکرد روانی-اجتماعی آنها مرتبط است (استاتس و همکاران،[11] 2018).
بهطورکلی تحقیقاتِ فراتحلیلی در این زمینه نشان دادهاند تنظیم هیجان عاملی مهم در بهبود ارتقای سلامت روان و بهزیستی نوجوانان (کمپاس و همکاران،[12] 2017) و دشواری در تنظیم هیجان عاملی کلیدی در آسیبشناسی روانی محسوب میشود (شافر و همکاران،[13] 2017). افرادی که ناتوانی یا دشواری در تنظیم هیجان را تجربه میکنند، بیشتر در معرض مشکلات بینشخصی قرار میگیرند (زاهد و همکاران، 1389). این افراد برای اجتناب از تجربههای هیجانی غالباً تلاشهای ناموفقی دارند. تشدید و خنثیسازی، دو نمونه از دشواریهای تنظیم هیجان به شمار میروند که مانع از پردازشهای هیجانی میشوند و بخشی از سبکهای مقابلهایِ اجتنابی در مقابل والدین به حساب میآیند. در تشدید هیجان، هیجان بهصورت مزاحم و ناخواسته تجربه میشود و خنثیسازی مواردی مانند دگرسانبینی خود یا محیط را در بر میگیرد (مظلوم و همکاران، 1393). دشواری در تنظیم هیجان ممکن است بهصورت گستردهای بر روابط نوجوان-والد تأثیر بگذارد. درواقع ظرفیت و توانایی تنظیم رفتارهای هیجانی فرزندان بر رفتارهای والدین با آنها تأثیر دارد؛ ازاینرو کیفیت روابط والد–فرزند با چگونگی تنظیم هیجان در فرزند ارتباط متقابل و دوسویهای دارد (کیل و کالمویریس،[14] 2015). این تأثیر، بالعکس هم هست.
مروری بر شواهد تحقیقاتیِ این حیطه نشان میدهد نقص در تنظیم هیجان علاوه بر نقشی که در آسیبشناسی روانی فردی دارد، میتواند بهمنزلۀ عاملی مهمی در بافت خانواده و روابط نوجوان-والدین هم در نظر گرفته شود. در این زمینه عسگری و صفرزاده (1393) نشان دادند تنظیم هیجان در ارتباط نوجوان-والدین نقش مؤثری دارد. آنها به این نتیجه رسیدند که تنظیم مناسبِ هیجان، پیشبینیکنندۀ راهبرد حل تعارض استدلال و تنظیم نامناسبِ هیجان، پیشبینیکنندۀ پرخاشگری کلامی است. رودریگز و همکاران[15] (2017) نیز در تحقیقی نشان دادند تنظیم هیجان تا حدودی ارتباط بین استرس و پرخاشگری در رابطۀ والد-فرزند را میانجیگری میکند.
از سوی دیگر یکی از عوامل مؤثر بر تعامل نوجوانان با والدین، باورها و تفکرات منفی و غیرمنطقی نوجوان است که نقش مؤثری در تعارضات و شیوههای ابراز آنها دارد. تفکرات مذکور به باورهای غیرمنطقی گذشتۀ فرد اشاره دارند که هیجانهای منفی دربارۀ افراد را در بر میگیرند؛ بدون اینکه دارای منطق خاصی در شرایط معین باشند (اوزر و اکگون،[16] 2015). درصورت تداوم این باورها، افکار خودآیند منفی[17] شکل میگیرند که بر هیجانها و عواطف فرد تأثیرگذارند و به ایجاد رفتارها و عواطف نامناسب منجر میشوند (سالار و همکاران، 1392). درواقع تعامل بین باور ناکارآمد و رخدادهای منفی زندگی، تفکرات خودآیند منفی دربارۀ خود، جهان و آینده را ممکن میکند (سنورمانسی و همکاران،[18] 2014). بک[19](1983) معتقد است افکار خودآیند منفی در اثر رخدادهای استرسزای زندگی به وجود میآیند و پیامدهای سوگیری پردازش اطلاعات شخصی محسوب میشوند. در این باره دو و همکاران[20] (2015) معتقدند افکار خودآیند منفی از شکست در پاسخدادن به استرسهای زندگی ناشی میشوند. به نظر میرسد تعامل این افکار با مشکلات دورۀ نوجوانی سببساز افزایش ناسازگاریهایی مانند تعارض با والدین میشود. این امر میتواند به دلایل مختلفی رخ دهد. وجود این باورها زمینهساز ایجاد اهمال و ضعف در عملکرد تحصیلی نوجوانان میشود (حصار و همکاران، 1393)؛ علاوهبراین، تحقیقات نشان میدهند افکار خودآیند منفی عاملی مهم در ایجاد برخی از اختلالات روانپزشکی، همچون افسردگی و اضطراب، است (همدال و همکاران،[21] 2013). همۀ این عوامل میتوانند در تعامل با هم باعث بروز تعارض و نقص در ارتباط والد-نوجوان شوند؛ علاوهبراین، شیوههای حل تعارض نیز تا حد زیادی رفتار افراد را تعیین میکنند. در این زمینه ضرغام بروجنی و همکاران (1380) نشان دادهاند شیوع افسردگی و افکار منجر به خودکشی در نوجوانانی بیشتر دیده میشود که رفتار والدین آنها سختگیرانهتر است و زمانی که رابطۀ نوجوان–والد عاطفیتر باشد، میزان افسردگی و افکار خودکشی در نوجوانان کاهش پیدا میکند.
تحقیقات بسیاری صورت گرفته است که نشان میدهند دشواری در تنظیم هیجان و افکار خودآیند منفی عواملی مؤثر بر سلامت نوجوان و همچنین عملکرد اجتماعی و خانوادگی او به شمار میروند؛ بااینحال تاکنون درزمینۀ بررسی ارتباط بین مؤلفههای هیجانی و شناختی نوجوانان با شیوههای حل تعارض آنها با والدین تحقیق جامعی انجام نشده است و پژوهشهای صورتگرفته در این زمینه پراکنده و نامنسجماند. نتایج حاصل از این تحقیق میتواند زمینهساز مداخلات مثبتی درزمینۀ بهبود عملکرد خانواده و ارتقای سلامت روانی نوجوانان و حتی والدین آنها شود. بر همین اساس باتوجهبه نقشی که دشواری در تنظیم هیجان در ارتباط بینشخصی (و تعارض در روابط) افراد ایفا میکند (آلدائو و همکاران،[22] 2010) و نقشی که افکار خودآیند منفی در درک فرد از خود، جهان و آینده دارد، همچنین با در نظر گرفتن تغییرات شدیدی که نوجوان با آن مواجه است، این پژوهش سعی دارد نقش دشواری در تنظیم هیجانی و افکار خودآیند منفی را در تاکتیکهایی که نوجوان برای حل تعارض با والدین به کار میگیرد، بررسی کند.
روش پژوهش
پژوهش حاضر از نوع توصیفی به شیوۀ همبستگی است.
نمونه و روش نمونهگیری
جامعۀ آماری پژوهش، دانشآموزان پسر مقطع متوسطۀ اول شهر بوشهرند که در سال تحصیلی 94 – 95 مشغول به تحصیل بودهاند. برآورد حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان انجام شده است؛ به این ترتیب از بین دانشآموزان پسر مقطع متوسطۀ اول شهر بوشهر تعداد 128 نفر ازطریق نمونهگیری خوشهایِ چندمرحلهای انتخاب شدند. مراحل نمونهگیری به این صورت است که از میان مناطق مختلف شهر بوشهر، چهار منطقه و از بین این چهار منطقه، چهار مدرسه انتخاب شدهاند.
ابزارهای اندازهگیری
در این پژوهش برای جمعآوری اطلاعات از مقیاسهای اندازهگیری به شرح ذیل استفاده شده است:
مقیاس دشواری در تنظیم هیجان: این مقیاس یک ابزار 36 آیتمی است که گراتز و روئمر (2004) آن را برای ارزیابی دشواری در تنظیم هیجان ساختهاند. این مقیاس شامل شش زیرمؤلفهی عدم پذیرش پاسخ هیجانی (11، 12، 21، 23، 25 و 29)، دشواری در انجام رفتار هدفمند (13، 18، 20، 26 و 33)، دشواری در کنترل تکانه (3، 14، 19، 27 و 32)، فقدان آگاهی هیجانی (2، 6، 8، 10، 17 و 34)، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی (15، 16، 22، 28، 30، 31، 35 و 36) و عدم وضوح هیجانی (1، 4، 5، 7 و 9) است که سؤالات 1، 2، 6، 7، 8، 10، 17، 20، 22، 24 و 64 بهصورت معکوس نمرهگذاری میشوند. نحوۀ پاسخدهی به این مقیاس براساس مقیاس پنجدرجهای لیکرت (تقریباً هرگز=1 تا تقریباً همیشه=5) است. اجرای این مقیاس برای نوجوانان و بزرگسالان امکانپذیر است (خانزاده و همکاران، 1391) و در تحقیقات مختلف در نمونههای مختلف از نوجوانان تا بزرگسالان به کار گرفته شده است؛ بهطور مثال امیریان و همکاران (1397) این مقیاس را در بزرگسالان و سپهریان آذر و همکاران (1393) این مقیاس را در نوجوانان اجرا کردهاند.
بررسیهای سازندگان، پایایی این مقیاس را براساس بازآزمایی، 88/0 و همسانی درونی مقیاس را براساس آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 93/0 و برای خردهمقیاسها بیشتر از 80/0 گزارش کردهاند. برای بررسی روایی مقیاس دشواری در تنظیم هیجانی آدامز[23] (2008) نشان داده است زیرمقیاسهای دشواری در تنظیم هیجانی با مقیاس افسردگی و فهرست اختلال استرس پس از سانحه ارتباط مثبت و معنادار و با زیرمقیاسهای رگههای فراخلقی ارتباط منفی دارد. در بررسی ساختار عاملی و ویژگی روانسنجی مقیاس دشواری برای نظمبخشی هیجانی در جمعیت ایران که خانزاده و همکاران (1391) روی دانشجویان دانشگاه شیراز اجرا کردهاند، ضریب آلفای کرونباخ برای زیرمقیاسها بین 86/0 تا 88/0 و ضریب پایایی بازآزمایی پس از یک هفته بازآزمون بین 79/0 تا 91/0 در نوسان بوده است؛ همچنین روایی این آزمون با استفاده از تحلیل عاملی در پژوهش خانزاده و همکاران (1391) بررسی شده که تأییدکنندۀ روایی سازه، همگرا و تشخیص افتراقی است. در پژوهش حاضر میزان پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده که برای مؤلفهها در دامنهای از 67/0 تا 72/0 و برای مقیاس کل 78/0 به دست آمده است.
مقیاس تاکتیکهای حل تعارض نوجوان با والدین: این مقیاس را اشترواس (1990) ساخته است و شامل پانزده گویه برای سنجش روابط بین اعضای خانواده و سه تاکتیک حل تعارض استدلال (گویههای یک تا پنج)، پرخاشگری کلامی (گویههای پنج تا ده) و پرخاشگری فیزیکی (گویههای ده تا پانزده) میشود. این مقیاس را میتوان دربارۀ نوجوانان اجرا کرد (پناغی و همکاران، 1390)؛ برای مثال کرمی و همکاران (1392) مقیاسِ مذکور را برای نوجوانان به کار گرفتهاند. اشترواس (1990) پایایی این پرسشنامه را برای کل آزمون 78/0، برای خردهمقیاسهای استدلال 70/0، پرخاشگری کلامی 74/0 و پرخاشگری فیزیکی 81/0 به دست آورده است؛ همچنین در بررسی شواهد روانسنجی در جمعیت ایران، زابلی و همکاران (1384) پایایی پرسشنامۀ تعارض با والدین را با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای کل آزمون 74/0 و برای خردهمقیاسهای استدلال 58/0، پرخاشگری کلامی 65/0 و پرخاشگری فیزیکی 82/0 گزارش کردهاند. روایی محتوایی این مقیاس در پژوهش حاضر نیز تأیید شده است (زابلی و همکاران، 1384). در این مطالعه پایایی کل این آزمون ازطریق آلفای کرونباخ 85/0 و پایایی خردهمقیاسهای استدلال 71/0، پرخاشگری کلامی 85/0 و پرخاشگری فیزیکی 89/0 به دست آمده است.
پرسشنامۀ افکار خودآیند منفی: این پرسشنامه را هالان و کندال[24] (1980) ساختهاند و شامل سی گویه برای ارزیابی فراوانی اظهارات خودآیند منفی دربارۀ خود است که چهار جنبۀ افکار خودآیند منفی، شامل ناسازگاری شخصی و تمایل به تغییر (گویههای 7، 10، 14، 20 و 26)، خودپنداشت منفی و انتظارات منفی (گویههای 2، 3، 9، 21، 23، 24 و 28)، کمبود اعتمادبهنفس (گویههای 17 و 18) و ناامیدی (گویههای 29 و 30)، را براساس طیف لیکرت پنجدرجهای ارزیابی میکند. این مقیاس برای اجرا روی نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. مثلاً صادقی و همکاران (1396) این مقیاس را روی بزرگسالان و کرمی (1397) آن را برای نوجوانان اجرا کردهاند.
فیسچر و کورکوران[25] (1994) پایایی این پرسشنامه را روی نمونهای مرکب از 312 دانشجو بررسی کردند که میانگین سنی آنها 22-20 سال بوده است؛ این نمونه از آزمودنیها بهصورت افسرده یا غیرافسرده براساس پرسشنامۀ افسردگی بک و MMPI نمرۀ میانگین پرسشنامۀ افکار منفی خودآیند در نمونۀ افسرده 64/79 با انحراف معیار 29/22 و در نمونۀ غیرافسرده 48/57 با انحراف معیار 89/10 بوده و ثبات درونی بسیار خوبی با ضریب آلفای کرونباخ 97/0 داشته است. در نمونۀ ایرانی، کیمیایی (1381) ثبات درونی این پرسشنامه را با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 91/0 گزارش کرده است. در مطالعۀ گلپرور و جوادی (1385) روایی صوری و محتوایی این مقیاس تأیید شده است. در پژوهش حاضر میزان آلفای کرونباخ 94/0، مؤلفههای ناسازگاری شخصی 71/0، خودپنداشت و انتظار منفی 82/0، اعتمادبهنفسِ کم 70/0 و ناامیدی 61/0 برآورد شده است.
یافتهها
میانگین سنی شرکتکنندگان 03/14 با انحراف معیار 85/0 است. 81/32 درصد (42 نفر) در پایۀ هفتم، 25/31 درصد (40 نفر) پایۀ هشتم و 94/35 درصد (46 نفر) در پایۀ نهم مشغول به تحصیل بودند.
جدول شمارۀ 1 شاخصهای توصیفی مربوط به زیرمقیاسهای پژوهش، تاکتیکهای حل تعارض نوجوان و والدین، دشواری در تنظیم هیجان و افکار منفی خودآیند را نشان میدهد.
جدول 1. میانگین و انحراف معیار زیرمقیاسهای پژوهش
متغیر |
میانگین |
انحراف معیار |
متغیر |
میانگین |
انحراف معیار |
||
تاکتیکهای حل تعارض |
استدلال مادر |
77/11 |
44/5 |
دشواری در تنظیم هیجان |
دشواری در کنترل تکانه |
15/14 |
46//4 |
استدلال پدر |
48/11 |
92/5 |
عدم وضوح هیجانی |
75/12 |
16/3 |
||
استدلال کل |
25/23 |
97/9 |
دسترسی محدود به راهبردها |
97/18 |
94/5 |
||
پرخاشگری کلامی مادر |
52/4 |
70/4 |
فقدان آگاهی هیجانی |
10/18 |
13/5 |
||
پرخاشگری کلامی پدر |
90/3 |
66/4 |
دشواری در رفتار هدفمند |
51/13 |
62/3 |
||
پرخاشگری کل |
53/8 |
90/8 |
عدم پذیرش پاسخ هیجانی |
75/14 |
28/5 |
||
پرخاشگری فیزیکی مادر |
64/1 |
79/3 |
افکار خودآیند منفی |
ناسازگاری شخصی |
12/6 |
67/4 |
|
خودپنداشت منفی |
11/6 |
70/5 |
|||||
اعتمادبهنفسِ کم |
77/1 |
60/2 |
|||||
پرخاشگری فیزیکی پدر |
64/1 |
49/3 |
ناامیدی |
10/2 |
30/2 |
||
پرخاشگری فیزیکی کل |
28/3 |
11/7 |
افکار خودآیند منفی |
62/30 |
53/23 |
قبل از انجام تحلیل رگرسیونی، الگوی روابط متغیرها با ماتریس همبستگی بررسی شده است، جدول شمارة 2 نتایج روابط همبستگی بین تاکتیکهای حل تعارض با افکار منفی خودآیند و دشواری در تنظیم هیجانی را نشان میدهد.
جدول 2. ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای پژوهش
زیرمقیاس |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
7 |
8 |
9 |
10 |
11 |
12 |
13 |
14 |
15 |
16 |
17 |
18 |
19 |
20 |
1- استدلال کلامی پدر |
1 |
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||
2- استدلال کلامی مادر |
**53/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
||||||||||||
3- پرخاشگری کلامی پدر |
*20/0 |
06/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|||||||||||
4- پرخاشگری کلامی مادر |
**22/0 |
07/0 |
**80/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
||||||||||
5- پرخاشگری فیزیکی پدر |
12/0 |
003/0- |
**62/0 |
**68/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|||||||||
6- پرخاشگری فیزیکی مادر |
14/0 |
01/0 |
**52/0 |
**73/0 |
**90/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
||||||||
7-استدلال کلامی کل |
**86/0 |
**88/0 |
15/0 |
17/0 |
06/ |
08/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|||||||
8- پرخاشگری کلامی کل |
**22/0 |
07/0 |
**95/0 |
**95/0 |
**69/0 |
**66/0 |
16/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
||||||
9- پرخاشگری فیزیکی کل |
13/0 |
008/0 |
**58/0 |
**73/0 |
**97/0 |
**97/0 |
07/0 |
**69/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|||||
10- ناسازگاری شخصی |
13/0 |
16/0 |
**25/0 |
**37/0 |
**36/0 |
**37/0 |
17/0 |
**32/0 |
**38/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
||||
11-خودپنداشت منفی |
02/- |
03/- |
16/0 |
*21/0 |
**31/0 |
**28/0 |
03/0- |
*20/0 |
**30/0 |
**70/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|||
12- اعتمادبهنفس |
02/0 |
10/0 |
08/0 |
*20/0 |
**24/0 |
**24/0 |
07/0 |
15/0 |
**25/0 |
**59/0 |
**68/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
||
13- ناامیدی |
03/0- |
01/0- |
10/0 |
17/0 |
*21/0 |
*22/0 |
03/0 |
14/0 |
**75/0 |
**54/0 |
**71/0 |
**56/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
14- افکار منفی خودآیند |
05/0 |
06/0 |
*18/0 |
**29/0 |
**34/0 |
**33/0 |
30/0- |
**25/0 |
*22/0 |
**88/0 |
**91/0 |
**75/0 |
**75/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
15- عدم پذیرش هیجان |
08/0- |
07/0 |
04/0 |
09/0 |
*18/0 |
*17/0 |
01/0- |
07/0 |
*18/0 |
**38/0 |
**26/0 |
**31/0 |
15/0 |
**35/0 |
1 |
|
|
|
|
|
16- دشواری در رفتار هدفمند |
09/0 |
02/0- |
07/0 |
10/0 |
14/0 |
04/0 |
03/0 |
09/0 |
09/0 |
**30/0 |
*18/0 |
*19/0 |
12/0 |
**24/0 |
**33/0 |
1 |
|
|
|
|
17- دشواری در کنترل تکانه |
06/0 |
04/0 |
**24/0 |
**30/0 |
**29/0 |
**27/0 |
06/0 |
**28/0 |
**28/0 |
**33/0 |
**33/0 |
*23/0 |
*20/0 |
**35/0 |
**25/0 |
**51/0 |
1 |
|
|
|
18- فقدان آگاهی هیجانی |
*19/0 |
09/0 |
01/0- |
16/0- |
013/0- |
*20/0- |
16/0 |
09/0 |
*17/0- |
**17/0 |
*16/0 |
07/0 |
04/0 |
08/0 |
**27/0 |
**26/0 |
**26/0 |
1 |
|
|
19- دسترسی محدود به راهبردها |
001/0 |
10/0 |
11/0 |
**23/0 |
*20/0 |
*21/0 |
05/0 |
*18/0 |
*21/0 |
**35/0 |
*33/0 |
*19/0 |
11/0 |
**29/0 |
**39/0 |
**39/0 |
**55/0 |
**39/0 |
1 |
|
20- عدم وضوح هیجانی |
*22/0 |
*22/0 |
03/0 |
01/0 |
04/0 |
07/0 |
**25/0 |
02/0 |
06/0 |
*18/0 |
04/0 |
004/0 |
06/0 |
12/0 |
**24/0 |
**25/0 |
*20/0 |
*23/0 |
*22/0 |
1 |
نتایج آزمون کالموگراف اسمیرنف بهمنظور بررسی مفروضۀ نرمالبودن توزیع متغیرهای پژوهش (05/0p>) بیانگر تأیید این مفروضه است. در روند اجرای هرکدام از مراحل مدل رگرسیونِ چندگانۀ گامبهگام کلیۀ پیشفرضهای موجود (آزمون دوربین واتسون برای بررسی استقلال خطاها، آزمون شاخص تحمل و عامل تورم واریانس برای بررسی همخطی) بررسی شده است. نتایج، حاکی از رعایت این پیشفرضهاست. گزارش پیشفرضهای مذکور در ادامه ارائه میشود. بهمنظور تبیین نقش ابعاد دشواری در تنظیم هیجان و افکار منفی خودآیند در تاکتیکهای حل تعارض نوجوان و والدین از روش آماری رگرسیونِ گامبهگام استفاده شده است. نتایج آزمون دوربین واتسون (03/2) بهمنظور بررسی استقلال خطاها، آزمون شاخص تحمل (80/0) و عامل تورم واریانس (21/1) برای بررسی همخطی متغیرهای پیشبین، بیانگر رعایت این مفروضههاست. نتایج این تحلیل در جدول شمارۀ 3 ارائه شده است.
همانگونه که جدول شمارۀ 3 نشان میدهد برای پیشبینی تاکتیک حل تعارض مبتنی بر استدلال در برخورد با پدر از بین زیرمقیاسهای دشواری در تنظیم هیجان و افکار منفی خودآیند، عدم وضوح هیجانی تنها متغیر مهم و معنادار است (009/0p≤، 23/ 0= β)؛ به این ترتیب معادلۀ رگرسیون برای استدلال در برخورد با پدر عبارت است از:
Y= 6/13 + 0/23X
دربارۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر استدلال در برخورد با مادر نیز عدم وضوح هیجانی تنها متغیر مهم و معنادار است (001/0p≤، 20/ 0= β)؛ بنابراین معادلۀ رگرسیون برای استدلال مادر بهصورت ذیل است:
Y= 7/72 + 0/20X
درزمینۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری کلامی با پدر، تنها ناسازگاری شخصی در پیشبینی پرخاشگری کلامی با پدر نقش دارد (05/0p≤، 24/0 = β). معادلۀ رگرسیون عبارت است از:
Y= 4/73 + 0/24X
درزمینۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری کلامی با مادر، نتایج بیانگر این است که در گام اول ناسازگاری شخصی بیشترین نقش را داراست (01/0p≤، 36/0 = β). در گام بعد فقدان آگاهی هیجانی (01/0p≤،20/0- = β) و در گام سوم، دشواری در کنترل تکانه وارد شده است (01/0p≤، 22/0 = β).
معادلۀ رگرسیون عبارت است از:
Y= 2/90 + 0/36X1 -0/20 X2 + 0/22 X3
همچنین درزمینۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری فیزیکی با پدر، نتایج بیانگر این امر است که در گام نخست، ناسازگاری شخصی بیشترین نقش را داراست (01/0p≤، 36/0 = β). در گام بعدی علاوه بر ناسازگاری شخصی، دشواری در کنترل تکانه، پیشبینیکنندۀ پرخاشگری فیزیکی با پدر بوده (02/0p≤، 19/0 = β) و در گام آخر فقدان آگاهی هیجانی به دو زیرمؤلفۀ قبلی اضافه شده است (03/0p≤، 17/0- = β)؛ بر این اساس معادلۀ رگرسیون عبارت است از:
Y= 0/11 + 0/36X1 + 0/19 X2 - 0/17 X3
در زمینۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری فیزیکی با مادر نیز نتایج بیانگر این است که در گام نخست، ناسازگاری شخصی (0001/0p≤، 37/0= β) پیشبینی کنندۀ آن است و در گام بعدی فقدان آگاهی هیجانی اضافه شده است (004/0p≤، 23/0- = β). در گام آخر نیز دشواری در کنترل تکانه افزوده شده است (03/0p≤، 17/0 = β). معادلۀ رگرسیون عبارت است از:
Y= 1/18 + 0/37X1 -0/23 X2 + 0/17 X3
جدول 3. نتایج تحلیل رگرسیونِ گامبهگام، پیشبینی تاکتیکهای حل تعارض نوجوان و والدین براساس دشواری در تنظیم هیجان و افکار منفی خودآیند
ملاک |
گام |
متغیر پیشبین |
β |
B |
T |
P |
R |
R2 |
F |
استدلال پدر |
اول |
عدم وضوح هیجانی |
23/0 |
42/0 |
64/2 |
009/0 |
23/0 |
05/0 |
97/6 |
استدلال مادر |
اول |
عدم وضوح هیجانی |
23/0 |
39/0 |
67/2 |
001/0 |
23/0 |
02/0 |
13/7 |
پرخاشگری کلامی پدر |
اول |
ناسازگاری شخصی |
24/0 |
24/0 |
85/2 |
005/0 |
24/0 |
06/0 |
12/8 |
پرخاشگری کلامی مادر |
اول |
ناسازگاری شخصی |
36/0 |
36/0 |
38/4 |
0001/0 |
36/0 |
13/0 |
20/19 |
دوم |
ناسازگاری شخصی فقدان آگاهی هیجانی |
30/0 |
22/0 |
48/3 |
001/0 |
41/0 |
16/0 |
53/12 |
|
19/0 |
15/0 |
26/2 |
02/0 |
||||||
سوم |
ناسازگاری شخصی فقدان آگاهی هیجانی دشواری در کنترل تکانه |
30/0 |
30/0 |
60/3 |
0001/0 |
46/0 |
21/0 |
30/11 |
|
21/0- |
19/0- |
63/2- |
01/0 |
||||||
22/0 |
23/0 |
60/2 |
01/0 |
||||||
پرخاشگری فیزیکی پدر |
اول |
ناسازگاری شخصی |
36/0 |
27/0 |
39/4 |
0001/0 |
36/0 |
13/0 |
31/19 |
دوم |
ناسازگاری شخصی دشواری در کنترل تکانه |
30/0 |
22/0 |
48/3 |
001/0 |
41/0 |
16/0 |
53/12 |
|
19/0 |
15/0 |
26/2 |
02/0 |
||||||
سوم |
ناسازگاری شخصی دشواری در کنترل تکانه فقدان آگاهی هیجانی |
30/0 |
23/0 |
61/3 |
0001/0 |
44/0 |
20/0 |
14/10 |
|
20/0 |
16/0 |
40/2 |
01/0 |
||||||
17/0- |
12/0- |
15/2- |
03/0 |
||||||
پرخاشگری فیزیکی مادر |
اول |
ناسازگاری شخصی |
37/0 |
30/0 |
47/4 |
0001/0 |
37/0 |
13/0 |
20 |
دوم |
ناسازگاری شخصی فقدان آگاهی هیجانی |
38/0 |
31/0 |
75/4 |
0001/0 |
44/0 |
19/0 |
89/14 |
|
23/0- |
17/0- |
92/2- |
004/0 |
||||||
سوم |
ناسازگاری شخصی فقدان آگاهی هیجانی دشواری در کنترل تکانه |
32/0 |
26/0 |
88/3 |
0001/0 |
47/0 |
22/0 |
70/11 |
|
24/0- |
18/0- |
07/3- |
003/0 |
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش دشواری در تنظیم هیجانی و افکار خودآیند منفی در تاکتیکهای حل تعارض نوجوان و والدین صورت گرفته است. نتایج تحلیل رگرسیونیِ گامبهگام درزمینۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر استدلال نشان میدهد عدم وضوح هیجانی که یکی از ابعاد دشواری در تنظیم هیجان به شمار میرود، میتواند پیشبینیکنندۀ استفاده از استدلال بهمنزلۀ تاکتیک حل تعارض در برخورد با پدر و مادر در نوجوانان باشد. عدم وضوح هیجانی به ابهام در نامگذاری و تمایز بین هیجانها و پیامهای انگیزشی نهفته در آنها اشاره دارد (خانزاده و همکاران، 1391). وضوح هیجانی به معنای توانایی تشخیص، افتراق و درک هیجانات است. در تبیین این یافته باید گفت نوجوانان بهدلیل تغییرات فکری و جسمی شدید و ناگهانی خود قادر به تمایز در هیجانها نیستند و دچار ابهام و سردرگمی میشوند؛ بنابراین برای رفع ابهام در هنگام بروز تعارض با پدر و مادر از راهبرد مبتنی بر استدلال استفاده میکنند؛ همچنین والدین به هنگام ناتوانی در تشخیص هیجان در نوجوانان از عبارتهای استدلالی استفاده میکنند. در این زمینه عسگری و صفرزاده (1393) نشان دادهاند افرادی که در تنظیم هیجانی توانایی زیادی دارند، از استدلال بهمنزلۀ راهبردی برای حل تعارض خود با والدین استفاده میکنند.
نتایج تحقیق دربارۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری کلامی با پدر نشان میدهد تنها ناسازگاری شخصی از ابعاد افکار خودآیند منفی دارای نقشی تأثیرگذار است. در این تاکتیک، نوجوان برای حل تعارض خود با پدر از پرخاشگری کلامی استفاده میکند. افکار خودآیند منفی، زمانی که فرد در چارچوب ذهنی منفی قرار دارد، سریعاً بهطور خودکار و غیرارادی به ذهن میآیند. باتوجهبه اینکه افکار خودآیند منفی میتوانند با وقایع بیرونی یا درونی برانگیخته شوند (بک و همکاران،[26] 1979)، در تبیین این یافته میتوان گفت نوجوانان با تغییرات فیزیولوژیکی، نیاز به استقلال، فشارهای تحصیلی و نوسان در روابط اجتماعی مواجهاند و این امر اغلب با افزایش عکسالعملهای هیجانی و استرس همراه است (هیلت و همکاران،[27] 2011؛ احمد و همکاران،[28] 2015). این چالشهای درونی و بیرونی با فراخوانی افکار خودآیند منفی مبتنی بر ناسازگاری شخصی، چارچوب ذهنی منفیای را درزمینۀ ناتوانی برای برقراری روابط سازگارانه در ذهن نوجوانان ایجاد میکند. فعالشدن این باور منفی زمینهساز افزایش استفاده از پرخاشگری کلامی در تعارضات نوجوانان با پدر میشود؛ زیرا نوع نگرش و تفکر فرزندان پیشبینیکنندۀ پرخاشگری و تعارض میان والدین و فرزندان است (رودریگز و همکاران،[29] 2016).
همچنین نتایج تحقیق درزمینۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری کلامی با مادر نشان میدهد بهترتیب متغیرهای ناسازگاری شخصی (از ابعاد افکار نا خودآیند منفی)، فقدان آگاهی هیجانی و دشواری در کنترل تکانه (از ابعاد دشواری در تنظیم هیجانی) اهمیت دارند. همانگونه که درزمینۀ تاکتیک حل تعارض پرخاشگری کلامی با پدر مطرح شد، فعالشدن باور منفی مبتنی بر ناتوانی در برقراری روابط سازگارانه (ناسازگاری شخصی) در ذهن نوجوان به افزایش استفاده از تاکتیک پرخاشگری کلامی در هنگام بروز تعارض منجر میشود. نکتهای که لازم است در اینجا به آن اشاره شود، این است که نوجوانان پسر در مواجهه با تعارضاتی که بین آنها و مادرشان ایجاد میشود، در برخورد با مادر بیشتر ار زمانی که با پدر در تعارضاند، از تاکتیک پرخاشگری کلامی استفاده میکنند؛ ازاینرو میتوان گفت ازآنجاکه پرخاشگری کلامی و رابطهای در خانمها بیشتر است (برک، 1388)، در هنگام بروز تعارضات در تعامل مادران با فرزندان از پرخاشگری کلامی بیشتری استفاده میشود. علاوه بر ناسازگاری شخصی، در تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری با مادر، فقدان آگاهی هیجانی تأثیر منفی دارد؛ به این معنا که نوجوانان پسری که در آگاهی هیجانی ضعف دارند، کمتر درگیر پرخاشگری کلامی
با مادر میشوند. فقدان آگاهی هیجانی را میتوان ناتوانی در شناسایی و توصیف هیجانات خود و دیگران دانست (محمدی و همکاران، 1393)؛ همچنین فقدان آگاهی هیجانی، نپذیرفتن هیجانات خود و دیگران را در بر میگیرد؛ بنابراین نوجوانانی که در شناسایی هیجانات خود و دیگران ضعف دارند، درزمینۀ هیجانات خود و دیگران دارای حساسیت چندانی نیستند؛ ازاینرو کمتر درگیر پرخاشگری کلامی میشوند. براساس نتایج این پژوهش باید گفت مادران هنگامی که اِشکال نوجوان را در شناسایی هیجانات متوجه میشوند، کمتر درگیر پرخاشگری کلامی میگردند. درزمینۀ نقش دشواری در کنترل تکانه در پرخاشگری کلامی با مادر باید گفت نوجوانان پسری که در کنترل تکانه مشکلات زیادی دارند، بیشتر از پرخاشگری کلامی استفاده میکنند. منظور از دشواری در کنترل تکانه این است که زمانی که فرد در حال تجربهکردن هیجانهای منفی است، بر رفتارهای شخصی خود کنترل ندارد (پولک و همکاران،[30] 2016)؛ بنابراین ازآنجاکه دورۀ نوجوانی با تغییرات سائقها و وسوسهها همراه است، ناتوانی نوجوان در کنترل این سائقها باعث افزایش دشواری در کنترل تکانه و پرخاشگری کلامی در تعارض میان نوجوان و مادر میشود. هرچه میزان ناتوانی در کنترل تکانه بیشتر باشد، بیشتر به پاسخهای نادرست منجر میشود (نریمانی، 1391) و با پاسخها، انتقادات تند و کنایهآمیز پرخاشگری کلامی با مادر همراه است.
بهعلاوه نتایج تحقیق درزمینۀ تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری فیزیکی با پدر گویای این امر است که بهترتیب اولویت متغیرهای ناسازگاری شخصی، دشواری در کنترل تکانه و فقدان آگاهی هیجانی دارای اهمیتاند. درواقع فعالشدن باور منفی درزمینۀ ناتوانی فرد در برقراری ارتباط با دیگران، زمینۀ افزایش رفتارهای پرخاشگرانه فیزیکی را فراهم میکند؛ زیرا افکار خودآیند منفی با تمرکز بر خود فرد، تجارب فرد و آیندۀ فرد احساس درماندگی و سرزنش خود را در نوجوان ایجاد میکند و این امر باعث بروز پرخاشگری فیزیکی در هنگام تعارض بین پدر و نوجوان میشود. در این باره زارب[31] (1386) بیان میکند در خانوادههایی که تعارضهای شدیدی وجود دارد، الگوهای شناختی نادرستی مانند تفسیر منفی از وقایع مشاهده میشود که بهنوبۀ خود بروز عواطف خشونتآمیز را در پی دارد؛ بنابراین رفتار پرخاشگرانه ممکن است از ناتوانی روانی فرد در حل مسائل تأثیر بگیرد (شکیبایی و همکاران، 1383)؛ همچنین دشواری در کنترل تکانه بر استفادۀ نوجوان از پرخاشگری فیزیکی با پدر نقش تأثیرگذاری دارد. در تبیین این یافته باید به نقشی که کنترل ارادی در کاهش پرخاشگری آشکار ایفا میکند (دان و مارینی،[32] 2014)، توجه کرد؛ زیرا کنترل ارادی با راهبردهای هوشیارانه و ارادی، مانند صبرکردن و اندیشیدن به پیامدهای عمل قبل از انجام آن، مانع از غلبۀ تکانه میشود؛ به این ترتیب فرد پاسخهای دیگر را هم در نظر میگیرد (ایسنبرگ و همکاران،[33] 2010)؛ پس نوجوانی که در کنترل تکانه با دشواری مواجه است، سریع ناامید میشود و بهصورت واکنشی، رفتار بیباکانه نشان میدهد؛ درنتیجه برای پاسخ پرخاشگرانۀ مستقیم (پرخاشگری فیزیکی) نسبت به اجتناب از مواجهه با موقعیت، آمادگی بیشتری دارد (روثبارت،[34] 2011). این یافته را میتوان همراستا با نتایج پژوهش ولز و پاپاجورجیو[35] (1998) در نظر گرفت که نشان دادند پسران راهبرد فراشناختی منفی بیشتری مبتنی بر کنترلناپذیری و خطر دارند. متغیر دیگری که بر استفادۀ نوجوان از تاکتیک حل تعارض مبتنی بر پرخاشگری فیزیکی با پدر تأثیر میگذارد، فقدان آگاهی هیجانی است. فقدان آگاهی هیجانی یکی از انواع دشواری در تنظیم هیجان است و ناتوانی نوجوان را در شناسایی هیجانات خود و دیگران نشان میدهد. این متغیر براساس نتایج پژوهش حاضر در پرخاشگری فیزیکی با پدر نقش منفی دارد؛ به این معنا که نوجوانانِ پسری که در شناسایی و تشخیص هیجانات خود و والدین خود ضعف دارند، کمتر درگیر پرخاشگری فیزیکی با پدر میشوند. در این زمینه سروقد و دانشپور (1389) نشان دادند نوجوانان پرخاشگر معمولاً نمیتوانند رفتار خود را مهار کنند و در خواندن نشانههای هیجانی و درک دیدگاههای دیگران مشکل دارند؛ همچنین افرادی که وضوح هیجانی ضعیفی دارند، در تشخیص هیجانات خود و دیگران ناتواناند و در هنگام مواجهه با مسائل دچار آشفتگی میشوند. این امر باعث میشود در انتخاب راهبردهای هیجانی سازگارانه توانایی محدودی داشته باشند (قدیری ذبیحی و همکاران، 1394). نتایج تحقیق دربارۀ تاکتیک حل تعارض پرخاشگری فیزیکی با مادر نیز نشان میدهد بهترتیب متغیرهای ناسازگاری شخصی، فقدان وضوح هیجانی و دشواری در کنترل تکانه دارای اهمیتاند. همانگونه که ذکر شد، الگوی متغیرهای مهم درزمینۀ پرخاشگری فیزیکی با پدر نیز متغیرهای ناسازگاری شخصی، دشواری در کنترل تکانه و فقدان وضوح هیجانی است و تنها تفاوت بین پرخاشگری با پدر و مادر اولویتبندی متغیرهای دشواری در کنترل تکانه و فقدان وضوح هیجانی است؛ به این ترتیب که در پرخاشگری فیزیکی با پدر، دشواری در کنترل تکانه نسبت به فقدان وضوح هیجانی اهمیت بیشتری دارد؛ ولی در پرخاشگری فیزیکی با مادر اهمیت فقدان وضوح هیجانی بیشتر از دشواری در کنترل تکانه است. در تبیین این یافتۀ پژوهش لازم است به تفاوت جنسیتی نیز توجه شود. باتوجهبه اینکه مشارکتکنندگان در پژوهش حاضر نوجوانان پسر بودند، موضوع تفاوت جنسیتی میتواند در تعامل مادر-نوجوان متغیر مهمی محسوب شود؛ زیرا زنان نسبت به مردان در موقعیتهای فشارزا از سبکهای هیجانمدار بیشتری استفاده میکنند (متیود،[36] 2004). بر همین اساس اهمیت شناسایی و تشخیص هیجانات برای بروز رفتار پرخاشگرانۀ فیزیکی، در هنگام بروز تعارض بین نوجوان پسر و مادر نسبت به زمانی که تعارض بین نوجوان پسر و پدر رخ میدهد، بیشتر است.
یکی از محدودیتهای این پژوهش تمرکز بر نوجوانان پسر است که تعمیمیافتهها به هر دو جنس و جمعیت بالینی را با محدودیت همراه میکند؛ همچنین باید گفت مطالعۀ حاضر از نوع همبستگی است و این امر، نتیجهگیری علت و معلولی را با دشواری روبهرو میکند؛ بهعلاوه در این پژوهش از پرسشنامههای خودگزارشی استفاده شده است که ممکن است با بیدقتی جواب داده شوند؛ ازاینرو توصیه میشود در تحقیقات بعدی از مصاحبه استفاده شود و بر نوجوانان دختر و گروهای سنی و فرهنگی مختلف تمرکز شود. درنهایت باید گفت براساس نتایج این پژوهش هم دشواری در تنظیم هیجانی و هم افکار خودآیند منفی در استفاده از تاکتیکهای حل تعارض نوجوان در مقابل والدین نقش ایفا میکنند. لازم است خاطرنشان کرد پژوهش حاضر روی گروهی از دانشآموزان پسرِ بهنجار انجام شد. شایان ذکر است یافتههای حاصل از این تحقیق در هر دو حیطۀ نظری و عملی بررسیپذیر است. از جنبۀ نظری توجه به نقش عوامل شناختی (افکار خودآیند منفی) و عاطفی (دشواری در تنظیم هیجانی) بهصورت همزمان در تبیین تاکتیکهای حل تعارض نوجوانان جای تأمل دارد. این نکته میتواند راهگشای تحقیقات بعدی برای شناخت چندجانبۀ مشکلات رفتاری دورۀ نوجوانی شود. در حیطۀ کاربردی نیز میتوان با شناسایی دشواریهای افراد در تنظیم هیجانی و ارتقای توانایی نوجوانان در مدیرت هیجانات خود و آگاهکردن آنها از فعالشدن افکار خودآیند منفی اقداماتی مانند مداخلات آموزشی انجام داد.؛ همچنین آموزش به خانوادهها و والدین درزمینۀ دشواریهایی که نوجوانان در تنظیم هیجانات خود و اجتناب از افکار خودآیند منفی با آنها مواجهاند، میتواند به بهبود روابط والدین-نوجوان کمک کند؛ ازاینرو برای بهبود کیفیت رابطه والد و فرزند توصیه میشود از آموزشهای تنظیم هیجان برای نوجوان و والدین، تحلیل محاورهای و مرور افکار خود برای نوجوانان استفاده شود.
[1] Dumontheil
[2] Van der Giessen et al
[3] Branje
[4] Marici
[5] De Goede et al
[6] Van Doorn et al
[7] Moed et al
[8] Yau & Smetana
[9] Flynn
[10] Gratz & Roemer
[11] Staats et al
[12] Compas et al
[13] Schäfer et al
[14] Kiel & Kalomiris
[15] Rodriguez et al
[16] Ozer & Akgun
[17] Negative Automatic Thoughts
[18] Şenormancı et al
[19] Beck
[20] Du et al
[21] Hjemdal et al
[22] Aldao et al
[23] Adams
[24] Holon & Kendall
[25] Fischer & Corcoran
[26] Beck et al
[27] Hilt et al
[28] Ahmed et al
[29] Rodriguez et al
[30] Pollock et al
[31] Zarb
[32] Dan & Marini
[33] Eisenberg et al
[34] Rothbart
[35] Wells & Papageorgiou
[36] Matud