Document Type : Original Article
Author
Assistant Professor of Entrepreneurship Education and Development, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran
Abstract
Main Subjects
در سالهای اخیر، کارآفرینی به یک موضوع مهم اجتماعی- اقتصادی و سیاسی و همچنین یک محور مهم تحقیقاتی در علوم اجتماعی تبدیل شده است (شین[1]، 2008؛ اودرتش[2]، 2007). در اقتصاد نوآور- محور امروز، کشورها به کارآفرینی به صورت یک عامل مهم در ایجاد اشتغال، نوآوری و توسعۀ فنآوری، رشد اقتصادی و فرایند بازسازی اقتصاد، توجه جدّی نشان دادهاند (اودرتش، 2007). هیسریچ و همکاران[3] بیان میکنند که کارآفرینی همچنین ساز و کاری است که افراد بسیاری را در جریان اقتصادی و اجتماعی جامعه وارد میکند و از این راه شکلگیری فرهنگ، یکپارچگی جمعیت و تحرّک اجتماعی را تسهیل میکند؛ ولی با وجود این اهمّیت، تحقیقات بسیار کمی در زمینۀ شناخت عمیق و دقیق این پدیده و عوامل مؤثّر بر آن انجام شده و این کمبود بهویژه از بُعد روانشناسی بسیار مشهود است (اوبسچونکا و همکاران[4]، 2013). همچنین مطالعات کارآفرینی، غالباً در کشورهای توسعهیافته انجام شدهاند (بروتون و همکاران[5]، 2008) که ممکن است نتایج آنها قابل تعمیم به کشورهای در حال توسعه نباشد؛ زیرا تحقیقات نشان میدهند که فعّالیتهای کارآفرینی و عوامل مؤثّر بر آنها به شرایط ویژۀ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی محلّ مورد مطالعه بستگی دارد که این شرایط هم در کشورهای مختلف، متفاوت است (بروتون و همکاران، 2010).
به طور کلّی، فرایند کارآفرینی زمانی آغاز میشود که یک فرد تصمیم میگیرد کسب و کار جدیدی را راهاندازی کند. بنابراین به منظور ارتقاء و توسعۀ بهتر کارآفرینی، ضروری است بدانیم که چرا و چگونه گروهی از افراد تصمیم به راه اندازی کسب و کار میگیرند؛ در حالی که عدۀ زیاد دیگری چنین تصمیمی نمیگیرند و تمایلی به کارآفرینی ندارند. مطالعات روزافزون کارآفرینی، بیانگر آن است که قصد کارآفرینانه[6] جایگاه مهمی در تصمیمگیری افراد برای شروع یک کسب و کار دارد و در واقع اولین مرحلۀ فرایند کارآفرینی است؛ اما اطّلاعات کمی دربارۀ عوامل مؤثّر بر قصد کارآفرینانه بهویژه در کشورهای در حال توسعه وجود دارد (نبی و لینن[7]، 2011). پژوهش حاضر بر آن است تا این کمبود را جبران کند.
همچنین، تحقیقات ابتدایی عمدتاً بر عوامل درونی مانند ویژگیهای شخصیتی به صورت تنها عامل پیشبینیکنندۀ رفتار و قصد کارآفرینی تمرکز داشتند (بونت و فورهام[8]، 1991؛ شیور و اسکات[9]، 1991؛ کرانت[10]، 1996؛ کوه[11]، 1996)؛ اما صاحبنظران، این دیدگاه را به چالش کشیدهاند و دربارۀ آن انتقادات جدّی بیان کردهاند. رهیافت ویژگیهای شخصیتی قدرت، پیشبینیکنندۀ بسیار کمی داشت و همچنین بدون یک الگوی روششناختی و نظری مشخّص و مناسب بود (هیسریچ و همکاران، 2007؛ کروگر و همکاران[12]، 2000؛ گارتنر[13]، 1989). در پاسخ به این انتقادها، پژوهشگران به منظور درک بهتر پیچیدگی تصمیم و رفتار کارآفرینی به مدلهای شناختی[14] روی آوردند. در این مدلها، اعتقاد بر آن است که یکسری سازههای مجاورتر[15] نظیر نگرش و کنترل رفتار درکشده، قصد و رفتار کارآفرینی را بهتر و بیشتر پیشبینی میکنند (کروگر و همکاران، 2000). رایجترین مدل شناختی استفادهشده در تحقیقات کارآفرینی که سازههای مجاورتر را نیز شامل میشود، تئوری رفتار برنامهریزیشده[16] است (شلاگل و کونیگ[17]، 2014). آجزن[18] (1991)این نظریه را ارائه کرد.
بعضی از پژوهشگران بیان میکنند که ویژگیهای شخصیتی ممکن است از طریق سازههای مجاورتر و به صورت غیرمستقیم پیامدهای کارآفرینی را در تأثیر قرار دهند (باوم و لاک[19]، 2004). بسیاری از محقّقان کارآفرینی معتقدند که الگوی رفتار برنامهریزیشده، چهارچوب نظری مناسبی برای درک تأثیر متغیرهای دوربردتر[20] (مانند شخصیت) بر قصد کارآفرینانه، فراهم میآورد (اوبسچونکا و همکاران، 2010؛ کروگر و کارسرود[21]، 1993).
همچنان که گفته شد در گذشته، تحقیقات عمدتاً بر اثرات مستقیم عوامل شخصیتی روی رفتار و قصد کارآفرینانه تمرکز داشتند، در حالی که عدهای از محققان معتقدند که در این دیدگاه، نقش مهم سازههای مجاورتر نادیده گرفته شده است. یک روش برای ترکیب هر دو دیدگاه آن است که دو گروه متغیرهای مجاور و دوربرد را در یک مدل جامع مطالعه کرد. بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر آن است که با ادغام ویژگی شخصیت کارآفرینانه درون یک چهارچوب نظری معتبر یعنی نظریۀ رفتار برنامهریزی شده، رابطۀ غیرمستقیم این عامل را با قصد کارآفرینانۀ دانشجویان از طریق متغیرهای انگیزشی و نگرشی بررسی کند تا به این طریق درک عمیقتری از فرایند ایجاد کسب و کار جدید ایجاد شود. این موضوع بیانگر جنبۀ نو و بدیع این پژوهش است.
نظریۀ رفتار برنامهریزی شده، وقوع یک رفتار ویژه را پیشبینی میکند، مشروط بر این که فرد قصد انجام آن رفتار را داشته باشد. به عبارت دیگر، مهمترین تعیینکنندۀ اولی رفتار فرد (مثلاً راهاندازی یک کسب و کار)، قصد رفتاری[22] است. پژوهشهای مختلف هم بیانگر آن است که قصد کارآفرینی مهمترین پیشبینیکنندۀ رفتار کارآفرینی در آینده است (کولورید و ایساکسون[23]، 2006؛ کاوتونن و همکاران[24]، 2015). قصد کارآفرینی نیز در تأثیر سه عامل انگیزشی قرار دارد: الف) نگرش فرد نسبت به رفتار[25]، مثلاً نگرش نسبت به راهاندزی یک کسب و کار جدید؛ ب) هنجارهای ذهنی[26] و ج) کنترل رفتاری درکشده[27]. این مفهوم در واقع مشابه مفهوم خودکارآمدی بندورا[28] (1997) است. در هر دو مفهوم، احساس ظرفیت برای انجام رفتار مورد نظر بسیار مهم است، ولی مفهوم کنترل رفتار درکشده گستردهتر میباشد و قابلیت کنترل[29] رفتار را نیز شامل میشود (لینن و همکاران[30]، 2011).
پژوهشگران در کشورهای مختلف، نظریۀ رفتار برنامهریزیشده را برای بررسی قصد کارآفرینانۀ دانشجویان به کار برده و ثابت کردهاند که نگرش، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درکشده بر قصد کارآفرینانۀ آنان تأثیر دارند (کروگر و همکاران، 2000؛ آیکولوا و همکاران[31]، 2011؛ لینن و چن[32]، 2009؛ کریمی و همکاران[33]، 2014). قابلیت کاربرد این نظریه در کشور ما نیز بررسی و تأیید شده است. برای مثال مطالعۀ کریمی و همکاران (2014) نشان داد که نظریۀ رفتار برنامهریزیشده توانایی خوبی را برای پیشبینی قصد کارآفرینانۀ دانشجویان در ایران دارد، هر چند که اهمّیت نسبی عوامل انگیزشی در پیشبینی قصد کار آفرینانۀ افراد متفاوت از کشورهای غربی است. آنها دریافتند که کنترل رفتاری درکشده، قویترین رابطه را با قصد کارآفرینانه دارد؛ در حالی که در کشورهای غربی، نگرش دارای قویترین رابطۀ مثبت با قصد کارآفرینانه است (لینن و چن، 2009). بنابراین میتوان فرض کرد که هر سه پیشایند انگیزشی قصد کارآفرینانه مهم هستند؛ اما شرایط اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی، اهمّیت نسبی و میزان تأثیر آنها را تعدیل خواهد کرد.
مطابق با نظریۀ رفتار برنامهریزیشده، عوامل برونزاد[34] یا دوربردتر نظیر ویژگیهای شخصیتی و عوامل زمینهای، قصد کارآفرینی را به صورت غیرمستقیم از طریق عوامل نزدیکتر نظیر نگرش در تأثیر قرار میدهند (فیشباین و آجزن[35]، 2010). پژوهشهای قبلی نشان میدهند که نگرش و کنترل رفتاری درکشده بیشتر از هنجارهای ذهنی با قصد کارآفرینی (کریمی و همکاران، 2014؛ لینن و چن، 2009) در ارتباط هستند. به عبارت دیگر بر اساس مطالعات کارآفرینی، هنجارهای ذهنی کمتر از نگرش و کنترل رفتار درکشده برای قصد کارآفرینی مناسب هستند؛ زیرا کارآفرینان معمولاً درونمحور[36] هستند و کمتر در تأثیر عوامل و فشارهای بیرونی قرار میگیرند (گوتنر و همکاران[37]، 2012). همچنین مطالعات نشان میدهند که نگرش و کنترل رفتاری درکشده، جایگاه واسطهای بهتری بین ویژگیهای شخصیتی و قصد کارآفرینی دارند (کریمی و همکاران، 2015؛ ژائو و همکاران[38]، 2005؛ فینی و همکاران[39]، 2012؛ لوتجه و فرانک[40]، 2003؛ نبی و لینن، 2013). به علاوه، این متغیرها محور تمرکز اکثر برنامههای آموزش کارآفرینی هستند. به همین دلیل در پژوهش حاضر، روابط بین ویژگیهای شخصیتی با نگرش و کنترل رفتاری درکشده، بررسی شده است.
افرادی با ویژگیهای شخصیتی معیّن ممکن است نسبت به دیگران بیشتر به سمت کارآفرینی و خوداشتغالی سوق پیدا کنند. فعالیتهای کارآفرینی ممکن است که برای این افراد جذابتر و رضایتبخشتر باشند و در نتیجه ایستادگی و پشتکار بیشتری برای ایجاد یک کسب و کار جدید و کارآفرینشدن از خود نشان دهند.
اگر چه ویژگیهای شخصیتی به دلیل اینکه با قصد کارآفرینی، رابطۀ مستقیم ضعیفی دارد مورد انتقاد قرار گرفتهاند، اما آنها ممکن است از طرق دیگر جایگاه مهمی در فرایند و تصمیم کارآفرینانه داشته باشند (شیور و اسکات[41]، 1991). پژوهشگران معتقدند که نمیتوان بهسادگی از رویکرد شخصیتی[42] چشمپوشی کرد و هنوز هم نکات پنهانی در این زمینه وجود دارد که نیاز به پژوهش بیشتر دارند (باوم و همکاران[43]، 2001؛ راوچ و فرس[44]، 2007 b). طبق گفتۀ ژائو و سیلبرت (2006) ویژگیهای شخصیتی باید بخش مهمی از هر مدل چندوجهی کارآفرینی در نظر گرفته شوند. این موضوع به این دیدگاه منجر شده است که ویژگیهای شخصیتی میتوانند پیامدهای کارآفرینانه مانند قصد کارآفرینانه را تحت تاثیر قرار دهند؛ ولی نه به طور مستقیم بلکه از طریق عواملی که بیشتر به پیامدهای کارآفرینانه نزدیک هستند (مثلاً از طریق نگرش و خودکارآمدی). در پژوهشهای کارآفرینی به این نوع روابط واسطهای[45]، کمتر توجّه شده است (راوچ و فرس، 2007a؛ اوبسچونکا و همکاران، 2010).
یکی از جامعترین و معتبرترین الگوها در خصوص شخصیت که قابلیت کاربرد در کشورهای مختلف را دارد، الگوی پنج عامل بزرگ شخصیت است (گولدبرگ[46]، 1981، 1990). ژائو و سیبرت[47] (2006) بیان میکنند که این الگو به خاطر اینکه چهارچوب معتبر و پایایی برای اندازهگیری ویژگیهای شخصیت فراهم میآورند، برای مطالعات کارآفرینی بسیار مناسب است. ژائو و همکاران (2010) در یک مطالعۀ فراتحلیل، گزارش دادند که همبستگی چندگانه بین پنج عامل بزرگ شخصیت و قصد کارآفرینانه حدود 36/۰ است. عوامل این الگو عبارت از اینها هستند: ۱) روان رنجوری [48]؛ 2) برونگرایی[49]؛ 3) تجربهپذیری یا انعطافپذیری [50]؛ 4) توافقپذیری یا دلپذیری[51] و 5) باوجدانبودن یا وظیفهشناسی[52].
ژائو و همکاران (2010) در مطالعۀ فراتحلیل خود گزارش میدهند که برونگرایی، تجربهپذیری و وظیفهشناسی رابطۀ مثبتی با قصد کارآفرینانه دارند، اما روانرنجوری با قصد کارآفرینی، رابطۀ منفی دارد. برنداستاتر[53] (2011) در تحقیق خود که پنج مطالعۀ فراتحلیل را بررسی کرده است، بیان میکند که ویژگیهای وظیفهگرایی، برونگرایی و تجربهگرایی بر قصد کارآفرینی تأثیر مثبت دارند، اما توافقپذیری، تأثیر منفی بر قصد کارآفرینانه دارد.
بر خلاف اکثر تحقیقات گذشته (مانند ژائو و همکاران، 2010) که روابط موجود بین هر یک از ابعاد ویژگیهای شخصیتی را در الگوی پنج عامل بزرگ شخصیت با پیامدهای کارآفرینی به صورت مجزّا بررسی کردهاند، در پژوهش حاضر به پیروی از رهیافت شخص- محور مگناسان[54] (1998) که شخص را به صورت یک کل در نظر قرار میدهد و همچنین با پیروی از تحقیق اوبسچونکا و همکاران (2010، 2013)، نیمرخ شخصیت کارآفرینانه[55]، مطالعه میشود. این نیمرخ، مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی الگوی پنج عامل بزرگ شخصیت است که احتمال بروز رفتار کارآفرینی را افزایش میدهد. مطالعات اشمیت رودماند[56] (2004، 2007) و اوبسچونکا و همکاران (2010، 2013) نشان داد که نیمرخ شخصیت کارآفرینانه با انتخاب حرفۀ کارآفرینی و قصد کارآفرینانه رابطۀ مثبت دارد. همانطور که مطالعات قبلی دربارۀ روابط هر یک از ابعاد ویژگیهای شخصیتی با کارآفرینی نشان دادند و همچنین بر اساس مطالعات اشمیت، نیمرخ شخصیت کارآفرینانه از برونگرایی، وظیفهشناسی و تجربهگرایی بالا و روانرنجوری و توافقپذیری کم تشکیل شده است.
با توجّه به مباحث گفتهشده و بر اساس نظریۀ رفتار برنامهریزیشده و همچنین تحقیفات گذشتۀ کارآفرینی (کریمی و همکاران، 2015؛ ژائو و همکاران، 2010؛ لوتجه و فرانک، 2003؛ اوبیچونکا و همکاران، 2010) میتوان انتظار داشت که نگرش و کنترل رفتاری درکشده تأثیر ویژگیهای شخصیتی بر قصد کارآفرینانه را میانجیگری کنند.
بنابراین میتوان فرضیههای پژوهش را به صورت ذیل بیان کرد:
1- الف) نگرش نسبت به کارآفرینی، ب) هنجارهای ذهنی و ج) کنترل رفتاری درکشده با قصد کارآفرینی دانشجویان رابطۀ مثبتی دارند.
2- ویژگی شخصیتی با نگرش نسبت به کارآفرینی رابطۀ مثبت دارد.
3- ویژگی شخصیتی با کنترل رفتاری درکشده رابطۀ مثبت دارد.
4- نگرش نسبت به کارآفرینی رابطۀ بین ویژگی شخصیتی و قصد کارآفرینانه را میانجیگری میکند.
5- کنترل رفتاری درکشده رابطۀ بین ویژگی شخصیتی و قصد کارآفرینانه را میانجیگری میکند.
کنترل رفتاری درک شده |
فرضیه 1 ج
|
فرضیه 3
|
فرضیه 2 |
فرضیه 1 الف |
فرضیه 1 ب |
قصد کارآفرینانه |
نگرش نسبت به کارآفرینی |
هنجارهای ذهنی |
ویژگیهای شخصیتی |
شکل 1. مدل پژوهش- روابط مفروض بین متغیرهای تحقیق |
روش پژوهش
با توجه به ماهیت پژوهش و هدف آن، روش پژوهش حاضر، توصیفی- مقطعی و از نوع همبستگی است. جامعۀ آماری این پژوهش همۀ دانشجویان سال آخر کارشناسی کشاورزی، اعم از دختر و پسر در چهار دانشگاه دولتی غرب کشور (همدان، کردستان، کرمانشاه و لرستان) بود که این دانشجویان در سال تحصیلی 94-1393 در این دانشگاهها در رشتههای مختلف کشاورزی به تحصیل اشتغال داشتند. به طور کلی، حدود 1450 نفر دانشجوی سال آخر رشتۀ کشاورزی در این چهار دانشگاه به تحصیل مشغول بودند که بر اساس جدول بارتلت و همکاران[57] (2001) حجم نمونه، 300 نفر تعیین شد. برای دستیابی به نمونهها از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای متناسب با حجم (دانشگاه به عنوان طبقه) استفاده شد. پس از محاسبه، تعداد نمونههای مورد نیاز به تعداد به هر یک از دانشگاهها اختصاص یافت (88 نفر از دانشگاه بوعلیسینای همدان، 75 نفر از دانشگاه رازی کرمانشاه، 71 نفر از دانشگاه لرستان و 66 نفر از دانشگاه کردستان). سپس با مراجعه به چهارچوب نمونه، تعداد دانشجویان مورد نظر در هر یک از طبقات به صورت تصادفی انتخاب شدند.
تمرکز بر دانشجویان سال آخر در این پژوهش به این سبب بود که این افراد نسبت به دانشجویان ورودی جدید معمولاً تصوّر و دورنمای نسبتاً روشنتری از برنامه و تصمیمات شغلی و حرفهای خود برای آینده دارند (کریمی و همکاران، 2014). ملاک ورود به این پژوهش، تحصیل در سال آخر کارشناسی کشاورزی چهار دانشگاه مذکور و تمایل دانشجو به شرکت در تحقیق بود. لازم به ذکر است که برای توزیع و گردآوری پرسشنامهها، تیم تحقیق با مراجعه به دانشگاههای مذکور و حضور در میان دانشجویان و معرّفی خود و با ارائۀ توضیحات در زمینۀ اهمّیت و اهداف پژوهش و شیوۀ پرکردن پرسشنامهها، رضایت آنها را در رابطه با همکاری و شرکت در پژوهش جلب کردند. به تمام شرکتکنندگان اطمینان لازم داده شد که با توجّه به بینامبودن پرسشنامهها اطّلاعات آنها و پاسخهایشان کاملاً محرمانه خواهند ماند. همچنین وقت کافی به آنان داده شد تا بتوانند در نهایت آرامش و دقّت به پرسشنامهها پاسخ دهند.
ابزار جمعآوری اطّلاعات، پرسشنامه بود که از چهار بخش تشکیل میشد: قصد و انگیزۀ کارآفرینانه، ویژگیهای شخصیتی و ویژگی های دموگرافیک. به منظور آزمون اعتبار محتوای پرسشنامه از چهار متخصّص کارآفرینی و آموزش کشاورزی خواسته شد که گزینهها را بازبینی کنند. بعضی از گزینهها بر اساس نظرات آنها اصلاح شدند. برای اطمینان از وضوح و قابل درک بودن گویهها و روایی صوری متغیرها و تدوین یک پرسشنامۀ بهتر، یک آزمون مقدّماتی با توزیع 28 پرسشنامه بین دانشجویان انجام شد و بعد از یکسری تغییرات جزیی، پرسشنامۀ نهایی تدوین شد. تمام سؤالات (غیر از ویژگیهای فردی) در مقیاس 5 گزینهای لیکرت اندازهگیری شدند که در این مقیاس عبارت «کاملاً موافقم» بیانگر نمرۀ 5 و «کاملاً مخالفم» نشانگر نمرۀ 1 است.
برای بررسی متغیرهای نظریۀ رفتار برنامهریزی شده از پرسشنامۀ استاندارد لینن و چن (2009) استفاده شد. این پرسشنامه در کشورهای مختلف استفاده شده و روایی و پایایی آن تأیید شده است. در مطالعۀ لینن و چن که در اسپانیا و تایوان انجام شد، ضریب آلفای کرونباخ بخشهای مختلف به این شرح بود: قصد کارآفرینی، 94/0؛ نگرش نسبت به کارآفرینی، 90/0؛ هنجارهای ذهنی، 77/0 و کنترل رفتاری درکشده، 89/0. در مطالعۀ کریمی و همکاران (2016) در ایران ضریب آلفای کرونباخ بخشهای مختلف به این شرح بود: قصد کارآفرینی، 84/0؛ نگرش نسبت به کارآفرینی، 80/0؛ هنجارهای ذهنی، 77/0 و کنترل رفتاری درکشده، 88/0. در پژوهش حاضر نیز روایی این پرسشنامه با روش محتوایی و با استفاده از نظر متخصّصان به دست آمد. به منظور برآورد پایایی آن از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. ضریب آلفای محاسبهشده برای قصد کارآفرینی، 79/0؛ نگرش نسبت به کارآفرینی، 79/0؛ هنجارهای ذهنی، 80/0 و کنترل رفتاری درکشده، 88/0 است که پایایی مناسب این بخش از پرسشنامه را بیان میکند (هیر و همکاران[58]، 2010).
برای سنجش ویژگیهای شخصیتی به دلیل محدودیتهای تحقیق از نسخۀ کوتاه 10 گویهای شخصیت[59] (TIPI) استفاده شد. گوسلینگ و همکاران[60] (2003) این پرسشنامه را تدوین کردهاند که در بیش از 400 مطالعۀ منتشرشده استفاده شده است و با نسخههای طولانیتر ویژگیهای شخصیتی مانند نسخۀ 60 سوالی پنج عامل بزرگ نئو[61] و نسخۀ 44 سؤالی مقیاس پنج عامل بزرگ[62] (BFI)، اعتبار همگرای مناسبی داشته است (گوسلینگ و همکاران، 2003). پژوهشهای انجامشده با استفاده از نسخۀ فارسی این مقیاس نیز بیانگر خصوصیات روانسنجی مطلوب آن است (عطاری و یعقوبیراد[63]، 2016).
در تحلیلهای عاملی و روایی، گویههای این پرسشنامه لحاظ نشدند. همانگونه که گوسلینگ و همکاران بیان میکنند، هدف از تدوین چنین پرسشنامۀ کوتاهی به حداکثر رساندن روایی و بهویژه روایی محتوا بوده است و نه تدوین ابزاری که ضریب آلفای بالا و برازشهای تحلیل عاملی تأییدی مناسبی داشته باشد. روایی پرسشنامه با استفاده از نظر متخصّصان، تأیید شد و با وجود کوتاهبودن پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ نسبتاً قابل قبولی هم برخوردار بود (67/.a= ). تمام گویهها در مقیاس 5 گزینهای لیکرت اندازهگیری شدند که در این مقیاس عبارت «کاملاً موافقم» بیانگر نمرۀ 5 و «کاملاً مخالفم» نشانگر نمرۀ 1 است.
با پیروی از تحقیقات قبلی (اوبسچونکا و همکاران، 2010، 2013) نیمرخ شخصیتی کارآفرینانۀ یک فرد از طریق محاسبۀ میزان تشابه بین نیمرخ پنج عامل بزرگ فرد با نیمرخ مرجع به دست آمد. ابتدا نمرات پنج عامل بزرگ از مقیاس 5-1 به مقیاس 4-0 کدگذاری مجدّد شد. در این مقیاس، نیمرخ مرجع کارآفرینی، بیشترین نمرۀ ممکن (4) را در برونگرایی، وظیفهشناسی و تجربهگرایی و کمترین نمرۀ ممکن (0) را در روانرنجوری و توافقپذیری دارد. در گام بعدی نیکویی برازش نیمرخ پنج عامل بزرگ هر فرد در رابطه با نیمرخ مرجع محاسبه شد. برای انجام این کار، ابتدا مربع تفاوت بین مقادیر نیمرخ مرجع و مقادیر نیمرخ پنج عامل برای هر فرد محاسبه شد. برای مثال، اگر فردی در روانرنجوری نمرۀ 3 گرفته بود، مربع تفاوت 9 میشد؛ زیرا مقدار نیمرخ مرجع برای روانرنجوری صفر است. در گام بعدی، هر پنج مربع تفاوتها برای هر فرد با هم جمع شد. در گام آخر علامت جبری حاصل جمع بهدستآمده برای هر فرد معکوس شد (مثلاً نمرۀ 20+ تبدیل به 20- شد). مقدار بهدستآمده به صورت شاخص نهایی شخصیت کارآفرینانه استفاده شد (99/7M= ، 82/21-SD= ). در این متغیر جدید هر چه مقدار بهدستآمده به صفر نزدیکتر باشد، برازش و تناسب بهتری بین نیمرخ شخصیتی پنج عامل بزرگ فرد با نیمرخ مرجع کارآفرینی وجود دارد. داده های حاصل شده با استفاده از SPSS 18 و AMOS 18 تجزیه و تحلیل شدند. در این پژوهش، مدلیابی معادلههای ساختاری[64] (SEM) به کار گرفته شد تا فرضیه های پژوهش آزمون شوند. این روش به طور معمول برای تأیید اعتبار مدل تحقیق و آزمون تأثیر مستقیم و غیرمستقیم در فرضیهها به کار میرود. این روش تحلیل چند متغیره که در سالهای اخیر در تحقیقات علوم اجتماعی و رفتاری کاربرد بسیار زیادی یافته است، به پژوهشگر این امکان را میدهد که مجموعهای از معادلههای رگرسیون را به طور همزمان آزمون کنند (شوک و همکاران، 2004). مدلیابی معادلههای ساختاری به خاطر توانایی آن در بهکارگرفتن شماری از روابط وابسته و تأثیرهای مستقیم و غیرمستقیم آنان درون یک مدل برای این پژوهش مناسب بوده است (هیر و همکاران، 2010).
یافتههای پژوهش
همبستگی: یافتههای توصیفی و تحلیل همبستگی در جدول شمارۀ 1 ارائه شده است. همان طور که ملاحظه میشود هر سه عامل انگیزشی (یعنی نگرش، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درکشده) با قصد کارآفرینانه، همبستگی مثبتی دارند. همچنین متغیر
ویژگیهای شخصیت با چهار متغیر نظریۀ رفتار برنامهریزیشده، همبستگی مثبت و معنیداری دارد. در بین متغیرهای مطالعه شده، کنترل رفتاری درکشده (01/0p< ، 66/0r= ) و نگرش (01/0p< ، 59/0r= ) قویترین همبستگی را با قصد کارآفرینانۀ دانشجویان دارند. اگر چه اکثر متغیرها، همبستگی معنیداری دارند، اما بررسی عوامل برافراشتگی یا تورم واریانس[65] بیانگر نبودن همخطی بین متغیرهای تحقیق است.
مدلیابی معادلات ساختاری
الف- ارزیابی مدل اندازهگیری: در نخستین گام با کمک تحلیل عاملی تأییدی، برازش مدل اندازهگیری، ارزیابی شد (جدول شمارۀ 2). نتایج نشان داد که تمام آمارههای برازش برای مدل اندازهگیری از مقدار پیشنهادشده، بزرگتر و بنابراین مدل اندازهگیری از برازش نسبتاً قابل قبولی برخوردار است.
همچنین متوسط واریانس استخراجشده[66] برای متغیرهای پژوهش، بزرگتر و یا نزدیک به مقدار 5/0 است که در سطح نسبتاً قابل قبولی است (هیر و همکاران، 2010) به این ترتیب: 40/0 برای قصد کارآفرینی، 52/0 برای نگرش، 53/0 برای هنجارهای ذهنی و 42/0 برای کنترل رفتاری درکشده. به علاوه تمام ضرایب همبستگی متغیرها در سطح 001/0 معنیدار بودند. بنابراین بر اساس نتایج حاصل، مدل مفروض در این تحقیق دادهها را از لحاظ آماری بهخوبی و در حد کفایت برازش میکند و این نشان میدهد واریانس روش مشترک[67] در این تحقیق جدی و مشکلساز نیست.
ب) ارزیابی مدل ساختاری
بعد از این که یک مدل اندازهگیری قابل قبول به دست آمد، دومین مرحله یعنی ارزیابی مدل ساختاری انجام شد. شاخصهای برازندگی در این مرحله نیز بیانگر آن بودند که مدل ساختاری، دادهها را بهخوبی برازش میکند (شکل 2).
جدول 1: میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی برای متغیرهای تحقیق
متغیر |
میانگین |
انحراف معیار |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
7 |
8 |
1- قصد کارآفرینی |
38/3 |
89/0 |
- |
|
|
|
|
|
|
|
2- نگرش نسبت به کارآفرینی |
70/3 |
97/0 |
**59/0 |
- |
|
|
|
|
|
|
3- هنجارهای ذهنی |
44/2 |
77/3 |
**49/0 |
**53/0 |
- |
|
|
|
|
|
4-کنترل رفتاری درکشده |
90/2 |
84/0 |
**66/0 |
**40/0 |
**35/0 |
- |
|
|
|
|
5- ویژگی شخصیتی |
82/21- |
99/7 |
**27/0 |
**23/0 |
**24/0 |
**35/0 |
- |
|
|
|
6- سن |
77/22 |
72/2 |
03/0 |
07/0 |
08/0 |
01/0- |
03/0 |
- |
|
|
7- جنسیت |
|
|
11/0- |
05/0- |
03/0- |
*13/0- |
04/0- |
**25/0- |
- |
|
8- تجربۀ کارآفرینی |
13/1 |
34/0 |
*14/0 |
04/0 |
06/0 |
**23/0 |
08/0 |
02/0 |
**25/0- |
- |
9- مدل نقش |
40/1 |
49/0 |
*14/0 |
*18/0 |
10/0 |
*15/0 |
02/0 |
**17/0- |
**16/0- |
**28/0 |
05/0, *p< 01/0>**p
جدول 2: خلاصهای از شاخصهای برازندگی برای مدل اندازهگیری
RMSEA |
IFI |
TLI |
CFI |
GFI |
X2/df |
P |
X2 |
شاخص برازندگی |
059/0 |
948/0 |
930/0 |
947/0 |
934/0 |
928/1 |
000/0 |
107/131 |
مقدار بهدستآمده |
7./. > |
9/.< |
9/.< |
9/.< |
8/.< |
3> |
05/.< |
|
مقدار پیشنهادشده |
همانگونه که نتایج مذکور در شکل 2 و جدول 3 نشان میدهند، نگرش (01/0p<، 49/0=β) و کنترل رفتاری درکشده (01/0p<، 56/0=β) با قصد کارآفرینانۀ دانشجویان رابطۀ مثبت و معنیداری دارند، ولی هنجار ذهنی با قصد کارآفرینانه (05/0<p ، 12/0=β) رابطۀ معنیداری ندارد. بنابراین فرضیههای 1، الف و 1، ج تأیید میشوند، اما فرضیۀ 1، ب تأیید نمیشود. همچنین نتایج نشان دادند که ویژگیهای شخصیتی، رابطۀ مثبت و معنیداری با نگرش نسبت به کارآفرینی (05/0p< ، 12/0=β) و کنترل رفتاری درکشده (01/0p< ، 31/0=β) دارند. بنابراین فرضیههای 2 و 3 تأیید میشوند. تأیید فرضیههای 1، الف و ۱، ج و فرضیههای 2 و 3 به نوعی تأییدکنندۀ نقش واسطهای نگرش و کنترل رفتاری درکشده است؛ اما به منظور بررسی این که آیا نگرش و کنترل رفتاری به صورت ناقص و یا کامل، جایگاه واسطهای بین ویژگیهای شخصیتی و قصد کارآفرینی دارد، مدل تحقیق با یک مدل جایگزین مقایسه شد (کلووی[68]، 1998). در مدل جایگزین، رابطۀ مستقیم بین ویژگی شخصیتی و قصد کارآفرینی لحاظ گردید. این کار به این دلیل انجام شد که بر اساس تحلیل همبستگی، بین این دو متغیر همبستگی معنیداری وجود داشت (01/0p< ، 27/0r= ). نتایج نشان داد که بین آمارههای برازش دو مدل از لحاظ آماری تفاوت معنیداری وجود ندارد. به عبارت دیگر، مدل جایگزین، دادهها را بهتر از مدل مفروض تحقیق برازش نمیکند. همچنین تأثیر مستقیم ویژگیهای شخصیتی بر قصد کارآفرینانه معنیدار نبود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که نگرش و کنترل رفتاری درکشده به طور کامل رابطۀ بین ویژگیهای شخصیتی و قصد کارآفرینانه را میانجیگری میکنند. همچنین نتایج بوت استراپ نشان داد تأثیر غیرمستقیم ویژگیهای شخصیتی بر قصد کارآفرینانه 23/0 است (فاصلۀ اطمینان صدکی 95/0؛ حد پایین 12/0 و حد بالا 40/0). قرارنگرفتن صفر در بین این دو حد، نشاندهندۀ معنیداربودن این مسیر غیرمستقیم است (01/0p<).
جدول 3. نتایج مدلیابی معادلۀ ساختاری
فرضیات آزمونشده |
ارزش بتا β |
انحراف استاندارد |
ارزش تیt |
||
نگرش |
← |
قصد کارآفرینانه |
49/0 |
116/0 |
**188/4 |
هنجارهای ذهنی |
← |
قصد کارآفرینانه |
12/0 |
020/0 |
114/1 |
کنترل رفتاری درکشده |
← |
نگرش نسبت بهکارآفرینی |
56/0 |
063/0 |
**084/7 |
ویژگیهای شخصیتی |
← |
نگرش نسبت بهکارآفرینی |
12/0 |
004/0 |
*061/2 |
ویژگیهای شخصیتی |
← |
کنترل رفتاری درکشده |
31/0 |
005/0 |
**756/4 |
*p < .05**p<0.01
نبود رابطهی معنیدار وجود رابطهی معنیدار شاخصهای برازندگی مدل ساختاری: X2/df=084/2 IFI= 942/0 GFI= 934/0 CFI= 941/0 TLI=922/0 RMSEA= 063/0
|
**56/0
|
**31/0
|
*12/0 |
**49/0 |
12/0 |
قصد کارآفرینانه |
نگرش نسبت به کارآفرینی |
هنجارهای ذهنی |
ویژگیهای شخصیتی |
شکل 2. نتیجهی آزمون روابط مفروض در مدل ساختاری پژوهش
|
کنترل رفتاری درکشده |
بحث و نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر آن بود که با تلفیق نیمرخ شخصیت کارآفرینانه در چهارچوب نظریۀ رفتار برنامهریزیشده، ساز و کاری را که از طریق آن ویژگیهای شخصیتی بر قصد کارآفرینانۀ دانشجویان تأثیر میگذارد، شناسایی و بررسی کند. نتایج نشان داد که اهمّیت نسبی عوامل انگیزشی برای دانشجویان کشاورزی به گونهای است که هنجارهای ذهنی، ضیعفترین و کنترل رفتاری درکشده و نگرش، قویترین ارتباط را با قصد کارآفرینانۀ آنان دارد. این نتیجه بیانگر آن است که شکلگیری قصد کارآفرینانۀ دانشجویان بیشتر بر ملاحظات فردی مبتنی است تا ملاحظات هنجاری و اجتماعی. به عبارت دیگر، تصمیمگیری دربارۀ حرفۀ آینده ممکن است برای فرد اهمّیت چندانی نداشته باشد و کمتر به عقاید و نظرات دیگران در این رابطه توجّ کند. این نتایج با نتایج مطالعات قبلی هماهنگ است (مثل: کروگر و همکاران، 2000؛ کریمی و همکاران، 2014؛ لینن و چن، 2009). همچنین رابطۀ قوی بین کنترل رفتاری درکشده و قصد کارآفرینانه میتواند از شرایط اقتصادی و سیاسی کشور ناشی باشد. وقتی کشور از لحاظ اقتصادی، ثبات لازم را ندارد و شرایط محیطی برای کارآفرینی نیز مناسب نیست، میتوان انتظار داشت که در چنین محیطی اطمینان فرد نسبت به تواناییهای خود در راهاندازی و مدیریت کسب و کار، نقش تعیینکنندهای در تصمیم او برای کارآفرینشدن داشته باشد. به علاوه، رابطۀ قوی بهدستآمده میتواند از یک عامل فرهنگی به نام «اجتناب از قطعیتنداشتن» باشد. بر اساس مطالعات انجامشده، میزان اجتناب از قطعیتنداشتن در ایران نسبتاً کم است و این به آن معنی است که افراد تمایل بیشتری به پذیرش خطر دارند و احتمال شکست را میپذیرند و به همین دلیل هنگام انجام کارهای جدید و نامطمئن (مانند کارآفرینی)، اضطراب و نگرانی کمتری دارند. بنابراین این افراد هنگام راهاندازی کسب و کارهای جدید، اعتماد به نفس بیشتری دارند و احساس میکنند توانایی لازم برای انجام این کار را دارند (کریمی و همکاران، 2015).
نتایج پژوهش حاضر همچنین از روند جدید در حوزۀ کارآفرینی، حمایت و به بهبود دانش ما در زمینۀ شخصیت کارآفرینانه کمک میکند (راوچ و فرس، 2007b؛ باوم و لاک، 2004). بر اساس دیدگاه جدید نباید از نقش مهم ویژگیهای شخصیتی در توسعۀ پیامدهای کارآفرینی (مانند قصد و رفتار کارآفرینی) چشمپوشی کرد، هر چند که این ویژگیها به صورت عوامل دوربردتر تأثیر خود را بیشتر به صورت غیرمستقیم و از طریق عوامل مجاورتر (مانند عوامل انگیزشی) آشکار میکنند (باوم و لاک، 2004). نتایج پژوهش هم این موضوع را تأیید کردند و نشان دادند که نیمرخ شخصیت کارآفرینانه به صورت غیرمستقیم (و نه مستقیم) و آن هم از طریق نگرش و کنترل رفتاری درکشده با قصد کارآفرینانه ارتباط دارد. به عبارت دیگر، نیمرخ شخصیتی کارآفرینانه میتواند بهبود کنترل رفتاری و نگرش کارآفرینی را موجب شود و از این طریق، قصد کارآفرینانۀ افراد را توسعه و ارتقاء بخشد. این نتایج با نتایج مطالعات قبلی و همچنین فرض اساسی نظریۀ رفتار برنامهریزیشده مبنی بر این که نگرش و کنترل رفتار برنامهریزیشده میتوانند جایگاه واسطه بین عوامل شخصیتی و قصد کارآفرینی داشته باشند، سازگار هستند (کریمی و همکاران، 2015؛ ژائو و همکاران، 2005؛ لوتجه و فرانک، 2003؛ اوبسچونکا و همکاران، 2010). شایان ذکر است که تأثیر غیرمستقیم نیمرخ شخصیتی کارآفرینانه به شکلی بیانگر این است که ویژگیهای شخصیتی، موتور فعّالیتها و انتظاراتی است که توسعۀ شغلی و حرفهای فرد را در یک مسیر مشخص، هدایت میکند و این دیدگاه را نظریههای توسعۀ علاقه و رغبت[69] هم حمایت مینماید (اوبسچونکا و همکاران، 2010). بر اساس این نظریات، ویژگیهای شخصیتی و روانشناختی، افزایش رغبتها در حیطۀ خاصی را باعث میشوند و در کنار آن، موانع و حمایتهای اجتماعی قرار دارند که در نهایت شکل گیری انتخابهای شغلی افراد را موجب میشوند.
در رابطه با کاربرد عملی، نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد میکنند که دانشگاهها میتوانند با ارائۀ برنامههای آموزش کارآفرینی که بر بهبود اعتماد به نفس و نگرش دانشجویان نسبت به کارآفرینی تمرکز دارند، به ارتقای قصد و رفتار کارآفرینانۀ آنها کمک کنند. متأسفانه اطّلاعات اندکی در زمینۀ روشهای اثربخش برای بهبود کنترل رفتاری درکشده و نگرش کارآفرینی وجود دارد (کریمی و همکاران، 2015). بنابراین یکی از مباحث موجود برای مطالعات آینده، بررسی و مطالعۀ اثربخشی روشها و رهیافتهای آموزشی گوناگون برای ارتقای پیشایندهای قصد کارآفرینی است. مطالعات معدود انجامشده در این زمینه بیانگر آن است که آموزش کارآفرینی میتواند با بهبود عوامل انگیزشی، قصد کارآفرینانه را بالا ببرد؛ بنابراین پیشنهاد میشود مسئولان و برنامهریزان بیش از پیش به ارائۀ دروس کارآفرینی در دانشکدههای کشاورزی توجّه نشان دهند و با بهکارگیری محتوا و روشهای آموزشی مناسب، باعث بهبود عوامل انگیزشی مذکور و در نتیجه افزایش قصد کارآفرینانۀ دانشجویان شوند. دانشگاهها و نهادهای آموزشی، همچنین میتوانند با راهاندازی «مراکز مشاورۀ کارآفرینی» به دانشجویان و فارغالتحصیلان، راهنمایی و مشاورههای لازم در زمینۀ کارآفرینی را ارائه کنند و گرایش آنها نسبت به کارآفرینی را افزایش دهند. همچنین نهادهای دولتی و مالی میتوانند با بهبود دسترسی دانشجویان و فارغالتحصیلان به منابع مالی و اعتبارات لازم برای راهاندازی کسب و کار جدید، امکانپذیری و مطلوببودن حرفۀ کارآفرینی را افزایش دهند و به این طریق، کنترل رفتاری و نگرش دانشجویان نسبت به کارآفرینی را بهبود دهند (کریمی، 1395؛ کریمی و همکاران، 1395).
با توجّه به تأثیر مثبت نیمرخ شخصیت کارآفرینانه بر متغیرهای پیشایند قصد کارآفرینانه، پیشنهاد میشود که سیاستگزاران و آموزشگران در انتخاب و آموزش دانشجویان مستعد برای کارآفرینشدن توجّه بیشتری داشته باشند. یکی از شاخصهای انتخاب این افراد می تواند نیمرخ شخصیت کارآفرینانه باشد. همان طور که پژوهش حاضر نشان داد افرادی که از نظر نیمرخ شخصیت کارآفرینانه در سطح بالایی هستند، هم گرایش بیشتری نسبت به کارآفرینی دارند و هم نسبت به تواناییهای خود در زمینۀ راه اندازی یک کسب و کار جدید اطمینان بیشتری دارند. به علاوه، مطالعات جدید نشان میدهند افرادی که ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه دارند، نسبت به سایر افراد بدون آن ویژگیها از دروههای آموزش کارآفرینی بهرۀ بیشتری میبرند (فیرلی و هولران[70]، 2012). چنان که بیان شد نیمرخ شخصیت کارآفرینانه از پنج عامل بزرگ شخصیت تشکیل شده است؛ بنابراین وجود و یا بهبود این پنج عامل در افراد میتواند به بهبود عوامل انگیزشی و در نهایت قصد کارآفرینانۀ آنها کمک کند. اگر چه عوامل شخصیتی، ویژگیهای فردی به نسبت پایداری به شمار میآیند (روبرتز و دلوچیو[71]، 2000)، اما آن گونه که سریواتساوا و همکاران[72] (2003) بیان میکنند، آموزههای زندگی و فعّالیتهایروزمره هنوز هم میتوانند شخصیت یک فرد جوان را شکل دهند. بنابراین آموزشگران و نهادهای آموزشی میتوانند محیطهای یادگیریای ایجاد کنند که توسعۀ شخصیتهای بارور و مولّد را تحریک و تسریع کند. نهادهای آموزشی و آموزشگران باید خلاقیت، ابتکار، پشتکار، نظم، مسئولیتپذیری، بردباری، امید و آرامش را در فراگیران تقویت (دفیتر و همکاران[73]، 2012) و از این طریق به بهبود نیمرخ شخصیت کارآفرینانه آنها کمک کنند.
پژوهش حاضر، یکسری محدودیتهایی دارد که در مطالعات آینده میتوانند در نظر قرار گیرند. با توجّه به این که این مطالعه از نوع مقطعی بوده است، بنابراین استفاده از الگویابی معادلات ساختاری علیت را به اثبات نمیرساند. از آنجا که طراحی مطالعات طولی، فرصت بیشتری را برای بررسی علیت فراهم میآورند، انجام این کار به پژوهشگران توصیه میشود.
دادههای تحقیق حاضر خود -گزارشی هستند و با استفاده از پرسشنامه جمعآوری شدهاند که به معنای آن است که احتمال اریب روش مشترک وجود دارد. اگر چه سعی شد در حد امکان، احتمال اریب و مسائل دیگر واریانس روش مشترک با پیروی از پیشنهادهای پادساکوف و همکاران[74] (2003) کاهش داده شود؛ ولی نمیتوان احتمال اریب روش مشترک را کاملاً حذف کرد. بنابراین پیشنهاد میشود که پژوهشهای آینده سعی کنند تا دادههای خود را با استفاده از منابع چندگانه جمعآوری کنند (مانند مصاحبه و مشاهده) تا به این طریق احتمال اریب روش مشترک حذف شود.
با وجود محدودیتهای مذکور، پژوهش حاضر بر اهمّیت دیدگاه شخصیتی در تحقیقات کارآفرینی، مجدداً تأکید دارد و از این دیدگاه حمایت میکند که اثرات شخصیت بر پیامدهای کارآفرینانه (مانند قصد کارآفرینانه) بیشتر از طریق عوامل مجاورتر (مانند نگرش و کنترل رفتاری درکشده) منتقل میشوند. همچنین این پژوهش پیشنهادهایی را برای انجام پژوهشهای آینده در این زمینه ارائه میدهد.
[1] Shane
[2] Audretsch
[3] Hisrich et al
[4] Obschonka et al
[5] Bruton et al
[6] Entrepreneurial Intentions
[7] Nabi & Linan
[8] Bonnett & Furnham
[9] Shaver & Scott
[10] Crant
[11] Koh
[12] Krueger et al
[13] Gartner
[14] Cognitive models
[15] Proximal constructs
[16] Theory of planned behavior
[17] Schlaegel & Koenig
[18] Ajzen
[19] Baum & Locke
[20] Distal factors
[21] Krueger & Carsrud
[22] Behavioral Intentions
[23] Kolvereid & Isakson
[24] Kautonen et al
[25] Attitudes
[26] Subjective Norms
[27] Perceived Behavioral Control
[28] Bandura
[29] Controllability
[30] Linan et al
[31] Iakovleva et al
[32] Linan & Chen
[33] Karimi et al
[34] Exogenous factors
[35] Fishbein & Ajzen
[36] Inner oriented
[37] Goethner et al
[38] Zhao et al
[39] Fini et al
[40] Luthje & Franke
[41] Shaver & Scott
[42] Trait approach
[43] Baum et al
[44] Rauch & Frese
[45] Mediating relationships
[46] Goldberg
[47] Zhao & Seibert
[48] Neuroticism
[49] Extraversion
[50] Openness
[51] Agreeableness
[52] Conscientiousness
[53] Brandstatter
[54] Magnusson
[55] entrepreneurial personality profile
[56] Schmitt-Rodermund
[57] Bartlett et al
[58] Hair et al
[59] Ten-Item Personality Inventory
[60] Gosling et al
[61] NEO Five-Factor Inventory
[62] Big-Five Inventory
[63] Atari & Yaghoubirad
[64] Structural equation modeling
[65] Variance Inflation Factors (VIFs)
[66] Average Variance Extracted
[67] Common Method Variance
[68] Kelloway
[69] Interest development
[70] Fairlie & Holleran
[71] Roberts & Del Vecchio
[72] Srivatsava et al
[73] De Feyter et al
[74] Podsakoff et al