Document Type : Original Article
Authors
1 kermanshah- razi
2 کرمانشاه، دانشگاه رازی، دانشکدهی علوم اجتماعی، گروه روانشناسی، کد پستی: 85438-67156
Abstract
Keywords
وابستگی به مواد یا اعتیاد به مواد مخدّر در همۀ مشاغل، سطوح تحصیلی و طبقات اقتصادی و اجتماعی دیده میشود و به افراد یا اقشار خاصی اختصاص ندارد. با توجّه به شیوع بالای وابستگی به مواد و دشواری درمان آن، تلاش برای شناسایی عوامل خطر ابتلا به این مشکل در جمعیتهای مختلف بسیار ضروری است. در بیشتر جوامع، دانشجویان در گرایش به مواد مخدّر از گروههای پرخطر محسوب میشوند (قاضینژاد و ساوالانپور، 2009). مصرف و سوء مصرف مواد در میان جوانان به سبب حساسیت این دوره از زندگی و نقش آن در زندگی آیندۀ افراد، اهمّیت ویژهای دارد. این موضوع وقتی مهمتر میشود که شیوع مصرف مواد در میان جوانان دانشجو مطرح میشود. بنابراین توجّه به این موضوع در بین دانشجویان از موضوعات اساسی نظامهای آموزشی است و میتواند گام مهمی در شناسایی عوامل مرتبط با سوء مصرف مواد و ارائۀ راهکارهای مؤثّر در جهت پیشگیری و درمان اختلالات سوء مصرف مواد و اعتیاد باشد (شیخیفینی، کاووسیان، رمضانی، 2009).
از سوی دیگر ساختار و کارکرد خانواده در گرایش جوانان به اعتیاد، جایگاه مهمی دارد. تئوریهای خانوادهدرمانی (بوئن[1]، 1978، هی لی[2]، 1967، مینوچین[3]، 1974، به نقل از نورانیپور، 1383) بیان میکنند که کارکردهای خانواده و فرد به هم وابسته هستند؛ به این معنی که مشکلات فرد، مشکلات خانواده را بازتاب میدهد و برعکس. اعتیاد نیز از این قائده مستثنی نیست. مشکلات سوء مصرف مواد علاوه بر شخص مصرف کننده به خانواده و دیگران هم سرایت می کند، حتّی اگر آنها سوء مصرف مواد نداشته باشند. اعضای این خانوادهها هر کدام به نوعی گرفتار و درگیر فرد معتاد و مسائل و مشکلات مربوط به او هستند، تمایزیافتگی کمی از خانوادههای خود دارند، قادر نیستند فکر و احساس خود را از دیگران متمایز کنند و به راحتی با احساساتی که خانواده به آن ها تحمیل می کند، آشفته می شوند که این آشفتگی و سردرگمی خود میتواند زمینۀ گرایش به اعتیاد را فراهم کند. در این رابطه بیبیو فریش[4] (2009) به نقل از کاظمیان و دلاور (2010)، معتقد است که افراد تمایزنیافته سطوح بالاتری از اضطراب مزمن و نشانگان روانشناختی و جسمی از قبیل اضطراب، سردرد، افسردگی، سوء مصرف مواد و الکل و روانپریشی را تجربه میکنند.
فراشناخت نیز یکی دیگر از متغیّرهایی است که در جریان سوء مصرف مواد مخدّر مختل میشود و ممکن است به طور ویژهای با تحلیلهای شناختی افراد وابسته به مواد مخدّر ارتباط داشته باشد. فراشناخت با فرایندهایی همچون کنترل، نظارت، برنامهریزی و تصحیح بر پردازش شناختی انسان اثر میگذارد و در تعامل با شیوۀ پردازش هیجانی فرد بر سلامت روانی یا آسیبپذیری نسبت به آشفتگیهای روانی تأثیر دارد (ولز و پاپا جرجیو[5]، 1988، جانک و همکاران[6]، 2001، تیزدل و همکاران[7]، 2002، کوکوران و سگال[8] 2008، به نقل از کاظمی و مطهّری، 2013). بنابراین توجّه به فراشناخت نیز سازهای که فعّالیتهای شناختی فرد به آن وابسته است و میتواند در بروز آشفتگیهای روانشناختی از جمله گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر اهمّیت داشته باشد.
از دیدگاه فراشناختی، سوءاستفاده از مواد، تغییرات سریع معنیداری در رویدادهای شناختی مانند احساسات، افکار یا خاطرات به وجود میآورد. مواد مخدّر و داروهای روانگردان ممکن است استروئیدادهای شناختی را به طور مستقیم (مانند ایجاد آرامش، ایجاد اجتناب، گریز از شناختهای دردناک و ایجاد آگاهی و توجّه) و یا بهطور غیر مستقیم (مانند احساس دلبستگی، بهتزدگی و ارزیابیهای سرکوبشده) با تغییر باورها و نگرشها دربارۀ اجتناب از رویدادهای شناختی در تأثیر قرار دهد. این تغییرات شناختی ممکن است از تقویتکنندههای مثبت و منفی نیرومندی از مصرف مواد مخدّرحاصل شده باشند. علاوه بر این، استفاده از مواد مخدّر نه تنها ممکن است باورها و انتظارات مثبتی را دربارۀ اثر مواد مخدّر و روانگردان به وجود آورد، بلکه موجب بهدستآوردن دانش و آگاهی در رابطه با پیامدهای شناختی میشوند و پیامدهای شناختی نامطلوب، خود میتواند زمینهساز گرایش به اعتیاد باشد (تونتو[9]، 1999).
ربّانی باوجدان و همکارانش (2010) در پژوهشی رابطۀ بین باورهای فراشناختی را با گرایش به اعتیاد بررسی کردند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که بین پنج خردهمقیاس باورهای فراشناختی با گرایش به اعتیاد رابطۀ معناداری وجود دارد. همچنین احمدی طهور سلطانی و نجفی (2011) در مطالعهای رابطۀ باورهای فراشناختی و تحمّل ابهام را در افراد معتاد، سیگاری و عادی به دست آوردند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که میزان تحمّل ابهام افراد معتاد نسبت به دو گروه دیگر پایینتر است. از سوی دیگر اسپادا [10]و ولز (2005) با بررسی رابطۀ بین ابعاد فراشناختی، هیجانات و مصرف الکل نشان دادند که چهار بعد از ابعاد فراشناختی (باورهای مثبت دربارۀ نگرانی، باورهای منفی مربوط به کنترلناپذیربودن خطر، باورهای مربوط به اطمینانشناختی و باور به نیاز به کنترل افکار) با مصرف الکل رابطۀ مثبت و معناداری دارد. کرمی و اسکندری (2003) پژوهشی در بررسی نقش آموزش خودمتمایزسازی در کاهش عود سوءمصرف مواد انجام دادند. نتایج نشان داد که خانواده به عنوان یک رکن اصلی، نقش بسیار مهم و قابل توجّهی در درمان و پیشگیری از عود دارد. اسکورون و فریدلندر[11] (2004) نیز دریافتند افرادی که به خودمتمایزسازی دست یافتهاند، توانایی بیشتری برای گرفتن «موقعیت من» دارند. بنا برآنچه گفته شد، پژوهش حاضر پیشبینی گرایش به سوءمصرف مواد مخدّر را از طریق خودمتمایزسازی و فراشناخت بررسی کرده است.
فرضیههای پژوهش
روش پژوهش
این پژوهش، توصیفی و غیرآزمایشی و از نوع مطالعات همبستگی است.
نمونه و روش نمونهگیری
جامعۀ این تحقیق، همۀ دانشجویان (دختر و پسر) دانشگاه رازی بودند که در سال 1392- 1391 به تحصیل مشغول بودند. از میان دانشکدههای دانشگاه رازی، 7 دانشکده و از هر دانشکده، 4 کلاس بهطور تصادفی انتخاب و آزمایش شدند. روش نمونهگیری از نوع خوشهای چندمرحلهای و حجم نمونۀ انتخابشده، 288 نفر بود که 137 نفر آنها زن و 151 نفر آنها مرد بودند و در گسترۀ سنّی ۱۸ تا ۳۴ سال قرار داشتند. بنابراین ملاک ورود دانشجویان به این پژوهش، دامنۀ سنّی ۱۸ تا ۳۴ سال و ملاک خروج از آن دانشجویانی بودند که در این محدودۀ سنّی قرار نداشتند. پس از جمعآوری دادهها برای تجزیه و تحلیل آنها از نرمافزار SPSS (ویرایش 21) و روش آمارههای توصیفی و رگرسیون گامبهگام استفاده شد.
ابزارهای اندازهگیری
پرسشنامۀ گرایش به اعتیاد (وید و همکاران، 1992): وید و همکاران (1992)، پرسشنامۀ گرایش به اعتیاد را ساختند. این مقیاس، 38 سؤال دارد که با گزینههای «بلی» یا «خیر» ارزیابی میشوند. این پرسشنامه دو دسته سؤال دارد: سؤالهای 1، 5، 6، 11، 12، 18، 19، 23، 24، 28، 31، 32، 33، 34 و 36 به صورت معکوس، نمرهگذاری میشوند. یعنی انتخاب گزینۀ درست، معادل صفر و انتخاب گزینۀ خیر معادل یک است. سؤالهای 2، 3، 4، 7، 8، 9، 10، 13، 14، 15، 16، 17، 20، 21، 22، 25، 26، 27، 29، 30، 35، 37 و 38 به صورت مستقیم نمرهگذاری میشوند؛ یعنی انتخاب «بلی» برابر یک امتیاز و انتخاب گزینۀ خیر برابر صفر است. نمرۀ نهایی مقیاس، جمع همۀ امتیازات بهدستآمده در پرسشنامه است. در این مقیاس اگر نمرۀ زنان بالاتر از 23 و در مردان بالاتر از 24 بالاتر رود در این صورت وجود آن در فرد تأیید میشود. به طور کلّی بر اساس پژوهشهای انجامشده، نمرۀ برش این مقیاس 21< است. این آزمون را رستمی و همکاران (1386) در ایران هنجاریابی کردند که مطابق با آن آلفای بهدستآمدۀ این آزمون برابر با 29/0 است. ضریبهای پایایی این مقیاس در نمونۀ هنجاری (با فاصلۀ یک هفته) در مردان و زنان بهترتیب 69/0 و 77/0 است. آلفای بهدستآمدۀ پرسشنامه در پژوهش حاضر برابر با 39/0 است.
پرسشنامۀ باورهای فراشناختی[12] ( MCQ-30): فرم کوتاه پرسشنامۀ فراشناخت (ولز و کاترایت-هاتون، 2004) برای سنجش باورهای فراشناختی ساخته شده است. این پرسشنامه 30 سؤال دارد و هر آزمودنی به این سؤالها به شکل «موافق نیستم»، «تقریباً موافقم»، «کمی موافقم» و «موافق نیستم» پاسخ میدهد. ضریب آلفای کرونباخ و ضریب پایایی بازآزمایی این پرسشنامه بهترتیب 93/0 و 78/0 گزارش شد. ابراهیمزاده (2006) برای اعتباریابی پرسشنامۀ فراشناخت، ضریب همسانی درونی این پرسشنامه را در مطالعهای 83/0 گزارش کرد. همچنین، ضریب همبستگی این آزمون را با مقیاس کمالگرایی (38/0) و مقیاس بلاتکلیفی (65/0) معنادار به دست آورد. پرسشنامۀ فراشناخت، پنج خردهمقیاس دارد که از این قرار هستند: باورهای مثبت در مورد نگرانی، اطمینانشناختی، خودآگاهی شناختی، باورهای منفی دربارۀ کنترلناپذیری افکار و باورهایی دربارۀ نیاز به کنترل افکار. در پژوهش حاضر ضریب آلفای این خردهمقیاسها بهترتیب، 79/0، 86/0، 75/0، 71/0 و 68/0 است.آلفای کرونباخ کلّ پرسشنامه در پژوهش حاضر برابر با 8/88 است.
پرسشنامۀ خودمتمایزسازی[13](DSI-R):اسکورن و فرایدلندر، این پرسشنامه را در سال 1988 ساختند و اسکورن و اسمیت در سال 2003 در آن تجدید نظر کردند. جکسون پرسشنامۀ نهایی آن را در 46 سؤال بر مبنای نظریة بوئن ساخت و یونسی (2006) آن را در ایران هنجاریابی کرد. این پرسشنامه یک ابزار خودسنجی و خودگزارشی است و برای سنجش تمایزیافتگی افراد به کار میرود و تمرکز اصلی آن روی بزرگسالان، ارتباطهای مهم و روابط فعلی آنها با خانواده است. سؤالهای این پرسشنامه در یک طیف لیکرت از 1 تا 6 (۱، اصلاً در مورد من صحیح نیست تا 6، خیلی در مورد من صحیح است) نمرهگذاری میشوند. تمام پرسشنامه به جز سؤالات 4 -7-11-15-19-23-27-31-37-43 به صورت معکوس نمرهگذاری میشود.
حداکثر نمرۀ واقعی در 45 سؤال 274 و حداقل نمرۀ 46 خطّ برش هم 138 است. یونسی (2006) ضرایب پایایی این پرسشنامه را به روش آلفای کرونباخ 85/0 محاسبه کرد. این مقیاس شامل چهار خردهمقیاس واکنش هیجانی، موقعیت من، گسلش عاطفی وآمیختگی با دیگران است. آلفای کرونباخ خردهمقیاسهای این پرسشنامه در پژوهش حاضر بهترتیب برابر با 40/0، 40/0، 45/0 و 32/0 و آلفای کرونباخ کلّ پرسشنامه برابر با 8/73 است.
یافتهها
در این بخش، نتایج تحلیل رگرسیون برای پیشبینی گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر از روی خودمتمایزسازی به عنوان متغیّر پیشبین ارائه شده است.
خودمتمایزسازی (واکنش عاطفی، حالت من، گسلش عاطفی، آمیختگی با دیگران) پیشبینیکنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است.
جدول 1. شاخص تحلیل رگرسیون چندگانه با روش همزمان
متغیّر شاخص |
B |
SE |
Beta |
T |
Sig |
خودمتمایزسازی |
02/0- |
014/0 |
11/0- |
2- |
05/0 |
حالت من |
08/0 |
01/0 |
11/0- |
83/0- |
4/0 |
گسلش عاطفی |
08/0 |
01/0 |
11/0- |
81/0- |
4/0 |
آمیختگی با دیگرن |
01/0 |
01/0 |
25/0- |
2- |
05/0 |
واکنش عاطفی |
01/0 |
01/0 |
13/0- |
1/1- |
3/0 |
متغیّر پیشبین: خودمتمایزسازی متغیّر ملاک: گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر
نتایج جدول (۱) نشان میدهد که خودمتمایزسازی، پیشبینیکنندۀ گرایش به سوءمصرف مواد مخدّر است p<0/05)). بنابراین فرضیۀ ۱ (خودمتمایزسازی، پی بینی کنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است) تأیید میشود. همچنین فرضیۀ 5 (آمیختگی با دیگران، پیش بینیکنندۀ سوء مصرف مواد مخدّر است) نیز تأیید میشود. فرضیۀ 2، 3 و 4 تأیید نمیشود.
خردهمقیاسهای فراشناخت (باورهای مثبت دربارۀ نگرانی، کنترلناپذیری فکر، نیاز به کنترل فکر، خودآگاهی شناختی و اطمینانشناختی، گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر را پیشبینی میکنند.
در این بخش، نتایج تحلیل رگرسیون برای پیشبینی گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر از روی پنج خردهمقیاس فراشناخت (باورهای مثبت دربارۀ نگرانی، کنترل ناپذیری فکر، نیاز به کنترل فکر، خودآگاهی شناختی و اطمینانشناختی) به عنوان متغیّر پیشبین ارائه شده است.
جدول 2. شاخص تحلیل رگرسیون چندگانه با روش همزمان
متغیّر شاخص |
B |
SE |
Beta |
T |
Sig |
باورهای فراشناختی |
001/0 |
03/0 |
001/0- |
007/0 |
9/0 |
باورهای مثبت دربارۀ نگرانی |
19/0 |
05/0 |
22/0 |
5/3 |
001/0 |
کنترلناپذیری فکر
|
03/0 |
06/0 |
03/0 |
5/0 |
61/0 |
نیاز به کنترل فکر |
07/0 |
07/0 |
071/0 |
1 |
3/0 |
خودآگاهی شناختی |
1/0 |
06/0 |
1/0 |
6/2 |
009/0 |
اطمینانشناختی |
13/0 |
05/0 |
17/0 |
71/2 |
007/0 |
نتایج جدول (2) نشان می دهد که فرضیۀ 5 (آمیختگی با دیگران، پیشبینیکنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است)، فرضیۀ 7 (باورهای مثبت دربارۀ نگرانی، پیشبینیکنندۀ گرایش به سوءمصرف مواد مخدّر است)، فرضیۀ 8 (اطمینانشناختی، پیشبینیکنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است) و فرضیۀ 9 (خودآگاهی شناختی، پیشبینیکنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است) تأیید میشود. فرضیۀ 6 (باورهای فراشناختی، پیشبینیکنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است)، فرضیۀ 10 (کنترلناپذیری و خطر، پیشبینیکنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است) و فرضیۀ 11 (نیاز به کنترل فکر، پیشبینیکنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است) نیز تأیید نمیشود.
بحث و نتیجهگیری
نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد خودمتمایزسازی، گرایش به سوءمصرف مواد مخدّر را پیشبینی میکند. این نتایج با پژوهش اسکورون و فریدلندر (2004) و کرمی و اسکندری (2003) مطابقت دارد. در واقع، افرادی که خودمتمایزسازی پایینی دارند در مواجهه با مشکلات به علّت تمایزیافتگی پایین، سطوح بالایی از استرس و اضطراب را تحمّل میکنند، نمیتوانند برای حلّ مشکلاتشان از راهنمایی دیگران بهرهمند شوند و از سوی دیگر به دنبال پناهگاه و مایۀ آرامشی هستند. از سوی دیگر مصرف مواد باعث کامیابی خیالی و تسکین خاطر موقّتی میشود و در نتیجه این گونه افراد ممکن است به سوء مصرف مواد گرایش پیدا کنند تا از این طریق بتوانند اضطراب خود را به صورت موقّتی کاهش دهند.
از دیدگاه بوئن، فرد کمترتمایزیافته در موقعیتهای استرسآور از لحاظ فکری، آشفته است و در ابهام به سر میبرد (بوئن، 1988). بوئن معتقد است که اشخاص، میزانی از انرژیشان را در روابط (باهمبودن)[14] و بخشی از آن را برای هدایت زندگی صرف میکنند. این روابط به عنوان تمایزیافتگی بسیار با جدایی عاطفی کم مشخّص میشود. این آسیب با تأثیرپذیری عاطفی از دیگران در نیاز ما به مردم دیگر ریشه دارد و اساس وابستگی متقابل یعنی نیازداشتن به مشارکت یا واکنش دقیق دیگران برای احساس امنیت در درون ما است. در واقع، افرادی که خودشان را از دیگران جدا میکنند دچار اضطراب میشوند. در این رابطه فلنز و ایوانز (1988) در مطالعهای نشان دادند که سطوح بالایی از افسردگی و اضطراب با نگرش به مواد رابطه دارد (به نقل از حاجیعلیزاده و همکاران، 2009). به عبارت دیگر این افراد تصمیمات خود را بر اساس اجتناب از تعارض و آنچه زندگیشان را دچار نوسان نکند، میگیرند. در نتیجه در اصطلاح به جای حلّ مسأله، صورت مسأله را پاک میکنند و مصرف مواد مخدّر راهی برای پاککردن صورت مسأله در ذهن این افراد است.
همچنین نتایج نشان داد که سه خردهمقیاس باورهای فراشناختی (باورهای مثبت دربارۀ نگرانی، خودآگاهی شناختی و اطمینانشناختی) پیشبینیکنندۀ گرایش به سوء مصرف مواد مخدّر است. این یافتهها با پژوهشهای ربّانی باوجدان و همکارانش (1389)، احمدی طهور سلطانی و نجفی (1390) و اسپادا و ولز (2005) مطابقت دارد. نتایج این پژوهش با نظریۀ عملکرد اجرایی خودتنظیمی ولز و ماتیوس (1994) مبنی بر همسویی اختلالات روانشناختی با راهبردهای مقابلهای غیرانطباقی و نیز همسویی این اختلالات با باورهای فراشناختی که به مصرف مواد به عنوان یک راهبرد مقابلهای منجر میشود، همخوانی دارد.
در واقع، افراد در برخورد با مشکلات از دو راهبرد مقابلهای مسألهمدار و هیجانمدار استفاده میکنند. وقتی فراشناخت که مسئول تنظیم و کنترل شناخت فرد است، مشکل و اختلال پیدا کند، فرد نمیتواند به صورت مسألهمدار مشکل خود را حل کند؛ در نتیجه در برخورد با مشکلات از راهبرد مقابلهای هیجانمدار مثل سوء مصرف مواد استفاده میکند. پس یکی از دلایل اصلی مصرف مواد و الکل این است که افراد از مواد برای تنظیم دامنۀ گستردهای از رویدادهای شناختی استفاده میکنند.
به بیان دیگر، تخریبها موجب بروز هیجانات اولیهای مثل آسیب، فقدان، گناه، ترس، سرگشتگی، گمگشتگی و گیجی میشوند. این هیجانات نیز به صورت بالقوه میتوانند به دروننگری منتهی شوند و فرد به دنبال بازگشت به انسجام و رهایی از این حالت ناخوشایند باشد. در این مرحله، فردی که مدیریت درست روی شناخت خود داشته باشد، میتواند به صورت سالم انسجام یابد یا این که در اثر مدیریت ضعیف به صورت غیرمعمول (ناکارآمد) انسجام یابد. انسجام مجدّد ناکارآمد هنگامی رخ میدهد که افراد به مصرف مواد و رفتارهای مخرّب پناه میبرند. اکثر افرادی که به طور ناکارآمد انسجام مییابند، در مهارتهای دروننگرانۀ خودشان (فراشناخت) نقطههای کوری دارند. در واقع در این افراد مصرف مواد به صورت راهبردی جبرانی برای تنظیم و مقابله با احساسات و پرکردن این حفرهها و نقاط کور، استفاده میشود. به عبارت دیگر، فراشناخت شیوۀ تفکّر و رفتار فرد را در پاسخ به یک فکر، احساس یا باور تعیین میکند. از سوی دیگر نیاز به کنترل فکر و کنترل ناپذیری افکار، پیشبینیکنندۀ گرایش به مواد مخدّر نبودند. در تبیین این پدیده شاید بتوان گفت افرادی که نیاز به کنترل فکر یا کنترلناپذیری افکار دارند از راهبردهای مقابلهای زیادی برای کنترلکردن افکار خود استفاده میکنند؛ در نتیجه کمتر به مصرف مواد مخدّر به شکل راهبرد مقابله برای کاهش تنش خود استفاده میکنند.
لازم به ذکر است که یکی از محدودیتهای پژوهش حاضر این بود که چون آلفای کرونباخ زیرمقیاسهای خودمتمایزسازی پایین بود، خودمتمایزسازی به صورت کلّی بررسی شد.