Authors
Abstract
Keywords
هنگامی که یک ازدواج هنوز در مراحل اولیه است، پیشبینی "شکست در عشق" بهنظر غیرممکن میرسد. جدایی پیوند عاطفی معمولاً ناگهانی اتفاق نمیافتد، اما اغلب ماهها یا سالها، نارضایتی در ارتباط وجود دارد. بیشتر افراد انتظار دارند که ازدواجی عشق محور داشته باشند. آنها علاقهمندند، همسری انتخاب و تا آخر عمر با وی زندگی کنند.
تفاهم و توافق با همسر، رضایتمندی از زندگی و داشتن زندگی مشترک، استوار و محکم، از دیگر خواستههای کسانی است که میخواهند ازدواج کنند، اما هنگامی که زندگی زناشویی آنگونه که افراد توقع دارند، پیش نمیرود، اکثر زوجها به حالتی از ناباوری میرسند. پس میان شروع یک ازدواج پر از عشق، امید و توجه و جایی که از خود بیگانگی و اختلاف شروع میشود، چه چیزی اتفاق میافتد؟ سرخوردگی زناشویی[1] ،کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی است که شامل کاهش توجه نسبت به همسر، بیگانگی عاطفی و افزایش یک نوع احساس بیعلاقگی و بیتفاوتی نسبت به همسر است. سرخوردگی به معنای جایگزین شدن عواطف خنثی به جای عواطف مثبت است. بنابراین، برای اینکه سرخوردگی اتفاق افتد، فرض میشود که مجموعهای احساسات و عواطف مثبت در شروع رابطه وجود داشته است. زوجین سرخورده احساس عشق و علاقه داشتهاند، اما این احساس مدتهاست که مرده است. مفهوم سرخوردگی بهطور خاص به حالت عاطفی ازدواج (احساس علاقه، توجه و عاطفه نسبت به همسر) اشاره میکند، نه به رفتارهای واقعی همسر. زوجین ممکن است در میزان سرخوردگی زناشوییشان متفاوت از یکدیگر باشند. در بعضی موارد دوطرف سرخوردگی را تجربه میکنند، در حالی که در موارد دیگر سرخوردگی تنها در مورد یک فرد است، در حالی که طرف مقابل علاقه مند به اوست. در یک ازدواج سرخورده احساسات منفی مانند آسیب و خشم رو به افزایش است تا این که به یک حالت سردی منجر میشود (کایزر، 1993).
بنابراین، هنگامی که زوجین دچار سرخوردگی میشوند، موارد زیر در روابطشان مشاهده میگردد:
1- افزایش احساس «گسستگی» و دور شدن از همسر (مثل فاصله گرفتن از او، سردی، یا انزجار نسبت به او).
2- حرکت به سمت زندگی کردن به روش خود، همراه با کاهش مشارکت در فعالیتها، کاهش علایق و کاهش ارتباط با همسر.
3- ترس هر دو زوج یا یکی از آنها از اینکه تخریب رابطه تا نقطه طلاق یا جدایی پیش برود.
4- وجود مشاجره یا ایجاد فاصلهای که در پی شکست زوجین برای برقراری پیوند ارتباطی بهوجود آمده است.
5- اشکال در طرحریزی برای آینده به علت بروز بحث یا وجود فاصله در روابط و برنامهریزی اندک در مورد فعالیتهای آتی.
6- انتظاراتی از خود، همسر یا روابط که به نتایج منفی همچون محرومیت، ناامیدی، افسردگی، اضطراب و خشم منجر میشود (کیمیایی و باقریاننژاد، 1384).
برای درک روشنتر از سرخوردگی زناشویی مهم است که آن را از دیگر مفاهیم مشابه متمایز کرد. این حالات ممکن است بر سرخوردگی زناشویی تأثیرگذار باشند یا تحت تأثیر آن قرار گیرند.
نارضایتی زناشویی[2] به درجه پایینی از سازگاری یا ناکامی در یک رابطه اشاره میکند و مطمئناً زوجینی که سرخوردگی را تجربه میکنند، نارضایتی را به همراه دارند، اما نارضایتی از نظر ارتباطی میتواند زودگذر و موقتی باشد و همزمان با آن احساس علاقه وجود دارد (بوت و همکاران[3]، 1983). سرخوردگی عدم حضور عشق است که معمولاً پس از تجمع نارضایتیها در ازدواج اتفاق میافتد. واژه شکست زناشویی[4]، کاهش در جذابیت رابطه، آشفتگی احساسات در رابطه، اختلال در انتقال آنها و مواردی از این قبیل را توصیف میکند، اما لزوماً شاخص کاهش درجه عشق و عاطفه نسبت به همسر نیست (داک[5]،1981). انحلال در ازدواج[6]، شامل پایان یا قطع همیشگی یک ارتباط است و معمولاً شامل اقداماتی قانونی برای طلاق یا جدایی دائمی است. سرخوردگی به این معنا نیست که زوجین میخواهند ازدواجشان منحل شود؛ بسیاری از ازدواجها با کیفیت پایین سالم باقی میمانند. هر چند سرخوردگی زناشویی معمولاً بیثباتی زناشویی را ایجاد میکند که متمایل به انحلال ازدواج است، با این حال، ممکن است انحلال نتیجه نهایی نباشد.
سرخوردگی شاخص احساس علاقه همسران نسبت به یکدیگر است. سرخوردگی در مورد کیفیت ارتباط متقابل زوجین، سبکهای ارتباطی آنها، شیوههای حل مسأله، سطح تعهد و... چیزی به ما نمیگوید، اما این مسائل جنبههایی از ازدواجند که احتمالاً اثرگذار یا تحت تاثیر سرخوردگی زوجین هستند. تجربه سرخوردگی تاثیر یکسانی بر زوجین ندارد، در بعضی از زوجین به طلاق منجر خواهد شد، عدهای باقی ماندن در ازدواج را انتخاب میکنند، حتی اگر علاقه زیادی نسبت به همسرشان نداشته باشند و عدهای هم در جهت بهبود ارتباط و کاهش سرخوردگی اقدام میکنند (کایزر[7] ،1993). کرستن[8] و کایزر (1988) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که در میان عوامل مؤثر بر سرخوردگی، چهار عامل بیشترین تاثیر را بر سرخوردگی دارند که شامل: 1- شیوههای نامناسب حل تعارض؛ 2- وجود یک همسر کنترلگر؛ 3- اسنادهای مکرر همسر برای مشکلات زناشویی و 4- فقدان صمیمیت عاطفی است. بسیاری از ازدواجها با کیفیت پایین، سالم باقی میمانند؛ هر چند سرخوردگی زناشویی معمولاً بیثباتی زناشویی[9] را ایجاد میکند که متمایل به انحلال ازدواج است، با این حال، انحلال ممکن است نتیجه نهایی نباشد.
پژوهشهای فراوان نشان دادهاند که انسانها گرایش به انتخاب همسری شبیه به خود را دارند و ویژگیهای شخصیتی هر فرد وی را به سمت انتخاب فرد خاصی سوق میدهد (مید[10] ،2005). شخصیت در "زیر بنای روان شناختی" روابط پایدار سهیم است و بنابراین، پیشبینی کنندهای کلیدی برای روابط موفق یا ناکارآمد است (هوستون و هاوتس[11]،1998). گاتمن[12] (1993)، کارنی و برادبوری[13] (1997) معتقدند برخی ویژگیهای شخصیتی مانند روانرنجوری، آسیبپذیریهای پایداری را در روابط زناشویی بهوجود میآورند و احتمال بروز طلاق را افزایش میدهند. پژوهش واتسون و همکاران [14](2000) نشان داد که توافقپذیری و وظیفهشناسی با رضایتمندی زناشویی همبستگی مثبت دارد. در پژوهش عبدالهزاده (1382) بین ویژگیهای برونگرایی، تجربهگرایی و وظیفهشناسی با رضایتمندی زناشویی رابطه مثبت و بین روانرنجوری و رضایتمندی زناشویی رابطه منفی وجود داشته است. دونلان و همکاران[15] (2004) در پژوهش خود دریافتند که روانرنجوری همبستگی مثبت با تعاملات منفی دارد و توافقپذیری و تجربهگرایی همبستگی منفی با تعاملات منفی دارند.
علاوه بر ویژگیهای شخصیتی، سلامت روانی نیز یکی دیگر از مواردی است که باعث بروز مشکلاتی در زندگی زناشویی میشود. لاندبلاد و همکاران[16] (2005) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که سلامت روانی و سلامت جسمانی هر دو با وضعیت زندگی زناشویی ارتباط دارند. ویسمن و همکاران[17] (2007) در پژوهشی نشان دادند که برخی از اختلالات روانی با مشکلات زناشویی ارتباط دارند.
یافتههای کایزر (1993) نشان داد که در مقایسه زوجین سرخورده و غیر سرخورده، زوجین سرخورده احتمالاً درجه پایینتری از بهزیستی روانی را دارند. عوامل زمینهای نیز در بروز مشکلاتی در زندگی زناشویی تاثیرگذار هستند. بهرامی (1380) عوامل مؤثر بر ناسازگاری زناشویی را شامل عدم تناسب سنی، ازدواج در سنین پایین، ناباروری، ناتوانی جنسی و فقر اقتصادی میداند. هنری و میلر[18] (2004) نیز در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که مسائل مربوط به فرزندان با فراوانی 6/23 درصد از رایجترین مشکلات زوجین است. با توجه به آنچه ذکر گردید، نظر به پیامدهای سرخوردگی در زندگی زناشویی و بالا رفتن میزان طلاق در جامعه، برای حفظ سلامت و بهداشت روانی زوجین و در نتیجه جامعه، در این پژوهش سعی بر آن است تا برای بررسی رابطه ویژگیهای شخصیتی و سلامت روانی با سرخوردگی در ازدواج گامی برداشته شود، چه بسا با شناخت این مسأله بتوان راهکارهای سودمندتری در جهت پیشگیری و کاهش سرخوردگی و افزایش رضایتمندی در زندگی زناشویی ارائه کرد.
فرضیهها
1- ویژگیهای شخصیتی با سرخوردگی زناشویی زوجین رابطه دارد.
2- سلامت روان با سرخوردگی زناشویی زوجین رابطه دارد.
3- عوامل زمینهای (جنسیت، سن، میزان تحصیلات، مدت ازدواج، وضعیت اقتصادی، وضعیت اشتغال، تعداد فرزندان، وضعیت خویشاوندی و نوع ازدواج) با سرخوردگی زناشویی زوجین رابطه دارد.
روش پژوهش
از آنجا که هدف این پژوهش بررسی عوامل پیشبینی کننده سرخوردگی زناشویی است، فرآیند پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. با توجه به این که جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجین شهر اصفهان در سال 88 تشکیل میدادند که حداقل 3 سال از ازدواج آنها گذشته بود، نمونه مورد نظر در این پژوهش 200 نفر (100 زن و 100 شوهر) از زوجین شهر اصفهان بودند که به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای از نواحی مختلف شهر اصفهان انتخاب شدند؛ به این صورت که در ابتدا شهر اصفهان به پنج ناحیه شمال، جنوب، مرکز، شرق و غرب تقسیم شد و سه ناحیه (شمال، مرکز و جنوب) بهصورت تصادفی انتخاب و سپس در هر ناحیه یک مرکز فرهنگی ـ تفریحی بهصورت تصادفی برگزیده شد و پرسشنامهها در اختیار زوجین قرار گرفت. نحوه توزیع پرسشنامهها به این صورت بود که در ابتدا تعداد 240 پرسشنامه (در هر ناحیه 80 پرسشنامه) توزیع شد و در نهایت 200 پرسشنامه بهصورت تکمیل شده دریافت گردید. در این پژوهش، دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS-15 تحلیل شد و از شاخصهای آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار و واریانس) و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون، رگرسیون چند گانه گام به گام) برای آزمودن فرضیهها استفاده گردید.
ابزارهای پژوهش، مقیاس سرخوردگی زناشویی[19] بود. این مقیاس توسط کارن کایزر (1993) تهیه شد.
این پرسشنامه دارای 21 سؤال است و برای ارزیابی سطح سرخوردگی یا نبود عواطف نسبت به همسر به کار میرود. این پرسشنامه شامل سه بعد است: دلبستگی[20]، بیگانگی هیجانی[21] و حمایت هیجانی[22]. دامنه نمرههای این مقیاس از 21 تا 84 است و دارای طیف لیکرت "بسیار درست" تا "نادرست" است. نمره فرد از طریق جمع نمرههای گزینهها بهدست میآید. این پرسشنامه همبستگی مثبت معناداری با پرسشنامه سرخوردگی اشنایدر و رگتس[23] (1982) نشان داد (93/0=r). کایزر (1993) برای بررسی روایی بین پرسشنامه سرخوردگی زناشویی و پرسشنامههای شادی زناشویی و صمیمیت زناشویی همبستگی منفی (001/0 p< ، 56/0- =r) بهدست آورد. در سال 2000 تحقیق دیگری توسط رابینسون و همکاران صورت گرفت که به بررسی اعتبار وابسته به ملاک مقیاس سرخوردگی زناشویی برای سنجش بیگانگی زناشویی پرداخت. در این پژوهش، مقیاس سرخوردگی زناشویی همراه با اندازهگیری احساسات مثبت نسبت به همسر، مشکلات رفتاری سوء مصرف همسر، رفتار اعتیاد به کار همسر و وضعیت اجتماعی زوجین بر روی 323 عضو مؤنث انجمن مشاوره آمریکا اجرا شد. نمرههای مقیاس سرخوردگی زناشویی، همبستگیهای معکوس قابل توجهی را با احساسات مثبت نسبت به همسر (94/0- = r) و با وضعیت اجتماعی زناشویی (63/0- =r) نشان داد. نمرات مقیاس سرخوردگی همچنین رابطه مثبت معناداری را با مشکلات رفتاری سوء مصرف زوجین (36/0= r) و با رفتار اعتیاد به کار همسر (48/0 = r) نشان داد.
همچنین، کایزر (1993) همسانی درونی این ابزار را با استفاده از آلفای کرونباخ 97/0 گزارش کرده است. در پژوهش حاضر نیز آلفای کرونباخ کل سؤالها 88 /0 بهدست آمد.
پرسشنامه پنج عاملی بزرگ[24] (کاستا و مک کرا، 1989) 240 ماده دارد و پنج محور بزرگ شخصیتی را ارزیابی میکند. فرم کوتاه این پرسشنامه از 60 ماده تشکیل شده که هر 12 ماده آن یکی از پنج محور بزرگ شخصیت را اندازهگیری میکند. نمره گذاری این آزمون بر اساس طیف لیکرت است و به هر سؤال، بسته به پاسخ داده شده از 1 تا 5 نمره تعلق میگیرد. نمرات هر عامل جداگانه محاسبه میشود و در نهایت 5 نمره بهدست میآید که مربوط به پنج محور شخصیت (روانرنجوری، برونگرایی، تجربهگرایی، توافقپذیری و وظیفهشناسی) است. کیامهر (1381) فرم کوتاه این پرسشنامه را بر روی نمونهای با حجم 380 نفر از دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران اعتباریابی کرد. همچنین، در پژوهش کیامهر برای تعیین روایی پرسشنامه پنج عاملی از روایی همزمان و تحلیل عاملی استفاده شد.
ضریب همبستگی حاصل از روایی همزمان بین فرم کوتاه و بلند این پرسشنامه بین 41/0 تا 71/0 بهدست آمد. برای بررسی پایایی فرم کوتاه پرسشنامه مذکور از روش بازآزمایی استفاده شد که ضریب همبستگی بین دو اجرای آزمون بین 65/0 تا 86/0 بهدست آمد. ضریب حاصل از همسانی درونی این پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ بین 54/0 تا 79/0 بهدست آمد.
پرسشنامه سلامت عمومی[25] توسط گلدبرگ در دهه 1970 ابداع شده است. پرسشنامه سلامت عمومی 28 سؤالی بهصورت چهار گزینهای است. این پرسشنامه چهار خرده مقیاس 7 سؤالی دارد که به ترتیب نشانههای جسمانی، اضطراب، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی را میسنجد (گلد برگ و هیلر، 1979). بهترین و مناسبترین روش نمره گذاری استفاده از مدل لیکرت است، که نمرههای0،1،2،3 و بهترتیب از راست به چپ برای گزینههای سؤالهای پرسشنامه بر گزیده شده است.
مولوی (2004)، با اجرای این آزمون بر روی 116 دانشجوی ایرانی و تحلیل عوامل سؤالها به آلفای کرونباخ 91/0 برای این پرسشنامه دست یافت. یعقوبی (1374) در رواسازی این آزمون بر روی 625 نفر از ساکنان مناطق شهری و روستایی صومعه سرا، با روش نمرهگذاری ساده لیکرت حساسیت و ویژگی این آزمون را در بهترین نقطه برش 23، به ترتیب برابر با 5/86 /0 و 82/0 گزارش نموده است.
پرسشنامه دیگر در این پژوهش، پرسشنامه عوامل زمینهای است که به منظور ارزیابی آزمودنیها در ویژگیهای سن، جنسیت، سن ازدواج، مدت ازدواج، تعداد فرزندان، وضعیت اقتصادی، وضعیت اشتغال، میزان تحصیلات، وضعیت خویشاوندی، نوع ازدواج و عواملی مانند آن استفاده شد. این پرسشنامه محقق ساخته است.
یافتهها
فرضیه 1: ویژگیهای شخصیتی با سرخوردگی زناشویی زوجین رابطه دارد.
جدول 1. خلاصه مدل رگرسیون رابطه سرخوردگی زناشویی و ویژگیهای شخصیتی
گام |
متغیر |
R |
تغییرات R |
R2 |
تغییراتR2 |
F |
معناداری |
1 |
توافق پذیری |
30/0 |
09/0 |
09/0 |
08/0 |
98/19 |
000/0 |
2 |
برون گرایی |
36/0 |
04/0 |
13/0 |
07/0 |
29/15 |
000/0 |
جدول 2. تحلیل رگرسیون گام به گام سرخوردگی زناشویی و ویژگیهای شخصیتی
گام |
متغیر |
بتا |
t |
معناداری |
1 |
توافق پذیری برون گرایی |
24/0- 21/0- |
45/3- 11/3- |
001/0 002/0 |
جدول 1 ضریب همبستگی چندگانه بین سرخوردگی زناشویی و ابعاد توافق پذیری و برون گرایی را به ترتیب 30/0 و 36/0 نشان میدهد. نتایج جداول (1 و 2) نشان میدهد که در گام اول توافق پذیری و در گام دوم برونگرایی وارد معادله شده است و ویژگیهای روان رنجوری، تجربهگرایی و وظیفهشناسی از معادله حذف گردیدهاند. معنیدار بودن ضریب رگرسیون نشان میدهد که ویژگی توافق پذیری در گام اول، به طور معنی داری 9 درصد واریانس سرخوردگی زناشویی را پیش بینی میکند (01/0P<) و اضافه شدن برونگرایی به معادله، قدرت پیشبینی را بهطور معناداری تا 04/0 بالا میبرد (01/0P<). ضرایب بتا میزان رابطه را به ترتیب 24/0- و 21/0- نشان میدهند.
فرضیه2: سلامت روان با سرخوردگی زناشویی زوجین رابطه دارد.
جدول 3. خلاصه مدل رگرسیون رابطه سرخوردگی زناشویی و سلامت روان
گام |
متغیر |
R |
تغییرات R |
R2 |
تغییرات R2 |
F |
معناداری |
1 |
اضطراب |
32/0 |
10/0 |
10/0 |
09/0 |
94/22 |
000/0 |
جدول4. تحلیل رگرسیون گام به گام سرخوردگی زناشویی و سلامت روان
گام |
متغیر |
بتا |
t |
معناداری |
1 |
اضطراب |
32/0 |
79/4 |
000/0 |
جدول 3 ضریب همبستگی چندگانه بین سرخوردگی زناشویی و اضطراب را 32/0 نشان میدهد. نتایج جداول (3 و 4) نشان میدهد که در گام اول متغیر اضطراب وارد معادله شده است و متغیرهای نشانههای جسمانی، افسردگی و کارکرد اجتماعی از معادله حذف گردیدهاند. معنیدار بودن ضریب رگرسیون نشان میدهد که متغیر اضطراب بهطور معناداری 10 درصد واریانس سرخوردگی زناشویی را پیشبینی میکند (01/0P<). ضریب بتا میزان رابطه را 32/0 نشان میدهد.
فرضیه3: عوامل زمینهای (جنسیت، سن، میزان تحصیلات، مدت ازدواج، وضعیت اقتصادی، وضعیت اشتغال، تعداد فرزندان، وضعیت خویشاوندی و نوع ازدواج) با سرخوردگی زناشویی زوجین رابطه دارد.
جدول 5. خلاصه مدل رگرسیون رابطه سرخوردگی زناشویی و عوامل زمینهای
گام |
متغیر |
R |
تغییرات R |
R2 |
تغییرات R2 |
F |
معناداری |
1 |
مدت ازدواج |
28/0 |
08/0 |
08/0 |
07/0 |
53/17 |
000/0 |
2 |
وضعیت اقتصادی |
32/0 |
02 /0 |
10/0 |
04/0 |
90/11 |
000/0 |
جدول6. تحلیل رگرسیون گام به گام سرخوردگی زناشویی و عوامل زمینهای
گام |
متغیر |
بتا |
T |
معناداری |
1 |
مدت ازدواج وضعیت اقتصادی |
32/0 16/0- |
67/4 41/2 |
000/0 01 /0 |
جدول 5 ضریب همبستگی چندگانه بین سرخوردگی زناشویی و متغیرهای مدت ازدواج و وضعیت اقتصادی را به ترتیب 28/0 و 32/0 نشان میدهد. نتایج جداول (5 و 6) نشان میدهد که در گام اول متغیر مدت ازدواج و در گام دوم وضعیت اقتصادی وارد معادله شدهاند و سایر عوامل دموگرافیک (جنسیت، سن، میزان تحصیلات، وضعیت اشتغال، تعداد فرزندان، نسبت، و نوع ازدواج) از معادله حذف گردیدهاند. معنیدار بودن ضریب رگرسیون نشان میدهد که متغیر مدت ازدواج در گام اول به طور معناداری سرخوردگی زناشویی را پیشبینی میکند (01/0P<) و اضافه شدن وضعیت اقتصادی به معادله، قدرت پیشبینی را به طور معناداری تا 02/0 بالا میبرد (01/0P<). ضرایب بتا میزان رابطه را به ترتیب 32/0 و 16/0- نشان میدهد.
بحث و نتیجهگیری
تجزیه و تحلیل نتایج تحقیق نشان داد که سرخوردگی زناشویی با برونگرایی و توافقپذیری رابطه دارد، ولی در ابعاد روانرنجوری، تجربهگرایی و وظیفهشناسی این رابطه معنادار نیست.
با آنکه پژوهشهای مشابهی که دقیقاً رابطه بین سرخوردگی زناشویی و ویژگیهای شخصیتی را سنجیده باشد، بهدست نیامد، این نتیجه را میتوان با نتایج پژوهشهایی که در زمینههای مشابه صورت پذیرفته است، مقایسه نمود. پژوهش کایزر (1993) که در آن به بررسی عوامل مؤثر بر سرخوردگی زناشویی پرداخت، نشان داد که ویژگیهای نامطلوب و صفات شخصیتی منفی در همسر، یکی از علل بروز سرخوردگی در زوجین است. پژوهشهای متعددی رابطه رضایتمندی زناشویی و ویژگیهای شخصیتی را بهدست آوردهاند. عبدالهزاده (1382) در پژوهشی به این نتیجه رسید که بین ویژگی برونگرایی و رضایتمندی زناشویی رابطه مثبت وجود دارد. عطاری و همکاران (1385) در پژوهشهای خود رابطه مثبت بین برونگرایی و توافقپذیری و رضایتمندی، زناشویی را نشان دادند. پورحسین و همکاران (1388) در بررسی رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت با رضایتمندی زناشویی به این نتیجه رسیدند که توافقپذیری و برونگرایی رابطه مثبت معناداری با رضایتمندی زناشویی دارد. واتسون و همکاران (2000) نیز در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که بین دو عامل توافقپذیری و برونگرایی و رضایتمندی زناشویی رابطه مثبت وجود دارد. مید (2005) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که برونگرایی همبستگی قوی با رضایتمندی زناشویی دارد. لاوی و آدیتال[26] (2004) معتقدند که تاثیر شخصیت بر روابط زناشویی به دو شکل صورت میگیرد: تاثیر فردی و تاثیر دوجانبه. در تاثیر فردی، ویژگیهای شخصیتی فرد بر رضایتمندی خود وی از روابط زناشویی تاثیر میگذارد و در تاثیر دوجانبه، ویژگیهای همسر بر رضایتمندی زناشویی فرد تاثیر میگذارد، بنابراین، یکی از مهمترین متغیرهای مؤثر در ازدواج و روابط زناشویی ویژگیهای شخصیتی است. همچنین، پژوهشهای فراوانی بر «توافقپذیری» بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین ویژگیها در روابط زناشویی تاکید دارند. همسران توافقپذیر ادراکهای مثبتتری از یکدیگر دارند که به نوبه خود میتواند به رضایتمندی بیشتر و کاهش سرخوردگی منجر شود. توافق پذیری نشاندهنده ویژگیهایی مانند: همدردی نسبت به دیگران، کمک به آنها و باور به اینکه دیگران نیز متقابلاً کمک کننده هستند، است (گروسی فرشی، 1380). تمایل به انطباق علایق با دیگران، همراهی و یاری کردن دیگران، از دیگر ویژگیهای بارز افراد توافقپذیر است. در تبیین قابل طرح برای متغیر توافقپذیری میتوان گفت که میزان بالای توافقپذیری باعث میشود فرد در تعاملات بین فردی، هیجانهای خود را تنظیم کرده، رفتارهای ملایمتری از خود نشان دهد. همچنین، افراد توافقپذیر تضادهای ناشی از روابط بین فردی را با سهولت بیشتری حل میکنند که این مسأله باعث کاهش فراوانی و شدت رفتارهای تعاملی منفی میشود. بنابراین، افزایش همکاری و سازگاری میان زوجین حمایت بیشتری را برای هر فرد از جانب همسرش ایجاد میکند و فاصله عاطفی میان زوجین را کمتر میسازد و درنتیجه، سرخوردگی زناشویی را کاهش میدهد. برونگرایی نیز یکی دیگر از متغیرهای شخصیتی است که بهطور گسترده در رابطه با رضایتمندی زناشویی بررسی شده است. افراد برونگرا اجتماعی، دوستدار دیگران، پرهیجان و قاطع در عمل و گفتار هستند و تمایل زیادی به فعالیتهای گروهی دارند. با توجه به اینکه رابطه بین برونگرایی و سرخوردگی زناشویی معنادار و جهت آن منفی است و با در نظر داشتن این مسأله که عامل برونگرایی با تعاملات اجتماعی سروکار دارد، میتوان نتیجه گرفت زوجینی که روابط بین فردی کمتری دارند، هنگامی که در رابطه زناشویی دچار مشکلی میشوند، آسیبپذیرتر بوده، سرخوردهتر میشوند.
نتایج پژوهش نشان داد که سرخوردگی زناشویی با سلامت روان در بعد اضطراب رابطه معناداری دارد.یافتههای کایزر (1993) نشان داد که در مقایسه زوجین سرخورده و غیر سرخورده، زوجین سرخورده احتمالاً درجه پایینتری از بهزیستی روانی را دارند. گورینگ و همکاران[27] (1969؛ به نقل از اشنایدر و ویسمن، 2004) دریافتند زوجینی که یکی از آنها دارای اختلالات اضطرابی است، بیشتر دچار آشفتگی در روابط زناشویی خود میشوند. هاوکینز و بوت[28] (2005) در پژوهش خود دریافتند که کیفیت پایین زندگی زناشویی، آشفتگی زناشویی و طلاق با افزایش آشفتگی روانی و کاهش سلامت روانی کلی همبستگی دارد. مویا[29] (2005) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که زوجینی که همسرانشان دچار افسردگی هستند، سطوح پایینتری از سازگاری و رضایتمندی زناشویی را تجربه میکنند. پژوهش کارمیها[30] (2008) نشان داد که افسردگی و اضطراب پیشبینی کنندهای قوی در کاهش رضایتمندی زوجین هستند. هیم و اشنایدر[31] (1991) دریافتند که سرخوردگی زناشویی که بهعنوان فاصله عاطفی و بیگانگی در ازدواج تعریف میشود، عامل پیشبینی کننده مهمی در افسردگی زوجین است.
اثرهای مخرب قطع رابطه زناشویی بر احساس بهزیستی فرد به طور کلی مشهود است. یافتههای فراوانی نشان میدهد که بهطور کلی بهزیستی روانشناختی افراد متأهل بسیار بهتر از افراد مجرد است. در مقایسه با افراد مجرد، افراد متأهل درجات پایینتری از درمان بیماریهای روانی دارند و بهزیستی بالاتر و رضایتمندی کلی از زندگی و سلامت شخصی بهتری تجربه میکنند (هاف نر و میلر[32] ،1991). بنابراین، کیفیت رابطه صمیمی بر سلامت روان تاثیرگذار است. عواملی که سرخوردگی زناشویی را تعیین میکنند، شامل: فقدان توجه، فقدان دلبستگی و تمایل کم به صمیمیت با همسر است و این عوامل رابطه قوی با بهزیستی روانشناختی دارند.
آگاهی از این مسأله که رابطه به خوبی آنچه مورد انتظار است پیش نمیرود، احساس بیعدالتی و مورد سوء استفاده قرار گرفتن از جانب همسر، این احساس که همسرتان شما را درک نمیکند، اینها همه عواملی هستند که در نتیجه سرخوردگی در رابطه به وجود میآیند و به نتایج منفی همچون محرومیت، ناامیدی، افسردگی، اضطراب و خشم منجر میشوند.
تبیین دیگر در بررسی رابطه سرخوردگی و سلامت روانی راهبردهای مقابلهای نادرست هنگام بروز مشکلات است که هرچقدر این شیوههای نامؤثر بیشتر به کار رود، احتمالاً استرس و نارضایتی بیشتری در روابط زناشویی بهوجود میآید و رابطه دچار یک سرازیری مارپیچ میشود.
نتایج پژوهش همچنین نشان داد که سرخوردگی زناشویی با عوامل زمینهای در دو بعد مدت ازدواج و وضعیت اقتصادی رابطه معناداری دارد.
این یافته مؤید پژوهش بنی جمالی و همکاران (1383) است که فقر اقتصادی و وابستگی مالی زوجین به والدین را از عوامل تهدید کننده زندگی مشترک زوجین جوان میدانند. بهرامی (1380) نیز یکی از عوامل مؤثر در بروز ناسازگاری زناشویی را فقر اقتصادی میداند. تبیین قابل طرح در مورد این متغیرآن است که میزان وضعیت اقتصادی بهتر، به رفع نیازهای سطح پایینتر منجر میشود و مسلماً چنانچه زوجین دغدغههای تامین نیازهای اولیه خود را داشته باشند، این مساله بر تعاملات آنها تاثیرات نامطلوبی بر جای میگذارد. زن و شوهری که تحت فشار اقتصادی هستند، به احتمال زیاد دارای مشکلات بیشتری هستند و این عامل فشار تعارضها و مشکلات آنها را آشکارتر میسازد. فشارهای اقتصادی به تدریج تعارض میان زوجین را افزایش میدهد و گرما و صمیمیت رابطه کاهش یافته، رابطه بیثبات میگردد. در ارتباط با متغیر مدت ازدواج نیز این یافته با پژوهش زحمکتش (1387) و لوینسون و همکاران (1985) مغایر است که پیوندهای زناشویی بلند مدت را در افزایش رضایتمندی زناشویی تاثیرگذار دانسته و معتقدند زوجینی که مدت بیشتری را با یکدیگر زندگی کردهاند، در مقایسه با زوجینی که مدت کمتری از زندگی مشترک آنها میگذرد، تعارض کمتری نشان میدهند. منحنی رضایت زناشویی که مرتبط با چرخه زندگی خانوادگی است نشان میدهد که زوجین در دو مرحله از زندگیشان بیشترین رضایت را دارا هستند: در مرحله آغاز و ابتدای رابطه زناشویی و در مرحله انتهایی. در مرحله میانی نیز که خانواده با فرزندان کوچک و نوجوان مشخص میشود، این رضایت کاهش مییابد. با توجه به یافتههای بهدست آمده در این پژوهش، به نظر میرسد پیشنهادهای زیر بتواند در جهت بالا بردن سطح کمّی و کیفی تحقیقات بعدی در این زمینه مؤثر باشد. پژوهشهای آینده فضایی برای بررسی علل و عوامل سرخوردگی زناشویی در اختیار دارند که باید به تعیین سهم عوامل اجتماعی، فرهنگی و مذهبی بر پیوندهای عاطفی زوجین بپردازند.
پیشنهاد میشود زوجین سرخورده و غیرسرخورده بر اساس عوامل بررسی شده در این پژوهش مقایسه شوند. با توجه به این که این پژوهش در شهر اصفهان صورت گرفت و با در نظر گرفتن این که مسائل فرهنگی در زندگی زناشویی افراد تاثیر دارد، پیشنهاد میشود این پژوهش در سایر شهرهای کشور توسط پژوهشگران انجام و نتایج آن با پژوهش حاضر مقایسه گردد
[2] marital dissatisfaction
[3] Booth & etal
[4] marital breackdown
[5] Duck
[6] marital dissolution
[7] Kayser
[8] Kersten
[9] marital instability
[10] Mead
[11] Huston & Houts
[12] Gottman
[13] Karney & Bradbury
[14] Watson & etal
[15] Donnellan & etal
[16] Lundblad & etal
[17] Whisman & etal
[18] Henry & Miller
[19] marital Disaffection Scale
[20] attachment
[21] emotional estrangement
[22] emotional support
[23] Regts
[24] Neuroticism Extraversion Openness
[25] General Health Questionnaire
[26] Lavee & Adital
[27] Goering & etal
[28] Hawkins & Booth
[29] Moya
[30] Karimiha
[31] Heim & Snyder
[32] Hafner& Miller