Author
Assistant Professor of Consultation, University of Allameh Tabataba’I, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
اعتیاد به مواد مخدر، امروزه یکی از معضلات اساسی زندگی بشری به شمار میرود. اعتیاد میتواند هر گوشه از زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد. ارتباطات،کار، عقاید مذهبی و چگونگی روابط اجتماعی با دیگران، همگی ممکن است تحت تأثیر قرار گیرند (ملکپور، 1387).
اعتیاد را به عادت کردن، خوگرفتن و خود را وقف عادتی نکوهیده کردن معنا کردهاند. سازمان ملل متحد در سال 1950 تعریف زیر را برای اعتیاد به مواد مخدر ارائه کرد: «اعتیاد به مواد مخدر عبارت است از مسمومیت تدریجی یا حادی که به علت استعمال مداوم یک دارو اعم از طبیعی یا ترکیبی ایجاد میشود و به حال شخص و اجتماع زیان آور است (تامس[1]، 1999). امروزه از دیدگاه علم روانشناسی، اعتیاد یا وابستگی به مواد، یک اختلال روانی محسوب میشود. این واژه که در تقسیم بندیهای روانپزشکی، باعنوان اختلالات سوءمصرف مواد تعریف شده است، دومین اختلال شایع روانی بوده است. بر اساس ادبیات و مطالعات پیشین، حدود 90 درصد معتادان به مواد مخدر، یک یا چند اختلال روانپزشکی دیگر نیز دارند که مهمترین این اختلالات شامل اختلالات خلقی (افسردگی یا مانیا(، اختلالات اضطرابی و اختلال در کنش اجتماعی است (کاپلان، 1998؛ به نقل از نقیبی، 1381). مطالعات بسیاری بر شیوع اختلالات روانپزشکی همچون اضطراب و افسردگی در بیماران وابسته به مواد تأکید کردهاند (گرنت و هارفورد، 1995؛ اسچاکیت،1996؛ کسلر و همکاران، 1997؛ بیجل و همکاران، 1998؛ به نقل از جانینا[2]، 2010). این یافتهها بیانگر این نکتهاند که افسردگی و اضطراب و یا برخی علایم جسمانی میتواند هنگام مصرف مواد و یا ترک آن رخ دهد؛ چرا که دادهها نشان میدهند بیش از 37٪ سوء مصرفکنندگان الکل و 53٪ سوء مصرفکنندگان داروها، حداقل دارای یک نوع بیماری روانی و یا جسمانی جدی هستند. از سوی دیگر، افسردگی و سایر بیماریهای روانی و یا علائم جسمانی نیز خطر ابتلا به اعتیاد را افزایش میدهند؛ با استناد به اینکه آمارها نشان میدهند 29٪ افرادی که دارای یک نوع بیماری روانی بودهاند، از سوء مصرف الکل یا داروهای غیرقانونی دیگر نیز رنج میبردهاند (جانسون و همکاران[3]، 2011).
در بررسی سببشناسی سوء مصرف مواد و عود رفتارهای اجباری، محققان و نظریهپردازان مختلف، رفتار بدون تفکر و عادتی (تیفانی، ١٩٩٩؛ به نقل از کردمیرزا نیکوزاده، 1388)، نشخوار فکری (تیزدل، ١٩٩٩؛ به نقل از کرد میرزا نیکوزاده، 1388)، سوگیری نسبت به نشانههای مواد، خودکارآمدی پایین و نقص مهارتهای مقابلهای (مارلات، ١٩٩٦؛ به نقل از کرد میرزا نیکوزاده، 1388) را پیشنهاد نمودهاند.
باید در نظر داشت که اعتیاد یک بیماری جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی است که در شکلگیری آن زمینههای پیش از اعتیاد نقش زیادی دارند (گالاتر[4]، 2010)، اما برای مقابله با پدیده وابستگی به مواد افیونی[5]، درمان دارویی به تنهایی کارساز نبوده، داشتن شناخت کافی از جنبههای مختلف این پدیده لازم است. تاکنون شیوههای درمانی متعددی از درمانهای روانکاوی، رفتار درمانی، گروه درمانی، دارو درمانی و غیره بر روی بیماران مبتلا به اختلال اعتیاد صورت گرفته است، اما هر یک از این شیوهها تا حدودی اثرگذار بوده و عود و بازگشت مجدد سوء مصرف مواد را به همراه داشتهاند. به نظر میرسد که مشکل عمیقتر باشد و چیزی در جایی از روان فرد، وی را در حالت مصرف مجدد قرار میدهد. جانسون و همکاران (2011) طی پژوهشی دریافتند که شواهدی مرتبط با باورهای افراد مبتلا به اختلال در حوزه سوء مصرف الکل و داروها وجود دارد. در این میان، از بین رویکردهای روانی اجتماعی که در زمینه درمان سوء مصرف مواد ارزشیابی شدهاند، درمانهای شناختی- رفتاری، حمایت تجربی بسیار بالایی به دست آوردهاند.
درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، اصطلاحی است برای روشهای درمانی مبتنی بر فنون شکلدهی رفتار و همچنین، رویههایی برای تغییر باورهای غیرانطباقی. این رویکرد با استفاده از نظریههای شناختی و رفتاری به درمان ناهنجاری اعتیاد میپردازد. پژوهشهای متعددی، اثربخشی درمانشناختی مبتنی بر ذهنآگاهی در درمان اعتیاد را تأیید کردهاند (کارول و همکاران[6]، 2009 و دباغی 1385). اثربخشی این رویکرد از آن روست که درمانگر به مراجع کمک میکند تا افکاری را که برانگیزنده نگرش مثبت به مواد مخدر است، بازشناسد و افکار غیرمنطقی و باورهای غلط را تغییر دهد.
ذهن آگاهی به عنوان یک آگاهی پذیرا و عاری از قضاوت از آنچه اکنون در حال وقوع است، میباشد (رایان و براون[7]، 2003). پایههای این مفهوم را میتوان در کهنترین متنهای بودایی[8] ردیابی کرد. ذهن آگاهی به عنوان هدفی از مذاهب تعمقی[9] به ویژه بودا شناخته میشود (رابینسون و جانسون[10]، 1997؛ به نقل از فالکنستروم[11]، 2010).
هدف اصلی درمانشناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، آن است که بیمار از طریق پایش خودآیند، از اثرهای فعالیت مجدد ذهنیت انجامی آگاه یابد و از طریق ایجاد و به کارگیری حالت حضور ذهن در ذهنیت بودن بماند و از طریق انجام تمرینهای مکرر با جهتدهی قصدمندانه توجه به یک شیء خنثی (مثلاً جریان تنفس) به مشاهده افکار و احساسات یا حسهای بدنی خود بنشیند. افراد ذهن آگاه واقعیات درونی و بیرونی را آزادانه و بدون تحریف ادراک میکنند و توانایی زیادی در مواجهه با دامنه گستردهای از تفکرات، هیجانها و تجربهها (اعم از خوشایند و ناخوشایند) دارند (رایان و براون، 2003؛ براون و همکاران، 2007).
ذهنآگاهی، یک توجه بدون سوگیری و قضاوت پیرامون جنبههای خود است. ذهن آگاهی با بهزیستی ذهنی[12] و روانشناختی[13] و سلامت روانی[14] رابطهای مثبت دارد (براون، و کاسر[15]، 2010؛ براون و همکاران، 2007؛ فالکنستروم، 2010). طبق بررسی محققان (کاویانی و همکاران، 1384) زمان چندانی از آغاز به کارگیری این روش در ایران نمیگذرد و در سال 1384 اولین پژوهش در زمینه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی در ایران انجام شده است.
با توجه به اثربخشی و جدید بودن این شیوه درمان و از آنجایی که بخشی از مراجعهکنندگان به مراکز خدمات مشاورهای را معتادانی تشکیل میدهند که در حال ترک هستند و اغلب از انواع مشکلات روانی و جسمی، از قبیل افسردگی و اضطراب شکایت میکنند؛ براین اساس، ما توجه خود را به تبیینهای روانشناختی معطوف کرده، درصدد ارتقای سلامت معتادان خود درمانجو برآمدیم. با توجه به اطلاعات فوق، این مسأله برای پژوهشگر مطرح شد که آیا روش درمانشناختی مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان یکی از روشهای رواندرمانی میتواند در میزان سلامت عمومی معتادان خود درمانجو نیز مؤثر باشد؟
فرضیههای تحقیق
1- روش درمانشناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، سلامت عمومی معتادان خود درمانجو را افزایش میدهد.
2- روش درمانشناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، افسردگی معتادان خود درمانجو را کاهش میدهد.
3- روش درمانشناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، کارکرد اجتماعی معتادان خود درمانجو را افزایش میدهد.
4- روش درمانشناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، علائم اضطرابی معتادان خود درمانجو را کاهش میدهد.
5- روش درمانشناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، علائم جسمانی معتادان خود درمانجو را کاهش میدهد.
روش پژوهش
روش تحقیق نیمه تجربی است. طرح تحقیق، طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعۀ آماری پژوهش، بیمارانی بودند که برای ترک اعتیاد به یکی از مراکز ترک اعتیاد بیماران سرپایی وابسته به سازمان بهزیستی مشهد مراجعه کرده بودند. به منظور انتخاب اعضا، ابتدا از طریق چندین فراخوان، از افراد مراجعه کننده به کلینیک ترک اعتیاد برای شرکت در گروه مشاوره دعوت به عمل آمد. سپس پرسشنامه GHQ بر روی افرادی که داوطلب بودند، اجرا شد و کسانی که نمره بالاتر از نقطه برش؛ یعنی 23 و بالاتر گرفته بودند، انتخاب شدند.
در مرحله بعد، تعداد 40 نفر از این مجموعه به صورت تصادفی ساده انتخاب و سپس به صورت تصادفی ساده در دو گروه 20 نفره آزمایشی و گواه جایگزین شدند. بعد از اجرای مداخله روی گروه آزمایش، مجددا پرسشنامه سلامت عمومی دو گروه با استفاده از آزمون سلامت عمومی بار دیگر اندازهگیری شد. در هیچ مرحلهای از پژوهش و در هیچ کدام از گروهها، افت آزمودنی مشاهده نشد.
در این پژوهش، پرسشنامه سلامت عمومی[16] GHQ استفاده شد. برای سنجش سلامت عمومی از این پرسشنامه 28 سؤالی استفاده شد که شامل چهار خرده آزمون است. خرده آزمونها شامل علایم جسمانی، علایم اضطراب و اختلال خواب، اختلال در کنش اجتماعی و علایم افسردگی اساسی است.
هومن (1376) ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 82/0 و برای خرده آزمون علایم جسمانی 85/0، علایم اضطراب و اختلال خواب 87/0، اختلال در کنش اجتماعی 79/0و علایم افسردگی اساسی 98/0 به دست آورده است. در این پرسشنامه نمره پایین به معنای سلامت و نمره بالا به معنای عدم سلامت است.
در این پژوهش سعی بر آن شد که اطلاعات آزمودنیها کاملاً محرمانه باقی بماند و جمعآوری اطلاعات همراه با توافق آگاهانه شرکتکنندگان صورت گیرد. این پژوهش هیچگونه ضرر و زیان برای افراد شرکتکننده در آزمون نداشته و حتی سودمندی احتمالی نیز داشته است. همچنین، برای رعایت مسائل اخلاقی در پایان مطالعه برای گروه کنترل نیز جلسات گروه درمانی برگزار گردید.
محتوای جلسات گروه درمانی شناختى ـ رفتارى
جلسة اول: اجرای پیش آزمون، بحث و بررسی اهمیت درمانهای غیردارویی اعتیاد به ویژه گروه درمانی، مشخص کردن زمان و مکان برگزاری و طول مدت جلسات، معرفی و آشناسازی اعضا با یکدیگر و رهبر گروه، مطرح کردن قوانین و مقررات گروهی.
جلسة دوم: معرفی مدل درمانگری شناختى مبتنی بر ذهن آگاهی، معرفی تحلیل کارکردی، فراهم کردن منطقی برای تکالیف خانگی.
جلسة سوم: روشنسازی و اولویتبندی اهداف، توجه به دوسوگرایی بیمار در مورد ترک، شناسایی و مقابله با افکار مرتبط با مواد.
جلسة چهارم: درک تجربه بیمار از میل به مصرف، انتقال ماهیت میل به عنوان یک تجربه طبیعی کوتاه مدت و گذرا، شناسایی نشانهها و برانگیزانهای میل به مصرف.
جلسة پنجم: شناسایی برانگیزانهای میل، آموزش و تمرین فنون کنترل میل به مصرف.
جلسة ششم: ارزیابی دسترسپذیری مواد و گامهای لازم برای کاهش آن، بررسی راهبردهای قطع ارتباط با عرضهکنندگان مواد، یادگیری و تمرین مهارتهای امتناع از مواد، مرور تفاوت بین پاسخدهی انفعالی، پرخاشگرانه و جرأت ورزانه.
جلسة هفتم: بررسی تکالیف، بحث در مورد شیوههای ارتباطی اعضا، آموزش مهارتهای امتناع از مواد، تمرین عملی در گروه.
جلسة هشتم: درک تصمیمهای به ظاهر نامربوط و ارتباط آنها با موقعیتهای خطرآفرین، شناسایی نمونههایی از تصمیمهای به ظاهر نامربوط، تمرین روی تصمیمگیری سالم.
جلسة نهم: پیشبینی موقعیتهای خطرآفرین آینده، تدوین یک برنامه مقابلهای عمومی.
جلسة دهم: مرور دوباره برنامه و اهداف درمان، ارائه بازخورد در مورد پیشرفت، دریافت بازخورد از بیمار در مورد جنبههای موفق و ناموفق درمان.
یافتههای پژوهش
شاخصهای توصیفی مربوط به سلامت عمومی و چهار خرده مقیاس آن در جدول 1 آورده شده است.
جدول 1. میانگین و انحراف استاندارد سلامت عمومی و سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی در
گروه آزمایش، کنترل
|
آزمایش(n=20) |
کنترل (n=20) |
|||||||
|
پیش آزمون |
پس آزمون |
پیگیری |
پیش آزمون |
پس آزمون |
پیگیری |
|||
متغیر |
(sd)M |
(sd)M |
(sd)M |
(sd)M |
(sd)M |
(sd)M |
|
||
سلامت عمومی |
44/35(67/9) |
00/23(70/5) |
53/23(54/5) |
27/36(87/9) |
92/31(73/11) |
70/33(67/9) |
|||
سلامت جسمانی |
22/8(37/2) |
11/5(23/1) |
65/5(69/1) |
22/8(66/2) |
00/8(24/3) |
21/8(34/2) |
|||
اضطراب |
00/1(68/2) |
64/6(12/1) |
15/6(18/1) |
00/10(20/2) |
95/10(17/2) |
34/9(17/2) |
|||
کارکرد اجتماعی |
67/7(48/2) |
99/5(22/1) |
79/5(34/1) |
00/8(48/2) |
4/7(57/2) |
78/7(17/2) |
|||
افسردگی |
23/9(97/2) |
00/5(78/1) |
00/5(77/1) |
35/9(78/3) |
12/9(18/3) |
10/8(05/2) |
|||
برای پاسخگویی به فرضیههای پژوهش، در بررسی تاثیر روش درمانشناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت عمومی معتادان خود درمانجو و چهار خرده مقیاس آن، از روش تحلیل واریانس به شیوه اندازهگیریهای مکرر استفاده گردید که نتایج آن در جدول 2 گزارش شده است. بر مبنای نتایج مندرج در جدول 2، اثر تعاملی عامل زمان آزمون و گروه بهطور جداگانه بر هر کدام از پنج متغیر وابسته (سلامت عمومی، سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی) معنادار است (01/0>P). به عبارتی، میتوان گفت که فرضیههای پژوهشی مبنی بر اینکه روش درمانشناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان سلامت عمومی، سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی مؤثر است، تایید میشود.
جدول 2. نتایج تحلیل واریانس به شیوه اندازهگیری مکرر در سلامت عمومی، سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی در گروه آزمایش و کنترل
|
عامل گروه |
عامل زمان آزمون |
عامل گروه و زمان آزمون |
|||||||
متغیر |
(38و1)F |
Eta |
(76و2)F |
Eta |
(76و2)F |
Eta |
|
|||
سلامت عمومی |
78/4* |
13/0 |
93/34* |
35/0 |
45/23* |
37/0 |
||||
سلامت جسمانی |
54/4* |
11/0 |
77/18* |
33/0 |
9/9* |
32/0 |
||||
اضطراب |
43/12* |
27/0 |
2/55* |
57/0 |
67/43* |
67/0 |
||||
کارکرد اجتماعی |
63/6* |
22/0 |
19/18* |
29/0 |
33/16* |
54/0 |
||||
افسردگی |
32/6* |
11/0 |
78/32* |
46/0 |
49/26* |
35/0 |
||||
(01/0>P)*
جدول 3. آزمون تعقیبی LSD برای متغیرهای سلامت عمومی، سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی
در گروه آزمایش
|
پیش آزمون به پس آزمون |
پیش آزمون به پیگیری |
پس آزمون به پیگیری |
||||
متغیر |
تفاوت میانگین |
سطح معناداری |
تفاوت میانگین |
سطح معناداری |
تفاوت میانگین |
سطح معناداری |
|
سلامت عمومی |
7/5* |
01/0 |
2/4* |
00/0 |
09/0- |
14/0 |
|
سلامت جسمانی |
56/1* |
01/0 |
4/2* |
01/0 |
14/.- |
08/0 |
|
اضطراب |
4/2* |
00/0 |
26/3* |
01/0 |
007/. |
12/0 |
|
کارکرد اجتماعی |
1* |
01/0 |
1* |
01/0 |
001/0 |
06/0 |
|
افسردگی |
5/1* |
00/0 |
56/1* |
01/0 |
005/0 |
09/0 |
بهمنظور مقایسه میانگینهای سلامت عمومی معتادان خود درمانجو و چهار خرده مقیاس آن در آزمایش از آزمون تعقیبی LSD در زمانهای سهگانه (پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری) استفاده گردید که نتایج آن در جدول 3 بیان شده است.
بر طبق مندرجات جدول 3، تفاوت میانگین پیش آزمون و پس آزمون در اندازههای هر پنج متغیر وابسته (سلامت عمومی، سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی) معنادار است (01/0>P) و این معناداری به نفع پس آزمون است. از طرفی، تفاوت میانگین پس آزمون و آزمون پیگیری در هیچ کدام از متغیرهای وابسته معنادار نیست (05/0>P)، ولی تفاوت میانگین پیش آزمون و آزمون پیگیری در هر پنج متغیر وابسته معنادار است (01/0>P). این نتایج نشاندهنده پایداری اثر مداخله آموزشی در اندازه متغیرهای وابسته سلامت عمومی، سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی است.
بحث و نتیجه گیری
نتیجه این پژوهش نشان داد که ذهن آگاهی با سلامت عمومی و بهزیستی روانشناختی معتادان خود درمانجو رابطه دارد. همانطور که پیش از این گفته شد، محققان در بررسی علل شروع اعتیاد و عود آن پس از درمان، به عوامل مختلفی همچون وضعیت سلامت روانی نامناسب اشاره کردهاند. در مجموع، میتوان گفت که وضعیت سلامت روانی نقش مهمی در سببشناسی و فرایند درمان فرد معتاد بازی میکند. وجود اختلالهای روانی همراه، باعث مقاومت در درمان و بازگشت دوباره بیماری میشود (گاستفرند[17]، 2009؛ پانی و همکاران[18]، 1997 و بوث و همکاران[19]، 2004)، از این رو، یکی از مسائلی که باید در تبیین این یافته مد نظر قرار گیرد، بهبود سلامت روانی این افراد است، زیرا براساس نظریه خود درمانی کانتزیان، سوء مصرف مواد از سوی افراد معتاد، نوعی خوددرمانی دانسته میشود که افراد معتاد برای رفع مشکلاتی، همچون: افسردگی، کمرویی، اضطراب، نداشتن اعتماد بهنفس کافی در برخورد با مسائل و مشکلات روزمره، مشکلات جسمی و جنسی به مصرف این مواد رو میآورند.
علاوه بر این، بهبود مهارتهای مقابله و پیشگیری از عود افراد معتاد نیز یکی از مسائلی است که باید در تبیین این یافته مدنظر قرار داد. درمانشناختی مبتنی بر ذهن آگاهی مهارتهای مقابلهای فرد را بهبود میبخشد و این مسأله به فرد کمک میکند در مواجهه با چالشهای زندگی به جای مصرف مواد از این راهبردها استفاده کند (احمد خانیها و همکاران، 1385). تصور میشود افراد ذهن آگاه از طریق فرایند مواجهه داوطلبانه[20] توانایی بالاتری در تحمل گسترهای از افکار، هیجانها و تجارب داشته باشند (بیر،2003؛ براون و همکاران، 2007؛ شاپیرو و همکاران[21]، 2006). این یافته با نتایج پژوهش پرفکت و شوارتز[22] (2004)، کوریل و همکاران [23] (2006)، آرتینو [24] (2008)، هانگیان و همکاران[25] (2009)، پانائورا و همکاران[26] (2009)،متکف[27] (2009)، جکوبسون و ویکو[28] (2010)، جانس[29] (2010)، مگنو[30] (2010)، داکورث و همکاران[31] (2011)، مبنی بر رابطه مثبت ذهن آگاهی با سلامت روانی، همسو و همخوان است.
بهطور مشابه، محققان حیطه ذهن آگاهی مشخص کردهاند که یکی از اثرهای سودمند ذهن آگاهی، بالا بردن توان افراد برای خود نظم دهی است (برای مثال، شاپیرو و همکاران[32] ،2006) و خود نظمدهی نیز خود از عوامل مؤثر در حفظ سلامتی معتادان خود درمانجوست. همچنین، شواهد حاکی از آن است که افراد ذهن آگاه در پاسخ به عوامل محیطی تأملگرایانه و حساب شده عمل میکنند (کابات ذین و همکاران[33]، 1990).
میتوان گفت آموزش ذهن، آگاهی از این نظر که توجه و آگاهی فرد را نسبت به احساسات فیزیکی و روانی بیشتر میکند و آموزش آن باعث نظم بخشی به احساسات روانی و جسمانی میشود، به واضح دیدن و پذیرش هیجانها و پدیدههای فیزیکی، همانطور که اتفاق میافتند، کمک میکند (براون و ریان، 2003).
بنابراین، این درمان میتواند در افزایش سلامت عمومی معتادان که فاقد چنین نظم بخشی در امور خود هستند، نقش مهمی داشته باشد. این امر از این نظر که در پژوهشهای قبلی نشان داده شده است که ذهن آگاهی به مردم در تعدیل رفتارهای منفی و افکار منفی کمک مینماید و به تنظیم رفتارهای مثبت منجر میشود (جانکین[34]، 2007) قابل توجیه است. بهطور خلاصه میتوان گفت که از جمله درمانهای مؤثر جهت درمان اختلالات مصرف مواد، درمانشناختی مبتنی بر ذهن آگاهی است که با هدف آموزش فرایندهای مؤثر یادگیری، بهبود موانع انگیزشی و طیف وسیع دیگری از مداخلات به افراد وابسته به مصرف مواد، کمک مینماید و به این ترتیب میتواند باعث شود که فرد خود درمانجو تواناییهای خود را بشناسد، با استرسهای زندگی مقابله کند، از نظر شغلی و تحصیلی مفید و سازنده باشد و به عنوان عضوی از جامعه با دیگران همکاری و مشارکت کند (کرمی و همکاران، 1385).
از جنبههای مهم درمان مبتنی بر ذهن آگاهی در گروه معتادان خود درمانجو، این است که این گروه از افراد یاد میگیرند با هیجانها و افکار منفی مقابله نموده، حوادث ذهنی را بهصورت مثبت تجربه کنند (بولمایجر و همکاران[35]، 2010) و نکته مهم دیگر این که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی باعث بازنمایی ذهنی اشیای موجود در زندگی این افراد میشود که از کنترل بلافاصله آنها خارج است و این امر از طریق تنفس عمیق و فکر کردن آموزش داده میشود (کابات زین و همکاران، 1990). بنابراین، آموزش ذهن آگاهی میتواند با وجود چنین تکنیکهای مثبتی، نقش مهمی در بهبود سلامت عمومی معتادان خود درمانجو داشته باشد.
از محدودیتهای پژوهش حاضر، میتوان از عدم همسانی کامل گروه آزمایش و کنترل نام برد. لذا پیشنهاد میگردد در پژوهشهای آتی موارد زیر از قبیل: همسانتر کردن گروه آزمایش و کنترل از نظر ویژگیهای مختلف (سن، میزان تحصیلات، مقدار مصرف، دفعات ترک، نوع ترکهای ناموفق قبلی، تعداد سالهای مصرف، شیوه مصرف، وضعیت خانوادگی، مقدار دریافت متادون و ... ) در نظر گرفته شود. همچنین، نمونههای بزرگتر میتواند تعمیمپذیری یافتهها را به دنبال داشته باشد. لذا پیشنهاد میگردد که پژوهشهای آینده با شمار بیشتری از آزمودنیها صورت پذیرد.
[1] Thombs
[2] Janina
[3] Janson & etal
[4] Galanter
[5] substance dependency
[6] Carroll & etal
[7] Ryan & Brown
[8] buddhist
[9] contemplative traditions
[10] Robinson & Johnson
[11] Falkenstrom
[12] subjective wellbeing
[13] psychological wellbeing
[14] mental health
[15] Kasser
[16] general health questioner
[17] Gastfriend
[18] Pani & etal
[19] Booth & etal
[20] voluntary exposure
[21] Shapiro & etal
[22] Perfect & Schwartz
[23] Korial & etal
[24]Artino
[25] Hongyan & etal
[26] Panaoura & etal
[27] Metcalfe
[28] Jacobson & Viko
[29] Jantz
[30] Magno
[31] Duckworth & etal
[32] Shapiro & etal
[33] Kabat-Zinn & etal
[34] Junkin
[35] Bohlmeijer & etal