The relationship between extraversion-introversion and attentional bias to emotional faces in adolescents

Document Type : Original Article

Authors

1 Lecturer of Psychology, Payame Noor University,Tehran, Iran

2 Associate Professor of Psychology, Payame Noor University,Tehran, Iran

Abstract

The aim of this study was to examine the relationship between adolescents’ extraversion-introversion and information processing of schematic happy and angry emotional faces. 51 male and female students (11-15 years of age) including 24 extroverted and 27 introverted were selected as the sample based on their scores in extraversion-introversion dimension of Junior Eysenck Personality Questionnaire (JEPQ).After a semi-structured clinical interview a computerized pictorial version of the modified dot-probe task was carried out on them. Data were analyzed by regression analysis and t test. The results indicated that extraversion-introversion is a predictor of attentional bias to happy emotional faces so that with increasing extroversion in adolescents their attentional vigilance to happy faces will also increase (p<.05). The findings show that personality may systematically influence the way people perceive facial expressions of other people and the extroversion trait is associated with pleasant emotional information processing.
 

Keywords


مقدمه

در سال های اخیر با ظهور و رشد سریع دانش عصب شناسی شخصیت[1] تمرکز پژوهش های روان‌شناسی شناختی و تجربی بر چگونگی تأثیرگذاری تفاوت‌های فردی بر روی پردازش‌های شناختی، با تأکید ویژه بر ویژگی‌های با ثبات شخصیتی، مانند برون‌گرایی- درون‌گرایی[2] بوده است (کر[3]، 2004). از آنجا که توجه نقش میانجی را در ارتباط بین شخصیت و شناخت دارد، بنابراین بررسی سوگیری توجه[4] یکی از موضوع‌های مهم در روان‌شناسی شناختی و علوم شناختی است. شواهد تجربی و ملاحظات نظری بیان می‌کنند که برخی از ابعاد شخصیتی با سوگیری توجه به محرک هیجانی مرتبط‌اند. (نایزو و همکاران،[5] 2008). شواهد رو به افزایشی وجود دارد مبنی بر اینکه جهت‌گیری توجه انتخابی[6] تحت تأثیر فرایند‌های انگیزشی قرار دارد (دربری و رید،[7] 1994). نظریه‌های شخصیتی اخیر مانند نظریه جفری گری[8] به میزان زیادی در ارتباط با سامانه‌های انگیزشی مثبت و منفی در نظر گرفته می‌شوند. از آن‌جا که چنین سامانه‌هایی توجه و رفتار را کنترل می‌کنند، بنابراین چهارچوب مناسبی را برای اتصال جنبه‌های هیجانی و شناختی شخصیت فراهم می‌کنند.

اختصاص توجهی[9] شامل شبکه گسترده‌ای از فرایندهای خودکار و ارادی است که تحت تأثیر عوامل موقعیتی و تفاوت‌های فردی قرار می‌گیرد (هلزر و همکاران،[10] 2009). در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی فرضیه همایندی- صفت[11] بیان می‌کند که پردازش هیجانی تحت تأثیر صفات شخصیتی خاصی قرار می‌گیرد و ابعاد شخصیتی مرتبط با حالت‌های خلقی مثبت و منفی پیش‌بینی‌کننده‌های مناسبی برای پردازش انتخابی اطلاعات هیجانی هستند. به طور متداول، نظریه‌های صفات در شخصیت تفاوت‌های فردی در رفتارها را به تعداد اندکی از سامانه‌های مغزی مهم مرتبط کرده‌اند (میتوس و همکاران،[12] 2003). به نظر می‌رسد این صفات زمینه‌ساز پردازش اطلاعاتی در افراد شوند که همخوان با این صفات باشند (ون هیپل و همکاران،[13] 1994). همچنین، نظریه شبکه‌ای باور[14] (1981و1991) از عاطفه نیز می‌تواند فرضیه همایندی صفت را توضیح دهد. براساس نظریه شبکه‌ای باور از عاطفه که یک الگوی عمومی در ادبیات هیجان و شناخت است، هیجان‌ها ساختار زیربنایی سازماندهی شده‌ای بر روی اطلاعات حافظه تحمیل می‌کنند. هر هیجان خاصی مانند غمگینی، خشم، لذت یا ترس به وسیله گره هیجانی[15] خاصی در شبکه شناختی بازنمایی می‌گردد که در برگیرندۀ خاطرات هیجانی و شناخت‌های مرتبطی است که قبلاً در حافظه رمزگردانی و سازماندهی شده است. وقتی گره خاصی فعال شود، این فعال‌شدگی به وسیله شبکه ارتباطاتی‌اش منتقل شده، و باعث فراخوانی خاطرات و شناخت‌های هیجانی مرتبط می‌گردد (راستینگ و لارسن،[16] 1998؛ راستینگ، 1998). مدل باور اساساً برای بررسی تأثیرات حالت‌های خلقی بر فرایندهای شناختی ایجاد گردید، اما براساس بسط مدل باور توسط راستینگ (1998) و نتایج مطالعات متعدد صورت گرفته در این زمینه، می‌توان انتظار داشت که صفات شخصیتی مانند برون‌گرایی نیز می‌توانند با فعال شدن شبکه و در نتیجه، ایجاد سوگیری در پردازش شناختی محرک‌های هیجانی مرتبط گردند (راستینگ و لارسن، 1998).

برون‌گرایی یک صفت مرتبه بالا است که به عنوان یکی از ابعاد شخصیت در رویکردهای زیست شناختی[17] مشخص شده است (کوستا و مک کری[18]، 1992). بخش مرکزی نظریه آیزنک[19] (1967) از مبانی نوروفیزیولوژیک برون‌گرایی- درون‌گرایی برانگیختگی پایین قشر مغزی در برون‌گراهاست که ناشی از تفاوت در واکنش به نظام فعال‌ساز شبکه‌ای صعودی[20] (ARAS) به محرک‌های محیطی است. درون‌گراها برانگیختگی قشر مغزی بیشتری داشته، آسان‌تر شرطی می‌شوند که این موضوع با مطالعاتی که از فناوری برق نگارة مغز (EEG) استفاده کرده‌اند، تأیید شده است (تاب[21]، 1998؛ متیوس و جیلیند، 1999؛ گیل و همکاران،[22] 2001؛ فینک[23]، 2005). افراد برون‌گرا بسیار پرحرف، اجتماعی، اهل ابراز وجود، فعال و به دنبال هیجان و تحریک هستند (کوستا و مک کری، 1992؛ برک و همکاران،[24] 2001، دپیو و کالینز،[25] 1999؛ لوکاس و همکاران،[26] 2000). مطالعات متعدد نشان داده‌اند که برون‌گرایی با شادکامی، بهزیستی ذهنی[27]، رضایتمندی از زندگی و هیجان‌های مثبت مرتبط است (برای مثال: دینیو و کوپر[28]، 1998؛ هیگینز[29]، 1997؛ دینر و همکاران،[30] 1999). به این علت که افراد خونگرم و شاد بیشتر به اطلاعات مثبت توجه می‌کنند، بنابراین توجه به اطلاعات مثبت، واسط ارتباط بین برون‌گرایی و شادکامی است (ناگچی و همکاران،[31] 2006). برون‌گرایی مرتبط با ارزیابی و تفسیر شناختی رویدادها به صورت خوشایند و مثبت است (یوزیل[32]، 2006؛ لوکاس و دینر،[33] 2001). از آنجا که سطح پایین برانگیختگی قشری از لحاظ ذهنی خوشایند است، بنابراین براساس نظریه آیزنک پیش‌بینی می‌شود که پردازش اطلاعات خوشایند و هیجان‌های مثبت فقط مرتبط با برون‌گرایی باشد.

نظریه حساسیت به تقویت[34] (RST) جفری گری (1970) در ابتدا به عنوان اصلاح شده نظریه آیزنک مطرح شد، اما هم‌اکنون به عنوان نظریه جدیدی مطرح است (نایزو و همکاران، 2008). براساس نظریه گری (1987) و والس و همکاران[35] (1991) فرایند مشوقی[36]شامل انتظار پاداش و تنبیه برای برون‌گرایی اساسی هستند. برون‌گراها به نظر می‌رسد که نسبت به علایم پیش‌بینی‌کننده پاداش بسیارحساس هستند، در حالی که درون‌گراها نسبت به علائم پیش‌بینی‌کننده تنبیه حساس هستند (رید و دربری، 1995). انتظارات پاداش مرتبط با عاطفه مثبت و از ویژگی‌های افراد برون‌گراست (زاکرمن و همکاران،[37] 1999). براساس نظریه گری (1987) و راستینگ (1999) حساسیت به پاداش در برون‌گراها با گرایش آنها به پردازش اطلاعات مثبت مرتبط است.

 نظریه شخصیت گری در قالب «نظریه سیستم‌های مغزی رفتاری» بر وجود ارتباط بین ابعاد شخصیتی و فرآیندهای مغزی توجه دارد (کر، پیکرینگ و گری، 1995 و 1997). این نظریه درجهت تبیین تفاوت‌های فردی به نقش عوامل زیستی – عصبی اشاره می‌کند. مطابق با نظریه شخصیتی گری، سه سیستم جداگانه مغزی – رفتاری اما در تعامل باهم- در مغز پستانداران وجود دارند که رفتارهای هیجانی را کنترل می‌کنند (دپاسکلیس و همکاران،[38] 2005) و غلبه و فعالیت هریک از این سیستم‌ها در فرد به حالت‌های هیجانی متفاوتی، چون اضطراب، زود انگیختگی و ترس منجر می‌گردد و شیوه‌های رویارویی و واکنش‌های رفتاری متفاوتی را برمی‌انگیزد (جکسون[39]، 2002). این سیستم‌ها عبارتند از : سیستم فعال‌سازی رفتاری[40] (BAS) سیستم بازداری رفتاری[41] (BIS) و سیستم جنگ وگریز[42](FFS) (گامز[43]، گامز و کوپر، 2002). BAS اغلب نسبت به محرک‌های شرطی شده و شرطی نشده اشتیاقی حساس است و واسطه گرایش به علایم پاداش و خلاص شدن از درد و رنج است. BIS به وسیله محرک شرطی شده تنبیه فعال می‌شود و با حالات اضطرابی مرتبط است (گری و مک ناگن، 2000؛ دپاسکلیس و اسپرنزا، 2000). فعالیت سامانه پاداش دهنده دوپامینرژیک که هسته BAS است، زمینه‌ساز عاطفه مثبت و انرژی ذهنی و هیجان‌های مثبت در نظر گرفته می‌شود (متیوس و جیلیند، 1999). نظریه شخصیتی گری بر پایه این اصل استوار است که تفاوت‌های فردی در شخصیت، بازتاب تفاوت در حساسیت افراد در BAS و BIS است (فرانکن و همکاران،[44] 2006). گری اساساً استدلال می‌کرد که صفت شخصیتی تکانشگری[45] بیشترین همخوانی را با ویژگی‌های BAS دارد، اما مطالعات اخیر نشان می‌دهند که برون‌گرایی با پیامدهای کارکردی BAS همخوانی بیشتری دارد (کر، 2008؛ دپیو و کالینز، 1999؛ اسملی[46]، پیکرینگ و جکسون، 2006). تفاوت‌های فردی در فعالیت سیستم‌های BAS و  BISزمینه‌ساز صفات اصلی روان آزرده‌گرایی[47] (N) و برون‌گرایی (E) در نظریه شخصیتی آیزنک هستند. براساس مفاهیم نظریه آیزنک  BASنخست مرتبط با برون‌گرایی و در مرتبه دوم با سطوح روان آزرده گرایی و روان پریش‌گرایی[48] (P) مرتبط است که توصیف کننده تکانشگری به عنوان یک بعد شخصیت می باشند (گری، 1987).

براساس پیش‌بینی نظریه گری و آیزنک و شواهد متعدد تجربی، برون‌گرایی و فعالیت بالای BAS با حساسیت بیشتر به نشانه‌های هیجانی مثبت و خوشایند مرتبط است (برادلی و مگ،[49] 1994؛ دربری و رید، 1994؛ رید و دربری، 1995؛ راجرز و ریول،[50] 1998؛ راستینگ، 1998،1999؛ راستینگ و لارسن، 1998؛ دپاسکلیس و اسپرنزا، 2000؛ گامز و گامز، 2002؛ کنلی و همکاران،[51] 2001). برای مثال، دپاسکلیس و اسپرنزا (2000) به برررسی تأثیر صفات شخصیتی برون‌گرایی- هیجان‌خواهی[52] و روان پریش‌گرایی بر روی انتقال‌های توجهی[53] به نشانه‌های هیجانی در بزرگسالان پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد که آزمودنی‌هایی که در صفت شخصیتی برون‌گرایی- هیجان‌خواهی بالا بودند، در مقایسه با آزمودنی‌هایی که در این صفات نمره‌های پایینی داشتند احساسات شدیدتری را نسبت به کلمات خوشایند از خود نشان دادند. نتایج مطالعات هجمن و همکاران[54] (1999) و فورهم و چنگ[55] (1999) نشان دهنده رابطه مثبت بین برون‌گرایی و عاطفه مثبت است. پژوهش‌های راستینگ‌ (1999) و راستینگ و لارسن (1998) نشان داد که برون‌گرایی به طور مثبتی با پردازش اطلاعات هیجانی خوشایند شامل تفسیر، بازشناسی، حافظه و قضاوت مرتبط است. پژوهش دربری و رید (1994) نشان داد که افراد برون‌گرا در برگرداندن توجه از موقعیت محرک مثبت بسیار کند هستند و این سوگیری در کوشش‌هایی که به دنیال آنها بازخورد منفی ارائه می‌شد، بیشتر و قوی‌تر بود. رفیعی‌نیا و همکارن (2008) با القای خلق مثبت و منفی در دانشجویان برون‌گرا نتیجه گرفتند که دانشجویان برون‌گرا در موقعیت خلقی مثبت قضاوت و تفسیر مثبت‌تری نسبت به اطلاعات هیجانی کلامی ارائه شده داشتند. نتایج پژوهش ناگچی و همکاران (2006) نشان داد که توجه به اطلاعات مثبت مرتبط با برون‌گرایی، عاطفه مثبت، BAS و خوش‌بینی است. نتایج پژوهش گامز، گامز و کوپر (2002)  نشان داد که برون‌گرایی به طور مثبتی با پردازش اطلاعات هیجانی خوشایند مرتبط است. گامز، کوپر و گامز (2000) نشان دادند که برون‌گرایی با حالت خلقی مثبت مرتبط است. نایزو و همکاران (2008) به بررسی سوگیری‌های مرتبط با شخصیت در پردازش چهره‌های هیجانی واقعی در بزرگسالان و نوجوانان پرداختند. در این پژوهش از آزمودنی‌ها خواسته شد که تصاویر چهره‌های هیجانی واقعی شاد، خشمگین و خنثی را براساس معیار مهربانی یا خصمانه بودن درجه‌بندی کنند. نتایج این پژوهش نشان داد که BIS و اضطراب خصلتی با ادراک خصمانه همه چهره‌ها مرتبط بود، در حالی که در صفت برون‌گرایی ففط چهره هیجانی شاد به صورت معناداری بسیار مهربان درجه‌بندی شده بود.

درحیطه پردازش هیجانی، تفاوت‌های فردی در پاسخ‌ها به عنوان یک قاعده در نظر گرفته می‌شود (ایجین و همکاران،[56] 2003). محرک هیجانی ارائه‌شده می‌تواند دامنه گسترده‌ای از پاسخ‌های هیجانی را در بین افراد برانگیزد و این تفاوت‌های فردی می‌تواند نشانه‌های مهمی برای توضیح دادن پایه‌های عصبی پردازش هیجانی باشد (هیمن[57] و کنلی، 2004). شیوه‌های روانی فیزیولوژیک[58] نیز اطلاعات درخور توجهی را در مطالعه بین شخصیت و هیجان فراهم می‌کنند. برخی مطالعات شامل پتانسیل‌های وابسته به رویداد[59] (ERPs) دپاسکالیس و همکاران (2004) وفناوری‌های تصویر‌برداری مغزی[60] (کنلی و همکاران، 2002) نتایجی را گزارش می‌کنند که معمولاً مطابق با داده‌های به‌دست آمده از سنجش‌های غیر عینی است (ماردگا، لالیاکس، هنسن،[61] 2006). مطالعات تصویر‌برداری مغزی تأییدکننده ارتباط بین فعالیت‌های مغزی و برون‌گرایی است. برای مثال مطالعهPET روی آزمودنی‌هایی که به صورت منفعلانه یک کلیپ تصویری خنثی را تماشا می‌کردند، نشان‌دهنده تفاوت‌های جریان خون مغزی آزمودنی‌ها درساختارهای زیر قشری[62]  مغزی است که به عنوان کارکردی از برون‌گرایی در نظر گرفته می‌شود (فیشر، ویک و فردریکسون،[63] 1997). کنلی و همکاران (2001) با استفاده از فناوری fMRI به بررسی واکنش مغزی افراد برون‌گرا نسبت به تصاویر هیجانی مثبت و منفی پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد که برون‌گرایی با واکنش مغزی مناطق مکان‌یابی شده در مغزنسبت به محرک‌های مثبت مرتبط بود. پژوهش امین، کنستبل و کنلی[64] (2004) با به کار‌گیری فناوری  fMRIو تکلیف دات پروب[65] با استفاده از تصاویر درجه‌بندی شده هیجانی از مثبت تا منفی نشان داد که آزمودنی‌هایی که نمره‌های بالاتری در برون‌گرایی داشتند، در وضعیت ارائه جفتی محرک های خنثی- منفی به طور معناداری زمان واکنش سریعتری را به وضعیت جانشینی نقطه با محرک خنثی داشتند. نتایج این مطالعه تصویربرداری مغزی نشان داد که برون‌گرایی مرتبط با برگرداندن توجه از محرک منفی و فعالیت شکنج دوکی شکل[66] مغزی بیشتر در این حالت است.

چهره انسان منبع بسیار مهمی از اطلاعات مرتبط با محرک‌های محیطی تهدید‌کننده و غیر تهدید‌کننده است (ویلیامز و همکاران،[67] 2005). براساس داده‌های علوم اعصاب شناختی[68]، آمیگدال[69] ساختار اساسی و بخش مهمی در پردازش علایم هیجانی، به ویژه هیجان‌های چهره‌ای است (دیویس و والن،[70] 2001؛ موریس و همکاران،[71] 1996). پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تغییر‌پذیری فعالیت آمیگدال تحت تأثیر تفاوت‌های فردی در شخصیت، به‌ویژه برون‌گرایی قرار دارد (جان و همکاران،[72] 2008). محققان دریافته‌اند که پاسخ آمیگدال در برون‌گراها نسبت به تظاهرات چهره‌ای شاد و تصاویر مثبت (کنلی و همکاران، 2002،2001) و بوهای خوشایند (ویدایا[73]، 2007) بسیار قوی‌تر است.

بازشناسی تظاهرات هیجانی چهره به عنوان محرک‌های اجتماعی به صورت خودکار بوده، نیازمند آگاهی هشیارانه نیست (برای مثال: موریس، اهمن و دلان، 1998). اگرچه مطالعات گسترده‌ای در زمینه ارزش ارتباطی تظاهرات چهره صورت گرفته، اما مطالعات کمی به بررسی فرآیندهای ادراکی، به‌ویژه سوگیری‌های ادراکی وابسته به شخصیت صورت گرفته است. بررسی‌های تجربی نشان می‌دهند که دو صفت شخصیتی با نام اضطراب و پرخاشگری، به طور ویژه با سوگیری‌هایی در ادراک تظاهرات چهره‌های هیجانی مرتبط هستند (نایزو و همکاران، 2008). افراد بسیار مضطرب گوش به‌زنگی[74] زیادی را نسبت به محرک اجتماعی منفی نشان می‌دهند (برادلی، مگ و میلار، 2000؛ مگ و برادلی، 2002؛ مگ، میلار و برادلی، 2000) برای مثال، آزمودنی‌های دارای اضطراب خصلتی[75] بالا به کاوش‌هایی که در موقعیت چهره هیجانی خشمگین به عنوان یک محرک اجتماعی تهدیدکننده ارائه می‌شوند، سریعتر از کاوش‌های موقعیت چهره خنثی پاسخ می‌دهند (شفیعی، 1387؛ مگ و برادلی، 2002). همچنین، مطالعات ردیابی حرکات چشم[76] تأیید کرده‌اند افرادی که دارای اضطراب حالتی[77] بالایی بودند و همچنین، افراد دارای اختلال اضطراب منتشر[78] (GAD) در مقایسه با افراد دارای اضطراب پایین، سریعتر نسبت به چهره تهدید‌کننده جهت‌گیری می‌کنند (برادلی، مگ و میلار، 2000).

به طور کلی، بررسی ادبیات پژوهشی موجود نشان می‌دهد که برخی از صفات شخصیتی مانند اضطراب و پرخاشگری با سوگیری‌های در ادراک تظاهرات هیجانی چهره مرتبط هستند، اما اطلاعات کمی در زمینه سایر صفات شخصیتی مانند برون‌گرایی- درون‌گرایی وجود دارد. بررسی سوگیری توجه در برون‌گرایی- درون‌گرایی می تواند در فهم و توضیح ویژگی‌های این ابعاد شخصیتی کمک‌کننده باشد. بیشتر مطالعات در این زمینه بر روی بزرگسالان صورت گرفته و از ابزار پرسشنامه و کلمات هیجانی به عنوان محرک استفاده کرده‌اند. پژوهش حاضر با به کارگیری طرح‌های کلی[79] چهره‌های هیجانی در تکلیف رایانه‌ای دات-پروب اصلاح شده تصویری[80] به بررسی این فرضیه که "بین بعد شخصیتی برون‌گرایی – درون‌گرایی نوجوانان و سوگیری توجه به چهره‌های هیجانی رابطه وجود دارد" می‌پردازد که ازجهت روش شناختی و ابزار مورد استفاده با پژوهش‌های پیشین متفاوت است.

 

روش

پژوهش حاضر از نوع توصیفی -همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش‌آموزان دختر و پسر مدارس راهنمایی دولتی شهرستان دلیجان در سال تحصیلی90-89 بود. این پژوهش در دو مرحله انجام گرفت: در مرحله اول برای غربالگری صفت شخصیتی برون‌گرایی با استفاده از روش نمونه‌گیری

 

تصادفی خوشه‌ای، 208 پرسشنامه شخصیت نوجوانان آیزنک در بین دانش آموزان توزیع شد و سپس در مرحله دوم براساس نمره‌های انتهایی به دست آمده از این پرسشنامه، افراد گروه نمونه به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه برون‌گرا و درون‌گرا تقسیم شدند. دانش‌آموزان گروه نمونه به صورت داوطلبانه و با رعایت کلیه قوانین و مقررات آموزش و پرورش انتخاب شدند. از بین گروه نمونه دانش‌آموزانی که مشکلات بینایی یا اختلالات روانی داشتند، با استفاده از اطلاعات به دست آمده از اجرای یک مصاحبه نیم ساختار یافته از گروه نمونه حذف و با افراد دیگر گروه نمونه جایگزین می‌شدند. پس از غربال‌گری صورت گرفته در مرحله دوم آزمودنی‌ها تکلیف سنجش سوگیری توجه را انجام دادند. دانش‌آموزانی که در این تکلیف خطاهای زیادی مرتکب می‌شدند، به طوری که نتایج به دست آمده از عملکرد آنها قابل اعتماد نبود، از تحقیق کنار گذاشته می‌شدند. سرانجام 51 نفر (20 پسر و 31 دختر) شامل 24 نفر دانش‌آموز برون‌گرا و 27 نفر دانش‌آموز درون‌گرا به عنوان نمونه نهایی بررسی شدند. جدول1 ویژگی‌های جمعیت شناختی آزمودنی‌ها براساس سن و بعد شخصیتی برون‌گرایی- درون‌گرایی را نشان می‌دهد.

 

 

جدول1- ویژگی های جمعیت شناختی آزمودنی‌ها براساس سن و برون‌گرایی-درون‌گرایی

گروه

تعداد

سن

برون‌گرایی- درون‌گرایی

میانگین

انحراف معیار

میانگین

انحراف معیار

برون‌گرا

24

13/75

1/03

20/79

0/83

درون‌گرا

27

13/59

0/93

16/74

2/44

کل

51

13/67

0/97

18/65

2/75

 

 

ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از:

پرسشنامه شخصیت نوجوانان آیزنک[81]

پرسشنامه شخصیت نوجوانان آیزنک (JEPQ) فرم جدید و تجدید نظر شده سیاهه شخصیت آیزنک است که به آن مقیاس روان پریش گرایی (P) افزوده شده است. پرسشنامه  JEPQسه مقیاس شخصیت برون‌گرایی (E) روان آزرده‌گرایی (N) و روان پریش گرایی (P) و یک مقیاس دروغ سنج را در برمی‌گیرد. روایی و پایایی این پرسشنامه در ایران در پژوهش‌های مختلف بررسی و تأیید شده است (رحیمی نژاد، 1382؛ عسگری ،1383).

تکلیف رایانه‌ای دات-پروب اصلاح شده تصویری.

نسخه اصلی تکلیف دات-پروب برای بررسی انتقال توجه بینایی و سنجش سوگیری توجه براساس الگوی روان شناسی تجربی- شناختی به وسیله مک لئود و دیگران (1986) ساخته شد و به شکل گسترده‌ای در ادبیات پژوهشی مرتبط با سوگیری توجه استفاده شده است (بارهیم و همکاران،[82] 2007). در این تکلیف یک محرک هیجانی (کلمه) به همراه یک محرک خنثی برای مدت نسبتاٌ کوتاهی (500 هزارم ثانیه) ارائه می‌شوند و سپس نقطه‌ای جانشین یکی از این محرک‌ها می‌گردد. آزمودنی‌ها زمانی قادر خواهند بود که نقطه را سریع‌تر کشف کنند که قبلاٌ به موقعیتی که نقطه در آن ظاهر می‌شود، توجه کرده باشند. در نسخه اصلی، از کلمات به عنوان نشانه‌های هیجانی استفاده می‌شود که این مسأله از نظر اعتبار بوم شناختی و بار هیجانی کلمات، دارای اشکالاتی است. درتکلیف اصلاح شده (شفیعی،1383) ازطرح‌های کلی چهره‌های هیجانی خشمگین، شاد و خنثی به عنوان محرک استفاده شده است که دارای بار هیجانی بیشتر و همچنین اعتبار بوم شناختی جهانی، نسبت به کلمات هیجانی هستند. این طرح‌ها برگرفته از چهره‌های هیجانی واقعی هستند و تمام ویژگی‌های روانی فیزیولوژیک و شناختی چهره‌های هیجانی واقعی را دارا بوده، تفاوت هیجان‌های مختلف در آنها به خوبی مشخص شده است (فاکس، 2002؛ فاکس و همکاران،[83] 2000،2001؛ هادوین و همکاران،[84] 2003). در این تکلیف هر یک از طرح‌های کلی چهره‌های هیجانی خشمگین و شاد با تصویر چهرة هیجانی خنثی جفت می‌‌شوند. هر تصویر5/2سانتی متر طول و8/1سانتی متر عرض دارد. تصاویر و نقطه در دو کادر مستطیل شکل به طول3/5 سانتی متر و عرض3 سانتی متر و با فاصله2 سانتی‌متر از نقطه تثبیت مرکزی[85] (+) صفحه نمایش ارائه می‌شوند. هر تصویر 40 بار ارائه می‌گردد، 20 بار درسمت راست، 20 بار در سمت چپ و موقعیت نقطه نیز براساس متوازن ‌سازی تقابلی[86] (برای کنترل آثار ترتیبی و انتقالی محرک‌ها) مشخص می‌گردد و ترتیب ارائه محرک‌ها برای آزمودنی‌ها متفاوت است. آزمودنی به فاصله 50 سانتی‌متر از یک رایانه شخصی قرار می‌گیرد. درشروع تکلیف دو چهره در کادرهای مستطیل شکل چپ و راست نقطه تثبیت مرکزی صفحه نمایش برای مدت 500 هزارم ثانیه ارائه می‌شوند. درمرحله بعد، تصاویرچهره‌های هیجانی ارائه شده، برای مدت50 هزارم ثانیه پوشش روبه جلو[87] می‌گردند. پس از فرایند پوشش روبه جلو، نقطه‌ای جانشین یکی از تصاویر می‌گردد. آزمودنی باید به محض دیدن نقطه، با فشار دادن کلیدهای جهت‌نما بر روی صفحه کلید رایانه، جهت نقطه ظاهر شده را مشخص کند و بر این اساس، زمان واکنش آزمودنی تا یک هزارم ثانیه به وسیله رایانه ثبت می‌گردد. درمجموع 80 کوشش اصلی و 10کوشش برای تمرین و آشنایی با تکلیف، بر روی هر آزمودنی اجرا می‌گردد. مدت زمان اجرای تکلیف برای هر آزمودنی به طور متوسط 15 دقیقه است. تحلیل داده‌های تکلیف براساس زمان‌های واکنش پاسخ‌های صحیح صورت می‌گیرد. زمان‌های واکنش پاسخ‌های نادرست برای هر آزمودنی از داده‌ها حذف شدند.

یافته‌ها

به منظور بررسی تأثیر بعد شخصیتی برون‌گرایی- درون‌گرایی بر روی پردازش اطلاعات چهره‌های هیجانی شاد و خشمگین، نمره‌های سوگیری توجه برای هر یک از چهره‌های هیجانی از راه کم کردن زمان واکنش آزمودنی‌ها درحالت همایندی نقطه با چهره هیجانی از زمان واکنش آزمودنی در حالت ناهمایندی نقطه با چهره هیجانی محاسبه شد. نمره‌های سوگیری توجه مثبت، نشان دهنده گوش به‌زنگی توجهی نسبت به چهره هیجانی و نمره‌های منفی نشان دهنده اجتناب (avoidance) توجهی از چهره هیجانی هستند (مک لئود و متیوس، 1988؛ مگ و همکاران، 1994). برای پیش‌بینی سوگیری توجه نسبت به چهره‌های هیجانی با استفاده از بعد شخصیتی برون‌گرایی- درون‌گرایی از تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج تحلیل رگرسیون با استفاده از روش Enter برای پیش‌بینی سوگیری توجه نسبت به چهره هیجانی خشمگین مدل معناداری را نشان نداد (322/0=p و1= 49و1 F).

 

 

جدول2- خلاصه مدل رگرسیون در پیش‌بینی سوگیری توجه به چهره شاد از روی برون‌گرایی- درون‌گرایی

ضریب همبستگی (r)

R2

R2  تعدیل شده

F

سطح معناداری

0/52

0/27

0/26

18/89

0/0001

 

 

با توجه به فرضیه پژوهش" بین صفت شخصیتی برون‌گرایی- درون‌گرایی و سوگیری توجه به چهره‌های هیجانی رابطه وجود دارد". همان‌طور که جدول 2 نشان می‌دهد، نتایج تحلیل رگرسیون برای پیش‌بینی سوگیری توجه نسبت به چهره هیجانی شاد نشان داد که این مدل 27 درصد از واریانس سوگیری توجه نسبت به چهره هیجانی شاد را توجیه می‌کند و این مدل رگرسیون معنادار است و فرضیه پژوهشی تأیید می‌شود (0001/0=p و 89/18= 49 و1F). با توجه به نتایج جدول3 همبستگی بین بعد شخصیتی برون‌گرایی- درون‌گرایی و سوگیری توجه به چهره هیجانی شاد 52/0 است (0001/0=p و 34/4=49t).

 

 

جدول3- ضریب پیش‌بینی سوگیری توجه به چهره هیجانی شاد از روی برون‌گرایی-درون‌گرایی

شاخص

متغیر

B

بتا

T

سطح معناداری

برون‌گرایی- درون‌گرایی

8/87

0/52

4/34

0/0001

 

 

نتایج این تحلیل نشان داد که بین بعد شخصیتی برون‌گرایی- درون‌گرایی و سوگیری توجه به چهره هیجانی شاد رابطه مثبت معناداری وجود دارد که در تأیید فرضیه پژوهشی است. نمودار 1 پراکندگی نقاط و خط رگرسیون این رابطه را نشان می‌دهد. در ادامه، برای مشخص شدن نوع سوگیری توجه (گوش به زنگی یا اجتنابی) نمره‌های سوگیری توجه به چهره هیجانی شاد در نوجوانان درون‌گرا و برون‌گرا با نمره صفر که نشان دهنده عدم سوگیری توجه است، مقایسه شد. نتایج نشان داد که نوجوانان برون‌گرا نسبت به چهره هیجانی شاد گوش به‌زنگی توجهی مثبت (92/32+ ) نشان می‌دهند (0001/0 =p ،07/4 =(23)t)، در حالی که این مقایسه در نوجوانان درون‌گرا معنادار نبود (28/0 =p ،10/1- =(23)t).

 

 

 

 

 

بحث و نتیجه‌گیری

این پژوهش به بررسی رابطه بین بعد شخصیتی برون‌گرایی- درون‌گرایی نوجوانان و پردازش اطلاعات چهرهای هیجانی شاد و خشمگین پرداخت. نتایج این پژوهش نشان داد که بین صفت شخصیتی برون‌گرایی و سوگیری توجه به چهره هیجانی شاد رابطه مثبت معناداری وجود دارد؛ به طوری که با افزایش میزان برون‌گرایی در نوجوانان، گوش به‌زنگی توجهی آنها نسبت به چهره هیجانی شاد افزایش پیدا می‌کند، در حالی که برای چهره هیجانی خشمگین رابطه معناداری به‌دست نیامد. نتایج این پژوهش، همسو با فرضیه همایندی-صفت (راستینگ،1998) است که بیان می‌کند افراد برون‌گرا بیشتر به محرک‌های هیجانی مثبت مانند چهره هیجانی شاد توجه می‌کنند که همایند با صفت برون‌گرایی است. یافته‌های این پژوهش، همسو با پیش‌بینی نظریات شخصیتی آیزنک، گری و راستینگ در مورد بعد شخصیتی برون‌گرایی است که براساس این نظریات، صفت شخصیتی برون‌گرایی در پردازش هیجان‌های مثبت سهم بسیار مهمی دارد و برون‌گراها نسبت به علایم پیش‌بینی‌کننده پاداش بسیارحساس بوده، صفت شخصیتی برون‌گرایی با پردازش اطلاعات خوشایند مانند چهره هیجانی شاد مرتبط است (آیزنک، 1967؛ گری،1970،1987؛ راستینگ،1999). نتایج این پژوهش همسو با یافته‌های پژوهش‌های پیشینی است که از محرک‌های هیجانی کلامی استفاده کرده و نشان داده‌اند که بین برون‌گرایی و پردازش محرک‌های مثبت رابطه وجود دارد (برادلی و مگ، 1994؛ دربری و رید، 1994؛ رید و دربری، 1995؛ راجرز و ریول، 1998؛ راستینگ،1998،1999؛ راستینگ و لارسن، 1998؛ دپاسکلیس و اسپرنزا، 2000؛ گامز و گامز، 2002؛ گامز، گامز و کوپر، 2002؛ رابینسون، مایر و وارگاس، 2005؛ مک نیل و فلیسون، 2006؛ یوزیل، 2006؛ ناگچی و همکاران، 2006؛ کنلی و همکاران، 2001؛ هلر، کمار و لی، 2007؛ رفیعی‌نیا و همکاران، 2008؛ هی، یوان، وو، لی، 2008). همچنین، یافته این پژوهش مبنی بر وجود رابطه بین برون‌گرایی و سوگیری توجه به چهره هیجانی شاد طرحواره‌ای، همسو با پژوهش‌هایی است که از چهره‌های هیجانی واقعی و فناوری‌های روانی فیزیولوژیک، مانند تصویر‌برداری مغزی استفاده کرده‌اند (فیشر، ویک و فردریکسون، 1997؛ کنلی و همکاران، 2001،2002؛ دپاسکالیس و همکاران، 2004؛ امین، منستبل و کنلی،2004؛ ویدایا، 2007؛ نایزو و همکاران،2008).

به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که شخصیت مرتبط با یکی از اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین مکانیزم‌های رفتاری برای انطباق اجتماعی است و ابعاد شخصیتی به صورت نظام‌داری بر روی نحوه ادراک افراد از تظاهرات چهره‌ای دیگران و بالطبع برروی روابط بین فردی روزانه افراد تأثیرگذار هستند. توجه دیداری به چهره‌های هیجانی تحت تاثیر صفت شخصیتی برون‌گرایی متفاوت است، به طوری که برون‌گرایی مرتبط با سوگیری توجه مثبت به چهره هیجانی شاد، حتی به صورت طرحواره‌ای است. با توجه به نتایج این پژوهش و ادبیات و پیشینه پژوهشی موجود در این زمینه، می توان رابطه بین بعد شخصیتی برون‌گرایی و پردازش هیجان‌های مثبت را به این دلایل مرتبط دانست: 1- برون‌گراها عواطف مثبت بیشتری را در مقایسه با درون‌گراها در زندگی تجربه می‌کنند؛ 2- برون‌گراها به محرک‌های مثبت به صورت نیرومندتری واکنش نشان می‌دهند؛ 3- برون‌گراها نسبت به محرک‌های مثبت (چهره هیجانی شاد) سوگیری توجه نشان می‌دهند؛ 4- فعال شدگی آمیگدال و سایر ساختارهای مغزی در مواجهه با چهره هیجانی شاد به طور مثبت و معناداری با میزان برون‌گرایی مرتبط است.  با توجه به نبود تحقیقات مشابهی که از تکلیف رایانه‌ای دات-پروب اصلاح شده تصویری و چهره‌های هیجانی طرحواره‌ای به عنوان محرک هیجانی بر روی نوجوانان استفاده کرده باشند، از جهت مقایسه نتایج این پژوهش با پژوهش‌های مشابه پیشین با محدودیت مواجه بودیم. از آنجا که تکلیف رایانه‌ای دات-پروب اصلاح شده تصویری حاضر برای سنجش سوگیری‌های شناختی در زمینه توجه طراحی شده است، بنابراین، برای تعمیم دادن یافته‌های این پژوهش به جنبه‌های دیگر پردازش‌های شناختی، مانند قضاوت، بازشناسی، حافظه و یادآوری در نوجوانان برون‌گرا نیازمند استفاده از تکلیف‌های متعدد دیگری هستیم. با توجه به اینکه ممکن است تقاوت‌های زودگذر مانند تفاوت در حالت‌های خلقی در بین افراد بر روی توجه انتخابی آنها به اطلاعات هیجانی تأثیر بگذارد، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آینده تأثیر حالت‌های خلقی نیز در نظر گرفته شود. پژوهش‌های آینده باید در ادامه به بررسی شباهت‌ها


و تفاوت‌ها بین سوگیری‌های شناختی در سایر صفات شخصیتی و موقعیت‌های بالینی بپردازند.



[1] - neuroscience of personality

[2] - extraversion-introversion

[3] - Corr

[4] - attentional bias

[5] - Knyazev etal

[6] - Selective attention

[7] - Derryberry & Reed

[8] - Gray

[9] - Attentional allocation

[10] - Helzer etal

[11] - trait-congruency hypothesis

[12] - Matthews etal

[13] - Von Hippel etal

[14] - bower’s network theory

[15]- Emotion node

[16] - Rusting & Larsen

[17] - biological approaches

[18] - Costa & McCrae

[19] - Eysenck

[20] - Ascending reticular activating System

[21] - Taub

[22] - Gale etal

[23] - Fink

[24] -Barrick etal

[25] - Depue & Collins

[26] - Lucas etal

[27]- Subjective well-being

[28]- DeNeve & Cooper

[29] - Higgins

[30] - Diener etal

[31] - Noguchi etal

[32]- Uziel

[33] Lucas & Diener

[34] - reinforcement sensitivity theory

[35] - Wallace etal

[36] - Incentive process

[37] - Zuckerman etal

[38] - De Pascalis etal

[39] - Jackson

[40] - behavioral activation system (BAS)

[41]- behavioral inhibition system (BIS)

[42] - flight–fight system (FFS)

[43] - Gomez

[44] - Franken etal

[45] -impulsivity

[46] - Smillie

[47] - neuroticism

[48] - psychoticism

[49] Bradley & Mogg

[50] - Rogers & Revelle

[51] - Canli etal

[52] - Sensation seeking

[53] - Attentional shifts

[54] - Hagemann etal

[55] - Furnham & Cheng

[56] -Eugene etal

[58] - psychophysiological methods

[59] - event-related potentials

[60] - neuroimaging studies

[61] - Mardaga etal

[62] - subcortical

[63] - Fischer etal

[64] - Amin etal

[65] - dot-probe task

[66] - fusiform gyrus

[67] - Williams etal

[68] - Ccognitive neuroscience

[69] - Amygdala

[70] - Davis & Whalen

[71] - Morris etal

[72] - John etal

[73] - Vaidya

[74]- vigilance

[75] - trait anxiety

[76] - eye-tracking

[77] - state anxiety

[78] - generalized anxiety disorder (GAD)

[79] - schematic

[80] - computerized pictorial version of  modified dot-probe task

[81] - junior eysenck personality questionnaire

[82] - Bar-Haim etal

[83] - Fox etal

[84] - Hadwin etal

[85] - central fixation point

[86] - counterbalancing

[87] - forward masking

رحیمی‌نژاد، عباس. (1382). «استاندارد کردن پرسشنامه شخصیت نوجوانان آیزنک در نوجوانان دختر و پسر تهرانی»، مجله روا‌‌ن‌شناسی و علوم تربیتی،33 (1)، 29-54.
شفیعی، حسن؛ گودرزی، محمد علی؛ تقوی؛ محمدرضا. (1387). «بررسی تاثیر اضطراب خصلتی کودکان در سوگیری توجه نسبت به چهره‌های هیجانی»،  فصلنامه روان‌پزشکی و روان شناسی بالینی ایران . دروه14، ش4، 404-411.
شفیعی، حسن. (1383). «ساخت نرم افزار تکلیف اصلاح شده دات پروب تصویری جهت اندازه‌گیری سوگیری توجه»، دومین همایش بین‌المللی روان‌پزشکی کودک و نوجوان، 1383؛ سومین سمپوزیوم نوروپسیکولوژی ایران، 1386.
عسگری، محمد. (1383). «هنجاریابی پرسشنامه نوجوانان آیزنک برای دانش‌آموزان دوره متوسطه استان همدان»، پژوهش‌های روان‌شناختی،14،65- 80.
 
Amin, Z., Constable, R.T., Canli , T. (2004). Attentional bias for valenced stimuli as a function of personality in the dot-probe task. Journal of Research in Personality, 38, 15-23.
Bar-Haim, Y., Lamy, D., Pergamin, L., Bakermans-Kranenburg, M. J., & van IJzendoorn, M. H. (2007). Threat-related attentional bias in anxious and nonanxious individuals: A meta-analytic study. Psychological Bulletin, 133(1), 1_24.
Barrick, M. R., Mount, M. K., & Judge, T. A. (2001). Personality and performance at the beginning of the new millennium: What do we know and where do we go next? International Journal of election and Assessment, 9, 9–30.
Bower, G. H. (1981). Mood and memory. American Psychologist, 36, 129–148.
Bower, G. H. (1991). How might emotions affect learning? In S. Christianson (Ed.), The handbook of emotion and memory (pp. 3–31). Hillsdale, NJ: Erlbaum.
Bradley BP, Mogg K, Millar NH. (2000). Covert and overt orienting of attention to emotional faces in anxiety. Cognition and Emotion, 14(6), 789–808.
Bradley, B. P., & Mogg, K. (1994). Mood and personality in recall of positive and negative information. Behaviour Research and Therapy, 32, 137–141.
Canli, T. (2004). Functional brain mapping of extraversion and neuroticism: Learning from individual differences in emotion processing. Journal of Personality, 72(6), 1105-32
Canli T, Sivers H, Whitfield SL, Gotlib IH, Gabrieli JD.(2002).Amygdala response to happy faces as a function of extraversion. Science, 296:2191.
Canli, T., Zhao, Z., Desmond, J. E., Kang, E., Gross, J., & Gabrieli, J. D. E. (2001). An fMRI study of personality influences on brain reactivity to emotional stimuli. Behavioral Neuroscience, 115, 33–42.
Corr, P. J. (2004). Reinforcement sensitivity theory and personality. Neuroscience and Biobehavioral Reviews, 28, 317-332.
Corr, P. J. (2008). Reinforcement sensitivity theory (RST): Introduction. In P. L. Corr (
 
Ed.), The reinforcement sensitivity theory of personality (pp. 1–43). Cambridge: Cambridge University Press.
Corr, P., Pickering, A.D., Gray, J. A. (1995). Personality and reinforcement in associative and instrumental learning. Personality and Individual Differences, 19: 47- 71.
Corr, P., Pickering, A.D., Gray, J. A. (1997). Personality, punishment, anddrocedural learning: a test of J. A. Grays anxiety theory. Journal of Personality and Social Psychology, 73, 337- 344.
Costa, P.T., Jr., & McCrae, R.R. (1992). Revised NEO Personality Inventory (NEO PI-R) and NEO Five-Factor Inventory (NEO-FFI): Professional manual. Odessa, FL: Psychological Assessment Resources.
Davis, M. & Whalen, P. J. (2001). The amygdala: vigilance and emotion. Molecular Psychiatry, 6:13–34.
De Pascalis, V., & Speranza, O. (2000). Personality effects on attentional shifts to emotional chargedcues: ERP, behavioural  and HR data. Personality and Individual Differences, 29, 217–238.
De Pascalis, V., Arwari, B., Matteucci, M., & Mazzocco, A. (2005). Effects of emotional visual stimuli on auditory information processing: A test of J.A. Gray's reinforcement sensitivity theory. Personality and Individual Differences, 38(1), 163-176.
De Pascalis, V., Strippoli, E., Riccardi, P., & Vergari, F. (2004). Personality, event-related potential (ERP) and heart rate (HR) in emotional word processing. Personality and Individual Differences, 36, 873-891.
DeNeve, K. M., & Cooper, H. (1998). The happy personality: A meta-analysis of 137 personality traits and subjective well-being. Psychological Bulletin, 124, 197–229.
Depue, R. A., & Collins, P. F. (1999). Neurobiology of the structure of personality: Dopamine, facilitation of incentive motivation, and extraversion. Behavioural and Brain Sciences, 22, 491–569.
Derryberry, D., & Reed, M. A. (1994). Temperament and attention: orienting toward and away from positive and
 
negative signals. Journal of Personality and Social Psychology, 66, 1128–1139.
Diener, E., Suh, E. M., Lucas, R. E., & Smith, H. L. (1999). Subjective well-being: Three decades of progress. Psychological Bulletin, 125, 276–302.
Eugene F, Levesque J, Mensour B, Leroux JM, Beaudoin G, Bourgouin P, Beauregard M.(2003). The impact of individual differences on the neural circuitry underlying sadness. Neuroimage, 19:354-364.
Eysenck, H. J. (1967). The biological basis of personality. Springfield, IL: Thomas.
Fink, A. (2005). Event-related desynchronization in the EEG during emotional and cognitive information processing: differential effects of extraversion. Biological Psychology, 70,152–16.
Fischer, H., Wik, G., & Fredrikson, M. (1997). Extraversion, neuroticism and brain function: A pet study of personality. Personality and Individual Differences, 23(2), 345–352.
Fox, E. (2002). Processing emotional facial expressions: The role of anxiety and awareness. Cognitive, Affective, &Behavioral Neuroscience, 2, 52-63.
Fox, E., Russo, Bowles, R., Dutton, K. (2001).Do threatening stimuli draw or hold visual attention in subclinical anxiety? Journal of Experimental Psychology: general, 130,681-700.
Fox, E., Laster, V., Russo, R., Bowles, R. G., Pichler, A., & Dutton, K. (2000). Facial expression of emotion: Are angry faces detected more efficiently? Cognition and Emotion, 14, 61-92.
Franken, H. A., Muris, P., & Georgieva, I. (2006). Gray’s model of personality and addiction. Addictive Behaviors, 31, 399–403.
Furnham, A., & Cheng, H. (1999). Personality as predictor of mental health and happiness in the East and West. Personality and Individual Differences, 27, 395-403.
Gale, A., Edwards, J., Morris, P., Moore, R. & Forrester, D. (2001) Extraversion-introversion, neuroticism-stability, and EEG indicators of positive and negative empathic mood. Personality and Individual Differences, 30, 449-461.
Gomez, A., & Gomez, R. (2002). Personality traits of the behavioural approach and inhibition systems: Associations with processing of emotional stimuli. Personality and Individual Differences, 32, 1299–1316.
Gomez, R., Cooper, A., & Gomez, A. (2000). Susceptibility to positive and negative mood states: test of Eysenck’s, Gray’s and Newman’s models. Personality and Individual Differences, 29, 351–365.
Gomez, R., Gomez, A., & Cooper, A. (2002). Neuroticism, extraversion as predictors of negative and positive emotional information processing: Comparing Eysenck's, Gray's, and Newman's theories.
 
European Journal of Personality, 16, 333-350.
Gray, J. A. (1970). The psychophysiological basis of introversion–extraversion. Behaviour Research and Therapy, 8, 249–266.
Gray, J. A. (1987). The psychology of fear and stress (2nd edn). Cambridge: Cambridge niversityPress.
Gray, J. A., & McNaughton, N. (2000). The neuropsychology of anxiety: An enquiry into the functions of the septohippocampal system (2nd ed.). Oxford: Oxford University Press.
Hadwin, J.A., Donnelly, N., French, C.C. &etall. (2003). The influence of children’s self-report trait anxiety and depression on visual search for emotional faces. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 44,432-444.
Hagemann, D., Naumann, E., LuÈ rken, A., Becker, G., Maier, S., & Bartussek, D. (1999). EEG asymmetry, disposi- tional mood and personality. Personality and Individual Diferences, 27, 541-568.
Hamann SCanli T. (2004). Individual differences in emotion processing. Current Opinion in Neurobiology, 14, 233–238.
Heller, D., Komar, J., & Lee, W. B. (2007). The dynamics of personality states, goals, and well-being. Personality and Social Psychology Bulletin, 33(6), 898–910.
Helzer, E. G., Smith, J. K., Reed, M. A. (2009). Traits, states, and attentional gates: Temperament and threat relevance as predictors of attentional bias to social threat. Anxiety, Stress & Coping, 22, 57-76.
Higgins, E. T. (1997). Beyond pleasure and pain. American Psychologist, 52, 1280–1300.
HE Yuan-Yuan,YUAN Jia-Jin,WU Ze-Lian,LI Hong.(2008).The Valence Strength of Positive Stimuli Modulates the Attention in Extraverts Study. Acta Psychologica Sinica, 40(11), 1158-1164.
Jackson, C, J. (2002).Mapping Grays model of personality on to the Eysenck personality profiler (EPP). Personality and Individual Differences, 32: 495-507.
John, O. P., Robins, R. W & Pervin, L. A. (Eds.) (2008). Handbook of Personality. Theory and Research. Third Edition. New York: The Guilford Press.
Knyazev, G. G., Bocharov, A.V., Slobodskaya, H. R., & Ryabichenko,T. I. (2008).Personality-linked biases in perception of emotional facial expressions. Personality and Individual Differences, 44, 1093-1104.
Lucas, R. E., & Diener, E. (2001). Understanding extraverts’ enjoyment of social situations: the importance of pleasantness. Journal of Personality and Social Psychology, 81(2), 343–356.
Lucas, R.E., Diener, E., Grob, A., Suh, E.M., Shao, L. (2000). Cross-cultural evidence for the fundamental features of extraversion. Journal of Personality and Social Psychology, 79, 452–68.
Macleod, C., Mathews, A, &Tata, P. (1986). Attentional bias in emotional disorder. Journal of Abnormal Psychology, 95, 15-20.
Macleod, C., Mathews, A. (1988). Anxiety and the allocation of attention to threat. Quarterly Journal of Experimental Psychology, 38A, 659-670.
Mardaga, S., Laloyaux, O., Hansenne, M. (2006). Personality traits modulate skin conductance response to emotional pictures: An investigation with Cloninger’s model of personality. Personality and Individual Differences, 40(8), 1603-1614
Matthews, G., Deary, I.J., and Whiteman, M.C. (2003). Personality traits. 2nd ed. Cambridge: Cambridge University Press.
Matthews, G., Gilliland, K. (1999).The Personality theories of H.J.Eysenck and J.A.Gray : a comparative review. Personality and Individual Differences, 26:583-626.
McNiel, J. M., & Fleeson, W. (2006). The causal effects of extraversion on positive affect and neuroticism on negative affect: Manipulating state extraversion and state neuroticism in an experimental approach. Journal of Research in Personality, 40, 529-55.
Mogg K, Bradley BP. (2002). Selective orienting of attention to masked threat faces in social anxiety. Behavior Research and Therapy, 40, 1403–1414.
Mogg K, Millar N, Bradley BP. (2000). Biased eye movements to threatening facial expressions in generalized anxiety disorder and depressive disorder. Journal of Abnormal Psychology, 109(4), 695–704.
Mogg, K., Bradley, B.P., Hallowell, N. (1994). Attentional bias to threat: roles of trait anxiety, stressful events, and awareness.  Quarterly Journal of Experimental Psychology, 47A, 841-864.
Morris JS, Frith CDPerrett DIRowland DYoung AWCalder AJDolan RJ.(1996). A differential neural response in the human amygdala to fearful and happy facial expressions. Nature, 383,812-815.
Morris, J. S., Ohman, A., & Dolan, R. J. (1998). Conscious and unconscious emotional learning in the human amygdala. Nature, 393, 467-470.
Noguchi, K., Gohm, L. C., & Dalsky, J. D. (2006). Cognitive tendencies of focusing on positive and negative information. Journal of Research in Personality, 40, 891-910.
Rafienia,P., Azadfallah,P., Fathi-Ashtiani,A ., Rasoulzadeh-abatabaiei,K.(2008). The role of extraversion, neuroticism and positive and negative mood in emotional information processing. Personality and Individual Differences, 44(2), 392-402.
Reed, M. A., & Derryberry, D. (1995). Temperament and attention to positive and negative trait information. Personality and Individual Differences, 18, 135–147.
Robinson, M. D., Meier, B. P., & Vargas, P. T. (2005). Extraversion, threat categorizations, and negative affect: a reaction time approach to avoidance motivation. Journal of Personality, 73(5), 1397–1436.
Rogers, G. M., & Revelle, W. (1998). Personality, mood, and the evaluation of affective and neutral word pairs. Journal of Personality and Social Psychology, 74, 1592–1605.
Rusting, C. L. (1998). Personality, mood, and cognitive processing of emotional information: three conceptual frameworks. Psychological Bulletin, 124, 165–196.
Rusting, C. L. (1999). Interactive effects of personality and mood on emotion-congruent memory and judgment. Personality and Social Psychology, 77, 1073–1086.
Rusting, C. L., & Larsen, R. J. (1998). Personality and cognitive processing of affective information. Personality and Social Psychology Bulletin, 24, 200– 213.
Smillie, L. D., Pickering, A. D., & Jackson, C. J. (2006). The new reinforcement sensitivity theory: Implications for personality measurement. Personality and Social Psychology Review, 10, 320–335.
Taub, J.M. (1998). Eysenck’s descriptive and biological theory of personality: a review of construct validity. International Journal of Neuroscience, 94, 145– 97.
Uziel, L. (2006). The extraverted and the neurotic glasses are of different colors. Personality and Individual Differences, 41(4), 745–754.
Vaidya, J.G., Paradiso, S., Andreason, N.C., Johnson, D.L., Boles Ponto, L.L., Hichwa, R.D. (2007). Correlation between extraversion and regional cerebral blood flow in response to olfactory stimuli. American Journal of Psychiatry, 164, 339–41.
Von Hippel,W., Hawkins, C., & Narayan, S. (1994). Personality and perceptual expertise: individual differences in perceptual identification. Psychological Science, 5, 401–406.
Wallace, J. F., Newman, J. P. & Bachorowski, J. (1991). Failures of response modulation: Impulsive behavior in anxious and impulsive individuals. Journal of Research in Personality, 25, 23-44.
Williams MA, McGlone F, Abbott DF, Mattingley JB. (2005). Differential amygdala responses to happy and fearful facial expressions depend on selective attention. Neuroimage, 24(2), 417-25.
Zuckerman, M., Joireman, J., Kraft, M., & Kuhlman, D. M. (1999). Where do motivational and emotional traits fit within three factor models of personality? Personality and Individual Differences, 26, 487-504.