The effect of group rational emotive behavior therapy on inefficient ideas of female high school students

Authors

1 assistant professor Islamic Azad University Tehran Markas

2 M.A. inaccounting,lecturer,Islamic Azad University Science and Research

3 associated professor Islamic Azad University of Rodehen

Abstract

  The perpose of this stud was to determiine the effpyct of group rational emotive therapy on inefficient ideas of female high school students . Therfor 24 students were randomly selected and two therapy and control groups. The therapy group received 10 sessions of 90 minute therapy while the control groups did not receive any thing. The inefficient ideas quertomaire was administered to all subjects as the pre and post tests. The results of analysis of covariance showed that the mean total scores of the therapy group was significantly less on the following sub-scales : expectations (p=0/05) , excessive anxiety (p=0/04) , helplessness with change (p=0/05) , expecting others support (p=0/03) , and dependency (p=0/0001) .

Keywords


 

«انسان به عنوان موجودی صاحب اقتدار، خرد، عشق و ارباب اندیشه‌هایش، کلید هر وضعیتی را در دست دارد. او در درونش قوانین اندیشه‌ها را کشف می‌کند و با دقتی روزافزون در می‌یابد که چگونه نیروهای اندیشه و عناصر ذهن، در شکل بخشیدن منش، اوضاع و شرایط تقدیرش دست‌اندرکار هستند» (جیمز[1]،1985: 27). «توجه به اندیشه انسان به‌عنوان عامل سازنده رفتار و شخصیت او از دیرباز مورد توجه بوده است. از کسانی که به این موضوع توجه داشته‌اند، می‌توان به فلاسفه یونانی، از جمله اپیکتتوس[2]، اورلیوس[3] و اسپینوزا[4] اشاره کرد» (الیس و‌هارپر،[5] 1975: 15). « در مفاهیم و آیین بودا و تائو نیز آمده است که عواطف آدمی ناشی از تفکرات اوست» (رحیمیان، 1381: 47). عواقب ناخوشایند ناشی از پیشرفت سریع و غیر قابل کنترل تکنولوژی عده‌ای از محققان و درمانگران علوم انسانی را به چاره‌اندیشی وادار نموده است. گروهی از درمانگران که به درمانگران شناختی معروفند، اعتقاد دارند که تفکر یا به مفهوم وسیعتر شناخت، نقش اساسی و مهمی در چگونگی بروزر رفتار آدمی ایفا می‌کند. به بیان دیگر، عمل انسان به اندیشه و میزان تاکید وی بر عقاید و ادراک‌های اشتباه او درباره منشا مشکلات روانشناختی بستگی دارد. کلی[6](1955)، الیس(1956)، سینگر[7](1974) و بک [8](1979)، تعدادی از درمانگران مشهور این رویکرد درمانی هستند (به نقل از صفایی، 1386).پیش فرض رویکردهای استدلالی درباره تغییر رفتار این است که افراد منطقی هستند و قادرند رفتار خود را با دگرگون ساختن نظام اعتقادی خویش تغییر دهند. درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری آلبرت الیس نمونه بارزی از این رویکردهاست. این روش یکی از فعالترین و مستقیم‌ترین روش‌های درمانگری است، زیرا در این نوع درمان فعالانه و مستقیم به بیمار آموزش داده می‌شود و از طریق ارائه توضیحات کافی و روشن ساختن مفاهیم به او کمک می‌شود تا بفهمد کدام واکنش در حل مشکلات او سودمند واقع می‌شود. الیس معتقد است که بسیاری از ناراحتی‌ها و آشفتگی‌ها در زندگی افراد ناشی از عقاید غیر منطقی، غیر واقعی و ناکارامد است که آنان درباره خود و جهان پیرامون خود دارند. به عبارت دیگر، مشکلات روانی افراد نتیجه شناخت‌های نادرست آنان است، زیرا جهان به خودی خود نه خوب است و نه بد، بلکه طرز تفکر ما آن را خوب یا بد می‌کند و در نتیجه، می‌توان گفت که هیجان‌های هر فرد، ناشی از شناخت‌های وی است (ولی‌زاده، 1385). «مورینو می‌گوید: انسان در گروه متولد می‌شود؛ در گروه زندگی و کار می‌کند و در گروه بیمار و درمان می‌شود» (شفیع آبادی، 1388: 35). «دلایلی که می‌توان برای اثر گروه و اتکای به آن بیان کرد، به طور کلی چنین است: 1- انسان موجودی متمایل به گروه است. مردم مایلند یکدیگر را تمجید کنند، به یکدیگر کمک برسانند و از وجود هم برخوردار شوند.بروز این پدیده در گروه جزئی از ماهیت آن است؛ 2- انسان برآن است که اکثر نیازهای اساسی، شخصی و اجتماعی خود را که از آن جمله نیاز به خویشتن و رشد روانی است، از طریق گروه برآورده سازد. لذا گروه طبیعی‌ترین و ضروری‌ترین مسیر یادگیری است. 3- گروه بیش از همه بر رشد، یادگیری و کسب الگوهای رفتاری شیوه‌های سازگاری، ارزش‌ها، قابلیت‌های پیشگیری و فنون سازگاری فرد اثر دارد» (گیبسون و میشل[9]1990: 37) در بسیاری از پژوهش‌ها نشان داده شده‌اند که مشاوره گروهی[10] اثر چشمگیری بر کاهش عقاید ناکارامد افراد داشته است. به نظر الیس مداخله‌های گروه درمانی عقلانی- عاطفی- رفتاری نسبت به روان‌درمانی‌های معاصر، راه‌حل‌های سریعتر و عمیقتری را باعث می‌شود. اعضای گروه در گروه‌های مشاوره‌ای یاد می‌گیرند که عقاید ناکارامد خود را از عقاید کارامد تفکیک نمایند و در می‌یابند که منشأ اختلالات عاطفی آنها مانند دیگر اعضای گروه است. اعضا برای یادگیری به یکدیگر کمک می‌کنند و حمایت می‌دهند(صفایی، 1386). «درمان عقلانی -عاطفی -رفتاری[11] در سال 1955 توسط آلبرت الیس بنیان‌ گذاشته شد و نخستین درمان از درمان‌های شناختی- رفتاری امروز بود. کلمه شناختی شامل فرایندهای فکری می‌شود. درمان عقلانی- هیجانی مشهورترین و متداولترین درمان شناختی است. این درمان فکر و به تبع آن رفتار و هیجان‌های انسان را اصلاح می‌کند. الیس می‌گوید: من کشف کردم که مردم تا حد زیادی با فکر خود، احساسات و اعمالشان را به منصه ظهور می‌رسانند. این موضوع را در متون برخی از فلاسفه یونان باستان خواندم و بین سال‌های 1942 تا 1955 آن را در مراجعانم مشاهده کردم. من فهمیدم وقتی مراجعانم تفکر واقع‌بینانه، منطقی و آمیخته با ترجیح را دنبال می‌کردند، هیجان‌ها و رفتارهای مناسب و خودیار در آنها پدید می‌آمد و وقتی تفکر غیر واقع‌بینانه، غیر منطقی و جزمی می‌اندیشیدند، احساسات و اعمال نامناسبی در آنها ظاهر می‌شد که مغایر منافع آنها بود. در چند سالی که مشغول روانکاوی بودم نیز این را می‌دیدم. وقتی این قضیه برای من مسجل شد، روانکاوی را کنار گذاشتم و در سال 1955 درمان عقلانی- هیجانی را پدید آوردم. پس از آن نیز این شیوه درمان را اجرا کردم و تعلیم دادم» (الیس، آبرامس و دنگلجی[12] 2005: 21 ). «الیس رویکردی را بنیان گذاشت که به نظر خودش بهتر و آسانتر از روانکاوی، تغییر درمان بخش ایجاد می‌کرد. رویکرد وی رویکردی شناختی است که جنبه‌های رفتاری و هیجانی مهمی دارد» (شارف [13]1996: 28). REBT به طور گسترده‌ای یک درمان رفتاری شناختی[14](CBT) محسوب می‌شود، نه تنها به خاطر اینکه بنیانگذار آن آلبرت الیس در مورد آن این گونه می‌اندیشید، بلکه بیشتر به دلیل آنکه کارکرد کلی درمان‌های رفتاری شناختی به طور موثری در آن دیده می‌شود. در حقیقت، آلبرت الیس دوران فعالیت خود را به عنوان یک درمانگر رفتاری شناختی آغاز نمود. او شدیداً به تفکر نادرست افراد علاقه‌مند بود و قادر بود تا الگوها یا دسته‌بندی‌های مشخص در تفکر غیر منطقی مراجعه‌کنندگان را بیابد. REBTبه مدت چند دهه بر اساس این الگوها کار می‌کرد و هزاران درمانگر برای تشخیص دسته‌بندی‌های مختلف عقاید نا کارامد و کمک به مراجعان برای تعویض آنها با عقاید کارامدتر آموزش می‌دیدند. سایر اشکال درمان رفتاری تدریجاً در دهه 1960 زیاد شدند. اگر چه هر کدام از آنها تا حدی بر جنبه‌های مختلف رفتار و تفکر مراجعه‌کنندگان تاکید می‌کردند، REBT به طور فزاینده‌ای خود را از سایر درمان‌های مشابه متمایز نمود. یک تفاوت عمده REBT و سایر درمان‌های رفتاری شناختی، نوع عقاید نا کارامد می‌باشد که پزشکان بر آن تمرکز نمودند؛ اگر چه سایر اشکال تفکر غیر عادی همچنان مهم و جهت تغییر ارزشمند محسوب می‌شد تا این الزام‌ها را بیابند و آنها را با اولویت‌هایی که به عنوان راه حلی درست مشاهده شده جایگزین سازند. درمان‌های شناختی رفتاری با REBT شروع شد و سپس توسط درمان شناختی بک و درمان شناختی رفتاری میچن بام دنبال شد. امروزه سنت شناختی – رفتاری در درمان جای سنت روانکاوی را گرفته است و حتی بسیاری از روان‌کاوان نیز روش‌های درمان شناختی – رفتاری را به کار می‌برند (صفایی، 1386). بک و الیس هر دو به عنوان روانکاو آموزش دیدند، اما تلاش کردند که فرایند تحلیل روانی را کوتاه کنند و با استفاده از میانبر مستقیماً به سراغ افکار بروند و مستقیماً آنها را تغییر دهند. از همان ابتدا هر دوی آنها افکار غلط را علت اصلی آسیب‌های روانی می‌دانستند. این افکار غلط در نظریه بک به عنوان شناخت‌های کژکار و در نظریه الیس با عنوان عقاید نا کارامد تعریف شدند. در سبب شناسی اختلالات روانی میان REBT و CBT اشتراکات زیادی وجود دارد. هر دو تفکر سودار را علت اصلی اختلالات هیجانی می‌دانند و معتقدند که اکثر مردم این تفکر سودار را دارند، اما تنها کسانی دچار مشکل می‌شوند که به این تفکرات بیش از حد بها داده، به اصطلاح به آنها می‌چسبند، اما تفاوت‌هایی نیز میان این دو دیدگاه وجود دراد، برای مثال بک می‌گوید تفکر سودار به خودی خود به افسردگی منجر می‌شود، اما الیس می‌گوید تفکر سودار باید با الزام (یک عقیده نا کارامد) همراه شود. در درمان اختلالات روانی نیز میان CBT و REBT اشتراکات زیادی وجود دارد، چون هر دو علت بیماری روانی را افکار غلط می‌دانند، لذا عنصر اصلی درمان در هر دوی آنها عبارت است از «باز ارزیابی شناختی»، به چالش کشیدن شناخت‌ها، افکار و باورهای غلط بیمار. تفاوت‌های ظریفی نیز در باز ارزیابی شناختی میان آن دو وجود دارد که الیس سه مورد از مهمترین آنها را بیان می‌کند:

1- CBT به شناساندن افکار خودکار [15]به مراجع اکتفا می‌کند، اما REBT به مراجع می‌فهماند که این افکار خودکار از عقاید ناکارامد نشأت گرفته‌اند.

2- CBT به مراجعان مهارت‌هایی برای شناساندن افکار خودکار و باورهای غیر منطقی‌شان می‌آموزد، اما REBT علاوه بر این، مهارت‌هایی برای مقابله با این افکار و باورها نیز به مراجع یاد می‌دهد.

3- CBT باورهای بیمار را با کلمات خود بیمار بیان می‌کند. REBT نیز این کار را می‌کند، اما وقتی بیمار برای این کار مشکل داشته باشد، اهداف ناکارامدی را که در پشت کلماتش هست، به او نشان می‌دهد (موسوی، 1388). REBT ویژگی‌هایی دارد که مختص خود آن است و در سایر درمان‌های شناختی- رفتاری دیده نمی‌شود:

3-1- سنت‌گرایی پست مدرن[16] که می‌گوید هیچ شیوه مطلقی برای تعیین واقعیت وجود ندارد. واقعیت تا حد زیادی ساخته ذهن ماست و لذا هر فرد جهان خود را دارد.

3-2- در الگوی ABC، A فقط نماینده یک رویداد بیرونی نیست، بلکه می‌تواند یک رویداد شناختی، هیجانی یا رفتاری درونی باشد؛ مثلاً اگر هم هیچ‌گونه رویداد بدی در بیرون اتفاق نیفتاده باشد، یک فرد بد می‌تواند نقش A را بازی کرده، فرد را ناراحت کند.

C[17] نیز فقط یک هیجان نیست، بلکه می‌تواند شناختی (افکار بد) و رفتاری (افت عملکرد) هم باشد.

3-3- توجه به آسیب فرا هیجانی[18]. برای مثال خشم یک آسیب هیجانی است، اما اگر فرد پس از فروکش کردن خشم از خشم خود احساس شرم کند، این شرم یک آسیب فراهیجانی است.

3-4- انعطاف‌پذیری[19]،هسته سلامت روانی و تحجر[20]، هسته بیماری روانی است(احمدی، 1387).

«الیس می‌گوید:«ما در درمان عقلانی هیجانی به شما کمک خواهیم کرد تا بین تفکر عاقلانه و غیر عاقلانه تفاوت قائل شوید. افکار عاقلانه معمولا به هیجان‌های مناسب و افکار غیر عاقلانه به هیجان‌های نامناسب منجر می‌شوند. منظور از تفکر عاقلانه، آن نوع تفکری است که: 1- بقای فرد را حفظ کند؛ 2- اهداف یا ارزش‌های فرد را برای یک زندگی لذت بخش، خوشایند یا ارزشمند برآورده سازد. درمان عقلانی- هیجانی به شما کمک می‌کند تا با دست‌کشیدن از ارزیابی خودتان به خاطر داشتن یا نداشتن فلان احساس بتوانید با آن احساس، تماس داشته باشید و شدت آن را حس کنید. شما با فلسفه‌های عاقلانه‌ای که بر می‌گزینید، ابتدا خود و احساسات خود (حتی احساسات ناخوشایندی مثل افسردگی و نفرت) را می‌پذیرید. سپس به آنها علاقه‌مند می‌شوید و دربارة آنها کنجکاوی می‌کنید؛ مثلاً به خودتان خواهید گفت: خیلی جالب است (به جای آنکه بگویید خیلی افتضاح است) که فرد هوشمندی مثل من اینقدر احمقانه و منفی رفتار می‌کند! و به این ترتیب درخواهید یافت که این شما هستید که احساسات مخرب خود را خلق می‌کنید و اگر واقعا بخواهید، می‌توانید آنها را تغییر دهید. همچنین می‌توانید بین احساسات مناسب و کامرواکننده و احساسات نامناسب مضر خود تمایز قائل شوید و تفاوت احساسات سالم و احساسات نامناسبی را که جایگزین آنها کرده‌اید و از آنها واهمه دارید ببینید و سرانجام می‌توانید بین مایوس شدن بر اثر رفتارهای دیگران و ابراز این احساس یا بین عصبانی شدن از اعمال و رفتار دیگران و دستوردادن به آنها برای تغییر رفتارشان تفاوت قائل شوید. به عبارت دیگر، تفکر عقلانی-هیجانی به شما کمک خواهد کرد تا احساسات خود را به طور کاملتر و آزادانه تری مشاهده کنید و وجود آنها رابپذیرید وآنها را جزئی ازخودتان بدانید و ببینیدآیا مناسب‌اند یا خیر و بالاخره، احساس مورد نظرتان را داشته باشید و از زندگی بهره بیشتری ببرید» (الیس وهارپر 1975: 20).

در نظریهREBT اینکه رویدادهای بیرونی ما را دچار اختلال بکنند یا نکنند، به عقاید ما بستگی دارد. عقاید بخش مهمی از نظام شناختی ما هستند که کار آنها ارزشیابی[21] رویدادهای بیرونی است. بر حسب اینکه این ارزشیابی چگونه صورت می‌گیرد، دو نوع عقیده وجود دارد: کارآمد و ناکارآمد. عقاید کارآمد براساس سه ملاک منطقی، تجربی و کارکردی، رویدادهای بیرونی را درست ارزشیابی می‌کنند. لذا عقاید کارآمد به پیامدهای کارا[22] و عقاید ناکارآمد به پیامدهای کژکار[23] منجر می‌شوند. پیامدها یا هیجانی‌اند (غم، افسردگی) یا رفتاری( تلاش بیشتر، افت عملکرد). اگر فرد عقاید کارآمد داشته باشد، علی رغم رویدادهای بد می‌تواند به اهداف اصلی‌اش برسد، اما عقاید ناکارآمد وقتی توسط رویدادها فعال شوند، جلوی رسیدن فرد به اهدافش را می‌گیرند. وقتی یک رویداد منفی قابل تغییر باشد، فرد باید با آن مقابله کند و وقتی غیر قابل تغییر باشد، باید با آن سازگار شود. عقاید کارآمد به هر دو فرآیند مقابله و سازگاری کمک می‌کنند و عقاید ناکارآمد در هر دوی این فرآیندها اخلال ایجاد می‌نمایند (تقوی، 1387). در REBT عقیده‌ای کارآمد است که فرد را در رسیدن به اهدافش کمک کند ( البته، اهدافی که با اهداف دیگران، خانواده، گروه و جامعه تناقض نداشته باشد، بدین معنی که خودخواهانه نباشد). امکان دارد یک عقیده با دو ملاک منطقی و تجربی درست باشد، اما حتی چنین عقیده‌ای اگر جلوی رسیدن فرد به اهدافش را بگیرد، براساس ملاک کارکردی نادرست است و لذا ناکارآمد است. بنابراین، عقاید کارآمد « خود افزا[24]» و عقاید ناکارآمد خود- تخریبگر[25]«خودشکن» هستند. چند پژوهش نشان داده‌اند که عقاید ناکارآمد بر عملکرد افراد در تکالیف مختلف اثر می‌گذارند. برای مثال، عقاید ناکارآمد یکی از علل به تعویق‌اندازی هستند و با ادراک کنترل پایین و انگیزش بیرونی بالا نیز رابطه دارند. این انگیزش بیرونی بالا از طریق برانگیختگی که تولید می‌کند، باعث می‌شود که فرد نتواند در تکالیف دشوار و پیچیده عملکرد مناسبی داشته باشد. عقاید ناکارآمد پافشاری‌های کمال‌گرایانه و بلندپروازانه‌ای هستند که جنبه مطلق[26] دارند، در مقابل عقاید کارآمد جنبه ترجیحی[27] و شرطی[28] دارند( صحرائی، 1389). همه انسان‌ها هم عقاید کارآمد دارند و هم عقاید ناکارآمد. هر فرد زمانی که به موقعی‌های مهم پاسخ می‌دهد با هر دو سیستم عقاید کارآمد و ناکارآمد پاسخ می‌دهد. هر قدر فرد عقاید کارآمد را بیشتر به کار گیرد، پیامدهای کاراتر و هر قدر عقاید ناکارآمد را بیشتر به کار گیرد پیامدهای کژکارتر دریافت خواهد نمود. در مقابل، استرس‌زاهای محیطی عقاید کارآمد به مثابه عوامل محافظ و عقاید ناکارآمد به مثابه عوامل آسیب‌پذیری هستند. عقاید هر قدر اصلی‌تر، انتزاعی‌تر و فراگیرتر شوند، از حالت عقیده خارج شده، به شکل فلسفه در می‌آیند، فلسفه‌های زندگی ناهشیار و بیان نشده‌ای[29] که بر تمامی شؤون زندگی فرد تاثیر می‌گذارند (حمیدی‌فرد، 1386).

انواع عقاید ناکارآمد به این شرح هستند:

1- عقیده ناکارآمد توقع تایید از دیگران[30](DA)؛ 2- عقیده ناکارآمد نگرانی زیاد توام با اضطراب[31](AO؛

3- عقیده ناکارآمد انتظارات بیش ازحد از خود[32] (HS)؛ 4-عقیده ناکارآمد واکنش با درماندگی به ناکامی[33](FR)؛

5- عقیده ناکارآمد بی مسؤولیتی عاطفی[34] (EI)؛ 6- عقیده ناکارآمد اجتناب از مشکل[35] (PA)؛

7- عقیده ناکارآمد وابستگی[36](D)؛ 8- عقیده ناکارآمد درماندگی برای تغییر[37] (HC)؛

9- عقیده ناکارآمدکمال‌گرایی[38] (P)؛ 10-عقیده ناکارامد سرزنش کردن خود[39] (BP).

پژوهش‌های همسو با پژوهش حاضر که در داخل ایران انجام شده‌اند به این شرح هستند:

فیاض و کیانی (1388)در پژوهشی به بررسی آسیب‌شناسانه عقاید ناکارامد دانشجویان پرداختند.این تحقیق بر روی 311 نفر از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شیراز انجام شد.نتایج پژوهش نشان داد:

1- مؤلفه‌های کمال‌گرایی،نگرانی توأم با اضطراب،انتظار بیش از حد از خود، واکنش با درماندگی به ناکامی و آمادگی برای سرزنش، به ترتیب بالاترین رتبه را در میان مؤلفه‌های عقاید ناکارامد جونز از آن خود کرده‌اند.این نتیجه گویای آن است که آزمودنی‌ها در این پنج مؤلفه در مقایسه با سایر مؤلفه‌ها ناکارامدتر فکر می‌کنند. بی‌مسئولیتی عاطفی و به ترتیب اجتناب از مشکل، توقع تأیید از دیگران، درماندگی در برابر تغییر، وابستگی پایین‌ترین رتبه را از آن خود کردند که نشان می‌دهد عقاید ناکارامد آزمودنی‌ها در این مؤلفه‌ها در مقایسه با سایر مؤلفه‌ها کمتر است؛ 2- طبق یافته‌های این پژوهش، جنسیت در میزان عقاید ناکارامد تأثیر ندارد.نتایج نشان می‌دهد هر کدام از دانشجویان دختر و پسر در مؤلفه‌ کمال‌گرایی و به ترتیب، در مولفه‌های انتظار بیش از حد از خود،نگرانی زیاد توأم با اضطراب بالاترین رتبه و مؤلفه بی‌مسئولیتی عاطفی و به ترتیب اجتناب از مشکل و توقع تأیید از دیگران، پایین‌ترین رتبه را از آن خود کرده‌اند؛ 3- همچنین، نتایج بیانگر آن است که میزان و نوع پاسخ‌های دختران و پسران به سؤال‌های تشکیل‌دهنده مؤلفه‌های دهگانه جونز به صورت معناداری متفاوت است.

سودانی (1385) در پژوهشی به مقایسه اثر روش‌های مشاوره فردی و گروهی با تأکید بر روش عقلانی-عاطفی در کاهش عقاید ناکارامد پرداخت.این تحقیق بر روی 90 نفر از دانشجویان مجرد رشته‌های دبیری دانشکده علوم دانشگاه شهید چمران(18-24 ساله) انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد:

1- عقاید ناکارامد توقع تأیید از دیگران، نگرانی زیاد توأم با اضطراب، اجتناب از مشکل، وابستگی، درماندگی برای تغییر با روش مشاوره گروهی کاهش بیشتری نشان دادند؛ 2- عقاید ناکارامد انتظارات بیش از حد از خود، سرزنش کردن خود، واکنش با درماندگی به ناکامی،کمال‌گرایی با روش مشاوره فردی کاهش بیشتری نشان دادند؛ 3- بین روش مشاوره فردی و گروهی در کاهش عقاید ناکارامد بی مسؤولیتی عاطفی تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد.

صفایی (1386) در پژوهشی به بررسی تاثیر مشاوره گروهی به شیوه عقلانی- عاطفی – رفتاری در تغییر عقاید ناکارامد دختران نوجوان پرداخت. نتایج پژوهش نشان داد که مشاوره گروهی به شیوه REBT بر کاهش عقاید ناکارامد توقع تایید از دیگران، انتظارات بیش از حد از خود و دیگران، واکنش با درماندگی به ناکامی، بی مسؤولیتی عاطفی، اجتناب از مشکل و درماندگی برای تغییر مؤثر است، ولی برعقاید ناکارامد نگرانی زیاد توام با اضطراب، سرزنش کردن خود، وابستگی و کمال گرایی مؤثر نیست.

پژوهش‌های همسو با پژوهش حاضر که در خارج از ایران انجام شده‌اند، به این شرح هستند:

ساوا[40](2009) در پژوهشی به بررسی رابطه طرحواره‌های غیرانطباقی و عقاید ناکارامد پرداخت. این تحقیق بر روی 154 دانشجوی دوره کارشناسی انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد افرادی که دارای عقاید ناکارامد بودند، از طرحواره‌های ناسازگارانه و عدم ثبات احساسی برخوردار بودند و افرادی که دارای عقاید کارامد بودند، از طرحواره‌های سازگارانه و ثبات احساسی برخوردار بودند.

دیویس[41](2008) پژوهشی را با هدف بررسی تأثیر عقاید ناکارامد بر خویشتن‌پذیری غیرشرطی انجام داد.این تحقیق بر روی دو گروه 158و128 نفری از دانشجویان دانشگاه انجام شد.نتایج این پژوهش نشان داد که کمال گرایی و توقع تایید از دیگران، مهمترین عقاید ناکارامدی هستند که خویشتن‌پذیری غیرشرطی را در افراد پیش‌بینی می‌کنند. بی مسؤولیتی عاطفی، اجتناب از مشکل و سرزنش کردن دیگران، خرده‌ مقیاس‌هایی هستند که فاقد تأثیرگذاری بر خویشتن‌پذیری غیرشرطی در افراد هستند.

تریپ، ورنون و مک‌ ماهون[42](2007) به بررسی اثربخشی آموزش REBT پرداختند.آنان مشاهده کردند که REBT اثری قوی بر کاهش عقاید ناکارامد و رفتارهای کژکار و اثری متوسط بر افزایش استنباط‌های مثبت و کاهش هیجان‌های منفی وافزایش ابرازگری هیجانی داشت. بیشترین اندازه‌های اثر مربوط به نوجوانان در مقایسه با بزرگسالان جوان بود (احمدی، 1387).

ساپ[43](2007) پژوهشی را با هدف بررسی عقاید ناکارامد مؤثر در افت تحصیلی انجام داد. این تحقیق بر روی دانش‌آموزان دبیرستانی آفریقایی‌آمریکایی که در معرض افت تحصیلی بودند، انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد:

1-عقاید ناکارامد اصلی که در افت تحصیلی دانش‌آموزان دبیرستانی آفریقایی‌آمریکایی مؤثرند، به شرح ذیل هستند: انتظارات بیش از حد از خود، سرزنش کردن خود، توقع تایید از جامعه اروپایی‌آمریکایی‌ها.

2-آموزش‌های عملی و قابل اجرا به دانش‌آموزان در زمینه‌های فلسفه واقع‌بینی در زندگی، بیشتر عقلانی بودن، برخورد مناسب نسبت به عقاید و رفتار دیگران، موجب پیشرفت تحصیلی و ایجاد خودپنداره مثبت در آنها می‌شود.

سالیوان[44](2006) پژوهشی را با هدف بررسی نقش عقاید ناکارامد بر رفتارهای خودشکن انجام داد. نتایج تحقیق نشان داد: 1-عقاید کارامد به احساسات مثبت یا منفی و رفتار خودبزرگ‌بینی منجر می‌شود؛ 2-عقاید ناکارامد به احساس اضطراب و رفتار خودشکن منجر می‌شود؛ 3-اگر احساس اضطراب به افسردگی منجر شود، می‌تواند در نهایت به خودشکن‌ترین رفتار؛ یعنی خودکشی منجر شود.

بریدجز و‌هانریش[45](2010) در پژوهشی به بررسی نقش عقاید ناکارامد در افسردگی و اضطراب پرداختند.تحقیق بر روی یک نمونه 25 نفری انجام شد و سنجش عقاید ناکارامد بر اساس الگوی نظری الیس،از طریق تکنیک‌های مصاحبه بالینی و پرسشنامه‌های خودگزارشی انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد عقاید ناکارامد تأثیر مثبت و معناداری در ایجاد افسردگی و اضطراب در افراد دارد.

سنتاگوتای،آئورورا، فریمن و آرتور[46](2007) پژوهشی را با هدف بررسی رابطه بین عقاید ناکارامد و افکار خودکار در پیش‌بینی پریشانی انجام دادند. منظور از پریشانی خلق افسرده در بیمارانی است که اختلال افسردگی حاد دارند. نتایج تحقیق نشان داد که ترکیب عقاید ناکارامد و افکار خودکار می‌تواند، عکس‌العمل‌های عاطفی افراد را در موقعیت‌های پر از استرس پیش‌بینی کند و در ایجاد پریشانی مؤثر است. در تأثیرگذاری عقاید ناکارامد بر پریشانی، افکار خودکار نقش میانجی را بازی می‌کنند.

مک مانوس و همکاران[47] (2011) طی پژوهش خود با "عنوان بررسی اثربخشی ثبت افکار و رفتارهای آزمایشی در تغییر عقاید ناکارآمد" به این نتیجه رسیدند که افراد با ثبت افکار خود و بازنگری این افکار به ناکارآمدی آنان وقوف پیدا می‌کنند و با آموزش‌های شناختی می‌توانند این عقاید ناکارآمد را کاهش دهند.

هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقاید نا کارامد دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه است.

 

روش

این پژوهش از نوع «شبه آزمایشی» با پیش‌آزمون، پس‌آزمون و گروه کنترل است. پس از انتخاب نمونه مورد نظر به صورت تصادفی و تقسیم تصادفی آن به دو گروه آزمایش و کنترل، از هر دو گروه در یک جلسه به مدت 30 دقیقه یک پیش‌آزمون گرفته شد. سپس درمان «عقلانی ـ عاطفی ـ رفتاری» به صورت گروهی بر اساس طرحی شامل 10 جلسه آموزشی با مدت زمان 90 دقیقه در هر جلسه، بر روی گروه آزمایش اجرا گردید. برای گروه کنترل نیز 10 جلسه مشاوره گروهی همراه با بارش مغزی انجام شد، ولی این گروه درمان REBT را دریافت نکردند. پس از پایان جلسات دو گروه، طی یک جلسه با حضور اعضای هر دو گروه آزمایش و کنترل، پس‌آزمون بر روی آنها اجرا گردید. جامعه آماری در این پژوهش «کلیه دانش‌آموزان دختر سال سوم دوره متوسطه شهر نجف‌آباد در سال تحصیلی 90-89» هستند. روش نمونه‌گیری در این پژوهش «خوشه‌ای تصادفی چندمرحله‌ای» است. ابتدا از بین 6 دبیرستان دخترانه شهر نجف‌آباد، 1 دبیرستان به صورت تصادفی انتخاب شد. سپس، از بین کلاس‌های پایه سوم این دبیرستان، 2 کلاس به‌صورت تصادفی انتخاب شدند و با اعضای هر دو کلاس جلسه‌ای توجیهی برگزار شد. پس از هر کلاس 15 نفر به‌صورت تصادفی (جمعاً 30 نفر) انتخاب شدند (به علت در نظر گرفتن افت نمونه). این تعداد به‌صورت تصادفی به دو گروه 12 نفری تقسیم شدند (جمعاً 24 نفر). هر 12 نفر به صورت تصادفی در یکی از گروه‌های کنترل و آزمایش قرار گرفتند.

ابزار مورد استفاده در این پژوهش، آزمون «باورهای غیر منطقی»[48] جونز[49] (IBT) بود. جونز و همکاران او در سال 1968 نخستین فرم این آزمون را به‌صورت مقدماتی به کار بردند و پس از اقدامات دامنه‌داری که از طریق بررسی‌های دقیق روان‌درمان‌گران و متخصصان انجام گرفت، تعداد سؤال‌ها از 140 به 100 سؤال کاهش یافت. همچنین 12 طبقه باورهای غیر منطقی نیز به 10 طبقه تبدیل گشت (ولی‌زاده، 1385). این آزمون از 10 خرده مقیاس تشکیل شده است که هر کدام از این خرده مقیاس‌ها توسط 10 سؤال مشخص اندازه‌گیری می‌شوند و یکی از باورهای غیر منطقی نظریه آلبرت الیس را مورد سنجش قرار می‌دهند. در تحقیقی که توسط جونز و همکاران (1990) با هدف بررسی رابطه بین نمره‌های حاصل از آزمون باورهای غیر منطقی جونز و باورهای غیر منطقی الیس انجام گرفت، ضریب همبستگی 84/0 به دست آمد (به نقل از صفایی، 1386). جونز (1969) با استفاده از روش آزمون مجدد مشاهده نمود که اعتبار این آزمون معادل 92/0 است و اعتبار هریک از خرده مقیاس‌های آن از 66/0 تا 80/0 و میانگین اعتبار همه خرده مقیاس‌ها 74/0 است.

در راستای تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش، در ابتدا به منظور توصیف آماری، از جداول شاخص‌های آمار توصیفی استفاده شد و در آن‌ تعداد، کمترین و بیشترین به عنوان آماره‌های توصیفی میانه و میانگین به عنوان شاخص‌های گرایش مرکزی، دامنه تغییرات، واریانس و انحراف معیار به عنوان شاخص‌های پراکندگی استفاده گردید. در راستای تحلیل‌های استنباطی و آزمون فرضیه‌های تحقیق، با توجه به اینکه از روش پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است، با روش تحلیل کوواریانس به وسیلة 16 spss تجزیه و تحلیل شدند.

 

نتایج

فرضیه اصلی: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

 

جدول1: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری»

گروهی بر عقیده نا کارآمد در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

408/1104

1

408/1101

901/0

353/0

041/0

0.148

گروه‌ها (مستقل)

21/12156

1

21/12156

91/9

005/0

321/0

0.851

واریانس خطا

17/25747

21

05/1226

-

-

-

 

مجموع

1844799

24

-

 

 

در جدول 1 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، چون تفاوت معنی‌دار است(..5/.p=) بنابراین، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقاید نا کارامد مؤثر است، تأیید می‌گردد. شاخص اثر به دست آمده، حاکی از این است که 32 درصد کاهش عقاید ناکارآمد آزمودنی‌های شرکت کننده در گروه آزمایش را می‌توان به درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» نسبت داد. مقدارمیانگین‌های تعدیل شده به دست آمده ازمیانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش وکنترل 8/251 و8/296 است. با توجه به توان بالای8/.حجم نمونه کافی بوده است.

 

فرضیه‌های فرعی

فرضیه 1: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد « انتظارات بیش از حد از خود » دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

 

جدول2: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان «عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد «انتظارات بیش از حد از خود » در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی‌داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

498/1

1

498/1

03/0

863/0

001/.

0.053

گروه‌ها (مستقل)

787/198

1

787/198

44/4

05/0

181/0

0.484

واریانس خطا

33/1032

21

15/49

-

-

-

 

مجموع

19290

24

-

 

 

در جدول 2 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول چون تفاوت معنی دار است (5./. ( P=بنابراین، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد «انتظارات بیش از حد از خود » مؤثر است تأیید می‌گردد. شاخص اثر به دست آمده، حاکی از این است که 18 درصد کاهش عقیده نا کارآمد «انتظارات بیش از حد از خود» آزمودنی‌های شرکت کننده در گروه آزمایش را می توان به درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» نسبت داد. مقدارمیانگین‌های تعدیل شده به دست آمده از میانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 31/24و51/30 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

فرضیه 2: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد « توقع تأیید از دیگران» دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد

 

 

جدول 3: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد «توقع تأیید از دیگران» در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

044/0

1

044/0

001/0

97/0

001/0

0.050

گروه‌ها (مستقل)

28/212

1

28/212

96/4

03/0

19/0

0.566

واریانس خطا

28/897

21

72/42

-

-

-

 

مجموع

19706

24

-

 

 

در جدول 3 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، چون تفاوت معنی‌دار است (3./p=. ) بنابراین، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارامد « توقع تأیید از دیگران » مؤثر است تأیید می‌گردد. شاخص اثر به دست آمده، حاکی از این است که 19 درصد کاهش عقیده نا کارآمد «توقع تأیید از دیگران» آزمودنی‌های شرکت کننده در گروه آزمایش را می توان به درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» نسبت داد. مقدار میانگین‌های تعدیل شده به دست آمده از میانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 82/24و84/30 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

فرضیه 3: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد « سرزنش کردن خود» دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد

 

 

جدول 4: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد «سرزنش کردن خود» در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

97/144

1

97/144

17/6

021/0

22/0

0.659

گروه‌ها (مستقل)

68/47

1

68/47

03/2

16/0

08/0

0.275

واریانس خطا

69/492

21

46/23

-

-

-

 

مجموع

17490

24

-

 

 

در جدول4 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد « سرزنش کردن خود » مؤثر است، تایید نمی‌گردد. مقدارمیانگین‌های تعدیل شده به دست آمده از میانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 96/24 و87/27 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

فرضیه 4: درمان «عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد «واکنش به ناکامی» دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

 

جدول5: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد « واکنش به ناکامی » در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

653/95

1

653/95

253/6

021/0

229/0

0.665

گروه‌ها (مستقل)

01/40

1

01/40

615/2

121/0

111/0

0.339

واریانس خطا

264/321

21

29/15

-

-

-

 

مجموع

19697

24

-

 

 

 

 

در جدول 5 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد « واکنش به ناکامی » مؤثر است، تایید نمی‌گردد. مقدار میانگین‌های تعدیل شده به دست آمده ازمیانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش وکنترل 97/26 و60/29 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

فرضیه 5: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد «بی مسؤولیتی عاطفی» دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

 

جدول 6: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد «بی مسؤولیتی عاطفی» در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

36/16

1

36/16

44/0

513/0

021/0

0.097

گروه‌ها (مستقل)

79/1

1

79/1

048/0

828/0

002/0

0.055

واریانس خطا

46/777

21

02/37

-

-

-

 

مجموع

14908

24

-

 

 

در جدول 6 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان «عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد «بی‌مسؤولیتی عاطفی» مؤثر است، تایید نمی‌گردد. مقدارمیانگین‌های تعدیل شده به دست آمده از میانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 97/23 و 52/24 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

فرضیه 6: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد «نگرانی زیاد توأم با اضطراب» دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

 

جدول 7: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد «نگرانی زیاد توأم با اضطراب» در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

141/18

1

141/18

44/0

511/0

021/0

0.098

گروه‌ها (مستقل)

393/135

1

393/135

38/4

042/0

237/0

0.415

واریانس خطا

026/851

21

52/40

-

-

-

 

مجموع

20296

24

-

 

 

 

 

 

 

 

 

در جدول 7 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، چون تفاوت معنی‌دار است (4./.( p= بنابراین، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد « نگرانی زیاد توأم با اضطراب » مؤثر است تأیید می گردد. شاخص اثر به دست آمده، حاکی از این است که 23 درصد کاهش عقاید ناکارآمد « نگرانی زیاد توأم با اضطراب » آزمودنی‌های شرکت کننده در گروه آزمایش را می‌توان به درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» نسبت داد. مقدار میانگین‌های تعدیل شده به دست آمده ازمیانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 91/25 و75/30 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

فرضیه 7: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد «اجتناب از مشکل » دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

 

جدول 8: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان «عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد «اجتناب از مشکل» در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

689/2

1

689/2

142/0

71/0

007/0

0.065

گروه‌ها (مستقل)

853/50

1

853/50

69/2

116/0

114/0

0.347

واریانس خطا

47/396

21

88/18

-

-

-

 

مجموع

17854

24

-

 

 

در جدول 8 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد «اجتناب از مشکل » مؤثر است، تایید نمی‌گردد. مقدار میانگین‌های تعدیل شده به دست آمده از میانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 37/25 و46/28 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

فرضیه 8: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد « وابستگی » دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

 

 

 

جدول 9: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد «وابستگی»در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

248/3

1

248/3

193/0

665/0

009/0

0.070

گروه‌ها (مستقل)

927/299

1

927/299

8/17

0010/0

45/0

0.980

واریانس خطا

669/353

21

84/16

-

-

-

 

مجموع

24033

24

-

 

 

در جدول9 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، چون تفاوت معنی‌داراست (1.../.p=) بنابراین، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد « وابستگی» مؤثر است، تأیید می‌گردد. شاخص اثر به دست آمده، حاکی از این است که 45 درصد کاهش عقاید ناکارآمد « وابستگی » آزمودنی‌های شرکت کننده در گروه آزمایش را می‌توان به درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» نسبت داد.مقدار میانگین‌های تعدیل شده به دست آمده از میانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 67/27 و74/34 است. باتوجه به توان بالای 8/. حجم نمونه کافی بوده است.

فرضیه 9: درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد « درماندگی برای تغییر» دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

 

جدول10: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان «عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد «درماندگی برای تغییر» در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

557/7

1

557/7

122/0

731/0

006/0

0.006

گروه‌ها (مستقل)

809/241

1

809/241

49/4

05/0

216/0

0.156

واریانس خطا

36/1305

21

16/62

-

-

-

 

مجموع

21051

24

-

 

 

در جدول 10 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، چون تفاوت معنی‌دار است (5p=./.) بنابراین، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد « درماندگی برای تغییر» مؤثر است، تأیید می‌گردد. شاخص اثر به دست آمده، حاکی از این است که 21 درصد کاهش عقاید ناکارآمد « درماندگی برای تغییر» آزمودنی‌های شرکت کننده در گروه آزمایش را می توان به درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» نسبت داد. مقدار میانگین‌های تعدیل شده به دست آمده ازمیانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 10/25 و 81/31 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

فرضیه 10: درمان «عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارآمد « کمال گرایی » دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد.

 

جدول 11: نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت میانگین‌های تعدیل شده نمره‌های درمان «عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده ناکارآمد «کمال گرایی» در گروه آزمایش و کنترل

منابع تغییرات

مجموع مجذورات

درجات آزادی

میانگین مجذورات

نسبت F

سطح معنی داری

حجم اثر

توان آماری

پیش آزمون

239/40

1

239/40

599/1

22/0

071/0

0.227

گروه‌ها (مستقل)

11/40

1

11/40

594/1

221/0

071/0

0.226

واریانس خطا

42/528

21

163/25

-

-

-

 

مجموع

15812

24

-

 

 

در جدول 11 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس پس آزمون با برداشتن اثر پیش آزمون بین دو گروه ارائه شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول، فرض پژوهش که عبارت بود از اینکه درمان « عقلانی- عاطفی- رفتاری» گروهی بر عقیده نا کارامد « کمال گرایی » مؤثر است، تایید نمی‌گردد. مقدارمیانگین‌های تعدیل شده به دست آمده از میانگین کل پس آزمون گروه‌های آزمایش و کنترل 87/23 و46/26 است. حجم نمونه کافی نبوده است.

 

بحث و نتیجه گیری

فرضیه اصلی پژوهش که به بررسی اثربخشی درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری (REBT )گروهی بر عقاید ناکارآمد دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه می‌پرداخت، با روش تحلیل کوواریانس بررسی گردید. نتایج نشان داد که درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری گروهی بر عقاید ناکارآمد دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه اثر دارد و این اثربخشی در سطح 1./. = α معنادار است. شاخص اثر به دست آمده، حاکی از این است که 32 درصد کاهش عقاید ناکارآمد آزمودنی‌های شرکت کننده در گروه آزمایش را می‌توان به درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری گروهی نسبت داد. در راستای تحقیق حاضر، تریپ، ورنون و مک ماهون (2007) به بررسی اثربخشی آموزش REBT بر کاهش عقاید ناکارامد پرداختند. آنان مشاهده کردند که REBT اثری قوی بر کاهش عقاید ناکارامد و رفتارهای کژکار و اثری متوسط بر افزایش استنباط‌های مثبت و کاهش هیجان‌های منفی و افزایش ابرازگری هیجانی داشت. بیشترین اندازه‌های اثر مربوط به نوجوانان در مقایسه با بزرگسالان جوان بود. موران (2009) نیز طی پژوهش خود با عنوان "بررسی اثربخشی درمان منطقی-هیجانی الیس در کاهش عقاید ناکارآمد دانشجویان" با مطالعه بر روی 60 دانشجوی نرمال و 45 نفر از دانشجویانی که از مراجعان مرکز روانشناسی دانشگاه بودند، به این نتیجه رسید که درمان منطقی-هیجانی الیس بر کاهش عقاید ناکارآمد هر دو گروه از دانشجویان موثر بوده است. مک مانوس و همکاران (2011) طی پژوهش خود با "عنوان بررسی اثربخشی ثبت افکار و رفتارهای آزمایشی در تغییر عقاید ناکارآمد" به این نتیجه رسیدند که افراد با ثبت افکار خود و بازنگری این افکار به ناکارآمدی آنان وقوف پیدا می‌کنند و با آموزش‌های شناختی می‌توانند این عقاید ناکارآمد را کاهش دهند. سولومون و‌هاگا (2006) نیز پژوهشی را با هدف بررسی تأثیر عقاید ناکارامد بر ایجاد افسردگی انجام دادند.دو گروه از افراد برای این تحقیق انتخاب شدند:گروه اول افرادی که از افسردگی حاد بهبود یافته ‌بودند و گروه دوم افرادی که افسرده نبودند. نتایج تحقیق نشان داد که افراد گروه اول از عقاید ناکارامد بیشتری برخوردارند و رابطه مثبتی بین عقاید ناکارامد و خلق منفی وجود دارد. همچنین، افراد گروه اول آمادگی بیشتری برای داشتن عقاید ناکارامد به دلیل داشتن خلق منفی دارا هستند. پس از اجرای روش درمانی REBT نتایج نشان داد که این روش درمانی بر کاهش عقاید ناکارامد هر دو گروه تأثیر مثبت و معنادار دارد. از جمله پژوهش‌های انجام شده در این زمینه، در ایران می‌توان به تحقیق قربانی (1384) اشاره نمود. که به بررسی تأثیری زوج‌درمانی به شیوه درمان عقلانی-هیجانی-رفتاری بر تعارض‌ها و عقاید ناکارامد زوجین پرداخت. این تحقیق بر روی 20 زوج که دارای تعارض زناشویی بودند و به مراکز مشاوره شهر اصفهان مراجعه کرده‌ بودند، انجام گرفت نتایج پژوهش نشان داد که زوج‌درمانی به شیوه REBT بر عقاید ناکارامد زوجین مؤثر است. علی بلندی (1385) نیز طی پژوهش خود با عنوان بررسی رابطه باورهای غیر منطقی دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه شهر همدان، با مطالعه دو گروه 20 نفره از دانش‌آموزان دبیرستانی به این نتیجه رسید که شناخت درمانی می‌تواند علاوه بر کاهش اضطراب امتحان دانش‌آموزان، به کاهش عقاید ناکارآمد آنان منتهی شود. در خصوص با فرضیه‌های فرعی پژوهش، نتایج به دست آمده از تحقیقات گذشته بسیار متفاوت بوده است و پیشینه پژوهشی در این زمینه بسیار غیر همسوست، زیرا در هریک از پژوهش‌ها خرده مقیاس‌های متفاوتی کاهش معناداری داشته‌اند. برای مثال حسینی (1389) تنها در سه خرده مقیاس، «توقع تأیید از دیگران»، «اجتناب از مشکل» و «سرزنش کردن خود» به تفاوت معنادار رسید. در پژوهش حاضر، از بین این سه خرده مقیاس تنها عقیده ناکارآمد «توقع تأیید از دیگران»، کاهش یافت. نتایج پژوهش جلویاری (1388) نیز نشان داد که تنها دو خرده مقیاس «نگرانی زیاد توام با اضطراب» و «کمال گرایی» کاهش یافته است که خرده مقیاس «نگرانی زیاد توام با اضطراب» در پژوهش حاضر نیز با کاهش معنادار مواجه بوده است. تحقیق صفایی (1386)، بیشترین همبستگی را با پژوهش حاضر داشت، زیرا از پنج خرده مقیاس کاهش یافته در پژوهش حاضر، سه خرده مقیاس «انتظارات بیش از حد از خود»، «درماندگی برای تغییر» و «توقع تایید از دیگران» با نتایج تحقیق فوق همراستاست. در نهایت، می‌توان مطرح نمود که یافته‌های تحقیق حاضر با تحقیقات مک مانوس (2011)، موران (2009)، تریپ، ورنون و مک ماهون (2007)، سولومون و‌هاگان (2006)، علی بلندی (1385)، قربانی (1384)،صفایی(1386) همراستاست، زیرا در این تحقیقات نیز به تاثیر درمان «عقلانی ـ عاطفی ـ رفتاری» گروهی بر کاهش عقاید ناکارآمد اشاره شده است.

 



[1]- James

[2]- Epictetus

[3] -Aurelius

[4] -Spinoza

[5] -Ellis & Harper

[6]- Kelly

[7] -Singer

[8] -Beck

[9]- Gibson & Mitchell

[10]- group counseling

[11]- Rational-Emotive- Behavioural Therapy (REBT)

[12]- Abrams & Dengelegi

[13]- Sharf

[14]- cognitive behavior therapy (CBT)

[15]- automatic thought

[16]- postmodern

[17] -consequence

[18]- meta emotional

[19]- flexibility

[20]- rigidity

[21]- evaluation

[22] -functional

[23] -unfunctional

[24]- self- enhancing

[25]- self-definiting

[26]- absolutistic

[27]- preferential

[28]- conditional

[29] -unarticulated

[30] -demand for approval

[31] -anxious over concern

[32]- high self expectations

[33] ‌-frustration reactive

[34] -emotional irresponsibility

[35]- Problem avoidance

[36]- dependency

[37]- helplessness for change

[38] -perfectionism

[39]- Blame proneness

[40] -Sava

[41] -Davies

[42] -Trips & Vernon & Macmahon

[43] -Sapp

[44] -Sullivan

[45] -Bridges & Hanrish

[46] -Szentagotai & Aurora & Freeman & Arthur

[47]- macmanus

[48] -irrational belief test

[49]- Jones

 
احمدی، ابراهیم. (1387). کارامدی درمان عقلانی-هیجانی-رفتاریگروهی درمقایسه باواقعیت درمانی گروهی درکاهش نشانه‌هایافسردگی وارتقای سلامت روانی دانشجویان دختر. پایان نامه دکتری، دانشگاه آزاداسلامی واحدتهران مرکزی، جاپ نشده.
الیس، آلبرت؛ آبرامس، مایکل و دنگلجی، لیدیا. (2005). هنر و علم عاقلانه خوردن. ترجمه: مهراداد فیرزبخت (1385). تهران: نشر رسا.
الیس، آلبرت و‌هارپر، رابرت (1975). زندگی عاقلانه.ترجمه: مهرداد فیروزبخت (1387). تهران: انتشارات رشد.
تقوی، معصومه. (1387). مقایسه باورهای غیر منطقی مادران دارای فرزند معلول ذهنی عمیق، شدید و خفیف مراجعه‌کنندهبه مراکز خدمات بهزیستی با مادران دارای فرزند عادی. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی،.چاپ نشده.
جیمز، آلن. (1985). توهمانی که می‌اندیشی. ترجمه: گیتی خوشدل (1389). تهران:نشر گفتار.
جلویاری، فرحناز. (1388). اثربخشی درمان بر اساس رویکرد تحلیل رقتار متقابل بر کاهش باورهای غیرمنطقی زنان متاهل. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبائی،چاپ نشده.
حسینی، سید علی. (1389). بررسی تاثیر شناخت درمانی بر کاهش اضطراب امتحان و باورهای غیرمنطقی دانش‌آموزان دختر سال اول متوسطه شهرستان علی آباد کتول در سال تحصیلی 88-87. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبائی،چاپ نشده.
حمیدی‌فرد، فرزانه (1386). رابطه باورهای غیر منطقی با سلامتروانی دانشجویان. پایان‌نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن،چاپ نشده.
رحیمیان، حوریه بانو. (1381). نظریه‌ها و روش‌های مشاوره و روان درمانی. تهران: انتشارات مهرداد.
سودانی، منصور (1385). مقایسه اثربخشی روشهای مشاوره فردی و گروهی با تاکید بر روش عقلانی- عاطفی در کاهش باورهای غیرمنطقی دانشجویان پسر مجرد. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم تهران،چاپ نشده.
شارف، ریچارد اس. (1996). نظریه‌های روان‌درمانی و مشاوره. ترجمه: مهرداد فیروزبخت( 1381). تهران: نشر رسا.
شفیع‌آبادی، عبدالله. (1388). پویایی گروه و مشاوره گروهی. تهران: انتشارات رشد.
صحرایی، ام‌هانی. (1389). رابطه باورهای غیر منطقی با کمال‌گرایی مثبت و منفی در دانش‌آموزان شهرستان نوشهر. پایان‌نامه کارشناسی ارشد،. دانشگاه الزهرا. مجله مطالعات روان‌شناختی. دوره 6، شماره 1، ص 18-1.
صفایی، مریم. (1386). تاثیر مشاوره گروهی با شیوه درمانی عقلانی- هیجانی – رفتاری بر تغییر باورهای غیر منطقیدختران نوجوان.پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رود هن،چاپ نشده.
فیاض، ایراندخت و کیانی، ژاله. (1388). بررسی آسیب‌شناسانه باورهای غیر منطقی دانشجویان. فصلنامه دانش و پژوهش در علوم تربیتی.دوره 5، شماره 14، صفحه 5.
گیبسون، رابرت و میشل، ماریان (1990). مبانی مشاوره و راهنمایی. ترجمه: باقر ثنایی( 1380). تهران: انتشارات بعثت.
موسوی، مهدی. (1388). مقایسه دو روش رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی و آرمیدگی تدریجی در کاهش پرخاشگری. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رود هن،چاپ نشده.
ولی‌زاده، شیرین. (1385). تاثیر درمان عقلانی عاطفی رفتاری برعزت نفس نابینایان. پایان‌نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن،چاپ نشده.
Bridges, R.,& Hanrish, R (2010). Role of irrational beliefs in depression andanxiety: a review Journal of Rational Emotive and Cognitive- Bbehaviour Ttherapy.28,2, 862-877.
Davies, M (2008). Irrational beliefs and unconditional self – acceptance. The relative importance of different types of irrational beliefs. Journal of RationalEemotive and Cognitive- Behaviour Therapy. 26,2, 102-118.
McManus. F, Van Doorn. K and Yiend. J (2011). Examining the effects of thought records and behavioral experiments in instigating belief change. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry.21,3,112-130.
Sapp, M., (2007). Irrational beliefs that can lead to academic failure for African American middle school students who are academically at-risk. Journal of Rational Emotive and
Cognitive –Behaviour Therapy. 14,2,123-134.
Szentagotai, Aurora, Freeman & Arthur (2007). An analysis of the relationship between irrational beliefs and automatic thoughts in predicting distress. Journal of Cognitive and Behaviour Psychotherapies.7,2,1-8.
Sava, F. A (2009).maladaptive schemas, irrational beliefs and their relationship. West university of timisoara Romania.Journalof Cognitive and Behavioural Psychotherapies. 9 ,2,135-147.
Sullivan, E (2006). Role of irrational belifs in self-defeating behaviours. Journal of Dynamic Chiropractic. 19, 3,121-136.